📚کلام آخر
یـادمان باشد #شهیدان زنده اند
تا ابد اِستـــاده وپاینـــده اند
یــادمان باشداگرکوبنــده ایم
بانفس های #شهیدان زنــده ایم
یادمان باشدکه ما،دل، شسته ایم
با #شهیدان دست پیمان بسته ایم
باید سلام کرد به آنانی که لباس های خاکی رنگشان , لباس احرام در "موقعیت ها" بود . باید سلام کرد بر اشک های جاری مناجات بر گونه های خاکی و خونین. باید سلام کرد بر دست های بریده شده , بر انگشتهای جدا شده از دست. و باید سلام کرد بر چفیه ای که همواره بر دوش علمدار نهضت خمینی است.
روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد .
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
پیامبر رحمت صلى الله عليه و آله:
برترينِ مردم، كسى است كه عاشق عبادت شود، و آن را در آغوش گيرد، و با دل و جانش آن را دوست بدارد، و با اعضا و جوارحش در انجام دادن آن بكوشد، و خود را براى آن فارغ سازد. چنين كسى برايش مهم نيست كه دنيا بر چه پايه اى مى چرخد، بر سختى يا آسانى
أفضَلُ النّاسِ مَن عَشِقَ العِبادَةَ فَعانَقَها، وأحَبَّها بِقَلبِهِ، وباشَرَها بِجَسَدِهِ، وتَفَرَّغَ لَها، فَهُو لا يُبالي عَلى ما أصبَحَ مِنَ الدُّنيا؛ عَلى عُسرٍ أم عَلى يُسرٍ
الكافی جلد2 صفحه83
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#داستان_واقعی😞🌡️🚨📣
در یوسف آباد تهران، خانواده ای بود که مرد خانواده، کارمند اداره بود، و همسرش رعایت حجاب و شئون اسلامی را نمی کرد. روزی طبق معمول، مرد به اداره می
رود و زن نیز پس از دادن صبحانة بچه ها به قصد خرید گوشت، از خانه بیرون می رود.
پس از گذشت چند ساعت، بچه ها از بازی خسته شده و شروع به گریه می کنند و تا آمدن مرد به خانه، ناآرامی بچه ها طول می کشد. مرد خانه، سراغ همسر
خود را از بچه ها می گیرد و بچه ها می گویند که مادر برای خرید گوشت از خانه بیرون رفته و هنوز برنگشته، مرد سراغ قصاب محله می رود و پرس و جو می کند؛
ولی قصاب اظهار بی اطلاعی می کند.
آن مرد پس از تلفن به اقوام و آشنایان سراغ پاسگاه نیروی انتظامی می رود و جریان را تعریف می کند. مأموران پس از تحقیقات اولیه، سراغ قصاب رفته و از وی
پرسش می کنند اما قصاب با قاطعیت تمام، اظهار بی اطلاعی کرد.
مأمورین به تفحص در مغازه پرداختند. سپس به زیرزمین که گوسفندان را پس از ذبح به آن جا می بردند، رفتند.
هنگام خارج شدن، مأمورین مقداری مو می یابند که موها، موی گوسفند نیست و قصاب برای بازجویی بیشتر به پاسگاه بردند.
سرانجام با پیگیری های دقیق، قصاب به جنایت خود اعتراف کرد که:
این زن، همسایة ما بود ولی رعایت پاکدامنی را نمی کرد و سر و سینه خود را نمی پوشاند. و از جمال خوبی هم برخوردار بود. آن روز که به مغازه آمد به گونه ای به
خودش رسیده بود که نفس اماره مرا وادار کرد کامی از آن زن بگیرم. او را برای دیدن گوشت بهتر به داخل مغازه دعوت کردم و به او گفتم گوشت خوب و مورد پسند
شما، پشت یخچال است. وقتی پشت یخچال رفت او را به زیرزمین کشاندم و با کاردی که در دست داشتم او را تهدید کردم و از او خواستم تن به زنا بدهد، بیچاره
می لرزید، اما چاره ای نداشت.
در پایان که از او کامی گرفتم. افکار شیطانی مرا واداشت برای آن که کسی از ماجرا باخبر نشود، او را بکشم اما باز افکار شیطانی مرا رها نکرد و گوشت زن را جدا
کرده، همراه گوشت گوسفندان چرخ کردم و فروختم و استخوانها را نیز در فلان منطقه خاک کردم.
این داستان از بدحجابی زن سرچشمه گرفت. شاید هیچگاه آن زن فکر نمی کرد که بدحجابی می تواند پایانی چنین تلخ و پرگناه داشته باشد و به تجاوز، قتل، یتیم
شدن فرزندان و سرگردانی همسرش بینجامد و نیز چنین عواقبی برای قابل خود در پی داشته باشد.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#تلنـگــــر
فقط به نداشته ها فکر نکنیم، بلکه
به خود و دیگران نعمتهای خدای مهربان را یادآوری کنیم تا بر نعمتش بیفزاید
برخی از نعمتها مانند: سلامتی بدن اعم از : دیدن، شنیدن، بوییدن، خوردن، جویدن، بلعیدن، هضم کردن، دفع کردن و... نعمت امنیت، پدر و مادر، فرزند سالم، دوستان خوب، فامیل با معرفت، آبرو، آزادی، کسب، کار ، درآمد حتی کم، سرپناه واز همه مهمتر محبت خدا و اهلبیت و دینداری و میلیونها میلیون نعمت دیگر که اگر یکی از آنها گرفته شود میتواند کل زندگی ما مختل کند...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌹حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
در هر امری از امور (دینی یا دنیایی) باید از خدا بخواهیم، که یا عالم باشیم یا متعلم(طالب علم).
اگر عالم نیستیم یا متصل به عالم باشیم و یا محتاط(اهل احتیاط)، وگرنه باید خاطرجمع باشیم که در شقاوت(بدبختی) غرق خواهیم شد.
📚 در محضر بهجت، ج1، ص205
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
به امام صادق عليه السلام گفتند: كار خود را به چه اساسى استوار ساخته اى؟ فرمود: بر چهار بنيان: [اول] دانستم كه عمل مرا كسى ديگر انجام نمى دهد پس تلاش نمودم [دوم] دانستم كه خداى بر من آگاه است پس حيا كردم. [سوم] دانستم كه روزى مرا ديگرى نمى خورد پس آرام گرفتم [چهارم] دانستم كه پايان كار من مرگ است پس براى آن آماده شدم
قيلَ لِلصـادِقِ عليه السلام: عَلى ماذا بَنَيْتَ أَمْرَكَ؟ فَقالَ عليه السلام: عَلى أَرْبَعَةَ أَشْياءَ: عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلى لايَعْـمَلُهُ غَيرى فَاجْتَهَدْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ مُطَّلِعٌ عَلىَّ فَاسْتَحْيَيْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزقى لايَاكُلُهُ غَيرى فَا طْمَانَنْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ اخِرَ أَمْرى الْمَوتُ فَاسْتَعْدَدتُ
بحارالانوار جلد78 صفحه228
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔴 عجایب دنیای ظهــــــــــــــور...
مخلوقات منتظر در عوالم دیگر...
هشام جواليقى از حضرت صادق عليهالسّلام نقل كرد كه فرمود خدا را شهرى است پشت دريا وسعت آن به اندازهٔ مسير چهل روز خورشيد است. در آنجا گروهى هستند كه هرگز خدا را معصيت نكردهاند و شيطان را نمىشناسند و نميدانند كه خدا ابليس را آفريده؛ ما در هر روز آنها را ملاقات ميكنيم و نيازهاى خود را از ما سؤال ميكنند از ما تقاضاى دعا مينمايند به آنها مىآموزيم و مىپرسند قائم عجلالله فرجه كى ظهور خواهد كرد.آنها داراى عبادت و كوشش شديدى هستند شهر آنها را دربهائى است كه بين هر لنگه درب تا لنگه ديگر صد فرسخ است داراى تقديس و كوشش زيادى هستند اگر آنها را مشاهده كنيد عمل خويش را حقير خواهيد شمرد. يك مرد از آنها يک ماه در سجده است كه سر برنمیدارد غذاى آنها تسبيح و لباس ايشان برگ، پوست چهرههاى آنها ميدرخشد وقتى يكى از ما را مشاهده ميكنند اطرافش را مىگيرند و از رد پاى او براى بركت برميدارند. هنگام نماز صدائى دارند شديدتر از صداى باد تند، در ميان آنها گروهى هستند كه از ابتدا هنوز سلاح را به زمين نگذاشته انتظار قائم ما را دارند. دعا ميكنند او را مشاهده نمايند. هر كدام هزار سال عمر ميكنند وقتى آنها را مشاهده كنى مجسمهاى از خشوع و تواضع و درخواست نزديكى به خدا خواهى ديد. وقتى ما ديرتر پيش آنها برويم خيال ميكنند اين تاخير از خشم و ناراحتى بوده؛ پيوسته انتظار آن ساعتى را دارند كه ما بيائيم. نه كسل مىشوند و نه خسته. كتاب خدا را همان طور كه به آنها آموختهايم ميخوانند. در بين آنچه ما به ايشان آموختهايم چيزهائى است كه اگر بر مردم بخوانند آن را انكار ميكنند و نخواهند پذيرفت. وقتى اشتباهى داشته باشند راجع به قرآن از ما مىپرسند، براى آنها كه توضيح ميدهيم. شرح صدر پيدا ميكنند از شنيدن توضيح ما تقاضاى طول زندگى ميكنند كه ما را از دست ندهند ميدانند منت از جانب خدا است بر آنها درباره تعليمى كه به آنها ميدهيم. آنها با مهدی علیهالسلام قيام خواهند كرد! وقتى ظهور كند اسلحهداران ايشان جلوتر خواهند بود دعا ميكنند خداوند آنها را از كسانى قرار دهد كه دين خدا را يارى ميكنند، در ميان ايشان پير و جوان وجود دارد وقتى جوانى پيرمردى را مشاهده ميكند مانند بندهاى در مقابل او مىنشيند از جاى حركت نميكند تا به او دستور دهد. آنها خود به طريقى با امام ارتباط دارند كه خواسته امام را از همه مردم بهتر ميدانند وقتى امام به آنها دستورى دهد پيوسته آن كار را انجام ميدهند تا خود امام ايشان را به كار ديگرى مامور نمايد اگر آنها به جمعيتى كه بين مشرق و مغرب را فرا گرفته باشند حمله كنند در فاصله يك ساعت همه را از بين مىبرند؛ آهن در آنها اثر نمىگذارد. داراى شمشيرهائى از آهن هستند! غير از اين آهنها، اگر مردى از ايشان با شمشير به كوهى فرود آورد آن را دو نيم ميكند. امام به همراهى آنها با هند و ديلم، كُرد و ترك، روم و بربر و ما بين جابرسا و جابلقا كه دو شهر هستند يكى در مشرق و ديگرى در مغرب جنگ خواهد كرد به اهل هر دين كه برخورد كنند آنها را دعوت به خدا و دين اسلام مىكنند و اقرار به محمّد صلى اللّٰه عليه و آله و هر كس اقرار به اسلام نكند و نپذيرد او را مىكشند تا هر كه در شرق و غرب و تمام دنيا هست اقرار آورد.
📗بحارالأنوار، ج 27، ص 41
📗بصائرالدرجات، ج 1، ص 490
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•