#خاطرات_شهید
🔹در مورد مهریه نظر خانوادهها را ملاک قرار دادیم، من از آقا وحید خواسته بودم در کنار هر مهریهای که خانوادهها صحبت کنند 12 شاخه گل نرگس به نیت حضور حضرت مهدی ذکر کنند.
🔸بعد از صحبتها آقا وحید یک دسته گل آورده بودند وقتی با دقت نگاه کردم دیدم چند شاخه گل نرگس بینشان است و این برای من نشانه خوبی بود. مهریه من 114 سکه بهار آزادی به همراه سفر حج بود که من مهریهام را بخشیدم.
🔹من به او میگفتم «از خدا خواستهام اگر قرار بر جدایی بین ماست این جدایی با شهادت باشد ولی اگر مرگ بین ما جدایی میاندازد مرگ اول برای من باشد، چرا که من طاقت جدایی و تنها ماندن را ندارم و امیدوارم شهادتت در رکاب آقا امام زمان(عج) باشد. میگفتم وحیدم لایق شهادت هستی و او میگفت شهادت لیاقت میخواهد.
✍️ به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_وحید_فرهنگیوالا🌷
#یاد_شهدا_صلوات
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔴 سردار قاآنی، نامی آشنا و پرآوازه برای دشمنان ولی گمنام در داخل . . .
🔹سردار قاآنی که افتخار 13 سال جانشینی شهید حاج قاسم سلیمانی را در کارنامه خود دارد، بی شک یکی از نفرات اصلی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محسوب می شود که دشمن همیشه نا او را در لیست ترور خود، کنار نام سپهبد قاسم سلیمانی قرار می داد ولی هیچ وقت موفق به این امر نشد.
🔹در خارج از مرزهای ایران اسلامی و در اتاق فکر دشمنان خبیث ملت ایران، نام قاآنی را خوب می شناسند. کسی که سالها جز نفرات اصلی اطلاعات ستاد مشترک سپاه بوده و به درخواست شهید حاج قاسم سلیمانی به نیروی قدس آمد و سالیان طولانی جانشین ایشان بود.
🔹دشمنان به وی لقب «مغز متفکر سپاه قدس» را داده اند. کسی که بسیاری از عملیات های موفق این نیرو را در نقاط مختلف جهان طرح ریزی می کرده است. اکنون آمریکا خوب می داند با شهادت حاج قاسم هیچ خللی در روند پر از افتخار نیروی قدس ایجاد نمی شود، بلکه این صدای نابودی استکبار است که بیش از هر زمان دیگر به گوش می رسد . . .
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔴 انتقام سخت از نگاهی دیگر
🔸 مقام معظم رهبری در پیام شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس، وعده انتقام_سخت را دادند که قطعاً در زمان مقتضی انجام خواهد شد.
🔸 اما سختتر از انتقام_سخت، بیاطلاعی از زمان، مکان و چگونگی این انتقام سخت است. آمریکاییها در کلیه نقاط و پایگاههای داخل و خارج از منطقه مجبورند تمام شبانه روز برای مدتی نامعلوم در آمادهباش کامل باشند و هرلحظه در انتظار دریافت ضربهای سخت از سوی ایران یا محور مقاومت بسر ببرند. این وضعیت کشنده، تا هر زمان طول بکشد برای طرف مقابل بسیار فرسایشبخش و ناامیدکننده است.
از این رو بدانیم طرف آمریکایی و اسرائیلی روزهای سختی را پشت سر میگذارند و انتقام_سخت کابوسی است که تا زمان تحقق، دشمن باید با آن زندگی کند.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✍️داستان زني كه سفيده تخم مرغ را بر جامه خود ريخت تا معشوق خود را متهم كند!
⚖️داوری حضرت علی (ع) در باره زنی که سفیده تخم مرغ بر جامه خود ریخت و مردی انصاری را تهمت رسوایی زد
در 📚کتاب عجایب احکام امیر المومنین (ع)است که حدیث کرده مرا پدرم محمد بن ابی عمیر از عمربن یزید از ابی المعلیاازحضرت ابی عبدالله صادق (ع)که آن حضرت فرمود:زنی را نزد عمر بن الخطاب آوردند که دامن مردی از انصار گرفته بود و آن زن به آن مرد انصاری مایل و خاطر خواه بود ..و حیله و چاره ای نداشت..پس تخم مرغ گرفت و زرده آن را بیرون آورده سفیده را بر جامعه های خود و بین .....ریخت پس از آن به نزد عمر شد و گفت ای امیر این مرد من را در فلان موضع چنین و چنان گرفت و مرا رسوا کرد ..عمر خواست آن مرد انصاری را عقوبت کند ولی علی (ع)در آنجا نشسته بود...
آن مرد انصاری گفت ای امیر (خطاب به خلیفه دوم)در کار من عجله روا مدار تا روشن شود..عمر به امیر المومنین رو کرده و گفت:یا ابلحسن شما چه می بینید در این باره؟
علی (ع)سفیدی در جامعه آن زن مشاهده کرد..فرمود شاید این زن در این مورد حیله کرده باشد سپس فرمود..آب جوشیده بسیار داغ برای من بیاورید..آب داغ و جوشیده برای آن حضرت آماده کردندپس حضرت امر کردند که آب جوشیده و داغ را بر روی آن سفیدی جامعه زن بریزند..پس آب جوش را بر موضع ریختند.
آن سفیدی جامه مستوی شد و خود را بگرفت و بسته شد..پس امیر المومنین آن سفیده بسته شده را بر گرفت و در دهان خود انداخت و چون طعم آن را دریافت و چشید از دهان خود بیرون انداخت ..بعد از آن به آن زن رو کرد تا آنکه زن اقرار کرد و اعتراف نمود به این تزویر و حیله..
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
1_55654438.mp3
5.57M
🍃خبر چه سنگینه
🍃خبر پر از درده😭😭
🎤 #سید_رضا_نریمانی
🏴شهادت سردار دلها، شهید #حاج_قاسم_سلیمانی را تسلیت و تبریک عرض می نماییم.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌷آیت الله اراکی (ره) فرمودند:
💠 شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت. پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر.
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت: نه
با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: هدیه ی مولایم حسین (ع) است!
گفتم چطور؟
👈با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید.
🌺 ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند اینهمه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.
🌷آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین (علیه السلام) آمد و فرمود: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی. این هدیه ما در برزخ. باشد تا در قیامت جبران کنیم!
🍁 همیشه برایم سوال بود که امیرکبیر که در کاشان به شهادت رسید چگونه با امکانات آن زمان مزارش در کربلاست. جواب، عشق به مولایش امام حسین (علیه السلام) بود.
📚منبع: کتاب آخرین گفتار
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🏴در حادثه کربلا با سه نمونه شخصیت روبرو میشویم:
⬅️ اول: حسین علیهالسلام
حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود.
تا آخر میایستد.
خودش و فرزندانش کشته میشوند.
هزینه انتخابش را میدهد
و به چیزی که نمیخواهد تن نمیدهد.
از آب میگذرد، از آبرو نه
⬅️ دوم: یزید
همه را تسلیم میخواهد.
مخالف را تحمل نمیکند.
سرِ حرفش میایستد.
نوه پیغمبر را سر میبُرد.
بیآبرویی را به جان میخرد
تا به چیزی که میخواهد برسد...
⬅️ سوم: عمرِ سعد
به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است.
هم خدا را میخواهد هم خرما،
هم دنیا را میخواهد هم اخرت.
هم میخواهد حسین علیهالسلام را راضی کند هم یزید را
هم عماراتِ ری را میخواهد،
هم احترامِ مردم را
نه حاضر است از قدرت بگذرد،
نه از خوشنامی
هم آب میخواهد هم آبرو
دستِ آخر اما عمر سعد تنها کسی است
که به هیچکدام از چیزهایی که میخواهد نمیرسد!!!
نه سهمی از قدرت میبرد نه از خوشنامی
👈ما آدمهایِ معمولی راستش نه جرات و ارادهِ حسین علیهالسلام شدن را داریم،
نه قدرت و ابزار یزید شدن را
اما در درون همه ما یک عمر سعد هست!
⚠️بیش از همه از عمر سعد شدن باید ترسید....!
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
💠 عنایت روح آیتالله حاج آقا رحیم ارباب
🔻 نزد پيرمردی بودم که خدمت حاج آقا رحيم رسیده بود. می گفت: روزی رسيدم به خانه حاج آقا رحيم، ديدم فوت کردهاند. اول هيچ کس نبود تا اين که جمعيت جمع شدند و غسل و کفن و تشییع انجام شد.
🔸 ميگفت: من يک ده تومني در جيبم بود، نميدانم چطور شد که در شلوغی تشييع جنازه اين ده تومني را از جيبم زدند. تعریف می کرد: من یک دوچرخه داشتم هر وقت به زیارت قبرشان ميرفتم، وقتی ميرسيدم ميگفتم: آقا! من هماني هستم که ده تومنيام را در تشييع جنازه شما زدند.
🔹 گفت: از قضا کار ما گرفت و بعد از فوت ايشان باغی خريديم و... بالاخره وضع مالیم خوب شد. ولي هر وقتي به زیارت ایشان می رفتم همين جمله را ميگفتم که آقا! من هماني هستم که ده تومنيام را از جيبم زدند.
🔸 گفت: يک بار که از زیارت قبر ايشان به خانه باز گشتم، خوابيدم، خواب ديدم که خدمت ايشان رسيدهام و با همان ملاحت و مهرباني و لطف! سلام کردم و گفتم: آقا! من هماني هستم که در تشييع جنازه شما ده تومنيام را از جيبم زدند.
🔹 حاج آقا رحیم فرمودند: مؤمن! چند بار اين را گفتهای و ما برايت به انواع مختلف و چندين برابر، جبران کرديم شما هنوز ميگويي: من همانم... گفتم: آقا! من چيز ديگر بلد نيستم، قصدی نداشتم.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
1_165611638.mp3
1.06M
رویای عجیبِ چند روز پیش رهبر معظم انقلاب که حجت الاسلام #عالی نقل میکنند!!
کسی که پرچم شیعه در دستش است، چگونه میتواند با امام زمان (عج) ارتباط نداشته باشد..
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•