داستان و پند
اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
#پارت208 رمان یاسمین بله خودم هستم- : بعد برگشتم و به كاوه نگاه كردم كه گفت . ايشون خانم بيتا پنا
#پارت209 رمان یاسمین
من نمي دونم . هر چي كاوه تصميم بگيره تأئيد منم هست-
. اينو گفتم و بلند شدم و رفتم جلوي پنجره و بيرون رو نگاه كردم . چشمم به خيابون ، جلوي در اتاقم بود
: همه ساكت شدن . كاوه اومد پيشم و دستش رو گذاشت رو شونه م و ازم پرسيد
كجا رو نگاه مي كني ؟-
! دم در اتاق رو ! چشم انتظاري دارم ، مي دوني كه-
.دستي به موهام كشيد و برگشت پيش بقيه چند دقيقه بعد منم رفتم پيش شون و نشستم
. كاوه-بهزادجون به نظر من پيشنهاد خوبيه . البته من تو محاسبه و ارزيابي نظارت مي كنم . حاال خودت مي دوني
. باشه موافقم-
. بيتا –بفرماييد آقا بهزاد . اينا فتوكپي يه تمام اموال آقاي ... رالستي حتماً مي دونستيد كه ايشون كي بودند
. بله مي دونستم-
. بيتا – مي دونستم
. بيتا – گويا زندگي عجيبي داشتن ! تو اون باغ به اون بزرگي ، تك و تنها ! گويا خيلي هم بخودشون سخت مي گرفتن زندگي رو
درست نيست كه در مورد آدم ها بدون شناخت قضاوت كرد ! حتماً خبر دارين كه در زمان حيات شون چه كمك هايي به چه -
! جاهايي كردن
... بيتا – معذرت مي خوام . حق با شماست . اما منظورم اين بود كه
. ايشون يه هنرمند ، يه انسان وارسته و درد كشيده بودن . روحشون شاد-
ببخشيد خانم پناهي . چه مدت اين برنامه ها طول مي كشه ؟
. بيتا – دقيقاً نمي دونم . شايد حدود يك هفته ده روز
خوبه با من ديگه امري نداريد ؟-
بيتا- عرضي نيست . احتماالً چند جلسه بايد با هم داشته باشيم . البته سعي مي كنم عصرها بيام خدمتتون كه روحيه شما مناسب
! باشه
: نگاهش كردم و گفتم
. بايد منو ببخشيد . مي دونم برخوردم خيلي بد بوده . عذر مي خوام ازتون-
: خنديد و گفت
! پولدارها زياد نبايد از كسي عذر خواهي كنن-
: بهش نگاه كردم و گفتم
پولدارها
#کانال_داستان_و_رمان_مذهبی👇
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662