eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷هر 20 سال شهادت یک سپهبد در جمهوری اسلامی ●شهید سپهبد قرنی که در سوم اردیبهشت سال 58 به دست گروهک #فرقان به شهادت رسید و اولین شهید ترور در انقلاب اسلامی محسوب می گردد. شخصیتی بود که نه تنها در تثبیت موقعیت ارتش در نظام جمهوری اسلامی نقش کلیدی داشت ●بلکه با شهامت و ایستادگی در مقابل طرح‌هایی که در جهت فروپاشی ارتش مطرح می‌شد که در پشت این قضیه دست آمریکا بود به ارتش هویت داد و به همین خاطر خاری در چشم دشمنان شد و او را به شهادت رساندند و بعد از ایشان در سال 78 شهید سپهبد صیاد شیرازی و بیست سال بعد در سال 98 سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسیده‌اند. 📎روحشان شاد یادشان گرامی‌باد🌷 #شهید_سپهبد_محمدولی_قرنی #یاد_شهدا_صلوات 🌷 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
امام رضا عليه السلام: تا سه خصلت در مؤمن نباشد، مؤمن نيست: خصلتى از پروردگارش، خصلتى از پيامبرش صلى الله عليه و آله و خصلتى از ولىّ خدا . امّا خصلت پروردگارش، نهفتن راز است؛ و... #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
#آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی‌سروصدا یا بدون مشکل یافت شود بلکه چیزی است که باعث میشود در میان شرایط سخت قلب ما همچنان آرام باشد این تنها معنی حقیقی آرامش است زندگیتون سراسر آرامش🌸🍃 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید . حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند . روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید. حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت . همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند. حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟ کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. حاکم گفت:بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟ یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی ، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی. فقط می خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط و من و توست که فرق دارد.... از بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی نهایت و است و در بخشیدن بی انتهاست ولی به خواسته ات داشته باش •✾📚 @Dastan 📚✾•
#حدیث_همسرداری #خوشرفتاری 💖امام صادق عليه السلام: 💞هر که با خانواده خود خوش رفتار است، عمرش بسيار خواهد بود. 📚کافي، ج8،ص21 💞💖💞💖💞💖 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ ✨ 🌈ده فرمان زندگی ﯾﮏ: ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺎ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﻧﺒﺎﺵ، ﺩﻭ: ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻦ ﺍﻣﺎ معطل ﻧﺒﺎﺵ، ﺳﻪ: ﺳﺮ ﺳﺨﺖ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺎ ﻟﺞ ﺑﺎﺯ ﻧﺒﺎﺵ، ﭼﻬﺎﺭ: ﺻﺮﯾﺢ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺎ ﮔﺴﺘﺎﺥ ﻧﺒﺎﺵ، ﭘﻨﺞ: ﺑﮕﻮ ﺁﺭﻩ ﻧﮕﻮ ﺣﺘﻤﺎ، ﺷﺶ: ﺑﮕﻮ ﻧﻪ ﻧﮕﻮ ﻫﺮﮔﺰ، ﻫﻔﺖ: ﺻﺒﻮﺭ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺎ ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺒﺎﺵ، ﻫﺸﺖ: ﺷﺘﺎﺏ ﮐﻦ ﺍﻣﺎ ﺷﺘﺎﺏ ﺯﺩﻩ ﻋﻤﻞ ﻧﮑﻦ، ﻧﻪ: ﺑﮕﻮ ﺑﺮﺍﺕ می مونم ﻧﮕﻮ ﺑﺮﺍﺕ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ، ﺩﻩ: ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻧﯿﺴﺖ، ﺑﻠﮑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ... •✾📚 @Dastan 📚✾•
‍ ‍ ‍ ‍ 👈👇ملا نصرالدین وقاضی رشوه گیر... ملا نصر الدین سندی داشت که باید قاضی شهر آن را تایید می کرد; اما از بخت بد او قاضی هیچ کاری را بدون رشوه انجام نمی داد ملا هم آه در بساط نداشت که با قاضی شریک شود و کار تایید سند را به انجام برساند; این بود که کوزه ای برداشت و آن را پر از گل کرد و روی آن را بند انگشتی عسل ریخت بعد کوزه ی عسل و سند را برداشت و نزد قاضی رفت; کوزه را پیشکش کرد و درخواستش را گفت. قاضی همین که در پوش کوزه را برداشت و عسل را دید بی فوت وقت سند را تایید کرد و هر دو شاد و خندان از هم خداحافطی کردند. چند روز گذشت قاضی به حیله ی ملانصرالدین پی برد یکی از نزدیکان خود را به خانه ی ملا فرستاد و پیغام داد که در سند اشتباهی شده; ملا به فرستاده قاضی جواب داد: از طرف من سلامی گرم به قاضی برسان و بگو اشتباه در سند نیست در است. 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
#تربیت_فرزند فرزندانتان اگر یک خصوصیت منفی داشته باشد درعوض ده ویژگی مثبت دارد. والدین نباید تنها خصوصیات منفی را ببینند . نکات مثبت بچه ها را ببینید و به زبان بیاورید تا تقویت شود #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 اصحاب کهف پس از سیصد سال وقتی بازگشتند، دریافتند که دیگر از جنس مردمان شهر نیستند…💔 اما…. این جوانمردان فقط سی سال از شهر و دیارشان دور بودند!!! اکنون اگر بازگردند، آیا این شهر همان شهر است؟؟!!🥀 آیا تفکراتشان، ارزشهایشان و سادگی شان با ما تناسبی دارد؟؟!!🍂 ما با خودمان چه کردیم؟ مدیون شهداییم. 🕊️🤍 خوشا دهانی که یاد کند شهدا را با ذکر صلوات |🌷🌱| #شهدا #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
امیرالمؤمنین عليه السلام: اگر نادان سكوت اختيار می کرد، میان مردم، اختلاف پدید نمی آمد لَو سَكَتَ الجاهِلُ مَا اختَلَفَ النّاسُ كشف الغمّة جلد3 صفحه139 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
گاهی پیش میاد برای داشتن بعضی چیزها تو زندگیمون خیلی عجله می کنیم و وقتی نمیشه احساس نا امیدی می کنیم. اماهر چیزی زمانی داره و حکمتی پشتش هست که ما نمی دونیم... پس صبور باشیم...🍎🍃 #سلام #صبحتون_شاد 🌺 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔆 🔴 تو کز محنت دیگران بی غمی ... 🔹میرزا در مکتب‌خانه ﺍﺳﻢ شاگرد ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻛﺮﺩ، شاگرد برخاست. 🔸میرزا ﮔﻔﺖ: ﺷﻌﺮ بنی ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ، 🔹شاگرد ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ: بنی ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎی یک پیکرند/ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺯ یک ﮔﻮﻫﺮﻧﺪ ﭼﻮ ﻋﻀﻮی ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ/ﺩﮔﺮ ﻋﻀﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭ 🔸ﺑﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ، میرزا ﮔﻔﺖ: ﺑﻘﻴﻪ‌اﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ! 🔹شاگرد ﮔﻔﺖ: ﻳﺎﺩﻡ نمی‌ﺁﻳﺪ، 🔸میرزا ﮔﻔﺖ: یعنی چی؟ ﺍﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ نتوانستی ﺣﻔﻆ کنی؟! 🔹شاگرد ﮔﻔﺖ: ﺁخه ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺷﺘﻢ، ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﻳﺾ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ، ﭘﺪﺭﻡ ﺳﺨﺖ ﻛﺎﺭ می‌کند ﺍﻣﺎ هزینه طبیب ﺑﺎﻻﺳﺖ، ﻣﻦ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﺎﺭﻫﺎی ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﻢ ﻭ ﻫﻮﺍی ﺧﻮﺍﻫﺮ و ﺑﺮﺍﺩﺭﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ، ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ. 🔸میرزا ﮔﻔﺖ: ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ، ﻫﻤﻴﻦ؟! ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺭی ﻛﻪ ﺩﺍﺭی ﺑﺎﻳﺪ ﺷﻌﺮ ﺭﻭ ﺣﻔﻆ می‌کردی، ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻧﻤﻴﺸﻪ! 🔹ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﻈﻪ شاگرد ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﻛﺰ ﻣﺤﻨﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ بی غمی/ﻧﺸﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﻧﺎﻣﺖ ﻧﻬﻨﺪ ﺁﺩمی ... •✾📚 @Dastan 📚✾•