#درسنامه
جاده های صاف و بدون دست انداز کسالت آور هستند
و جاده های پر پیچ و خم از تو
راننده ماهر میسازند؛
پس، از پیچ و خم های زندگی
شکایت نکن،
چون دارند به بهترین راننده
تبدیلت میکنند ...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
روزی عده ای کودکان بازی میکردند، حضرت موسی از کنارشان گذشت کودکی گفت: موسی ما میخواهیم مهمانی بگیریم و خدا را دعوت کنیم از خدا بخواه در مهمانی ما شرکت کند، موسی گفت من می گویم اما نمیدانم خدا قبول کند یا خیر ؟ موسی به کوه رفت ولی از تقاضای کودکان چیزی نگفت.
خداوند فرمود موسی صحبتی را از یاد نبرده ای ؟ موسی به یاد قولش با کودکان افتاد و خواسته کودکان را گفت.
خداوند فرمود فردا همه قوم را جمع کن و بگو مهمانی بگیرند، من خواهم آمد، مردم مهمانی گرفتند، غذا درست کردند و منتظر ماندند تا خدا بیاید .
سر ظهر گدائی به دروازه شهر آمد و تقاضای غذائی کرد، او را راندند ...و باز منتظر ماندند تا خدا بیاید .
از خدا خبری نشد، خشمگین به موسی از این بدقولی نالیدند . موسی بسوی خدا رفت تا علت نیامدن را بپرسد، خداوند فرمود من آمدم اما کسی تحویلم نگرفت، من همان گدای ژولیده بودم ...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی حاج آقا #دانشمند
موضوع: زرنگی ملانصرالدین
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✍امام صادق علیه السلام:
الشِّتاءُ رَبِيعُ المُؤمِنِ، يَطُولُ فيهِ لَيلُهُ فَيَستَعِينُ بهِ على قِيامِهِ، ويَقصُرُ فيهِ نَهارُهُ فَيَستَعِينُ بهِ على صِيامِهِ
زمستان، بهار مؤمن است؛ شبهايش طولانى است و براى عبادتِ نيمه شب از آن كمک مىگيرد و روزهايش كوتاه است و براى روزه گرفتن از آن مدد مىجويد.
📚 ميزان الحكمه جلد ۲ صفحه ۱۶۸۹
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
یکی از دوستانم تعریف میکرد که سومین روز شهادت حامد بود و داشتم به مراسمی که در مسجد طوبای تبریز برپا بود، میرفتم، در مسیر، جوانی را دیدم که او هم در چهارراه طالقانی منتظر ماشین بود تا به سمت خیابان آبرسانی برود، به نظر میرسید معلول ذهنی و حرکتی باشد، سوارش کردم و از او پرسیدم: شما کجا میروید؟ گفت: به مراسم آقا حامد، پرسیدم: او را از کجا میشناسید؟ با گریه گفت: او ماهیانه برای منزل ما روغن و برنج میخرید و چون نمیتوانستم حملش کنم، خودش تا داخل خانه میآورد.
حامد درآمد چندانی نداشت؛ اما بعد از شهادتش فهمیدیم که پنهانی برای خانوادههای فقیر برنج و روغن و سایر اقلام ضروری زندگی را تهیه میکرده است.
🌷شهید حامد جوانی🌷
📚بریدهای از کتاب «در رکاب علمدار»
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#حدیث_روز
🌸 پیامبر رحمت(ص):
به كسى كه به تو خيانت كرده است خيانت نكن كه تو نيز چون او خواهى بود.
🍃چه بخششی بهتر از آنکه فقط جهت رضایت و خشنودی خدا ببخشیم و بگذریم
➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰
🌸پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
✍️مَن أذاعَ فاحِشَةً كانَ كمُبتَدِئها ، و مَن عَيَّرَ مُؤمِنا بِشَيءٍ لَم يَمُتْ حَتّى يَركَبَهُ .
🔸هر كس زشت كارى و گناهى را فاش كند، مانند كسى است كه آن را انجام داده است و هر كه مؤمنى را به چيزى سرزنش كند، نميرد تا خود مرتكب آن شود.
📚الكافي : 2/356/2
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🎈نفس بادکنک
پسر کوچولو بادکنکش را به مادر بزرگ داد تا آن را باد کند. مادر بزرگ که بر تراس خانه نشسته بود، شروع به دمیدن در بادکنک کرد.
هی در آن میدمید و هر قدر باد بیشتری در بادکنک میرفت پسرک خوشحالیاش بیشتر میشد.
مادر بزرگ نیز از این که نوهاش را خوشحال میکرد خوشحال بود. بالاخره مادر بزرگ به سختی بادکنک را پر از باد کرد، آن را گره زد و خواست تا به پسرک بدهد که بادکنک از دست او رهید و به هوا رفت.
برای مادر بزرگ حادثه آن قدر ناگوار بود که قلبش گرفت و نفسش بند آمد.
پسرک که دید نفس مادر بزرگش تمام شد به دنبال بادکنک دوید تا نفس دمیده در بادکنک را به او باز گرداند، کوچه به کوچه دنبال بادکنک دوید، اما بادکنک با نفس مادر بزرگ بیشتر اوج میگرفت تا آن قدر بالا رفت که از دیدگان او ناپدید شد. پسرک هنوز هم که پدر بزرگ است به دنبال بادکنکی است که نفسهای مادر بزرگ در آن حبس شد.
✍ #حمید_سلیمانی_رازان
مجموعه داستان: حسرتهای کوچک
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فریب عبادت زیاد بعضی ها را نخورید
امام علی علیه السلام به "کمیل بن زیاد"فرمود:
ای کمیل!
شیفته کسانی که نماز طولانی می خوانند و مدام روزه می گیرند و صدقه می دهند و گمان می کنند که آدمهای موفقی هستند، مباش و فریب آنها را نخور.
زیرا ممکن است که به این عبادات "عادت" کرده باشند یا بخواهند عمداً مردم را فریب دهند.
ای کمیل!
شیطان وقتی قومی را دعوت به گناهانی مثل زنا، شراب خواری، ریا و آنچه شبیه این گناهان است می نماید، عبادات زیاد را با طول رکوع و سجود و خضوع و خشوع پیش آنان محبوب می گرداند.
وقتی خوب آنها را به دام انداخت، آنگاه آنان را دعوت به ولایت و دوستی پیشوایان ظلم و ستم می نماید.
بحارالانوار ، جلد ۸۱ ، صفحه ۲۲۹
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
9.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما وارث ولایت عشقیم کز ازل
با #عشق اهل بیت
گره خورده، هستِ ما
#داستانیکوتاهازمرشدچلویی
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 داستان کوتاه
در زمان های قدیم مرد جوانی در قبیله ای مرتکب اشتباهی شد .به همین دلیل بزرگان قبیله گرد هم آمدند تا در مورد اشتباه جوان تصمیم بگیرند در نهایت تصمیم گرفتند که در این مورد با پیر قبیله که تجربه بسیاری داشت مشورت کنند و هر چه که او بگوید عملی کنند.
پیر قبیله از انجام این کار امتناع کرد .بزرگان قبیله دوباره فردی را به دنبال او فرستادند و پیام دادند که شما باید تصمیم نهایی را در مورد اشتباه این جوان بگیرید .
پیر قبیله کوزه ای سوراخ را پر از آب کرد سپس آن را از پشت خود آویخت و به سمت بزرگان قبیله حرکت کرد .
بزرگان قبیله بادیدن او پرسیدند : قصه این کوزه چیست؟
پیر قبیله پاسخ داد : گناهانم از پشت سرم به بیرون رخنه می کنند بی آنکه به چشم آیند و امروز آمده ام که درباره گناه دیگری قضاوت کنم. بزرگان قبیله با شنیدن این سخن چیزی بر زبان نیاوردند و گناه مرد جوان را بخشیدند.
عیب مردم فاش کردن بدترین عیب هاست
عیب گو اول کند بی پرده عیب خویش را
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
اگر امروز ما در صحنههای پیڪار میرزمیم و پاسدار انقلابمان و پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی براین قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت امام زمان (عج) فراهم گردد، بواسطه عشق و محبت به امام حسین (ع) است.
من تکلیف میکنم شما رزمندگان را به وظیفه عمل کردن و حسینوار زندگی کردن.
🌷شهید مهدی زینالدین🌷
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•