فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️وصیت یک شهید✔️
🔸پیشنهاد میدم حتماببینید🔸
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
تمام خير در سه چيز جمع شده است:
🌺 نگاه
🌼 سكوت
🌸 سخن
🌺 هر نگاهى كه پندى در آن گرفته نشود، فراموشى است.
🌼 هر سكوتى كه انديشه اى در آن نباشد، غفلت است.
🌸 هر سخنى كه ذكرى در آن نباشد، بيهوده است.
خوشا بحال كسى كه:
نگاه او پند، سكوت او انديشه و سخن او ذكر باشد، بر گناهش گريسته و مردم از شرش در امان باشند.
"امير المومنين عليه السلام"
📚 کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌹#داستان_آموزنده🌹
در يكى از روزها، عدّهاى از دوستان امام رضا عليهالسلام در منزل آن حضرت گرد يكديگر جمع شده بودند و يونس بن عبدالرّحمن نيز كه از افراد مورد اعتماد حضرت و از شخصيّتهاى ارزنده بود، در جمع آنان حضور داشت .
هنگامى كه آنان مشغول صحبت و مذاكره بودند، ناگهان گروهى از اهالى بصره اجازه ورود خواستند.
امام به يونس فرمود: داخل فلان اتاق برو و مواظب باش هيچگونه عكسالعملى از خود نشان ندهى؛ مگر آن كه به تو اجازه داده شود.
آن گاه اجازه فرمود و اهالى بصره وارد شدند و بر عليه يونس، به سخن چينى و ناسزاگویى آغاز كردند.
و در اين بين امام رضا عليهالسلام سر مبارک خود را پایين انداخته و هيچ سخنى نمىفرمودند؛ تا آنها بلند شدند و از نزد حضرت خداحافظی کردند و رفتند.
بعد از آن، حضرت اجازه فرمود تا يونس از اتاق بيرون آيد.
يونس با حالتى غمگين و چشمى گريان وارد شد و حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت :
ياابن رسول اللّه ! من فدايت گردم، با چنين افرادى من معاشرت دارم! در حالى كه نمیدانستم درباره من چنين خواهند گفت؛ و چنين نسبتهایی را به من مىدهند.
امام رضا عليه السلام با ملاطفت، يونس بن عبدالرّحمان را مورد خطاب قرار داد و فرمود:
اى يونس! غمگين مباش، مردم هر چه مىخواهند بگويند، اينگونه مسائل و صحبتها اهميّتى ندارد، زمانى كه امام تو، از تو راضى و خوشنود باشد هيچ جاى نگرانى و ناراحتى وجود ندارد.
اى يونس! سعى كن، هميشه با مردم به مقدار كمال و معرفت آن ها سخن بگویى و معارف الهى را براى آنها بيان نمایی.
و از طرح و بيان آن مطالب و مسائلى كه نمیفهمند و درك نمىكنند، خوددارى كنی.
اى يونس! هنگامى كه تو دُرّ گرانبهایی را در دست خويش دارى و مردم بگويند كه سنگ يا كلوخى در دست تو است؛ و يا آن كه سنگى در دست تو باشد و مردم بگويند كه درّ گرانبهایی در دست دارى، چنين گفتارى چه تاثيرى در اعتقادات و افكار تو خواهد داشت ؟ ( آیا آن سنگ و دُر تغییر ماهیت میدهند؟)
و آيا از چنين افكار و گفتار مردم ، سود و يا زيانى بر تو وارد مى شود؟!
يونس با فرمايشات حضرت آرامش يافت و اظهار داشت : خير، سخنان ايشان هيچ اهميّتى برايم ندارد.
امام رضا عليه السلام مجدّداً او را مخاطب قرار داد و فرمود:
اى يونس، بنابراين چنانچه راه صحيح را شناخته ، همچنين حقيقت را درک كرده باشى و امامت از تو راضى باشد، نبايد افكار و گفتار مردم در روحيّه ، اعتقادات و افكار تو كمترين تاثيرى داشته باشد؛ مردم هر چه مىخواهند، بگويند.
📚(بحارالا نوار: ج۲ص۶۵ح۵، به نقل از كتاب رجال كشّى شیخ طوسی).
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد که چشمهایتان ندیده،
نگذارید زبانتان چیزی را بگوید که قلبتان باور نکرده...
"صادقانه زندگی کنید"
ما موجودات خاکی نیستیم که به بهشت میرویم.
ما موجودات بهشتی هستیم که از خاک سر برآورده ایم...
#استاد_الهی_قمشه_ای
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
✅ازدواج به سبک شهدا
✍️شهید مرتضی عبداللهی: خواستگاری خانواده شهید از من به صورت سنتی بود. هنگامی که آقا مرتضی به خواستگاری من آمد، ۲۰ سال سن داشت؛ دانشجوی سال سوم مهندسی عمران بود و نه کار مشخصی داشت و نه به سربازی رفته بود. تاکید بر احترام به والدین، دغدغه و پشتکار شهید برای انجام تکالیف الهی از جمله خصوصیاتی بود که باعث شد با اطمینان او را انتخاب کنم.
🍃در آذر ماه عقد کردیم و مهر ماه ، مصادف با شب تولد حضرت معصومه (س) سرِ زندگی مشترکمان رفتیم. آقا مرتضی تفکر معنوی بالایی داشت و خیلی دوست داشت زندگی سادهای را شروع کنیم. او جهیزیه دختر را که یک عُرف بود، به تعبیر هدیه از طرف پدر و مادر عروس میدانست و سفارش میکرد نباید در این قضیه سختگیری شود. نکته مهمی که بنده هنگام خواستگاری از ایشان دیدم، داشتنِ برنامه و هدف مشخص در زندگی بود.
مرتضی دوست داشت شروع زندگی مشترکمان همراه با معنویات باشد. حتی شب عروسیمان بعد از مراسم عروسی به زیارت شهدای گمنام رفتیم و مناجاتی با شهدا داشت که برایم خیلی جالب بود. با وجود اینکه آن موقع شغل مشخصی نداشت، ولی میگفت هر شغلی در آینده داشته باشم هدفم خدمت به اسلام است.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
مردی که سرانجام کوپنش را گرفت ...
در خرمشهر فک و صورتش خرد شد !
علیرغم ۱۰ بار عمل جراحی، اثری دلخراش
روی صورتش بر جای ماند ولی کوتاه نیامد
و عاقبت در آوردگاه خیبر کوپنش را گرفت!
این تعبیر خودِ شهید بود بارها گفته بود که
«شهادت»، کوپنی است تا کوپن شهادت، به
اسمِ کسی صادر نشود به شهادت نمیرسد
#شهید_محمدحسین_شیخحسنی
#لشکر۱۷_علی_بن_ابیطالب
#روحش_شاد_باصلوات
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✍امام على عليه السلام:
به روزى اى كه قسمتت گشته راضى باش تا توانگرانه زندگى كنى
📚غررالحكم حدیث2332
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✅انفاق
✍حضرت زهرا سلام الله علیها:از دنیای شما سه چیز محبوب من است:
۱- تلاوت قرآن
۲- نگاه به چهره رسول خدا
۳- انفاق در راه خدا.
📚وقایع الایام خیابانی،
جلد صیام، ص295
امام صادق عليه السلام :هر كس يكى از اين كارها را به درگاه خدا ببرد، خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند:
۱- انفاق در تنگدستى
۲- گشاده رويى با همگان
۳- رفتار منصفانه
📚نهج الفصاحه، ح 1281
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
💠داستان ازدواج حضرت داوود(ع)
🦋امام رضا(ع)در مجلس مامون كه برای مناظره با سران ادیان تشكیل شده بود از ابن جهم می پرسد كه بگو ببینم پدران شما در باره داوود چه گفتهاند؟ ابن جهم عرضه داشت: مىگویند او در محرابش مشغول نماز بود كه ابلیس به صورت مرغى در برابرش ممثل شد، مرغى كه زیباتر از آن تصور نداشت. پس داوود نماز خود را شكست و برخاست تا آن مرغ را بگیرد. مرغ پرید و داوود آن را دنبال كرد، مرغ بالاى بام رفت، داوود هم به دنبالش به بام رفت، مرغ به داخل خانه اوریا فرزند حیان شد، داوود به دنبالش رفت، و ناگهان زنى زیبا را دید كه مشغول آب تنى است.
داوود عاشق زن شد، و اتفاقا همسر او یعنى اوریا را قبلا به ماموریت جنگى روانه كرده بود، پس به امیر لشكر خود نوشت كه اوریا را پیشاپیش تابوت قرار بده، و او هم چنین كرد، اما به جاى اینكه كشته شود، بر مشركین غلبه كرد. و داوود از شنیدن قصه ناراحت شد، دوباره به امیر لشكرش نوشت او را هم چنان جلو تابوت قرار بده! امیر چنان كرد و اوریا كشته شد، و داوود با همسر وى ازدواج كرد.
راوى مىگوید:حضرت رضا (ع) دست به پیشانى خود زد و فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ» آیا به یكى از انبیاى خدا نسبت مىدهید كه نماز را سبك شمرده و آن را شكست، و به دنبال مرغ به خانه مردم درآمده، و به زن مردم نگاه كرده و عاشق شده، و شوهر او را متعمدا كشته است؟
ابن جهم پرسید: یا بن رسول اللَّه پس گناه داوود در داستان دو متخاصم چه بود؟ فرمود واى بر تو خطاى داوود از این قرار بود كه او در دل خود گمان كرد كه خدا هیچ خلقى داناتر از او نیافریده، خداى تعالى (براى تربیت او، و دور نگه داشتن او از عجب) دو فرشته نزد وى فرستاد تا از دیوار محرابش بالا روند، یكى گفت ما دو خصم هستیم، كه یكى به دیگرى ستم كرده، تو بین ما به حق داورى كن و از راه حق منحرف مشو، و ما را به راه عدل رهنمون شو.
این آقا برادر من نود و نه میش دارد و من یك میش دارم، به من مىگوید این یك میش خودت را در اختیار من بگذار و این سخن را طورى مىگوید كه مرا زبون مىكند، داوود بدون اینكه از طرف مقابل بپرسد: تو چه مىگویى؟ و یا از مدعى مطالبه شاهد كند در قضاوت عجله كرد و علیه آن طرف و به نفع صاحب یك میش حكم كرد، و گفت: او كه از تو مىخواهد یك میشت را هم در اختیارش بگذارى به تو ظلم كرده. خطاى داوود در همین بوده كه از رسم داورى تجاوز كرده، نه آنكه شما مىگویید، مگر نشنیدهاى كه خداى عز و جل مىفرماید: «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ ...».
ابن جهم عرضه داشت: یا بن رسول اللَّه پس داستان داوود با اوریا چه بوده؟ حضرت رضا (ع) فرمود: در عصر داوود حكم چنین بود كه اگر زنى شوهرش مىمرد و یا كشته مىشد، دیگر حق نداشت شوهرى دیگر اختیار كند، و اولین كسى كه خدا این حكم را برایش برداشت و به او اجازه داد تا با زن شوهر مرده ازدواج كند، داوود (ع) بود كه با همسر اوریا بعد از كشته شدن او و گذشتن عده ازدواج كرد، و این بر مردم آن روز گران آمد.
📚عیون اخبار الرضا، انتشارات جهان، ج ۱، ص ۱۹۳
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
مشکلاتتون رو به کسی نگید
20 درصد اصلا اهمیتی نمیدن و 80 درصد هم خوشحال میشن که دچار اون مشکل شدید
اونارو فقط به #خدا بگو
اون همیشه هواتو داره...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
کسی کفشش را برای تعمیر نزد کفاش میبرد. کفاش با نگاهی میگوید این کفش سه کوک میخواهد و هر کوک مثلا ده تومان و خرج کفش میشود سی تومان. مشتری هم قبول میکند. پول را میدهد و میرود تا ساعتی دیگر برگردد و كفشش را تحويل بگيرد. کفاش دست به کار میشود. کوک اول، کوک دوم و در نهایت کوک سوم و تمام. اما با یک نگاه عمیق در میابد اگر چه کار تمام است ولی یک کوک دیگر اگر بزند عمر کفش بیشتر میشود و کفش، کفشتر خواهد شد! از یک سو قرار مالی را گذاشته و نمیشود طلب اضافه کند و از سوی دیگر دو دل است که کوک چهارم را بزند یا نزد. او میان نفع و اخلاق، میان دل و قاعده توافق، مانده است. یک دوراهی ساده که هیچ کدام خلاف عقل نیست. اگر کوک چهارم را نزند هیچ خلافی نکرده. اما اگر بزند به انسانیت تعظیم کرده. اگر کوک چهارم را نزند روی خط توافق و قانون رفته اما اگر بزند صدای لبیک او، آسمان اخلاق را پر خواهد کرد. دنیا پر از فرصتهای کوک چهارم است! ديگر شايد زمان آن رسيده بگويیم: تا چهار نشه بازی نشه! من و تو كفاشهای دو دلی هستيم كه بايد سر فرصتهای چهارم بحث كنيم و كوك بزنيم ...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر من به آرزویم رسیدم و دل از این دنیا کندم، بدانید که نالایق ترین بنده ها هم می توانند به خواست او، به بالاترین درجات دست یابند.
#شهید_امیر_حاج_امینی🥀
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•