eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.8هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
📚مادر مردی مقابل گل فروشی ايستاد.او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر ديگری بود سفارش دهد تا برايش پست شود. وقتی از گل فروشی خارج شد ٬ دختری را ديد که در کنار درب نشسته بود و گريه می کرد. مرد نزديک دختر رفت و از او پرسيد : دختر خوب چرا گريه می کنی؟ دختر گفت:‌می‌خواستم برای مادرم يک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است . مرد لبخندی زد و گفت :با من بيا٬ من برای تو يک دسته گل خيلی قشنگ می خرم تا آن را به مادرت بدهی. وقتی از گل فروشی خارج می شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضايت بر لب داشت. مرد به دختر گفت : می خواهی تو را برسانم ؟ دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهی نيست! مرد ديگرنمی توانست چيزی بگويد٬ بغض گلويش را گرفت و دلش شکست. طاقت نياورد٬ به گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کيلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هديه بدهد. •✾📚 @Dastan 📚✾•
📚فرشته و شیطان حاکمی ماهرترین نقاش مملکت خود را مامور کرد که در مقابل مبلغی بسیار، از فرشته و شیطان تصویری بکشد که به عنوان آثار هنری زمانش باقی بماند. نقاش به جستجو پرداخت که چه بکشد که نماد فرشته باشد؟ چون فرشته ای برایش قابل رویت نبود کودکی خوش چهره و معصوم را پیدا نمود و روزهای بسیاری آن کودک را کنارش می نشاند و تصویر او را می کشید تا اینکه تصویری بسیار زیبا آماده شد که حاکم و مردم به زیبایی آن اعتراف نمودند. حال نوبت به کشیدن تصویر شیطان رسید، نقاش به جاهای بسیاری می رفت تا کسی را پیدا کند که نماد چهره ی شیطان باشد و به هر زندان و مجرمی مراجعه نمود، اما تصویر مورد نظرش را نمی یافت چون همه بندگان خدا بودند هرچند اشتباهی نمودہ بودند. سالہا گذشت اما نقاش نتوانست تصویر مورد نظر را بیابد. پس از چهل سال که حاکم احساس نمود دیگر عمرش به پایان نزدیک شده است به نقاش گفت هر طور که شده است این طرح را تکمیل کن تا در حیاتم این کار تمام شود. نقاش هم بار دیگر به جستجو پرداخت تا مجرمی زشت چهره و مست با موهایی درهم ریخته را در گوشه ای از خرابات شہر یافت. از او خواست در مقابل مبلغی بسیار اجازہ دهد نقاشیش را به عنوان شیطان رسم کند. او هم قبول نمود. چند روز مشغول رسم نقاشی شد تا اینکه روزی متوجه شد که اشک از چشمان این مجرم می چکد. از او علت آن را پرسید؟گفت : شما قبلا هم از چهره ی من نقاشی کشیده اید،من همان بچه ی معصومی هستم که تصویر فرشته را از من کشیدی. امروز اعمالم مرا به شیطان تبدیل نموده. داستانی بسیار تامل بر انگیز است،خداوند همه ما را همانند فرشته ای معصوم آفرید، این ماییم که با اعمال ناشایست قدر خود را نمی دانیم و خود را به شیطان مبدل می کنیم. •✾📚 @Dastan 📚✾•
‍ همیشه میگفت دعا کنید تا وقتی که توفیق زیارت نصیبم نشد که اگر میخوام از این دنیا برم شب_جمعه این اتفاق بیفته. چون تا الان کربلا نرفتم و میخوام حداقل بعداز مرگم توفیق زیارت نصیبم بشه. درنهایت آرزویش برآورده شد و در شب جمعه که مورخ ۱۷ اردیبهشت ۹۵ ودر شب عید مبعث حضرت رسول اکرم (ص) بوده در کربلای خانطومان آسمانی شد و کربلا نرفته کربلایی شد و پیکرپاکش مانند مادرش زهرا (س) جاویدالاثر مانده و برنگشته و الان همه شب جمعه مهمان امام حسین (ع) و مادرش فاطمه زهرا(س) است. •✾📚 @Dastan 📚✾•
امیرالمؤمنین عليه السلام: إظهارُ الغِنى مِن الشُّكرِ، إظهارُ التَّباؤسِ يَجلِبُ الفَقرَ اظهار توانگرى گونه اى شكر است. فقير نشان دادن، فقر مى آورد ميزان الحكمه جلد8 صفحه533 •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ ✅بیچاره‌اند کسانی که غیبت می‌کنند ✍️از سوی خدا به موسی وحی شد: هر غیب‏ت کننده‏‌ای که با توبه از دنیا برود، آخرین کسی است که به بهشت وارد می‌‏شود. هر غیبت‌‏کننده‌ای که بر آن اصرار داشته باشد (توبه نکند و غیبت کردن عادت او شده باشد) و با این حال از دنیا برود و توبه نکند، اوّلین کسی است که داخل دوزخ می‌‏گردد. و أَوْحَی اللَّهُ إِلَی مُوسَی علیه السلام: مَنْ مَاتَ تَائِباً عَنِ الْغِیبَةِ فَهُوَ آخِرُ مَنْ یَدْخُلُ إِلَی الْجَنَّةِ وَ مَنْ مَاتَ مُصِرّاً عَلَیْهَا فَهُوَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ النَّار. 📚إرشاد القلوب إلی الصواب، جلد‏1، ص116 جالب اینجاست که اگر غیبت‌کننده توبه کند و خدا هم او را ببخشد باز ننگ غیبت کردن کاملا از بین نمی‌رود. و او از جمله کسانی است که آخرین نفر وارد بهشت می‌شود، پس به امید اینکه بهش می‌گیم رضایتش رو می‌گیریم! یا غیبتش نیست صفتشه! یا جلو روشم می‌گم! یا می‌خواست نکنه! یا..؛ غیبت نکنید که این‌ها همه بهانه است و خدا قبول نمی‌کند و اگر روزی توبه کنید باز صحرای قیامت معطلید تا جزو آخرین افراد وارد بهشت شوید، پس با آبروی مومن بازی نکنید. •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ ✨ از سختی ها نترس.↯ سختی آدم را سرسخت می کند، ⇦میخ‌‌هایی در دیوار محکم‌تر هستند که ضربات سخت‌تری تحمل کرده باشند. •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔆 ✍ رضای خدا یا خودنمایی؟ 🔹می‌گویند عده‌ای مسجدی می‌ساختند. بهلول سر رسید و پرسید: چه می‌کنید؟ 🔸گفتند: مسجد می‌سازیم. 🔹گفت: برای چه؟ 🔸پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا. 🔹بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند: «مسجد بهلول» و شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد. 🔸سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است: «مسجد بهلول» و ناراحت شدند. 🔹بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می‌کنی؟ 🔸بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته‌ایم؟ فرضا مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته‌ام، خدا که اشتباه نمی‌کند. •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌹 در جنگ یرموک، هر روز عده ای از سربازان مسلمین به جنگ می‌رفتند و پس از چند ساعت زد و خورد، بعضی سالم یا زخمی به پایگاه‌های خود بر می‌گشتند و بعضی کشته‌ها و مجروحان در میدان جا می‌ماندند. (حذیفه عدوی) گوید: در یکی از روزها پسر عمویم با دیگر سربازان به میدان رفت، ولی پس از پایان پیکار برنگشت! ظرف آبی برداشتم و روانه رزمگاه شدم، به این امید اگر زنده باشد آبش بدهم. پس از جستجو او را یافتم که هنوز رمقی در تن داشت. کنارش نشستم و گفتم: آب می‌خواهی؟ با اشاره گفت: آری. در همین موقع سرباز دیگری که نزدیک او به زمین افتاده بود و صدای مرا می‌شنید آهی کشید و فهماند که او نیز تشنه است و آب می‌خواهد. پسر عمویم به من اشاره کرد: که برو اول به او آب بده. پس پسر عمویم را گذاردم و به بالین دومی رفتم و او هشام بن عاص بود. گفتم: آب می‌خواهی؟ به اشاره گفت: بلی؛ در این موقع صدای مجروح دیگری شنیده شد که آه گفت: هشام هم آب نخورد و به من اشاره کرد که به او آب بده! نزد سومی رفتم ولی در همان لحظه جان سپرد. برگشتم به بالین هشام، او نیز در این فاصله مرده بود. آمدم نزد پسر عمویم دیدم او هم از دنیا رفته است. •✾📚 @Dastan 📚✾•
⚔پس از آن که جنگ خیبر پایان یافت و اموال خیبر به عنوان غنیمت، طبق دستور پیغمبر اسلام (ص) بین مسلمین تقسیم گردید، یک زن یهودی به نام زینب دختر حارث که دختر برادر مَرحَب باشد برّه ای کباب شده را به عنوان هدیه تقدیم آن حضرت و همراهانش کرد. زن یهودی پیش از آن که برّه را تحویل دهد، از اصحاب سؤال کرد که پیغمبر خدا کجای گوسفند را بهتر دوست دارد؟ اصحاب اظهار داشتند: پیامبر خدا (ص)، دست آن را بهتر از دیگر اعضایش دوست دارد. پس آن، زن یهودی تمامی برّه را آغشته به زهر نمود، مخصوصاً دست آن را بیشتر به زهر آلوده کرد و جلوی حضرت و یارانش نهاد. حضرت مقداری از دست برّه را تناول نمود و سپس به اصحاب خود فرمود: از خوردن آن دست بکشید، زیرا که گوشت این برّه مسموم است. 🔮پس از آن، حضرت رسول (ص) آن زن یهودی را احضار و به او فرمود: چرا چنین کردی؟ 🗣او در جواب گفت: برای آن که من با خود گفتم، اگر این شخص پیغمبر باشد به او آسیبی نمی رسد وگرنه از شرّ او راحت می شویم. 👈و چون حضرت سخنان او را شنید، او را بخشید، ولی پس از آن جریان، حضرت به طور مکرّر می فرمود: غذای خیبر مرا هلاک، و درونم را متلاشی کرده است. 📚( بحارالا نوار: ج 21، ص 5 6) ‌ ‌ •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌸 🔹یکی‌از دوستانش برایم تعریف ڪرد: 🔹صبح روز مبعث حال وهوای عجیبی داشت. با بقیه‌ ی نیروها برای نماز صبح حاضر نشد و خودش به تنهایی در محل دیگری با یک حالت معنوی خاصی نماز خواند. سر سفره‌ی‌صبحانه هم حاضر نشد. وقتی علت را از او پرسیدند، در جواب گفت: می‌خواهم صبحانه را از دست پیامبر ﷺ در بهشت دریافت ڪنم! یک سیب به او تعارف ڪردند ، نخورد وگفت : دلم میوه‌ی بهشتی‌می‌خواهد! 🔹🌷همان روز به شهادت رسید. هم صبحانه ی خود را از دست پیامبر ﷺ دریافت ڪرد و هم از میوه های بهشتی ‌و سایر نعمت های آن برخوردار شد... 🔹🌷شهیدی ڪه هم‌رزمانش به خاطر نظم، تقوا و شجاعتش لقب «مصعب پیامبر» را به او دادند ✍ راوی: پدر بزرگوار شهید🥀 📚 منبع : ڪتاب ستاره ها ص ۳۰ 🌷۲۱_امام‌رضا خراسان 🌷🕊 الشــریعه ۱۳۶۱ •✾📚 @Dastan 📚✾•
امام على عليه السلام: أينَ الفَراعِنَةُ و أبناءُ الفَراعِنَةِ؟! كجايند فرعونان و فرعون زادگان؟! نهج البلاغه از خطبه 182 •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ ✨ ✨میان این همہ سنگ دنیا ✨آنکہ گوهر می شود! ✨دو خصلت دارد: ✨اول آنکہ شفاف است، ✨کینہ نمیگیرد! ✨دوم آنکہ تراشہ ی زندگی راتاب می آورد! •✾📚 @Dastan 📚✾•