eitaa logo
داستان و پند. ........ اخبار فوری استقلال پرسپولیس ورزش سه ازدواج موقت صیغه یابی
8.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4هزار ویدیو
69 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ ادمین @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀💔 🍃 نویسنده: 📚 شبهای ماه محرم با تمام عظمتش پیش روی ما بود.. لباس مشکی هایی که برتن کردیم.. کوچه هایی که مشکی پوش شد.. هییت و دسته هایی که دوباره رونق گرفتن.. دم در هر خونه ای پرچم "یاحسین" و "یاابالفضل" شور و هیجان دلچسبی به پا کرده بود.. آدم دوست داشت تمام این حس و حال خوب رو یکجا نفس بکشه.. آماده بودیم بریم هییت.. علی و بابا زودتر رفته بودن.. +سها تو چادر نمیخوای؟! ذهنم رو میبرد جاهای خیلی دور.. فاصله و خاطره هایی که دوستش نداشتم.. ذهنم رو میبرد شبی که تو اشک و گریه هام میلرزیدم... اون شبی که چادر زهرا اشتباهی رفت سرم.. من چقدبی وفا بودم به چادری که با یک باد اومد و یه شب میون دویدنام با بادی هم رفت... یادم رو میبرد به اون شبی که صبح خیابونارو بالا پایین کردم.. چقدر تنها بود و این روزها اسمش رو میذارم "نادونی" چقدر نادون بودم روزهایی که کله م پر از یه اشتباه و به ظاهر زیبایی بود.. دل و ذهن و تمام حواسم پـَرت بود که روزای پر هیجان جوونیم رو خراب کرد.. از ته دل آهی کشیدم و با تکون دادن سر جواب منفیم رو به پروانه رسوندم.. مانتو مشکی بلندم روپوشید و روسری ساتن براق مشکیم.. -خوبی حالا نمیخواد هم چادر باشه.. +اهوم.. راه افتادیم سمت حسینیه.. تو دلم یه شوری به پا شد.. یه حس خوب که باید دنباله ش رو میگرفتم.. یه حس خوب که باید محکمش میکردم.. پایه هاش رو قوی میکردم.. با گوش دادن به روضه ها و مداحیا، فهمیدم حال خوب اینجاست... گوشیم رو در آووردم و تو دفترچه یادداشتش نوشتم "بسم الله حال دلمان خوب نبود روضه برپا شد.." تاریخ زدم ۳/۸/۹۵ چه تاریخ قشنگی بود وقتی وصل شد به هدیه ای که علی بهم داد... یه سر بند مشکیه "یازهرا" که تا رسیدن به خونه هدیه ی داداشیم میدیدم و روی چشمام جا داشت.. اما سبحان طاقت نکرد و گفت، "حسام داده تو نگهداری، امشب بسته بوده پیشونیش" از اونجا به بعد روی قلبم جا داشت تا وقتی دوباره برسونمش به صاحب اصلیش... ٭٭٭٭٭--💌 💌 --٭٭٭٭٭ 🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
رمان یاسمین من دارم ، نسخه آوردي ؟- كاوه – با دفترچه بيمه نميدي ؟ ! پسر – نه . كاوه – پس قربونت آزاد حساب كن ، بده ببرم همه زدن زير خنده و شروع كردن به خوش و بش كردن با ما . هر كسي رو معرفي مي كرد انگار همه شون ما دو نفر رو مي . شناختن : يكي مي گفت من پروانه ام ، يكي مي گفت من مسعودم . يكي مي گفت من سودابه ام خالصه حسابي شلوغ شده بود كه كاوه گفت چه خبرتونه ؟ سرسام گرفتم ! صد رحمت به حموم زنونه ! مگه سنگ پا گم شده كه اين قدر هوار ميزنين ؟ باز دو تا آدم حسابي - ديدين دست و پاتون رو گم كردين ؟ : همه زدن زير خنده كاوه در گوش من گفت : خره ! انگار يخ م گرفت ! ببين دارن واسه من غش و ضعف ميرن ! بعد گفت- . خب شماها خودتون رو معرفي كردين . حاال بذارين مام خودمون رو معرفي كنيم ديگه- : يكي از دخترها گفت . شما كه احتياج به معرفي ندارين كاوه – ميدونم من آقا كاوه معروفم .آفرين به تو دختر اسمت چيه ؟ پونه- : كاوه رو كرد به من و گفت . بهزاد جون اسم اين پونه خانم رو يادداشت كن كه فردا مامانم رو بفرستم در خونه شون خواستگاري . صداي جيغ دخترهاي ديگه بلند شد كه اعتراض كردن . كاوه – هول نزنين به همتون ميرسه . دوباره همه خنديدن آرنولد ، جذابيت: چارز برانسون ، چشم و : براي آشنايي بيشتر بايد عرض كنم قد : برت كنستر ، صدا : آلن دلون ، هيكل -كاوه عشرت لب قلوه اي ، مو: يول براينر ، تناسب اندام : كريم عبدالجبار، نمك كه نگو ، يه گوله نمكم : ابرو : سوفيا لورن ، لب و دهن ! : يواش در گوشش گفتم ! اخالق : رند جگر خوار . كاوه –متقاضيان محترم پس از اطمينان از واجد شرايط بودن با در دست داشتن شناسنامه به يكي از باجه هاي پستي مراجعه كنن : همه براش سوت كشيدن دوباره در گوشش گفتم واسه همين نمي خواستي فريبا رو با خودت بياري ؟- : يكي از دخترها گفت بهزادخان چي در گوش كاوه خان ميگين ؟- ! كاوه – مرتيكه چش چرون هيز ميخواد همين جا دم در منو قر بزنه ، به شماها چيزي نرسه : يه سقلمه زدم تو پهلوش ! خالصه رفت وسط سالن و همه رو جمع كرد دور خودش و گفت . بچه ها همه دو انگشتي كف بزنين تا يه چيزي براتون بخونم- . همه هورا كشيدن و كاوه نشست رو زمين و همه دورش نشستن – كاوه در خونه تونو دق دق ميزنم مثه پينوكيو لق لق ميزنم مثه كفتر چاهي بق بق ميزنم مثه سگ تو كوچه وق وق ميزنم يه تيكه نون خشك سق سق ميزنم اگه زنم نشي بجون مادرم تو سر كچلم شق شق ميزنم : همه غش و ريسه رفته بودن رفتم دوباره در گوشش گفتم . كاوه خجالت بكش ! اين دري وري ها چيه ميگي ؟ بسه ديگه . برو يه جا مثل آدم بگير بشين- كاوه- چيكار كنم بهزاد جون ؟ اين همه آدم سالها منتظر بودن منو ببينن . حاال ميگي بهشون رو نشون ندم ؟ : بعد بلند به همه گفت خانم ها و آقايون توجه كنين و كاغذهاتون رو حاضر كنين شماره تلفنهاي روابط عمومي آقاي كاوه برومند ايناس كه ميگم ! ! يادداشت كنين هنرمندهاي ما براي هرگونه مجالس عقد و عروسي در خدمت شما هستن : در همين موقع يكي از دخترها گفت . كاوه خان يه چيز ديگه بخون ، از همين چيزها كه بلدي- بابا بي انصاف ها ، اسرا رو هم اول بهشون يه چيكه آب ميدن كه گلوشون تازه بشه بعد ازشون بازجويي و تحقيق مي كنن –كاوه . ! زبونم به سقم چسبيد ! گلو خشك نگم داشتين اينجا . ديگه اصال حرف نميزنم تا كاوه اينا رو گفت ، دو سه تا دختر مثل برق رفتن و يه دقيقه بعد يكي براش نوشابه آورد يكي قهوه آورد يكي براش ميوه پوست ! كند ! خالسه حسابي بهش رسيدن . كاوه از دور براي من ابروهاشو مينداخت باال كه يعني ببين چه تحويلم مي گيرن . بعد نوشابه اش رو برداشت و اومد طرف من همه داد زدن كجا كاوه ؟ تازه مجلس گرم شده برگرد كاوه – بابا تلويزيون هم وسط برنامه اش ، دو دقيقه آگهي پخش ميكنه ! خسته شدم بذارين يه نفس بكشم ، بعد راز بقا رو ادامه . ميديم : بعد در حاليكه نوشابه اش رو به من تعارف مي كرد گفت بگير بخور ، كسي كه فكر تو نيست خودت هم كه اينقدر دست و پا چلفتي هستي كه نميري يه چيزي برداري بخوري . اگه من به - ! دادت نرسم تلف ميشي : در همين موقع فرنوش با چايي و يه بشقاب ميوه اومد پيش من و به كاوه گفت . پس من چكاره ام كاوه خان ؟ خودم بهش ميرسم كاوه – ببينم فرنوش خانم مي تونين اين يه لقمه رفيق رو از گلوي من در بياري يا نه ؟ . هر دو خنديديم و يه دفعه وسط سالن همه دست زدن و با هم خوندن كاوه بيا . كاوه بيا . كاوه بيا . كاوه بيا .كاوه در حاليكه به طرفشون مي رفت شروع كرد به خوندن و دست زدن جيگرم در بياد روي منقل بياد باد بزن بده بدو خبر بده يه سيخ جيگر طال واسه شوهر بال حاال حاجي مياد بوي كاچي مياد ببين چند نفرن ؟ ميخوان منو ببرن ؟ واسه اين همسايه واسه اون همسايه . آفتاب در اومد حاجي نيومد خدا مرگش بده يكي تركش بده 👇 🌺🍃 http://eitaa.com/joinchat/34530