eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
DastanGhadir.pdf
7.37M
فایل کتاب داستان «خبر بزرگ» 🔖 شامل ده داستان کودکانه با موضوع عید غدیر ✾📚 @Dastan 📚✾
رشد فردیت رو در اولویت قرار بده سلامت ذهنیت رو در اولویت قرار بده آرامش درونیت رو در اولویت قرار بده اهمیت دادن به خودت رو در اولویت قرار بده ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 .... !! 🌷نزدیک خط دشمن، وارد میدان مین شدیم. مشغول خنثی کردن مین‌ها بودیم که ناگهان یک مین منور روشن شد. ظاهراً یکی از حیوانات منطقه روی مین رفته بود. ناچار از میدان مین خارج شدیم و به سمت خط خودی حرکت کردیم. در طول راه به موانع چند لایه‌ی دشمن فکر می‌کردم. 🌷به آن همه مین و سیم خاردار و بشکه‌های انفجاری و.... که دشمن برای ممانعت از نفوذ ما به کار برده بود و آن را با خط خودمان مقایسه می‌کردم که هیچ مانعی نداشتیم. در همين موقع.... 🌷....در همین موقع، پایم به سیم تلفنی گیر کرد و صدای «ترق و تروق» به هوا رفت. بچه‌ها برای جلوگیری از نفوذ دشمن، تعدادی قوطی کنسرو و کمپوت را سوراخ کرده و با عبور سیم تلفن از میان آن‌ها، مانع درست کرده بودند. : رزمنده دلاور عباس جعفری از تخریبچی‌های دوران دفاع مقدس ❌ دست خالى دفاع كردن جلوى دشمنى كه تا بُن دندان مسلح بود، يعنى تمام غيرت.... ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 🌷 .... !! 🌷نزدیک خط دشمن، وارد میدان مین شدیم. مشغول خنثی کردن مین‌ها بودیم که ناگهان یک مین منور روشن شد. ظاهراً یکی از حیوانات منطقه روی مین رفته بود. ناچار از میدان مین خارج شدیم و به سمت خط خودی حرکت کردیم. در طول راه به موانع چند لایه‌ی دشمن فکر می‌کردم. 🌷به آن همه مین و سیم خاردار و بشکه‌های انفجاری و.... که دشمن برای ممانعت از نفوذ ما به کار برده بود و آن را با خط خودمان مقایسه می‌کردم که هیچ مانعی نداشتیم. در همين موقع.... 🌷....در همین موقع، پایم به سیم تلفنی گیر کرد و صدای «ترق و تروق» به هوا رفت. بچه‌ها برای جلوگیری از نفوذ دشمن، تعدادی قوطی کنسرو و کمپوت را سوراخ کرده و با عبور سیم تلفن از میان آن‌ها، مانع درست کرده بودند. : رزمنده دلاور عباس جعفری از تخریبچی‌های دوران دفاع مقدس ❌ دست خالى دفاع كردن جلوى دشمنى كه تا بُن دندان مسلح بود، يعنى تمام غيرت.... ✾📚 @Dastan 📚✾
25.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖 _کوتاه_ تصویری. 🔖 🖥موضوع: غدیر عید رئیس جمهور شدن امیرالمؤمنین(علیه السلام) یا معرفی امام برای هدایت بشر تا قیامت؟ ✅ روایت شنیدنی منصور بن حازم در اصول کافی در اثبات ولایت. 🎞سخنران:حجة الاسلام محمد رضا ✾📚 @Dastan 📚✾
7.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با خدا سرمایه‌گذاری کنید ضرر نمی‌کنید... ماجرای حساب قرض‌الحسنه امام سجاد ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆خبر از مرگ دشمن و اختصاص ايّام مرحوم صدوق ، راوندى و ديگر بزرگان آورده اند: يكى از دوستان حضرت ابوالحسن ، امام هادى عليه السلام به نام صقر بن ابودلف - ابن اُورمه - حكايت كند: در دوران حكومت متوكّل عبّاسى راهى سامراء شدم و چون وارد شهر سامراء گشتم ، حضور يكى از وزراى متوكّل به نام سعيد حاجب رفتم تا بلكه بتوانم با مولايم امام هادى عليه السلام كه در زندانِ وى ملاقاتى داشته باشم . سعيد حاجب گفت : آيا دوست دارى خدايت را مشاهده كنى ؟ گفتم : سبحان اللّه ! اين چه حرفى است ؟! خداوند متعال را هيچكس نمى تواند مشاهده كند. سعيد اظهار داشت : منظورم آن كسى است كه شما گمان مى كنيد او امام و پيشواى شما است ، متوكّل او را تحويل من داده است تا او را به قتل برسانم و اين كار را فردا انجام خواهم داد. و پس از گذشت لحظاتى مرا داخل زندان بُرد، همين كه وارد زندان شدم ، حضرت را ديدم كه بر قطعه حصيرى نشسته و مشغول عبادت و مناجات مى باشد، پس با حالت گريه سلام كردم و كنارى نشستم و به جمال نورانى آن حضرت نگاه مى كردم . امام عليه السلام پس از جواب سلام ، به من فرمود: اى صقر! براى چه اينجا آمده اى ؟ و چرا ناراحت و گريان هستى ؟! در پاسخ گفتم : چون شما را در اين مكان و با اين حالت مى بينم ؛ و نمى دانم كه آن ها چه تصميمى درباره شما دارند؟! حضرت فرمود: اى صقر! ناراحت مباش ، آن ها هرگز به قصد خود نمى رسند، چون كه بيش از دو روز ديگر زنده نخواهند ماند و كشته خواهند شد. بعد از آن ، از امام هادى عليه السلام پيرامون معناى حديثى كه از پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله وارد شده است كه فرمود: با روزگار، دشمنى و عداوت روا مداريد كه با شما دشمنى كند، سؤ ال كردم كه مقصود چيست ؟ امام عليه السلام در جواب فرمود: بلى ، منظور از روزگار، ما اهل بيت عصمت و طهارت هستيم كه بجهت ما آسمان و زمين پابرجا مانده است . ه عنوان سجّاد، علىّ بن الحسين و محمّد باقر و جعفر صادق ، و چهارشنبه به عنوان موسى بن جعفر و علىّ بن موسى الرّضا و محمّد جواد و من ، و پنج شنبه به عنوان فرزندم حسن و روز جمعه به عنوان فرزند پسرم مهدى موعود صلوات اللّه و سلامه عليهم اجمعين تعيين گشته است .(1) حكومت حقّ به دست با كفايت او ايجاد مى گردد و اوست كه عدل و داد را بر زمين پهناور، گسترش مى دهد. و سپس فرمود: آرى ، اين معناى حديث بود، زود خداحافظى كن و برو كه مى ترسم خطرى متوجّه تو گردد. راوى گويد: به خدا قسم ! بيش از دو روز نگذشت كه هر دوى آن دو نفر - يعنى متوكّل و سعيد حاجب - كشته شدند و من خداوند متعال را شكر كردم .(2) 1-در كتب اءدعيه براى هر روز دعائى مخصوص ذكر كرده اند، كه از آن جمله : كتاب شريف مفاتيح الجنان است ، علاقمندان متوانند به آن مراجعه فرمايند. 2- إ كمال الدّين : ص 383، ح 9، خصال شيخ صدوق : ج 1، ص 395، ح 102، خرايج و جرايح : ج 1، ص 412، ح 17، بحارالا نوار: ج 50، ص 195، ح 7، با مختصر تفاوت . ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆تعيين و خريدارى همسر در بغداد يكى از اصحاب و همسايگان امام هادى عليه السلام به نام بشر بن سليمان حكايت نمايد: عليه السلام مرا به حضور طلبيد، همين كه نزد آن حضرت وارد شدم ، فرمود: تو از خانواده انصار و از دوستان و علاقه مندان ما هستى ، شما مورد اطمينان و وثوق ما بوده ايد، چنانچه ممكن باشد، امروز مأ موريّتى محرمانه براى ما انجام بده و در آن فضيلتى را براى خود كسب نما. ست دينار بود، تحويل من داد و سپس اظهار داشت : به سمت بغداد حركت كن ، چون وارد بغداد شدى كنار لنگرگاه رود دجله مى روى ؛ در آنجا كنيزفروشان ، كنيزان خود را عرضه كرده اند و مأ مورين حكومتى و نيز عدّه اى از اشراف زادگان مشغول انتخاب و خريد كنيزان دلخواه خود هستند. تو نزديك نمى روى ، بلكه از دور شاهد جريان باش تا آن كه شخصى به نام عمر بن زيد نَخّاس ، كنيزى را با اين خصوصيّات كه دو پيراهن ابريشمين پوشيده براى فروش عرضه مى كند. ولى كنيز امتناع مى ورزد و قبول نمى كند و هيچ كدام از خريداران را نمى پسندد؛ در همين موقع صدائى را به زبان رومى مى شنوى كه مى گويد: به من بى حرمتى شد و آبرويم رفت . و خريداران با شنيدن اين سخن ، سعى مى كنند كه او را به هر قيمتى كه شده خريدارى كنند؛ ولى او نمى پذيرد. فروشنده به كنيز گويد: چاره اى جز فروش تو ندارم . كنيز جواب دهد: صبر كن ، شخص مورد علاقه ام خواهد آمد. پس تو در همين لحظه نزد فروشنده مى روى و مى گوئى نامه اى برايت آورده ام و من وكيل صاحب نامه هستم ، اگر مايل باشيد من كنيز را براى صاحب نامه خريدارى مى كنم . بشر بن سليمان گويد: تمام آنچه را مولايم فرمود، انجام دادم و چون كنيز چشمش به نامه افتاد، گفت : مرا به صاحب همين نامه بفروش كه من پذيراى او هستم و اگر چنين نكنى من خودكشى مى نمايم . بعد از آن ، كنيز را به همان مقدار پولى كه حضرت داده بود خريدم و كنيز بسيار خوشحال و مسرور گشت و آن نامه را گرفت و مرتّب مى بوسيد و بر چشم و صورت خود مى نهاد. گفتم : اى كنيز! نامه اى كه صاحب آن را نمى شناسى ، چگونه برايش اين همه احترام مى گذارى ؟! گفت : تو نسبت به اولياء خدا و فرزندان پيغمبران (صلوات اللّه عليهم ) معرفت و شناخت كافى ندارى ، پس خوب گوش كن ، تا تو را آگاه سازم . و سپس افزود: من مليكه ، دختر يشوعا - پسر قيصر روم - هستم و جدّ مادريم ، شمعون وصىّ و جانشين حضرت عيسى مسيح عليه السلام مى باشد. جدّ من - قيصر - خواست تا مرا با پسر برادرش تزويج نمايد كه موانعى غيرطبيعى مانع آن شد و مجلس عقد و نيز مراسم جشن متلاشى گرديد. در آن شب ، حضرت عيسى و شمعون عليهما السلام را در خواب ديدم كه در قصر جدّم - قيصر - حضور دارند و حضرت محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله و نيز دامادش علىّ بن ابى طالب و تعدادى از فرزندانشان عليهم السلام وارد قصر شدند و با عيسى و شمعون مصافحه و معانقه كردند. سپس حضرت محمّد صلى الله عليه و آله اظهار داشت : ما آمده ايم تا مليكه - نوه شمعون - را براى فرزندم ابومحمّد امام حسن عسكرى عليه السلام خواستگارى نمائيم . حضرت عيسى به شمعون فرمود: شرافت و فضيلت ، به تو روى آورده است ؛ شمعون نيز پذيرفت و در همان مجلس خطبه عقد مرا جارى كردند. از آن لحظه به بعد، من نسبت به ابومحمّد امام حسن عسكرى عليه السلام عشق و علاقه شديدى در درون خود احساس كردم و اين راز را مخفى نگه داشتم . و هر روز و هر لحظه محبّت و علاقه ام شدّت مى گرفت تا جائى كه سخت مريض شدم و تمام پزشكان را براى معالجه و درمانم آوردند؛ ولى از درمان ناراحتى من ناتوان گشتند. پس از گذشت چند شب ، حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها را در خواب ديدم كه به همراه حضرت مريم سلام اللّه عليها به ديدار من آمده اند. من به حضرت زهراء سلام اللّه عليها عرضه داشتم : چرا فرزندت ابومحمّد با من قطع رابطه كرده است ؛ و او را نمى بينم ؟ حضرت زهراء عليها السلام فرمود: تا هنگامى كه مشرك و بر دين نصارى باشى ، او نزد تو نخواهد آمد. و سپس حضرت زهراء سلام اللّه عليه شهادتين را بر من تلقين نمودند و من گفتم : ((أ شهد أ ن لا إ له إ لاّ اللّه ، و أ نّ محمّداً رسول اللّه )) و با اقرار و اعتقاد بر اين كلمات ، مسلمان شدم . شب بعد كه بسيار شيفته ديدار حضرت ابومحمّد عليه السلام بودم ، او را در خواب ديدم و گفتم : بر من جفا نمودى ، كه مرا در آتش محبّت و عشق خودت رها كرده اى ؟ فرمود: چون مسلمان شدى ، هر شب به ديدار تو خواهم آمد تا خداوند وسيله زناشوئى ما را فراهم نمايد. و مدّتى بعد از آن ، لشكر اسلام بر ما هجوم آورد و با پيروزى آن ها ما اسير شديم ، كه امروز وضعيّت مرا اين چنين مشاهده مى كنى ؛ و تا به حال هر كه نام مرا جويا شده ، گفته ام من نرجس هستم . ادامه 👇👇👇
بشر بن سليمان در پايان افزود: وقتى آن بانو را نزد حضرت ابوالحسن ، امام هادى عليه السلام آوردم ، خواهرش حكيمه را خواست و به او فرمود: اين همان زنى است كه قبلا اوصاف او را گفته بودم ، پس آن دو حكيمه و نرجس همديگر را در آغوش گرفته و يكديگر را بوسيدند. سپس امام هادى عليه السلام خواهرش حكيمه را مخاطب قرار داد و فرمود: اى حكيمه ! مليكه را همراه خود بِبَر و احكام دين اسلام را به او بياموز تا فرا گيرد. 📚 غيبة شيخ طوسى : ص 124 128، إ ثبات الهداة : ج 3، ص 363، ح 17، داستان بسيار طولانى است ، تلخيص گرديد. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 فضائل علی علیه‌السلام شرق و غرب عالَم را پر کرده است 💐 ▫️خلیل(خلیل‌بن‌احمد فراهیدی)، یک شخص عجیب و غریبی بوده است. در [بین] سنی و شیعه، مثل این ادیب پیدا نشده است، هیچ! ▫️[از او سؤال کردند:] مَا الدَليلُ عَلي أنّ عَليًّا إمامُ الكُل فِي الكُل؟ (دلیل بر اینکه [حضرت] علی علیه‌السلام امام همگان در همه امور است چیست؟) ▫️قال: إفتِقارُ الكُل إليهِ فِي الكُل، وَ غِناهُ عَن الكُل فِي الكُل؛ (گفت: احتیاج همگان به او در همه امور، و بی‌نیازی او از همگان در همه کارها.) ▫️می‌گوید: علی‌بن‌ابی‌طالب، دوستانش فضائلش را از [روی] ترس مخفی کردند، و دشمنانش [فضائلش را] از [روی] حسد مخفی می‌کردند. 💥مع‌ذلک (بااین‌وجود) فضائلش، شرق و غرب [عالَم] را پر کرده است. 📚 درس خارج فقه، کتاب حج، ١٧ خرداد ١٣٨۴ ▫️شاید روایتی هم [از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل شده] باشد به این [عبارت] که: ▫️أعْلَمُ بِطُرُقِ السَّماءِ مِنْ طُرُقِ الْأرضِ؛ (من به راه‌هاى آسمان، داناتر از راه‌هاى زمینم.) ▫️[و یا در روایتی دیگر:] لَو كُشِفَ الْغِطاء لَمْ أزْدَدْ يَقينًا. (اگر پرده‌های حجاب از جلوی چشمانم کنار روند، چیزی بر یقینم نسبت به پروردگار نمی‌افزاید). 💥اینها چیست؟! اینها شوخی است؟! تعارفات است؟! 📚درس خارج فقه، کتاب صلات، ٢٢ اسفند ١٣٧۵ ✾📚 @Dastan 📚✾
دری که قسمت تو باشه حتی بدون اینکه لازم باشه در بزنی برات باز میشه... به خدا اعتماد داشته باش ‌.. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸✨خـــدایـــــا 🕊✨در آغــاز هـفـتــه 🌸✨بــرای دوسـتـانـم 🕊✨یک هـفـتـه شـادی 🌸✨یک هـفـتـه موفقیت 🕊✨یک هـفـتـه آرامـش 🌸✨یک هـفـتـه بـرکــت 🕊✨و تـمـام هــفــتـه را 🌸✨پراز خوشبختی عطا فرما 🌸✨آمیـــن یا رَبَّ الْعالَمین  🕊✨ای پروردگار جهانیان ✾📚 @Dastan 📚✾