🔴 شيطان در آخرالزمان با تمام توان خود میتازد...
✍آخرالزمان چون نزديك نابودی ابليس است ، تمام سعی و تلاش خود را برای تأخير در ظهور و گمراهی مردمان به كار خواهد بست . آنقدر در آخرالزمان اين مسائل رونق میگيرد كه وقتی ندای آسمانی به نفع امام زمان علیهالسلام بلند میشود ، نعرهای هم از جانب شيطان شنيده میشود كه بعضیها ، حق و باطل را اشتباه میكنند .
حضرت امام صادق علیهالسلام در مورد زمان ظهور حضرت و نشان آن فرمودند :
منادی نام قائم «عجل الله تعالی فرجه الشریف» را ندا میدهد .
پرسيدم : آيا اين ندا را بعضی میشنوند يا همه ؟
حضرت فرمودند : «همه ! هر قومی به زبان خودش میشنود» .
پرسيدم : پس با اين حال ، ديگر چه كسی با حضرت مخالفت میكند ، در حالی كه نام او ندا داده شده و شكی در حقانيت او نيست ؟
حضرت فرمودند : ابليس آنها را رها نمیكند ، تا اينكه در آخر شب ندای ديگری بدهد . پس مردم دچار شك میشوند .
📚كمالالدين و تمام النعمة ، ج ۲ ، ص ۶۵۰ .
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆مجازات خودبينى
🌴حضرت عيسى (عليه السلام) كه برنامه سياحت و بيابان گردى ، از دستورهاى دينش بود. در يكى از سياحت هاى خود، يكى از دوستانش كه كوتاه قد بود و همواره در كنار حضرت عيسى (عليه السلام) ديده مى شد، به همراه عيسى (عليه السلام) به راه افتاد، تا با هم به دريا رسيدند، عيسى با يقين خالص و راستين گفت : بسم الله سپس روى آب حركت كرد، بى آنكه غرق شود.
🌴آن شخص قدكوتاه وقتى كه عيسى را ديد كه بر روى آب راه مى رود، با يقين خالصانه ، گفت : بسم الله و سپس بر روى آب به راه افتاد بى آنكه غرق بشود، تا به عيسى (عليه السلام) رسيد، ولى در همين
🌴حال ((خودبينى ))او را گرفت و با خود گفت : اين عيسى روح الله است كه بر روى آب گام برمى دارد و من نيز روى آب حركت مى كنم ؛ فما فضله على ؟ بنابراين عيسى (عليه السلام) چه برترى بر من دارد؟
🌴به دنباله اين فكر، همان دم زير پايش بى قرار شد و در آب فرو رفت و فرياد مى زد: اى روح الله ! دستم به دامانت ، مرا بگير و از غرق شدن نجات بده .
🌴عيسى (عليه السلام) دست او را گرفت و از آب بيرون كشيد و به او فرمود: اى كوتاه قد، مگر چه گفتى ؟ (كه در آب فرو رفتى )
🌴گفتم : اين روح الله است كه بر روى آب مى رود، من نيز بر روى آب مى روم (بنابراين چه فرقى بين ما هست ) خودبينى مرا فرا گرفت (و در نتيجه به مكافاتش رسيدم ).
🌴حضرت عيسى (عليه السلام) فرمود: تو خود را (بر اثر خودبينى ) به مقامى كه خدا آن را براى تو قرار نداده ، نهادى خداوند بر تو غضب كرد، اكنون از آنچه كه گفتى ، توبه كن .
🌴او توبه كرد، آنگاه به مرتبه اى كه خدا برايش قرار داده بود، بازگشت . امام صادق (عليه السلام) پس از نقل ماجراى فوق فرمود: فاتقوا الله و لا يحسدن بعضكم بعضا پس از خدا بترسيد و پرهيزكار باشيد، نسبت به همديگر حسد نبريد.
✾📚 @Dastan 📚✾
🌺🍃سلام دوستان مهربانم
🍃🍃صبح تون بخیر
🌺🍃روزے پر از آرزوهاے زیبا برای تان خواهانم
🍃🍃روز و روزگارتون خوش
🌺🍃خوشے های تان بادوام
✾📚 @Dastan 📚✾
#فضایل_امیرالمومنین
حضرت اميرالمؤمنين امام علی علیه السلام مقدار "پنج بار شتر" خرما براى شخصى آبرومند که از كسى تقاضاى كمك نمى كرد فرستادند . یک نفر که در آن جا حضور داشت به امیرالمؤمنین گفت : "آن مرد كه تقاضاى كمك نكرد ، چرا براى او خرما فرستادید ؟ يك بار شتر هم براى او كافى بود!"
امام علی (ع) به او فرمودند:
"خداوند امثال تو را در جامعه ما زياد نكند ! من می بخشم و تو بخل مى ورزى !؟ اگر من آن چه را كه مورد حاجت او است ، پس از درخواست کردن بدهم ، چيزى به او نداده ام ؛ بلكه قيمت آبرویش را به او داده ام ؛ زيرا اگر صبر كنم تا از من درخواست كند، در حقيقت او را وادار كرده ام كه آبرويش را به من بدهد."
#وسائلالشيعةج۲ص۱۱۸
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆عاقبت طمع ورزى
🌴بعد از آنكه لقمان از بردگى نجات يافت ، روى به تجارت آورد و مال بسيار اندوخت . هر كس احتياجى داشت بدون ضمانت به وى قرض مى داد. در همان حال لقمان ، طلبى از رئيس قبيله اى داشت ؛ پس پسر خود را براى اخذ آن طلب ، به مسافرت فرستاد، اما قبل از رفتن پسر را پند داد و گفت : در بين راه به درختى برخورد مى كنى كه در كنار چشمه اى قرار دارد؛ درخت بسيار پربرگ و سرسبز و خرمى است . در پاى آن درخت فرود نيا! بعد از آن به شهرى خواهى رسيد و بزرگ آن شهر تقاضاى ازدواج با دخترش را به تو مى كند، حذر كن و قبول منما! چون به نزديك مديون رسيدى ، صاحبخانه شب از تو مى خواهد كه بر تختى بخوابى كه كنار درياست . مبادا كه بر آن بخوابى ! اگر پيرى روشن ضمير با تو همراه شد هر چه گفت : سخنش را بپذير.
🌴اين بگفت و با پسر وداع كرد. پسر در راه به پيرمردى برخورد كرد كه شخصى حكيم به نظر مى رسيد. با هم همسفر شدند. چون به چشمه آب رسيدند، پير گفت : پياده شو استراحتى كنيم .
🌴پسر گفت : پدرم از من خواسته است در اين مكان پياده نشوم .
🌴پير گفت : مشكلى نيست ، پياده شو.
پسر به ياد حرف پدر افتاد كه اگر پيرى به تو دستور داد، اطاعت كن ، بنابراين پياده شد.
بعد از استراحت در زير درخت به خواب رفت . مارى از درخت پايين آمد و قصد پسر كرد. پير عصايش را بر گردن مار گذاشت ؛ او را كشت و سرش را جدا كرد و در كيسه خود گذاشت چون پسر از خواب بيدار شد، پير گفت : هدف پدرت از منع اقامت در اين مكان ، اين مار بوده است .
🌴در ادامه راه به شهرى رسيدند. بر بزرگ شهر وارد شدند و چندى آنجا ماندند. دختر رئيس قوم به پسر لقمان علاقه پيدا كرد و پدرش به پسر تقاضاى ازدواج داد. پسر قبول نكرد.
پير گفت : اين دختر صاحب زيبايى و مال و جاه است . خوب است كه ازدواج با او را قبول كنى .
🌴پسر طبق دستور لقمان ، سخن پير را پذيرفت و دختر را به نكاح خود درآورد. شب زفاف پير، سر مار را به جوان داد و گفت : در زير دامن عروس ، اين سر مار را دود كن و منتظر بمان ! شب ، جوان دستور پير را به كار بست .
با رسيدن دود سر مار به زرى دامن عروس ، ناله اى كرد و بيهوش شد و بعد كرم بزرگى از او جدا شد و در دم مرد.
🌴پس از چند لحظه ، عروس به هوش آمد. چند روزى را با عروس به خوبى گذرانيدند و سپس راهى شهر ديگر شدند.
🌴چون به خانه شخص طرف معامله رسيدند، ضيافت پر شكوهى به افتخار پسر لقمان برپا نمودند.
🌴هنگامى كه شب فرا رسيد، آن مرد قدرتمند و صاحب مال از پسر لقمان خواست كه بر تختى كه در كنار دريا است بخوابد. پسر لقمان قبول نكرد، اما پير از او خواست كه بخوابد.
پسر لقمان بر آن تخت خوابيد و پسر صاحبخانه هم صد متر آن طرف تر بر تخت ديگرى خوابيده بود. پير از پسر لقمان خواست برخيزد و تخت ها را جابه جا كند. بدين ترتيب تخت پسر لقمان را با تخت پسر صاحبخانه عوض كردند.
🌴از خصوصيات اين نابكار اين بود كه هر كس به دنبال طلب خود مى آمد، اول به او احترام مى گذاشت ؛ اما شب او را در دريا غرق مى كرد، آن شب هم آن شخص آمد و به خيال خود پسر لقمان را در دريا انداخت .
🌴چون صبح شد، مشاهده كرد كه پسر خودش بوده نه پسر لقمان . عزا در آن خانه به پا شد. پسر لقمان طلب خويش بگرفت و حركت نمود. به شهر اول رسيد همسرش را با اموال بسيار برداشت و به سوى ديار خويش رهسپار شد.
✾📚 @Dastan 📚✾
🔸یکدیگر را قضاوت نکنیم
✍ علیرضا مکتبدار
🌾🌾(هر پرهیزکاری گذشته ای دارد و هر گناهکاری آیندهای)
🍃🍃ما انسانها معمولاً خود را برتر از دیگران میدانیم؛ هر چند در زبان، ریاکارانه و یا از سر عادت با دیگران تعارف کرده و خود را ناقص و کوچک جلوه دهیم، اما در واقعِ امر، حبّ ذات و خویشتندوستی مانع آن است که در کنار بدیها و نقایص دیگران، گوشه چشمی نیز به خوبیها و زیباییهای آنان داشته باشیم. نگاهی این چنین، عاقلانهترین نوع نگاه است که هر انسانی میتواند از روزن آن به دیگران بنگرد چرا که هیچ انسان عادیای، کامل و بدون عیب و نقص نیست.
✨✨هر انسانی، هرچند که عمری را به عبادت و پرهیزکاری گذرانده باشد، به هر روی در برههای از زندگی خویش خطا و لغزش داشته و دامنی به میِ گناه تر کرده است، همانگونه که هر انسان خطاکار و گناهپیشهای، آیندهای در پیش دارد که چه بسا در آن فرصت اصلاح خویشتن و جبران مافات را بیابد. پس نه پرهیزکار باید به پرونده درخشان خویش مغرور گردد و در دیگران به چشم حقارت بنگرد و نه فرد گناهکار از آینده درخشانی که میتواند برای خود رقم زند، چشم پوشد.
#اخلاق_اجتماعی
#قضاوت
✾📚 @Dastan 📚✾
🔆حيوانات مسخ شده
🍃حضرت على (عليه السلام) مى فرمايد: روزى از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) پرسيدم : يا رسول الله حيوانات مسخ شده كدامند؟ حضرت فرمود: آنها سيزده حيوان هستند.
فيل ، خرس ، خوك ، ميمون ، مارماهى ، سوسمار، شب پره (يا پرستو)، كرم سياه ، عقرب ، عنكبوت ، خرگوش ، سهيل و زهره (نام دو حيوان دريايى است ).
🍃آنگاه پرسيدم : علت مسخ اينها چه بوده است ؟ حضرت فرمود:
🍃فيل : مردى لوطى (اهل لواط) بود؛ خرس ، مردى بود كه مردها را به خود مى خواند؛
🍃خوك : عده اى نصرانى بودند كه از خدا خواستند تا غذاى آسمانى بر آنها بفرستد و با اينكه خواسته شان عملى شد بر كفر خود افزودند؛
🍃ميمون : كسانى بودند كه روز شنبه برخلاف دستور دينشان ماهى مى گرفتند؛
🍃مارماهى : مرد ديوثى بود كه همسرش را در اختيار مردم مى گذاشت ؛
🍃سوسمار: باديه نشينى بود كه سر راه حاجيان را مى گرفت و اموالشان را مى ربود؛
🍃شب پره : دزدى بود كه خرماهاى مردم را از سر درختان سرقت مى كرد؛
🍃 كرم سياه : سخن چينى بود كه ميان دوستان جدايى مى انداخت ؛
🍃 عقرب : مرد بدزبانى بود كه هيچ كس از نيش زبانش آسوده نبود؛
🍃عنكبوت : زنى بود كه به شوهرش خيانت كرده بود؛
🍃 خرگوش : زنى بود كه غسل حيض و غيره نمى كرد؛
🍃سهيل : گمرك چى بود در يمن ؛ و زهره : زنى نصرانى بود و اين زن همان است كه هاروت و ماروت را فريفت .
✾📚 @Dastan 📚✾
#با_شهدا
🔸یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که میآی میایستی وسط بچهها نماز؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.»
🔹تسبیح را برداشت و همان طور که میچرخاندش، گفت «این کار فلسفه داره. من جلوی اینها نماز میایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و اینها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً بهشان بگم بیایین نماز بخونین!؟»
🔸قرآن هم که میخواست بخواند، همین طور بود. ماه رمضانها بعد از سحر کنار بچهها مینشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن میخواند. همه دورش جمع میشدیم. من هم قرآن دستم می گرفتم و خط به خط با او می خواندم. اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. میگفت به جای این که چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم، باید با عمل خودمان نشانش بدهیم.
🌹شهيد ستاری به روايت همسر
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🍂دو برادر بودند كه يكی از آنها معتاد و ديگری مردی متشخص و موفق بود.
🍂برای همه معما بود كه چرا اين دو برادر كه هر دو در يک خانواده و با يک شرایط بزرگ شده اند، سرنوشتی متفاوت داشتهاند؟
🍂از برادرِ معتاد، علت را پرسيدند. پاسخ داد: علت اصلی شكست من، پدرم بوده است! او هم يک معتاد بود، خانواده اش را كتک می زد و زندگی بدي داشت. چه توقعي از من داريد؟ من هم مانند او شدهام.
🍂از برادر موفق دليل موفقيتش را پرسيدند. در كمال ناباوري او گفت: علت موفقيت من پدرم است! من رفتار زشت و ناپسند پدرم با خانواده و زندگیاش را میديدم و سعی كردم كه از آن رفتارها درس بگيرم و كارهاي شايستهای جايگزين آنها كنم.
طرز نگاه هر کس به زندگی،
دنیا و آخرت او را می سازد.
و تا تو نخواهی، کسی نمیتواند،
طرز نگاه خود را به تو غالب کند.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 داستان جالب عقاب عمل در دنیا
از زبان شهید کافی
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆مرگ ذلت بار محمد بن اشعث
🍃✨محمد بن اشعث يعنى پسر سردمدار منافقان (اشعث بن قيس ) در ماجراى كربلا از سركردگان لشكر عمر سعد بود و در جريان شهادت حضرت مسلم (عليه السلام) امير لشكر ابن زياد بود. اين ناپاك و ناپاك زاده در روز عاشورا شنيد امام حسين (عليه السلام) چنين دعا مى كند:
اللهم انا اهل بيت نبيك و ذريته و قرابته فاقصم من ظلمنا و غضبنا حقنا انك سميع قريب .
🌱خدايا ما از دودمان پيامبر تو و بستگان نزديك او هستيم ، در هم بشكن آن كس را كه به ما ظلم كرد و حق ما را غصب نموده ، تو شنوا و نزديك هستى .
🌱محمد بن اشعث به پيش آمد و با كمال بى شرمى ، به امام حسين (عليه السلام) گفت : ((تو چه خويشاوندى با رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) دارى ؟!)).
🌱امام حسين (عليه السلام) دست به دعا برداشت و عرض كرد: ((خدايا! محمد بن اشعث مى گويد بين من و رسول خدا خويشى و قرابتى نيست ، اللهم ارنى فيه هذا اليوم ذلا عاجلا؛ خداوندا در اين روز، ذلت و خوارى او را سريعا به من بنمايان )).
🌱پس از چند لحظه ، محمد بن اشعث رفت كه قضاى حاجت كند، در اين هنگام ، عقرب سياهى او را آنچنان گزيد كه همان دم روى كثافت خود افتاد و ديگر نتوانست عورت خود را بپوشاند و در همان حال به جهنم واصل شد.
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
⚜️ فروشگاه محصولات ارگانیک برکات ⚜️
✅ عرضه انواع داروهای #طب_اسلامی
✅ ارائه مشاوره و مزاج شناسی
✅ انواع محصولات خوراکی ارگانیک و سالم
✅ انواع لوازم آرایشی و بهداشتی گیاهی
✅ ارسال داروها و محصولات به سراسر کشور
✅ هر آنچه که برای زندگی سالم نیاز دارید مطالب ناب پزشکی همه و همه در کانال محصولات ارگانیک برکات
🔷 عرضه داروهای طب اسلامی تایید شده آیت الله تبریزیان
🔶 انواع محصولات خوراکی ارگانیک و سالم
🔹 انواع محصولات آرایشی و بهداشتی گیاهی
🔸 روغن شحم، قند و شکر قهوهای، نوره، کرمهای گیاهی و...
💯 با یک بار خرید مشتری دائمی خواهید شد.
📌 کرج مشکین دشت
کانال اعتماد سازی
@mahsulpak_etemad
کانال ما در ایتا دنبال کنید 👌👌🔻
http://eitaa.com/joinchat/1039925254C2a29e59c9b
http://eitaa.com/joinchat/1039925254C2a29e59c9b
🔸همیشہ یک سفارش به ما میکرد.
می گفت: « اگه در معرض گناہ قرار گرفتید و خواستید دچار لغزش نشید و از اون گناہ فرار کنید
🔸خودتون رو با خواندن قرآن و نماز یا مطالعہ📕 و ورزش مشغول کنید تا حواستون از اون محل و از اون گناہ پرت بشه.
#شهید_حمید_باکری
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆چاهى وحشتناك در راه مكه
🍃مهدى عباسى (سومين خليفه عباسى ) سالى با همراهان از بغداد عازم مكه براى انجام مناسك حج شد وقتى كه به بيابان ريگستان ((فتق العبادى ))(در شمال عربستان ) رسيدند، آبشان تمام شده بود و شدت گرما و تشنگى آنها را درمانده كرده بود به گونه اى كه بعضى صدا به گريه بلند كردند.
🍃مهدى دستور داد در همان بيابان چاهى حفر كنند، كارگرها با شتاب مشغول كندن چاه شدند، وقتى كه به نزديك قرارگاه (آب ) رسيدند، بادى از چاه آنها را فرا گرفت ، آنها از ترس بيرون آمدند، على بن يقطين در آنجا حاضر بود، براى دو نفر مزد زياد تعيين كرد، آنها حاضر شدند كه چاه را حفر كنند تا به آب برسد.
🍃آنها وارد چاه شدند ولى به سرنوشت كارگران اول دچار شده و وحشت زده از چاه بيرون آمدند در حالى كه رنگشان پريده بود.
على بن يقطين از آنها پرسيد: چه خبر؟
آنها گفتند: ما در درون چاه ، اثاثيه خانه و جسد چند مرد و زن را ديديم ، همين كه به چيزى از جسد آنها اشاره مى كرديم (بر اثر پوسيدگى ) مثل پودر مى شد و در هوا منتشر مى گشت .
🍃مهدى عباسى از علت اين موضوع از حاضران پرسيد: هيچ كس نتوانست جواب بدهد.
تا اين كه امام كاظم (عليه السلام) (كه به حج مى رفت و در آنجا حاضر شده بود) فرمود: اين جسدها، مربوط به اصحاب احقاف (قوم عاد) هست كه خداوند بر آنها (به خاطر گناهانشان ) غضب كرد و آنها و خانه و اموالشان را در اين سرزمين (ريگستان ) فرو برد.
✾📚 @Dastan 📚✾
آیت الله جوادی آملی:
در لیالی قدر هم ظرف بخواهیم هم مظروف.
مشکل ما از ظرف است ...چون ظرف دل ما کوچک است خداوند به انداره ظرف ما می دهد..
پس باید دعا کرد و هم تلاش تا ظرف وجودی مان وسیع شود...
✾📚 @Dastan 📚✾
🌹چرا گاهی حال عبادت نداریم؟
📆 ۱۴۰۲/۰۱/۱۶
🌹حضرت علی علیه السَّلام میفرمایند:
✨ إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى اَلنَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى اَلْفَرَائِضِ✨
⚡️قلبها گاهی به سوی خدا رو میکنند و گاهی پشت. آنگاه که روی کردند مستحبات را بر آن تحمیل کنید و آنگاه که پشت کردند بر انجام واجبات کفایت کنید. (مستحبات انجام ندهید)⚡️
⁉️ چه زمانی قلبها به خدا پشت میکنند؟
📜 بر اساس حدیثی، امام صادق (ع) میفرمایند:
🌘 تأثیر کار بد بر روح انسان سریع تر از اثر چاقو بر گوشت است. یعنی اگر کار بدی و گناه کبیرهای انجام دادیم، مطمئن شویم که قلبمان از خدا روی برگردانده یا سریع برخواهد گرداند.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆اجراى حد شرابخوار توسط حضرت على (عليه السلام)
🌱وليد بن عقبه كه برادر مادرى عثمان بود توسط عثمان حاكم و استاندار كوفه شد. وليد به واسطه شرابخوارى و ميگسارى ، صبح هنگام با حالت مستى در مسجد جامع كوفه آمد و طبق معمول با مردم نماز جماعت گذارد. در اثناى نماز بناى بدمستى نهاد و اشعار عاشقانه خواند و چون به حال خود نبود به جاى دو ركعت ، چهار ركعت نماز صبح را مى خواند. سپس رو به جماعت پشت سر خود كرد و گفت : امروز نشاط خوبى دارم اگر بخواهيد مى توانم زيادتر هم بخوانم !.
🌱وليد استفراغ كرد و سپس بيهوش به زمين افتاد جمعى از حاضران كه ناظر اوضاع بودند انگشتر استاندار مست را از دستش خارج كردند. يكى از اين چند نفر جندب بن زهير بود كه وقتى به عثمان قضيه را گفت : عثمان او را با تازيانه زد، آنها نزد عايشه رفتند و بى اعتنايى عثمان را به حركت زشت وليد عنوان كردند، آنگاه خدمت امام على (عليه السلام) رفتند.
🌱امام على (عليه السلام) نزد عثمان آمد و فرمود: اجراى حكم الهى را درباره تبهكاران تعطيل نمودى و افرادى را كه شهادت به فسق برادرت وليد دادند، كتك زدى و احكام خدا را دگرگون ساختى با اينكه عمر بن خطاب به تو دستور داد كه مردان بنى اميه و خصوصا اولاد ابى محيط را بر گردن مردم مسلط مكن ! چرا اين فاسق را بر سر مردم مسلط كردى ؟!
عثمان پرسيد: اكنون نظر شما چيست و چه بايد كرد؟
🌱حضرت فرمود: بايد فورا وليد را از حكومت كوفه معزول نمايى و ديگر هيچ كارى به وى محول نكنى ، سپس شهود را احضار كن اگر گواهى آنها از روى گمان و دشمنى نبود بايد حد شرابخوار را درباره وليد بن عقبه جارى نمايى .
عثمان ، سعيد بن عاص را استاندار كوفه كرد: وليد وقتى وارد مدينه شد نزد عثمان رسيد، عثمان وليد را خواست و لباس فاخرى (به جاى لباس محكومين ) به وى پوشانيد و با كمال عزت او را در اتاقى نشانيد آنگاه اعلام كرد هر كس كه مى خواهد برود و او را حد بزند!
هر كس براى حد زدن او مى رفت وليد او را به ياد خويشاوندى خود با خليفه مى انداخت و مى گفت : دست از من بردار و خليفه را نسبت به خود خشمگين مساز، و او هم خوددارى مى نمود.
🌱در اين هنگام كه على (عليه السلام) اين صحنه سازى خليفه را ديد، سخت خشمگين شد و تازيانه به دست گرفت و در حالى كه فرزند بزرگش امام حسن (عليه السلام) نيز در خدمتش بود وارد اتاق شد.
🌱وليد باز همان سخنانى كه به ديگران گفته بود و آنها را فريب داده بود مرعوب كرده بود را به زبان آورد.
🌱امام على (عليه السلام) فرمود: ساكت باش ! بنى اسرائيل چون اجراى حدود الهى را تعطيل نمودند نابود شد اگر من هم به خاطر خويشاوندى تو با خليفه از اجراى حدود الهى صرف نظر كنم مؤمن نيستم .
🌱وليد كه ديد حضرت مصمم است كه او را حد بزند برخاست تا از جنگ حضرت فرار كند ولى حضرت او را گرفت و به زمين كوبيد. آنگاه با تازيانه اى كه دو شاخه داشت وليد را به زير ضربات محكم و پى در پى خود گرفت و هشتاد تازيانه به او زد.
🌱عثمان كه هيچ انتظار به زمين زدن برادرش ، آن هم در حضور او را نداشت گفت : يا على ! تو حق ندارى كه با وليد اين طور رفتار كنى !
حضرت فرمود: وليد شراب خورده و مرتكب فسق گرديده و مانع شده كه حكم خدا جارى شود او شايسته كيفرى بيش از اين است كه ديدى
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆عقوبت انكار كردن فرمايشات اميرالمؤمنين (عليه السلام)
🍂آورده اند كه در عهد اميرالمؤمنين على (عليه السلام) آب فرات در كوفه زياد شد تا به حدى كه مردم كوفه از غرق شدن ترسيدند.
مردم كوفه به حضرت على (عليه السلام) پناه بردند، حضرت به كنار فرات آمد و شاخه درختى در دست داشت . آن شاخه را بر آب زد، فى الفور آب نشست تا آنجا كه ماهيان همگى آشكار شدند. تمامى ماهيان بر اميرالمؤمنين (عليه السلام) سلام كردند به طورى كه همگى حاضران سلام ماهيان را شنيدند. و در بين ماهيان ، جرى (34) و مار ماهى سلام نكردند.
از اميرالمؤمنين (عليه السلام) پرسيدند كه چرا اين دو نوع ماهى سلام نكردند، حضرت در پاسخ فرمود: حق تعالى حلال و پاك را به سخن آورد تا بر من سلام كنند، نه حرام و پليد را.
مردى ، يكى از مار ماهى ها را در دست گرفت .
حضرت فرمود: بنگريد كه اسرائيلى را گرفته است .
آن مرد انكار كرد.
🍂حضرت فرمود: پنج روز ديگر دودى از سر و گيجگاه اين مرد بر مى آيد و او را به هلاكت مى رساند.
🍂همچنان كه حضرت فرمود: پنج روز ديگر، دودى از سر و گيجگاه آن مرد برآمد و فى الفور به هلاكت رسيد.
🍂چون او را دفن كردند مردم بر خاكش حاضر شدند، حضرت تشريف آوردند و كلمه اى فرمودند و پاى مبارك خود را بر گور آن مرد زد. گور شكافته شد، آن مرد برخاست و گفت : هر كسى كه سخن (فرمايشات ) على (عليه السلام) را رد كند، سخن خدا و رسول او را رد كرده است .
🍂حضرت بار ديگر پاى مبارك را بر گور زد و فرمود: اى مرد! به گور برگرد.
آن مرد بار ديگر به گور برگشت و گور بر پهلوى راست آن مرد گشت .
✾📚 @Dastan 📚✾
بچه که بودیم...
«... وقتى بچه بوديم، ما را به حمام مىفرستادند. چند تا بچه بوديم، گاهى سه ساعت در حمام مىمانديم؛ همديگر را مىزديم و پوست همديگر را مى كنديم. ولى وقتى مىآمديم خانه، پشت گوش ها و پاهامان همه كثيف مانده بود. ما حمّام رفته بوديم، اما بازى كرده بوديم. در مقام تطهير نبوديم...رمضانها آمده و رفته، امّا ما لَعْبِ به رمضان داشتهايم و جدّى نبودهايم!»
✍️ استاد مرحوم علی صفایی حائری
پ.ن: حالا که قرار است ماه رمضان، گناهان را پاک کند؛ کاش با باران رحمت ماه رمضان از شدّت حرارت خطاهایمان کم شود و آخر ماه مبارک سبکی روح و وصل شدن به سیم معنوی اهلبیت علیهمالسلام را با تمام وجود درک کنیم. الهی به حق مولا و صاحب این ماه که بتمامه، انسان کامل بود و با کلام "فُزت و ربالکعبه" به دیدارت آمد... یا امیرالمؤمنین مددی!
🕊الهی که اونی میخواهیم بشه و از همه مهمتر؛ اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🕊
#ماه_رمضان
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
💊اگر دنبال زندگی سالم هستی حتما بهتون پیشنهاد میکنم کانال #دکتر_سلامت رو دنبال کنید💊
با #دکتر_سلامت میتونی به علت بیماری ها پی ببری
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2569142634Cad9dd1b9c6
با #دکتر_سلامت راحت می تونی از ابتلا به بیماری ها پیشگیری کنی
با #دکتر_سلامت یاد میگیری چجوری فشار خون بگیری و بفهمی فشارت بالاست یا پایینه
تمام سوالات پزشکیت رو میتونی اینجا بهش برسی
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2569142634Cad9dd1b9c6
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#فداکاری_در_فداکاری
🌷در عمليات والفجر مقدماتی، بر اثر اصابت تركش خمپاره به دست چپ و پشتش مجروح میشود. دست متلاشی شدهاش را به گردن میگيرد و پياده به راه میافتد تا به پشت خط میرسد. راه زيادی را میرود و خون زيادی از بازو و پشتش میریزد بهطوری كه بیحال میشود و روی زمين میافتد. در تاريكی شب يك نفر رزمنده كه گويا سيد هم بوده در حال عبور پايش به حميد میخورد و او را میبيند و تصميم میگيرد او را به عقب برگرداند. در مسیر راه آمبولانسی نزدیک میشود و رانندهاش آنها را میبيند و به بيمارستان میبرد. دست چپ حميد را به علت زياد متلاشی شدن قطع میكنند.
🌷از بيمارستان شيراز تلفن میزند و میگويد مجروح شدم. به او گفتم من ديشب خواب ديدم كه دستت قطع شده است. آن موقع گفت دست چپم قطع شده. به شيراز رفتم و در بيمارستان به دنبالش گشتم. پس از تحقيق زياد او را پيدا كردم و او را در حالیديدم كه نشسته و با قاشق سوپ به دهان مجروح ديگری كه دو دست، چشمانش و يكی از پاهايش را از دست داده بود میرساند. با ديدن آن منظره قطع شدن دست فرزندم يادم رفته بود و از گذشت و فداكاری حميد خيلی به خودم میباليدم.
🌹 خاطره ای به یاد جانباز شهید حمید حکمت پور (كارمند حراست دانشگاه فردوسی)
#راوی: پدر گرامی شهید
منبع: سایت اداره حفاظت فاوا | مدیریت حراست دانشگاه فردوسی مشهد
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️کلیپ تکان دهنده استاد هاشمی نژاد در مورد انباشته شدن گناهان در قیامت
😱در مورد نگاه کردن به نامحرم،غیبت کردن ، تهمت زدن،..
✾📚 @Dastan 📚✾
✍ آیت الله بهجت:
برای بی سر و سامانی خود برنامه و وقتی مشخص کرده ایم؟ آیا تصمیم گرفتیم که روزی دیگر گناه نکنیم یا اینکه همه همین وضع را میخواهیم ادامه دهیم؟ اگر نمی خواهید این وضع ادامه داشته باشد، برای آن وقت تعیین کنیم، یک ماه، شش ماه، یک یا چند سال؛ خلاصه اگر بخواهیم تا زندهایم گناه کردن را ادامه دهیم، خطرناک است، حداقل حدی برای گناهانمان تعیین کنیم.
.
📚 کتاب جناب عشق، صفحه ۱۸
✾📚 @Dastan 📚✾
⭕️ نظر شیطان درباره امیرمومنان علی(ع)
🔸پیامبر اکرم(ص) از شیطان پرسیدند: نظرت درباره علی بن ابیطالب(ع)، وصی من چیست؟ شیطان پاسخ داد یا رسول الله امکان دستیابی به علی(ع) وجود ندارد. این آدم از نظر ما دست نیافتنی است؛ چون به پروردگار عالمیان متصل است و ما نمی توانیم به او برسیم و من راضی هستم که او کاری با من نداشته باشد چرا که من طاقت یک لحظه دیدار او را ندارم چون نور الهی علی آنقدر قوی است که ما را دفع می کند
🔹حضرت رسول(ص) فرمودند: شیطان! رفقای تو در این دنیا چه کسانی هستند؟ شیطان گفت:کسانی که پشت سر مردم غیبت می کنند و پایبند به نماز نیستند.
🔸رسول خدا فرمودند: همنشینان تو چه کسانی هستند؟ شیطان گفت: شرابخواران و همچنین تمام زنا کاران در آغوش من هستند.
🔹پیامبر(ص) پرسیدند: وکیلان تو چه کسانی هستند؟ شیطان گفت:وکیلان من کم فروشان، و خزانه داران من کسانی هستند که خمس و زکات خود را پرداخت نمی کنند
🔸پیامبر اکرم (ص) در ادامه پرسیدند: شیطان! سرور و شادی تو در چیست؟ شیطان پاسخ داد در این است که مردم قسم دروغ می خورند.
🔹حضرت فرمود چشم تو را چه چیزی کور می کند؟ شیطان گفت کمکی که به مستمند در تنهایی می شود.
🔸پیامبر فرمود گوش تو را چه چیزی کر می کند؟ شیطان گفت وقتی امت تو دستانشان را به سوی پروردگار بلند کرده و یا الله و یا رب می گویند.
برگرفته از کتاب انوار المجالس به نقل از کتاب سراج القلوب
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆نتيجه بدزبانى
🍃روزى بازرگانى از اهالى بغداد از بهلول پرسيد: اى بهلول عاقل ! من چه بخرم تا منفعت زياد نصيبم گردد؟
🍃بهلول جواب داد: آهن و پنبه .
آن تاجر رفت و آهن و پنبه خريد و انبار كرد و در مدت كوتاهى همه آنها را فروخت و سود فراوانى نصيبش گشت .
🍃باز نزد بهلول آمد و اين بار گفت : اى بهلول ديوانه ! اين بار چه بگيرم تا سود كنم ؟
بهلول گفت : اين بار پياز و هندوانه بگير!
تاجر رفت و تمام سرمايه خود را داد و پياز و هندوانه خريد و در انبار كرد اما خريدار پيدا نشد و كم كم هندوانه و پياز او خراب شد و گنديد و تمام سرمايه اش را از دست داد.
تاجر با ناراحتى و عصبانيت نزد بهلول آمد و معترضانه به او گفت : بار اول با تو مشورت كردم ، آهن و پنبه خريدم و سود كلانى بردم ولى اين بار با پيشنهاد تو پياز و هندوانه خريدم كه گنديد و كسى نخريد، در نتيجه ورشكست شدم .
🍃بهلول در پاسخ گفت : بار اول به من گفتى : اى بهلول عاقل ... من نيز طبق عقل ، تو را راهنمايى كردم و نتيجه خوبى گرفتى ولى اين بار به من گفتى اى بهلول ديوانه من هم از روى ديوانگى به تو دستور دادم و نتيجه بدى گرفتى تازه من چيزى بدهكار نيستم يك حرف زدم سود بردى و يك حرف زدم ضرر كردى و با توجه به سود و زيان دو معامله تو به وضع اول برگشتى !.
🍃به اين ترتيب تاجر بيچاره ، نتيجه بدزبانى خود را گرفت و فهميد كه ((از ماست كه بر ماست.
✾📚 @Dastan 📚✾
🔷غم اول که ریشه در مادیات و امور دنیوی دارد، غمی تحمیلی و جبری است و باعث پریشانی روح و روان و جنون نیز ممکن است بگردد.
🔸اما غم عارفانه نه تنها تحمیلی نیست بلکه باعث رشد عقل و اندیشه میشود. غم عارفانه شیرین است و گوارا.
🔹مانند کسیکه نوای نی را به اختیار گوش میدهد درحالیکه میتوانست نوای تنبک هم گوش دهد و برقصد. پس در نوای نی شیرینی خاصی حس میکند که انتخابش کرده است.
👈هر دو غم باعث بیخوابی شبانه میشود ولی بیخوابی برای عبادت کجا و بیخوابی برای انتظار مرگ برای کسی که خسته از زندگی است کجا؟ غمگین دنیا آرزوی مرگ میکند برای رهایی از زندگی دنیا، اما عارف آرزوی مرگ دارد برای رسیدن به زندگی آخرت.
👌به همین علت است که عارفان جملگی، ترک دنیا کرده و زهد اختیار میکنند تا غمی به دنیا و از ناکامیهای آن نداشته باشند. غم دنیوی خوردنش تاثیری در نتیجه ندارد. ولی غم عارف تاثیر دارد و باعث کسب معرفت و تغییر مسیر میشود.
✨✨غم دنیوی آرامش را میگیرد، غم آخرت آرامش میدهد.
✾📚 @Dastan 📚✾
🩺پزشک خوش اعتقاد
✍نجمه صالحی
خیلی دیر آمده بود، با لبخند روبهرویم نشست، با نگاهمهربانش خستگیام کم شد. اجازه خواست فرمش را تکمیل کند، جلویگزینهشغل نوشت دکتری پزشکیحرفهای. داستان دعوت و انتخابش را برایم گفت.
برای تکمیل اطلاعات فرم به مسئول خادمین گفته بود از طبابت خستهاست، میخواهد بین زائرین باشد و در حال و هوای آنها نفس بکشد، حدود بیستسال با بیمار و بیمارستان مانوس بود، آمده بود تا بیماری دلش را درمان کند و چشمانش را بیمه؛ اما با دیدن خوابی، تصمیمش عوض شده بود.
خواب دیده بود نوزادی به دنیا آورده ولی به اطرافیان میگفته از مادری کردن خسته شده! و آن برایش نشانه شد و تعبیرش کرد مولا او را در همان حرفهاش انتخاب کرده و باید از علمش دیگران بهره ببرند! یاد حدیث امیرالمؤمنین علیهالسلام افتادم که فرمود"خَيرُ العِلمِ مانَفَعَ"* و علم او قطعا مفید و سودبخش بود!
بهخاطر آموختن طب سنتی اسلامی و استفاده از متون اصلی، زبان عربی را مسلط شده بود. کتاب قانون ابوعلی سینا را به خوبی یاد گرفته بود. قرآن را به خوبی قرائت کرد. پزشکی خوشاعتقاد و بسیار متواضع* بود.
گاهی پازل زندگی را ما انتخاب نمیکنیم و خودشان برایمان رقم میزنند! قطعا وجود کیمیایی چون او در #مسجدجمکران ارزشمند است. بعد از پایان یافتن سوالات مصاحبه، در انتهای فرمش نوشتم محل خدمت پیشنهادی: همکاری در بهداری و آموزش طب سنتی!
*غررالحکم و دررالکلم،ص 354
*امیرالمؤمنین ع: ِاذا تَفَقَّهَ الرَّفيعُ تَواضَعَ/انسان بلند مرتبه چون به فهم و دانايى رسد، متواضع مىشود./همان، ص285
#پویش_نوشتن
✾📚 @Dastan 📚✾
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅
🔅
✅روز خود را با صدقه آغاز کنید، زیرا ...
✍حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه فرمودند: كسى كه اول روز تصدقى بكند حق سبحانه و تعالى از او شرِ آنچه از آسمان نازل مىشود در آن روز را دفع مىكند ، و اگر در اول شب تصدق كند حق سبحانه و تعالى از او شرِ آنچه را که از آسمان در آن شب نازل می شود را دفع مىكند .
هرروز صدقه بدهیم ، هرچند اندک ، هرچند تکه نانی ... دفع بیماری با صدقه
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه فرمودند: سنت است كه بیمار به دست خود صدقه به سائل دهد و بگويد كه برای او دعا كند.
حضرت رسول اکرم صلى الله عليه و آله فرمودند: آن خداوندى كه بجز او خداوندى نيست، دفع مىكند به سبب صدقه دردها را و دبيله را (و آن دُمَلى است كه در شکم میروید و غالبا مىكُشد) و دفع مىكند سوختن و غرق شدن و خانه بر سر فرو آمدن و جنون را. و آن حضرت هفتاد نوع از بلاهاى بد را شمردند.
📚 کتاب من لا یحضره الفقیه، ط_الاسلامیه، ج ٢
✾📚 @Dastan 📚✾
🔴 مولا و غلام قاتل
غلامى را نزد عمر آوردند، غلام ، مولاى خود را کشته بود، عمر دستور داد او را بکشند. امیرالمومنین علیه السلام از قضیه خبردار گردیده غلام را به حضور طلبید و به او فرمود: آیا مولایت را کشته اى ؟
غلام : آرى .
امیرالمومنین علیه السلام : چرا؟
غلام : با من عمل خلاف نمود.
على علیه السلام از اولیاى مقتول پرسید؛ آیا کشته خود را به خاک سپرده اید؟
گفتند: آرى .
فرمود: چه وقت ؟
گفتند: همین الان .
حضرت امیر به عمر رو کرده و فرمود: غلام را بازداشت کن و او را عقوبت نده و به اولیاى مقتول بگو پس از سه روز دیگر بیایند.
چون پس از سه روزه آمدند، على علیه السلام دست عمر را گرفت و به اتفاق اولیاى مقتول به جانب گورستان رهسپار شدند، و چون به قبر آن مرد رسیدند، آن حضرت به اولیاى مقتول فرمود: این قبر کشته شماست ؟ گفتند: آرى .
فرمود: آن را حفر کنید! آن را حفر کردند تا به لحد رسیدند آنگاه به آنان فرمود: میت خود را بیرون بیاورید، آنها هر چه نگاه کردند جز کفن میت چیزى ندیدند. جریان را به آن حضرت عرضه داشتند.
امیرالمومنین علیه السلام دوبار تکبیر گفت و فرمود: به خدا سوگند نه من دروغگو هستم و نه کسى که به من خبر داده است ، شنیدم از رسول خدا صلى الله علیه و آله که فرمود: هر کس از امتم که کردار قوم لوط را مرتکب شود، پس از مردن سه روز بیشتر در قبر نمى ماند و زمین او را به قوم لوط که به عذاب الهى هلاک شدند مى رساند، و در روز قیامت با آنان محشور مى گردد...
✾📚 @Dastan 📚✾