eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆فاطمه (سلام الله علیها) و مداواى مجروج جنگى سال سوّم هجرت بود، بين سپاه كفر، در كنار كوه احد (نزديك مدينه ) جنگ بسيار سختى در گرفت ، كه به جنگ احد معروف گرديد، در اين جنگ ، هفتاد نفر از مسلمين به شهادت رسيدند، و بسيارى ، مجروح گشتند. يكى از مجروحين ، شخص پيامبر اسلام (صل الله علیه وآله و سلم ) بود، دندانهاى جلو پيامبر(ص ) شكست ، وآنچنان به او ضربه زدند كه كلاه خود آهنين كه در سرش بود، خورد شد. فاطمه (سلام الله علیها ) را در شستن خون بدن پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) كمك مى كرد، فاطمه (سلام الله علیها ) هنگام شستن دريافت كه خون از بدن پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) قطع نمى شود، و هر چه آب مى ريزد، جلو ريزش خون را نمى گيرد، بلكه بر آن مى افزايد، قطعه حصيرى راآورد و آن را سوزاند و خاكسترش را روى بريدگى هاى بدن پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) ريخت ، آنگاه خون ، بند آمد. آرى حضرت زهرا(سلام الله علیها ) تنها در محراب ، حضور نداشت ، بلكه در جريان جنگ نيز اين گونه حضور داشت و يار مهربانى براى رهبرش ‍ بود. 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
جای‌گزین بهتر ✳️ اگر انسان چیزی را از دست بدهد، ناراحت می‌شود؛ ولی اگر به او مژده دهند که به‌جای آنچه از دست داده، چیز بهتری به دست خواهد آورد، خوشحال می‌شود و کلمه استرجاع چنین کاری را می‌کند. ✅ در این مورد داستان بسیار جالب و دلنشینی است از ام سلمه یکی از همسران پیامبر: ام سلمه قبل از آنکه به همسری پیامبر در آید، همسر شخصی به نام «اباسلمه» بود. اباسلمه مردی شایسته و مؤمن و بزرگ بود. روزی حدیثی را از پیامبر(ص) برای ام سلمه نقل می‌کند، می‌گوید: شنیدم که حضرت فرمود: «هر کس که به او مصیبتی برسد و در آن وقت بگوید: «إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» و بعد بگوید: اللّهُمَّ عِندَکَ احتَسِب مُصیبَتی هذِهِ. اللّهُمَّ اخلفنی فیها خَیراً منها؛ خداوندا! این مصیبت را به پیشگاه تو حساب می‌کنم. خداوندا! بهتر از او را برای من جای‌گزین کن». خداوند جای‌گزین بهتری به او عطا خواهد کرد. ام سلمه این حدیث را در خاطر داشت و آن زمان که شوهرش از دنیا رفت، کلمه استرجاع را بر زبان آورد و گفت: خداوندا! در پیشگاه تو این مصیبت را حساب می‌کنم و همین که خواست بگوید جانشینی بهتر از او را به من بده، تردید کرد و به زبان نیاورد و پیش خود گفت: بهتر از او کسی نیست. ولی بعد از لحظاتی آن دعا را به زبان آورد. دیگران تردید او را متوجه شدند؛ لذا پس از مدتی که به همسری پیامبر درآمد، فهمید که آن جمله شریفه کار خود را کرد و جای‌گزین بهتری را بدست آورد. افرادی در آن روز شاهد حال او بودند، گفتند: دیدی چگونه بهترین را بدست آوردی. گفت: من اصلاً انتظار نداشتم و به فکر و ذهنم خطور نمی‌کرد که همسر پیامبر شوم. ☘ دوستان گرامی، زمانی که آقای رجایی شهید شد همه ناراحت بودند و این اتفاق ضایعه و غم بزرگی بود ولی خداوند جایگزینی مثل آیت‌الله خامنه‌ای برای ما قرار دادند. 🙏 این روزها که همه ملت ایران داغدار فقدان رئیس جمهور شهید سید ابراهیم رئیسی هستند از همه خواهش می‌کنیم در این مدت قبل انتخابات این دعا را زیاد بخوانیم و از خدا بخواهیم جایگزینی بهتر برای ما قرار دهند. 🤲 إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ، اللّهُمَّ عِندَکَ احتَسِب مُصیبَتی هذِهِ. اللّهُمَّ اخلفنی فیها خَیراً منها ☘ 🍀 لطفاً این پیام را در گروه‌هایی که عضو هستید ارسال کنید. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خاطره شهید امیرعبداللهیان از حمله آمریکا به عراق ✾📚 @Dastan 📚✾
💌دعا بزرگترین پناه در برابر نگرانی و تشویش است. ما چقدر نیروهایمان را به نگران شدن درباره چیزهایی که برایمان اتفاق نیفتاده، یا ممکن است در آینده اتفاق بیفتد، هدر می‌دهیم؟ 🪴هر نگرانی، فشار بیشتری به اعصابمان وارد می‌آید و آسایش و آرامش ذهن و قلبمان تحلیل می‌رود. به این ترتیب هر مسئله‌ی کوچکی می‌تواند به راحتی ما را آشفته و هیجان زده کند. بی دلیل ستیز می‌کنیم و کسانی را که برایمان عزیز و نزدیک هستند، از خود می‌رنجانیم. 🌸 از بیایید به جای نگران شدن، روی کردن به خدا (به صورت دعا کردن) را بیاموزیم و همه بارهایمان را در پای «او» قرار دهیم. با این کار بی‌درنگ احساس آسایش خاطر و آرامش می‌کنیم و قادر می‌شویم با روحیه تسلیم و آرامش و در نهایت قدرت، با مشکلات و پیچیدگی‌های زندگی برخورد کنیم. 💔کسی که دعا میکند، وقتی میبیند مردان و زنان بارهای گران را بر شانه‌های ضعیف خود حمل می‌کنند متعجب می‌شود، زیرا آنها می‌توانند این بارها را در پای خدا قرار دهند که به تنهایی می‌تواند تمام بارهای جهان هستی را تاب آورد. 💚از بطن دعا، در درون و بیرون ما آرامش به وجود می‌آید. کسی که دعا می‌کند، با همه و در همه مواقع در آرامش است. زیرا قلبش برای همیشه در آن یگانه، آن خدای واحد لنگر انداخته است. ✾📚 @Dastan 📚✾
9.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏠 ویژه از حضور شب گذشته رهبر انقلاب در منزل شهید رئیسی و خاطره رهبر انقلاب از سفر دکتر رئیسی به روسیه و بازگشت ایشان به کرج. ۱۴۰۳/۳/۲ 🖤 ✾📚 @Dastan 📚✾
گلوله‌ای آمد و مستقیم به گردن من خورد! دستم را روی گردنم گذاشتم. بلند داد زدم و گفتم:أشهد أن لاإله إلا اللّٰه و... شلیک آرپی جی بعدی دومین سنگر تیربار را منهدم کرد. جوان آرپی جی زن آمد بالای سرم. پرسید:طوری شده!؟ گفتم: تیر خورد تو گردنم. خندید و گفت: پاشو بابا! من پشت سرت بودم.تیرخورد تو سنگ. یه تیکه از سنگ هم کنده شد و کمانه کرد و خورد توی گردنت. بلند شدم و نشستم.باز هم دست زدم به گردنم.هیچ خونی نمی‌آمد! حسابی ضایع شدم.خنده‌ام گرفته بود!😁 🌷 شهید محمدرضا تورجی زاده ✾📚 @Dastan 📚✾
10.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تصاویر منتشر نشده از حضور آیت‌الله آل‌هاشم در یگان‌های ارتش ✾📚 @Dastan 📚✾
42.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‹🕌✨› شفای دوقلو های نابینا در حرم (ع) اصلا بلد نیست به کسی نه بگه... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✾📚 @Dastan 📚✾
✨✨چند وقتی می‌شد که همکار شده بودیم… بچه‌های کوچولویی که از در پیتزا فروشی رد می‌شدند با ذوق نگاهش می‌کردند و لبخند می‌زدند. "کریمی" صاحب مغازه، می‌گفت این چهارمین نفری‌ست که برای پوشیدن لباس کلاه قرمزی و ایستادن در مغازه استخدام کرده اما از هیچ‌کدام راضی نبوده، می‌گفت دل به کار نمی‌دهند، خوب نمی‌رقصند و بلد نیستند چطور مشتری را به داخل بکشانند، اما از این یکی راضی بود. با هم استخدام شده بودیم. من پیک موتوری بودم و او عروسک دم مغازه. یک شب که تعداد سفارش‌های بیرون‌بر کم‌تر بود، روی موتورم جلوی در مغازه نشسته بودم و در حالی که ساندویچم را گاز می‌زدم به او نگاه می‌کردم. تا به حال ندیده‌ بودم که کسی تا این‌حد نقشش را خوب بازی کند، با دل و جان می‌رقصید. هرکسی که از جلوی مغازه رد می‌شد، با دیدن او چند دقیقه‌‌ی مکث می‌کرد و با نگاه به او و رقص و ادا و اطوارش لبخند می‌زد. خیلی‌ها هم بعد از گفتن جملاتی مثل دمت گرم و خیلی باحالی وارد مغازه می‌شدند و غذا سفارش می‌‌دادند. آخر شب که کار تمام شده بود، روی چهارپایه‌‌ی بیرون مغازه نشسته بود، کله‌ی عروسک را از سرش برداشته بود و سیگار می‌کشید. سی و پنج ساله بود. این را از روی فرم استخدامی که کنارم پر کرده بود خاطرم است اما موهای جو‌گندمی‌ و چروک‌های کنار چشمش سنش را بیش‌تر نشان می‌داد. کنارش نشستم و به شوخی گفتم: خوب می‌رقصی و نقش باز می‌کنیا، خدایی اگه جای دیگه می‌دیدمت فکر می‌کردم بازیگر مازیگری چیزی هستی. بدون این‌که سرش را بالا بیاورد پُک عمیقی به سیگار زد و گفت: اگه تو هم بچه‌ات مریض بود و پول لازم بودی از منم بهتر می‌رقصیدی. خواستم بپرسم بچه‌اش چندساله است و چه مشکلی دارد که گفت: باید پیوند مغز استخوان بشه که حالش بهتر شه، فقط پنج سالشه. دلداری دادن بلد نبودم. گفتم: پاشو لباستو عوض کن من می‌رسونمت. جواب داد: می‌خوام با همین لباس برم در بیمارستان واسش برقصم، عاشق کلاه قرمزیه، هر شب همین کارو می‌کنم، از پنجره منو نگاه می‌کنه و نمی‌دونه که این بابای بدبختشه که داره قر می‌ده. آن شب، جلوی پنجره‌ای که یک بچه‌ی پنج ساله با سری تراشیده از آن به بیرون نگاه می‌کرد و لبخند می‌زد، غم‌انگیزترین رقص زندگی‌ام را دیدم، غم‌انگیزترین تلاش یک پدر برای خنداندن بچه‌اش. چند روز بعد، سفارش‌ها را که تحویل دادم و به مغازه برگشتم، دیدم کله‌ی کلاه قرمزی را از سرش درآورده و دارد می‌رود، جوری راه می‌رفت که انگار کوهی از غم روی دوشش گذاشته بودند، صدایش کردم اما در آن شلوغی نشنید، کریمی گفت: از بیمارستان بهش زنگ زدند گفتند بچه‌‌ش می‌خواد ببینتش، اینم واسه ما نشد عروسک، باید به فکر یه کلاه قرمزی دیگه باشم... تو کسیو نمی‌شناسی؟ و من به او فکر می‌کردم... به او و به همه‌ی کلاه قرمزی‌های قبلی... 🔥 ✾📚 @Dastan 📚✾
10.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘 دیروز بزرگترین گردهمایی تاریخ مشهد رقم خورد 🏴 دیروز مشهد محشری برپا بود. حتی از تشییع شهید سلیمانی هم شلوغتر شد. بزرگترین گردهمایی تاریخ شهر مشهد با بیش از سه میلیون نفر شرکت کننده رقم خورد. ✔️ این حماسه‌ی مردمی از طرفی نشان دهنده پشتوانه عظیم مردمی انقلاب بود و از طرفی به مسئولان کشور نشان داد کسی که خالصانه به فکر مردم باشد در قلب آنها خواهد ماند. 🏷 ✾📚 @Dastan 📚✾
6.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻رجز در مراسم محافظ شهید توسط حضار گریه هایمان را دیدید خوشحالی نکنید رجزمان را هم ببینید : در جنگ ز دستان عدویش سپر افتاد با آل علی هر که درافتاد ور افتاد در جنگ ز دستان عدویش سپر افتاد در جان و دل لشگریان این خبر افتاد تا بوده علی بوده و تا هست علی هست با آل علی هر که درافتاد ور افتاد ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆احترام شايان امام صادق (علیه السلام) از عيسى قمى يونس بن يعقوب مى گويد: در مدينه بودم ، در يكى از كوچه هاى مدينه با امام صادق (علیه السلام ) ملاقات نمودم ، به من فرمود: اى يونس بشتاب به طرف خانه ، كه در كنار خانه مردى از ما اهل بيت منتظر است . آمدم به در خانه ، ديدم عيسى بن عبداللّه قمى ، كنار در خانه نشسته است ، گفتم : تو كيستى ؟ گفت : من از اهالى قم هستم . طولى نگذشت ديدم امام صادق (علیه السلام) آمد و وارد خانه شد و به من و عيسى فرمود: وارد خانه شويد، وارد خانه شديم . امام به من رو كرد: و فرمود: اى يونس گوئى تصور مى كنى كه سخن من كه عيسى از ما اهل بيت است درست نيست ؟! گفتم : آرى سوگند به خدا، جانم فدايت ، زيرا عيسى ، قمى است ، بنابراين چگونه از افراد خاندان شما مى باشد؟ (كه در مدينه هستيد). فرمود: اى يونس ! عيسى بن عبداللّه خواه زنده باشد و خواه از دنيا برود، مردى از خاندان ما است . امام با عيسى (علیه السلام ) درمورد نماز و... گفتگو كرد و هنگام وداع ، بين دو چشم عيسى را بوسيد. و مطابق روايت ديگر فو مطابق روايت ديگر فرمود: اى عيسى ، از ما نيست كسى كه در شهرى زندگى كند و در آن شهر صد هزار نفر انسان يا زيادتر باشند كه يكى از آنها پرهيزكارتر از او باشد. به اين ترتيب راز و رمز تقرّب عيسى به امام (علیه السلام ) را بايد در علم و عمل عيسى جستجو كرد نه اين كه تنها قمى بودن باعث آنهمه ارزش باشد. 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾