eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.3هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاید حرف دل خیلی هامون باشه که تو این جهان پرتلاطم 👇👇 چطور به خدا نزدیک شیم؟؟؟؟؟؟ #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
‌ 📚قابل توجه صاحب منصبان جعفر برمكي (پسر يحيي برمكي) از وزراي محبوب و صاحب قدرت هارون الرشيد خلیفه ي عباسي بود كه بسيار مورد توجه و لطف و عنايت خليفه بود. بعد از مدتي ميانه ی خليفه و وزير به هم خورد و خليفه دستور قتل او و خاندانش را داد.تسلط پر دامنه ی برمكيان بر دستگاه خلافت عباسي و زوال قدرت و سقوط ناگهانی وغم‌انگيز آنها حکایتیست خواندنی و عبرت آموز برای همه ی کسانی که مسند نشینی خود را جاودانه می دانند و از حوادث روزگار عبرت نمی گیرند .... مدّت زمانی قبل از سقوط برمکیان ،روزی هارون خلیفه، هوس کرد بدون محافظ و تشریفات خلافت ،با جعفر برمکی (وزیر خود ) روزی را به تفریح بگذرانند . به باغ یکی از دوستان یحیی که پیر مردی بود رفتند و به گشت و گذار ومیوه چیدن پرداختند. هارون ضمن اینکه میوه هارا انتخاب میکردچشمش به گلابی درشتی افتاد که بر شاخه ای بلند قرارداشت . به دلیل نامعلوم شاید به این سبب که جثّه ی خلیفه بزرگتر بود دستانش را قفل کرد و به جعفر گفت بالا رو و میوه را بچین .جعفر برمکی یک پای در دستان قفل شده ی هارون و پای دیگر بر روی شانه اش گذاشت ، بالا رفته گلابی را چید و پایین آمد. درحالیکه باغبان پیر آنهارا تماشا میکرد. هنگام عصر و خداحافظی با باغبان، ضمن اینکه انعامی به وی پرداخت شد هارون به او گفت سادگی و مهمان نوازی تو با عث خوشنودی ما شد اگر ازمن و جعفر در خواستی داشته باشی خواسته ات برآورده خواهد شد . پیر مرد به داخل اطاق رفته وسائل نوشتن آن زمان را با خود آورده به جعفر گفت می خواهم بنویسی تو و مهمانت امروز اتّفاقی اینجا آمدید و هیچ دوستی ونسبتی با من نداری و خلیفه هم آن را مهر کند. خلیفه و جعفر هردو شگفت زده شدند . هارون گفت :همه سعی میکنند خود را منسوب و آشنای جعفر وزیر من معرّفی کنند و تو ازما چنین سندی میخواهی ؟ باغبان گفت شما خواستید من از شما چیزی بخواهم و خواستم حالا به قول خود عمل کنید . جعفر برمکی نا چار چنین نوشته ای را امضاء کرده بدست پیرمردداد و او ازخلیفه خواست بامهر خودکه روی نگین انگشترش بود آنرا ممهور وتأییدکندوسپس آنها از پیر مرد باغبان خداحافظی کرده رفتند .مدتی گذشت. واژگون شدن بخت جعفر برمکی آغاز شد وآنگونه که در تاریخ آمده ، خلیفه حتّی به دوستان دور ونزدیک ،منسوبان و معاشرانش هم رحم نکرد . پیر مردباغبان نیز به جرم دوستی و معاشرت با جعفر دستگیر شد .اما نامه ممهور شده به مهر خلیفه را نشان داد و گفت من با جعفر برمکی هیچ نسبتی ندارم . و خلیفه دستور آزادی او را صادر کرد . خلیفه از پیرمرد پرسید من پیوسته به این اندیشیده ام ؛آن روز که به باغت آمدیم چرا چنین نوشته ای را از ما می خواستی؟ آیا حمکتش این بود؟ باغبان پیر گفت آری خلیفه. آنگاه که جعفر برای چیدن گلابی بر شانه های توایستاد من دانستم که اورا بالاتر ازاین مقام ومرتبه ای نیست و زوال برمکیان نزدیک است . •✾📚 @Dastan 📚✾•
برای "آدمها" چه آنها که برایت "عزیزترند" چه آنها که فقط "دوستند" ..!! خاطره های "خوب" بساز .. آنقدر برایشان "خوب" باش که اگر روزی هرچه بود "گذاشتی" و "رفتی" ....!! در "کنج قلبشان" جایی برایت باشد .. تا هرزگاهی بگویند: "کاش بود" ..! هرزگاهی دست دراز کنند و بخواهند "باشی" ! هرزگاهی "دلتنگ" بودنت شوند .. می دانم "سخت" است ... ولی ... تو "خوب باش"... •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔴 رجعت امام حسین علیه السلام رجعت خاص... 📿روایات به دو رجعت اشاره دارند: «خاص» و «عام»! رجعت خاص که در دوران ظهور اتفاق می‌افتد، دو مرحله زمانی دارد مـرحله اول مقارن با ظهور و قیام امام زمان علیه‌السلام اتفاق می‌افتد و افرادی که در گـذشته زنـدگی می‌کرده‌اند مانند برخی از اصحاب پیامبر صلی‌الله علیه و آله و اولیاء الهی به دنیا باز می‌گردند و از اصحاب امام زمان عج می‌شوند و حضرت را در قیامش یاری می‌کنند. مرحله دوم رجعت که زمان بازگشتن امامان معصوم علیهم‌السلام به دنیاست، نـزدیک رحلت امـام زمان عج اتفاق می‌افتد. امام حسین علیه‌السلام در روز عاشورا و در صحرای کربلا، پیش از شهادتش در مورد رجعت خود سخن گفته و فرمودند: «مژده باد شما را، گرچه دشمنان ما را می‌کشند ولی ما بر پیامبر خود وارد خواهیم شد. سپس من به‌قدری که خدا بخواهد مکث خواهم نمود! بعدا اوّل کسی که زمین برایش شکافته و او خارج می‌شود من خواهم بود. و بـیرون آمـدن من، موافق می‌افتد با بیرون آمدن امیرالمؤمنین و قیام قائم ما علیهما‌السلام. 📗تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج5، ص214 📗 بحار الأنوار، ج45، ص80 •✾📚 @Dastan 📚✾•
📌 باهاش حرف بزن ✨هیچ‌وقت فکر نکن که امام زمان کنارت نیست.همهٔ حرف‌ها و شکایت‌ها رو به امام زمان بگو و این رو بدون که تا حرکت نکنی،برکتی نمیاد سمتت. بخشی از وصیت‌نامهٔ #شهید_علی_اصغر_شیردل🌹 📚منبع:سایت رشد #مهدویت_و_شهدا #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌸امیرالمؤمنین امام علی ع ☘اعْلَمْ أَنَّ الدُّنْيَا دَارُ بَلِيَّةٍ لَمْ يَفْرُغْ صَاحِبُهَا فِيهَا قَطُّ سَاعَةً إِلَّا كَانَتْ فَرْغَتُهُ عَلَيْهِ حَسْرَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ.☘ 🔶بدان که دنیا سرای آزمایش است که اگر کسی ساعتی در آن فراغت یابد و دست از کار بکشد همین ساعت بیکاری موجب حسرت و پیشمانی او در قیامت خواهد شد.🔹🔸 📚 نهج البلاغه، ص: 449 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌸نیایش صبحگاهی خدایا یقین داریم آنچه برای ما رقم خواهد خورد در دستان قدرت توست پس امروز برای همه لحظات زندگیمان آنچه را كه خير و صلاح و موجب خشنودی توست طلب ميكنیم…🙏 🌸مهربانم امروز گره ازمشکلات همه باز فرما 🙏 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 🔴چرا باید خدا را عبادت کنیم با اینکه از ما بی نیاز است؟ روزی جوانی نزد حضرت موسی علیه السلام آمد و گفت: ای موسی خدا را از عبادت من چه سودی می رسد که چنین امر و اصرار بر عبادتش دارد؟ حضرت موسی علیه السلام فرمود: یاد دارم در نوجوانی از گوسفندان شعیب نبی چوپانی می کردم. روزی بز ضعیفی بالای صخره ای رفت که خطرناک بود و ممکن بود در پایین آمدن از آن صخره اتفاقی برایش بیفتد. با هزار مصیبت و سختی خودم را به صخره رساندم و بز را در آغوش گرفتم و در گوشش گفتم: ای بز ! خدا داند این همه دویدن من دنبال تو وصدا کردنت برای برگشتن به سوی من، به خاطر سکه ای نقره نیست که از فروش تو در جیب من می رود. می دانی موسی از سکه ای نقره که بهای نگهداری و فروش تو است، بی نیاز است. دویدن من به دنبال تو و صدا کردنت به خاطر خطر گرگی است که تو نمی بینی و نمی شناسی و او هر لحظه اگر دور از من باشی به دنبال شکار توست. ای جوان بدان که خدا را هم از عبادت من و تو سود و زیانی نمی رسد، بلکه با عبادت می خواهد از او دور نشویم تا شیطان بر ما احاطه پیدا نکند و در دام حیله های شیطان نیفتیم... "وَ مَنْ‌ يَعْشُ‌ عَنْ‌ ذِکْرِ الرَّحْمٰنِ‌ نُقَيِّضْ‌ لَهُ‌ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ‌ قَرِينٌ‌ " و هر کس از یاد خدا روی‌گردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست (زخرف 36) 📚الانوار النعمانیه •✾📚 @Dastan 📚✾•
‌ ادامه تشرف اسماعیل هرقلی ⬇️⬇️ ✨قسمت دوم 🔶لذا وسایل سفر را مهیا کردم و به طرف سامراء رفتم. وچون به آن مکان شریف رسیدم اول به زیارت مرقد مطهر حضرت امام هادی علیه‌السلام وحضرت امام عسکری علیه السلام مشرف شدم و بعد به سرداب مطهر حضرت ولی عصر ارواحنا فداه رفتم و شب را در آنجا ماندم و به درگاه خدای تعالی بسیار نالیدم و به حضرت صاحب الامر علیه السلام استغاثه کردم صبح به طرف دجله رفتم و خود را در کنار دجله شستشو دادم و غسل زیارت نمودم و ظرفی را پر از آب کردم و برخاستم که به طرف حرم مطهر ائمه اطهار علیهم السلام برای زیارت بروم. اما هنوز در خارج شهر بودم که چهار نفر اسب سوار را دیدم که به طرف من می آیند و چون در اطراف سامراء جمعی از سادات و اشراف خانه داشتند گمان کردم که این چهار نفر از آنها هستند. ادامه دارد....... •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ ✅جالبه اگه دوست دارین گناه کنین بخونین !! ✍فردی نزد امام حسین(ع)آمد و گفت: من گناه می کنم و از بهشت و جهنم خدا برایم نگو که من این ها را می دانم ولی نمی توانم گناه نکنم و باز گناه می کنم! امام حسین علیه السلام فرمودند: برو جایی گناه کن که خدا تو را نبیند، او سرش را پایین انداخت و گفت: این که نمی شود.(چون خداوند بر همه چیز ناظر است) امام حسین(ع) فرمودند: جایی گناه کن که ملک خدا نباشد. مرد فکری کرد و گفت: این هم نمی شود.(چون همه جا ملک خداوند است) امام فرمودند: حداقل روزی که گناه می کنی روزی خدا را نخور، گفت:نمی توانم چیزی نخورم... امام فرمودند: پس وقتی فرشته مرگ" عزرائیل" آمد و تو را خواست ببرد تو نرو. مرد گفت: چه کسی می تواند از او فرار کند. امام فرمودند: پس وقتی خواستند تو را به جهنم ببرند فرار کن، مرد فکری کرد و گفت: نمی شود. امام حسین(ع) فرمودند: پس یا ترک گناه کن یا فرار کن از خدا، کدام آسان تر است؟ او گفت: به خدا قسم که ترک گناه آسان تر از فرار کردن از خداست. 📚بحار الانوار؛جلد78؛صفحه؛126 •✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از قاصدک
چرا وقتی میخوریم میشیم😱😕👇 خودم هم خیلی میخورم اما تاثیری نداره😭😩👇 https://eitaa.com/joinchat/3997696C38d37a3d88 دلیلش مشخص شده جالبه🤯☝️ من رفتم دیدم بود😳😱☝️
🔆آیت الله شیخ محمد شاه ابادی، بسیار اهل بود و حدود 4 تا 5 ساعت عبادت آشکار داشت و این غیر از اذکاری که دائم بر لب داشت. در وقت سحر و نیز بین الطلوعین با حضور قلب به عبادت مشغول بود.............او یا به مطالعه مشغول بود یا به تفکر و عبادت و . 🔆 استاد، از شاگردان ایشان نقل می کند، روزی درس در حجتیه بود و شاگردان دیرتر از استاد به جلسه درس آمده بودند و استاد به نماز ایستاده بود. 🔆 ما از ورودی که روبروی محل خواندن ایشان بود، وارد شدیم و در محل درس که پشت سر ایشان بود به انتظار نشستیم و می کردیم که استاداز ورود ما باخبر شده است، اما استاد با اتمام نماز اول دوباره به نماز ایستاد. بعد فهمیدیم که ایشان آن قدر در یاد خدا و توجه به حضرت حق تعالی بوده اند که حتی ورود شاگردان را متوجه نشده بودند. گلشن ابرارج12ص624، 623 •✾📚 @Dastan 📚✾•