eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.7هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
66 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
دل‌تنگم و با هیچ کَسَم میل سخن نیست…🌱 •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• 🌺➣ http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
امام على عليه السلام: دادِ مردم را از خودت و خانواده ات و نزديكانت و كسانى كه به آنها گرايش و علاقه دارى، بستان و با دوست و دشمن به عدالت رفتار كن أنصِفِ النّاسَ مِن نَفسِكَ و أهلِكَ و خاصَّتِكَ و مَن لكَ فيهِ هَوىً، و اعدِلْ فى العَدُوِّ و الصَّديقِ غررالحكم حدیث 2403 •✾📚 @Dastan 📚✾•
پیامبر گرامی اسلام صَلی الله عَلیه وَ آلهِ وَ سَلّم فرمودند: ✨مانند عجم‌ها که برای بزرگداشت یکدیگر از جایشان بلند می‌شوند، بلند نشوید. 🍀نبی مکرم اسلام (ص) چون دوست نداشتند کسی جلوی پای او بلند شوند، زمان حضور ایشان در مجلس، کسی به پای او بلند نمی‌شد. 📌حضرت علی علیه السَّلام در المحاسن، بلند شدن برای احترام پدر و معلم را فقط واجب می‌دانند. 📖بحار الأنوار، ج16، ص240 •✾📚 @Dastan 📚✾•
💠ﻣﺴﻌﺪﻩ ﺑﻦ ﺻﺪﻗﻪ میﮔﻮﻳﺪ: ﺷﻨﻴﺪﻡ ﺷﺨﺼﻰ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﭼﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﺯﻧﺎﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﻛﺎﻓﺮ ﻧﻤﻰ ﻧﺎﻣﻴﺪ ﻭﻟﻰ ﺗﺮﻙ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﻛﺎﻓﺮ ﻣﻰ ﻧﺎﻣﻴﺪ؟ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺯﻧﺎﻛﺎﺭ ﻭ ﻧﻈﻴﺮ ﺍﻭ، ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﻏﺎﻟﺐ ﺷﺪﻥ ﻏﺮﻳﺰﻩ ﺟﻨﺴﻰ ﻭ ﺷﻬﻮﺍﺕ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ، ﻭﻟﻰ ﺗﺎﺭﻙ ﻧﻤﺎﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﺮﻙ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﺪ ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺳﺘﺨﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﺒﻚ ﺷﻤﺮﺩﻥ ﻧﻤﺎﺯ. ﺁﺭﻯ ﺯﻧﺎﻛﺎﺭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻟﺬّﺕ ﻭ ﻛﺎﻣﻴﺎﺑﻰ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺯﻥ ﺍﺟﻨﺒﻰ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ، ﻭﻟﻰ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺗﺮﻙ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ، ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﻟﺬّﺗﻰ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﺟﻮﻳﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﻣﺴﺒﺐ ﺗﺮﻙ ﺁﻥ، ﺳﺒﻚ ﺷﻤﺮﺩﻥ ﻓﻌﻞ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺍﺳﺘخفاﻑ ﻭ ﺳﺒﻚ ﺷﻤﺮﺩﻥ ﻣﺤﻘﻖ ﺷﺪ، ﻛﻔﺮ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ. 📚برگرفته از کتاب چهل داستان در باره نماز و نماز گزاران،قسمت 22، ﺍﺻﻮﻝ ﻛﺎﻓﻰ، ﺝ 2، ﺑﺎﺏ ﺍﻟﻜﻔﺮ، ﺣﺪﻳﺚ 9 •✾📚 @Dastan 📚✾•
‌ 📚لوح حضرت فاطمه سلام اللّه علیها 🌹🖤امام جعفر صادق علیه السلام حکایت فرماید: روزى پدرم امام محمّد باقر علیه السلام به جابر بن عبداللّه انصارى پیشنهاد داد براین که در فرصتى مناسب ، صحبتى با تو دارم . جابر اظهار داشت : هر موقع بفرمائى ، من آماده ام . تا آن که روزى پدرم سلام اللّه علیه ، جابر را فرا خواند و فرمود: آن لوحى را که در حضور مادرم ، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها مشاهده کرده اى ، توضیحاتى پیرامون آن بیان نما. جابر در پاسخ گفت : روزى براى تبریک و تهنیت ولادت امام حسین علیه السلام بر مادرت ، فاطمه زهراء علیها السلام وارد شدم . در مقابل او لوحى سبز رنگ دیدم که گمان کنم از نوع زمرّد بود؛ و سپس در آن لوح نوشته هائى را به رنگ سفید، شبیه نور خورشید مشاهده کردم ، که برایم تعجّب آور بود. پس عرضه داشتم : اى دختر رسول اللّه ! پدر و مادرم فدایت باد، این لوح چیست ؟ و چه مطالبى در آن ثبت گردیده است ؟ در پاسخ فرمود: این لوحى است که خداوند متعال ، آن را به پدرم هدیّه داده است و در آن نام پدرم و همسرم علىّ و دو فرزندم حسن و حسین و دیگر امامان و اوصیاء علیهم السلام درج گردیده است . و پدرم رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله آن را به من عنایت کرده ، تا به وسیله آن شادمان و مسرور باشم . •✾📚 @Dastan 📚✾•
از پیرهرات پرسیدند عبادت چیست ؟ فرمود : عبادت خدمت کردن به خلق است پرسیدند چگونه؟ گفت اگر هر پیشه ای که به آن اشتغال داری رضای خدا که بالطبع رضای مردم را هم همراه دارد در نظر داشته باشی نامش عبادت است. پرسیدند: پس نماز و روزه و خمس و... این ها چه هستند؟! گفت : اینها اطاعت هستند که باید بنده برای نزدیک شدن به خدا انجام دهد تا انوار حق بگیرد. عبادت به جز خدمت به خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌹|شهید علی نیلچیان ✍️ ازدواج آسان ▫️موقع خرید جهیزیه مادرم می‌خواست سنگ تمام بگذارد. فهرست عریض و طویلی تهیه کرده بود و هر روز چند قلمی به آن اضافه می‌کرد. امروز تخت و سرویس خواب، فردا مبل و میز ناهارخوری و... هر چه کردم نتونستم منصرفش کنم. دست به دامان علی شدم. آمد و خطبه‌ای خواند غرا! به زمین اشاره کرد و گفت: مادرجان مگه قرار نیست یک روزی بریم اون زیر؟ مادرم لبش را گزید: خدا مرگم بده! اول زندگی به او زیر چی کار داری علی آقا؟ علی خندید: اول و آخر نداره مادرجان! آخرش سر از اون زیر در می‌آریم. بذارید روی خاک باشیم. بذارید باهاش انس بگیریم، بذارید همین یکی دو وجب فاصله را هم کم کنیم. مادرم خلع سلاح شد. خیلی چیزها را از لیست خرید حذف کردیم. نه مبل و نه تخت و نه ... 📚 راوی: همسر شهید مهندس علی نیلچیان 🌷 •✾📚 @Dastan 📚✾•
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄ ▪️امام صادق (علیه السلام) فرمودند: 📖«وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَعْلَمُ کتَابَ اللَّهِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَی آخِرِهِ کأَنَّهُ فِی کفِّی فِیهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَ خَبَرُ مَا کانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ کائِنٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ تِبْیانُ کلِّ شَی‌ء» 🔖به خدا من عالم‌ترین شما به کتاب خدا از اول تا آخر آن هستم، تمام علوم قرآن در کف دست من هست، اخبار آسمان و زمین در آنجاست، خبر گذشتگان و آیندگان در آنجاست. 📚الکافی ، ج 1، ص 229، ح 4 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🦋حکمت موانع زندگی 📚در زمان‌های گذشته، پادشاهی تخته سنگی را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند، خودش را در جایی مخفی کرد.بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی‌تفاوت از کنار تخته سنگ می‌گذشتند؛ بسیاری هم غر می‌زدند که این چه شهری است که نظم ندارد؛ حاکم این شهر عجب مرد بی‌عرضه‌ای است و... . با وجود این، هیچ‌کس تخته سنگ را از وسط برنمی‌داشت نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. ناگهان کیسه‌ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود. کیسه را باز کرد و داخل آن سکه‌های طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود: «هر سد و مانعی می‌تواند یک فرصت برای تغییر زندگی انسان باشد. •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ ✨ "خوشبختی"💞 حراج روزانه دنیاست! اینکه ما قدمی برنمیداریم و قیمت پیشنهاد نمیکنیم، داستان دیگریست. "خوشبختی" پیداکردنی نیست! "خوشبختی" ساختنیست •✾📚 @Dastan 📚✾•
▪️داستان این خانم معلم عجیبه؛ ماشینش منفجر می شه؛ پیاده می شه و متوجه می شه که لباس ش سوخته، واسه اینکه برهنه دیده نشه، برمی گرده داخل ماشین در حال سوختن و می سوزد و جان می دهد؛ الان تندیسش رو به عنوان نماد پاکدامنی در بصره ساخته اند. •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. برای من که باور به رزاقیت خداوند دارم و خودم تجربه کردم که با تولد هر بچه‌ام بابی از رزق به رویم گشوده و درآمدی جدید برایم ایجاد شده است، هیچوقت دغدغه مادیات مانع فرزندآوری نیست. . از طرفی جمعیت بیشتر خانواده را امری مفید برای تربیت فرزندان میدانم. . من می‌خواهم چندسالی که قرار است در دنیا زندگی کنم با وجود فرزندان و نوه ها لذت‌بخش بگذرد و تنهایی نکشم. . می‌خواهم بجای سرگرم شدن با حیوانات و گیاهان، از سرگرمی و معاشرت با انسان‌های اطرافم و نزدیکانم کیف کنم. . گرانی و اقتصاد را بهانه نکنید که در جواب می‌گویم پولدارها کمتر فرزند می‌آورند.... عمیقا معتقدم فقر ربطی به تعداد فرزند ندارد. دایی پدربزرگم و فرزندان و نوه‌ها . @sm_naghibpour
برخی نانواها آرد رو آزاد میفروشن! برخی مغازه دارها جنساشونو احتکار میکنن! بعضی راننده اسنپها میگن کنسلی بزن که پورسانت ندن! عده ای از شیر فروشها آب تو شیر میریزن! یا برخی کارفرماها حقوق کارگرا رو نمیدن! بعد همشون میگن مسئولین دزدن! ببین بعضی ها خودشون همون مسئولی هستن که متهمش میکنن؛ فقط به قول قدیمیا آب ندیدی وگرنه شناگر خوبی هستی!
🦌« شکار هارون و معرفی قبر امام علی (ع) » 🗽وقتی که حکومت بنی عباس به هارون الرشید رسید، روزی او به کوفه رفت و گفت: مایلم که امروز به شکار بروم. سگ ها و بازهای شکاری به حرکت درآمدند و به طرف بیابان به راه افتادند، پس از مدتی به گله های آهو رسیدند. سگ ها بر روی زمین و بازها از هوا به آهوان حمله کردند، آهوها فرار کردند و بر فراز تپه ای رفتند. سگ ها در تعقیب آنها به تپه رسیدند اما در دامان تپه ماندند و بالا نرفتند، بازها هم از حرکت باز ایستادند و برگشتند. هارون از این حادثه شگفت زده شده بود. مدتی گذشت آهوان احساس آرامش کردند و از تپه پایین آمدند، دوباره سگ ها حمله کردند و آهوها به تپه رفتند و سگ ها بازگشتند. هارون تعجب کرده بود و فهمید که اینجا مکان عجیبی است. دستور داد اطراف را بگردند و کسی را که آن مکان را می شناسد پیدا نمایند. پیرمردی را در آن حدود دیدند، او را به نزد هارون آوردند. هارون از او پرسید: اینجا چه خبر است؟ پیرمرد ابتدا می ترسید پاسخ بدهد، پس از اینکه مطمئن شد خطری متوجه او نیست گفت: روزی با پدرم به اینجا آمدم، پدرم می گفت: حضرت امام صادق (ع) فرمودند: اینجا قبر حضرت علی (ع) است. هارون دستور داد بقعه و بارگاهی در آنجادرست کنند. پس از آن به مرور زمان دیگران تعمیر و تکریم کردند و در زمان آل بویه بنای با شکوهی ساخته و نادر شاه آن را طلا کاری کرد. 📚منبع : « بیست داستان و چهل حدیث گهربار از حضرت علی(ع) » •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔮معجون بوذر جمهر 📿بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم 🗣می گویند: انوشیروان، بوذر جمهر را زندانی کرد پس از چند روز، شخصی را فرستاد تا از حالش جویا شود فرستاده انوشیروان او را خوشحال دید. علتش را جویا شد، بوذر جمهر دلیلش را استفاده از معجون شش ماده ای دانست و گفت این معجون، وی را سر حال کرده است و آنها عبارتند از: 1- توکل به خدا. 2- بی تابی مشکلی را حل نمی کند. 3- صبر به کمک انسان می آید. 4- اگر صبر نکنم چه کنم؟ 5- توجه به کسانی که بیشتر از من مشکل دارند. 6- از این ستون به آن ستون فرج است. پی نوشت 📚سفينة البحار، ج 2، ص 6، واژه صبر. 📚منبع : اکبری، محمود؛ نکته های ناب اخلاقی، ص: 55 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌹|شهید مدافع حرم شهید عباس آسمیه ✍️ خواستگار ▫️عباس هفته‌ای یک خواستگار داشت. فرمانده شهید می‌گفت عباس هفته‌ای یک خواستگار داشت. گویی همه خواهان بودند که با عباس فامیل شوند، همیشه به او می‌گفتند اگر می‌خواهی ازدواج کنی ما گزینه مناسب داریم. در ایام اربعین با خانواده شیرازی آشنا شدند و خانواده حرف‌ها زدن و عباس زمانی که با این خانم صحبت کرده بود به وی از تصمیمش گفته بود در صورتی که سالم از این مأموریت بازگشتم برای رسمی شدن این ارتباط قدم جلو خواهم گذاشت. اما گویی خداوند برای عباس جور دیگری رقم زده بود و برای خودش کنار گذاشته بود... 🌷 •✾📚 @Dastan 📚✾•
امام على عليه‏السلام: خردمندترينِ مردم، كسى است كه به عيب‏هاى خويش، بينا و نسبت به عيوب ديگران، نابينا باشد أعقَلُ النّاسِ مَن كانَ بِعَيبِهِ بَصيرًا، وعَن عَيبِ غَيرِهِ ضَريرًا غررالحكم حدیث 3233 •✾📚 @Dastan 📚✾•
عقاب داشت از گرسنگی می مرد و نفسهای آخرش را می کشید. کلاغ و کرکس هم مشغول خوردن لاشه ی گندیدۀ آهو بودند. جغد دانا و پیری هم بالای شاخۀ درختی به آنها خیره شده بود. کلاغ و کرکس رو به جغد کردند و گفتند این عقاب احمق را می بینی بخاطر غرور احمقانه اش دارد جان می دهد؟ اگه بیاید و با ما هم سفره شود نجات پیدا می کند حال و روزش را ببین آیا باز هم می گویی عقاب سلطان پرندگان است؟ جغد خطاب به آنان گفت: عقاب نه مثل کرکس لاشخور است و نه مثل کلاغ دزد، آنها عقابند از گرسنگی خواهند مرد اما اصالتشان را هیچ وقت از دست نخواهند داد از چشم عقاب چگونه زیستن مهم است نه چقدر زیستن. •زندگی ما انسانها هم باید مثل عقاب باشد، مهم نیست چقدر زنده ایم مهم این است به بهترین شکل زندگی کنیم.. •✾📚 @Dastan 📚✾•
⚜سلیمان و دهقان برگزیده حضرت سبحان ، جناب سلیمان با بساط شاهی و سلطنت و عظمت و مکنت بر دهقانی گذر کرد . دهقان چون شأن سلیمان را دید گفت : خدای مهربان به پسر داود پادشاهی عظیم و سلطنتی کبیر کرامت فرموده . باد این سخن را به گوش سلیمان رسانید . حضرت از بساط عظمت به زیر آمد و نزد او رفت و فرمود : چیزی را که توانایی آن را نداری و تحمل مسئولیتش را برایت قرار نداده اند آرزو مکن ؛ اگر یک تسبیح تو را خدا بپذیرد ، برای تو از آنچه حشمت دنیا به سلیمان عنایت شده بهتر است ، زیرا ثواب تسبیح باقی و ملک سلیمان فانی است ! 📜ربیع الآثار •✾📚 @Dastan 📚✾•
جرجیس و پادشاه کافر🔱 در روایت آمده است که در زمان جرجیس ع (نام پیغمبری است از بنی اسرائیل که به انواع عقوبت او را می کشتند باز زنده می شد و امت خود را دعوت می کرد.) امیری بود کافر و قوم وی بسیار فساد کردندی. خداوند تعالی به سبب ایشان باران از آسمان باز گرفت و خلقی بسیار از قوم وی هلاک شدند و هیچ باران نیامد. آن امیر کافر برخاست و سپاهی آماده کرد تا به درِ خانة جرجیس (ع) برود. او را خبر کردند که این کافر بر تو سپاه آورده است. گفت: بنگرید تا چه خواهد؟ گفت: بیرون آی و پیغام من به خدای خویش برسان و بگوی از آسمان باران بازگرفتی تا خلقی بسیار هلاک شدند، یا باران فرستی یا اگر نفرستی ترا بیازارم. جرجیس (ع) به خانه بازآمد و دو رکعت نماز کرد و سر به سجده نهاد. جبرئیل(ع) بیامد که مراد چیست؟ گفت: یا جبرئیل! خداوند عزوجل داناتر که این کافر چه می گوید. جبرئیل برفت و بازآمد و گفت: یا جرجیس؛ بگوی که تو عاجزی و ضعیف و من قادرم و قوی. مرا چگونه توانی آزردن؟ جرجیس پیغام بگزارد. آن کافر گفت: راست می گوید؛ من عاجزم و ضعیف. دست من به آزار او نرسد. ولیکن دوستان او را بیازارم یکی را به زیر تازیانه درآرم و یکی را به زیر شمشیر و یکی را به آب اندازم و یکی را به آتش ـ تا از هر جائی ناله ئی از دوستان او برآید، چون دوستان او را آزردم او را آزرده باشم. خداوند تعالی جبرئیل را بفرستاد که یا جرجیس آن بنده مرا بگوی که بازگرد تا باران بفرستم. آن امیر بازگشت سه شبان روز پیوسته باران درگرفت و روز چهارم آفتاب کرد و گیاه برست و چنان شد که مرد اندران میان برفتی. چون یک هفته برآمد امیر آن نیکوئی بدید باز سپاه تعبیه کرد و آمد به نزدیک جرجیس (ع). جرجیس بیرون آمد و گفت: باران آمد، اکنون چه می خواهی؟ گفت: ای پیغامبر خدای به جنگ نیامده ام چه به صلح آمده ام، کسی که از جهت دوستان خویش چندین نیکوئی کند با او صلح کنم تا از جمله دوستان او باشم. 📜بستان العارفین، ص 93 •✾📚 @Dastan 📚✾•
عبدالله بن عمر 🗣 ﭼﻮﻥ ﺣﺠﺎﺝ ﺑﻦ ﻳﻮﺳﻒ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻜﻪ ﺷﺪ ﻭ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﺑﻴﺮ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﺭ ﻛﺸﻴﺪ، ﺷﺒﺎﻧﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﭘﻴﺶ ﺣﺠﺎﺝ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻠﻚ ﺑﻴﻌﺖ ﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ: ( (ﻣﻦ ﻣﺎﺕ ﻭ ﻟﻢ ﻳﻌﺮﻑ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﻣﺎﺕ ﻣﻴﺘﻪ ﺟﺎﻫﻠﻴﻪ) ): (ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻤﻴﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻪ ﻣﺮﺩﻥ ﺍﻭ ﻣﺮﺩﻥ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﺍﺳﺖ) ﺣﺠﺎﺝ ﭘﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﻯ ﺍﻭ ﺩﺭﺍﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺳﺘﻢ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﺳﺖ، ﭘﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻛﻦ، ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺍ ﺍﺳﺘﻬﺰﺍﺀ ﻣﻴﻜﻨﻰ؟ ﺣﺠﺎﺝ ﮔﻔﺖ: ﺍﻯ ﺍﺣﻤﻖ ﺑﻨﻰ ﻋﺪﻯ ﻣﮕﺮ ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﺍﺑﻴﻄﺎﻟﺐ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﺖ ﻧﺒﻮﺩ؟ ﭼﺮﺍ ﺑﺎﻭ ﺑﻴﻌﺖ ﻧﻜﺮﺩﻯ ﻭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﻣﺪﻩ ﺣﺪﻳﺚ: ( (ﻣﻦ ﻣﺎﺕ ﻭ ﻟﻢ ﻳﻌﺮﻑ... ) ) ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﻰ، ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ ﺍﻯ ﺑﻠﻜﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﭼﻮﺑﻪ ﺩﺍﺭﻯ ﻛﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﺑﻴﺮ ﺑﺎﻟﺎﻯ ﺁﻧﺴﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻯ. -📚ﻣﺪﺭﻙ: ﺍﻟﻜﻨﻰ ﻭ ﺍﻟﺎﻟﻘﺎﺏ ﺗﺎﻟﻴﻒ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﻋﺒﺎﺱ ﻗﻤﻰ 📚-قصه های اسلامی و تکه های تاریخی •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌹|شهید جمال ظل‌انوار ✍️ ساکن خوابگاه ▫️زمان نامزدی، من دانش‌آموز بودم. جمال هم دانشجو بود. اولین هدیه‌ای که به من داد یک جلد صحیفه سجادیه بود که در صفحه اول آن نوشته بود: امیدوارم این کتاب موجب ارتقای فکری و فرهنگ اسلامی شما باشد! زندگی مشترک ما هم که شروع شد ساکن خوابگاه دانشجویی شدیم و بیشتر زندگی کوتاه ما در همان یکی دو اتاق کوچک خوابگاه بود. •✾📚 @Dastan 📚✾•
امیرالمؤمنین عليه السلام: كَثرَةُ الوِفاقِ نِفاقٌ، كَثرَةُ الخِلافِ شِقاقٌ موافقتِ زياد [نشانه] نفاق است؛ مخالفتِ زياد [نشانه] دشمنى است غررالحكم حدیث7083 و 7084 •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨🌼✨ برای زیبایی دستها؛ صدقه بدهید برای زیبایی چشمها از ترس خدا اشک بریزید برای زیبایی صورت عادت وضو را ترک نکنید برای زیبایی اعصاب سجده کنیـد وبرای زیبایی دل در دلتان یاد خدا را جای دهید. •✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 روایتی است از حضرت امام صادق(ع) که می فرماید: روزی گذر سلمان در کوفه به بازار آهنگرها افتاد. یک مرتبه دید جوانی بیهوش شده و مردم اطراف او را گرفته اند. سلمان که از آن نزدیکی عبور می کرد، یکی از آن افراد دوید و به او گفت یا اباعبدالله این جوان مریض و بیهوش است بیا یک دعایی بالای سر او بخوان که بهوش بیاید. حضرت سلمان وقتی نزدیک شد و به بالین جوان رسید او چشم باز کرد. تا سلمان را دید سر خود را بلند کرد و گفت یا اباعبدالله اینطور نیست که مردم گمان می کنند من بیمار هستم. وقتی گذر من به بازار آهنگرها افتاد و دیدم که با چکش های آهنی به میله های سرخ می کوبیدند، یاد این آیه افتادم: نگهبانان جهنم با چکش های آهنین بر دوزخیان می زنند. در این حالت دیگر نفهمیدم و از هوش رفتم. سلمان دید این فرد با معرفت است با او دوست شد. بعد از یک مدتی این جوان مریض شد، سلمان به عیادت او رفت و دید که موقع مرگ او است. سلمان به حضرت عزرائیل(ع) خطاب کرد که یا ملک الموت این جوان برادر و دوست من است، لطفاً مراعات او را بکن. حضرت عزرائیل فرمود: یا اباعبدالله من مراعات این جوان و تمام مومنین را خواهم کرد و با آنها دوست هستم. 📚برگرفته از سخنان استاد عالی •✾📚 @Dastan 📚✾•