📚#حکایت_خواندنی_ملانصرالدین
میگویند روزی حکیمی با ملانصرالدین قراری داشت تا با هم به مناظره بنشینند.
هنگامی که حکیم به خانه ملا رسید او را در خانه نیافت و بسیار خشمگین شد.
تکه گچی برداشت و بر دَرِ خانه ملا نوشت: نادان_احمق
ملانصرالدین به خانه آمد و این نوشته را دید و با شتاب به منزل حکیم رفت و به او گفت: قرار ملاقات را فراموش کرده بودم.
مرا ببخشید.
تا به منزل آمدم و اسم شما را بر در منزل دیدم به یاد ملاقاتمان افتادم
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
امام حسين عليه السلام:
إنَّ الناسَ عَبيدُ الدُّنيا و الدِّينُ لَعقٌ على ألسِنَتِهِم يَحوطُونَهُ ما دَرَّت مَعائشُهُم، فإذا مُحِّصُوا بالبلاءِ قَلَّ الدَّيّانُونَ
همانا مردمان بنده دنيايند و دين لقلقه زبان آنهاست و هر جا منافعشان [به وسيله دين ] بيشتر تأمين شود زبان مى چرخانند و چون به بلا آزموده شوند آنگاه دين داران اندك اند
تحف العقول صفحه 245
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
مغازه دار محل، هر روز، صبح زود ماشین سمندش را در پیاده رو پارک میکند، مردم مجبورند از گوشه خیابان رد شوند.
سوپرمارکتی، نصف بیشتر اجناس مغازه اش را بیرون چیده، راه برای رفت و آمد سخت است.
کارمند اداره، وسط ساعت کاری یا صبحانه میل میکند، یا به ناهار و نماز میرود و یا همزمان با مراجعه ارباب رجوع کانالهای تلگرام و اینستاگرامش را چک میکند.
بساز بفروش، تا چشم صاحبان آپارتمان را دور میبیند، لوله ها و کابینت را از جنس چینی نامرغوب میزند در حالی که پولش را پیشتر گرفته است.
کارمند بانک، از وسط جمعیتی که همه در نوبت هستند به فلان آشنای خود اشاره میزند تا فیش را خارج از نوبت بیاورد تا کارش راه بیوفتد!
استاد دانشگاه، هر جلسه بیست دقیقه دیر میاد و قبل از اتمام ساعت، کلاس را تمام میکند جالبتر اینکه مقالات پژوهشی دانشجویان را بنام خودش چاپ میکند.
دانشجو پول میدهد، تحقیق و پایان نامه را کپی شده میخرد و تحویل دانشگاه میدهد تا صاحب مدرک شود.
پزشک، بیمار را در بیمارستان درمان نمیکند تا در مطب خصوصی به او مراجعه کند و یا به همکار دیگر خود پاس میدهد تا بیمار جیب خالی از درمانگاه خارج شود.
همه اینها شب وقتی به خانه می آیند، هنگامی که تلگرام را باز میکنند از فساد، رانت، بی عدالتی، تبعیض و گرانی سخن میگویند و در اینستاگرام پستهای روشنفکری را لایک میکنند.
همه هم در ستایش از نظم و قانونمداری در اروپا و آمریکا یک خاطره دارند اما وقتی نوبت خودشان میرسد، آن میکنند که میخواهند.
جامعه با من و تو، ما میشود، قبل از دیگران به خودمان برسیم.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📚شعور حیوانات
روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به همراه عده ای از اصحاب خود از جایی عبور می کردند. ناگهان سگی شروع کرد به پارس کردن. پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاد و به پارس سگ گوش داد. اصحاب نیز توقف کردند. آنگاه رو به یاران خود کرد و فرمود: آیا فهمیدید که این سگ چه گفت؟ اصحاب گفتند: خیر.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
این حیوان گفت ای پیامبر خدا! من همیشه خدای مهربان را شکر می کنم که بهره من در این جهان خلقت، این شد که سگ شوم، اگر انسان بی نماز بودم چه می کردم؟
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📚برکت مهمان
زنی بود که مهمان دوست نداشت...
روزی همسر او به نزد "حضرت محمد میرود
و بازگو میکند که همسر من مهمان دوست ندارد
حضرت محمد به مرد میگوید:
برو و به همسرت بگو
من فردا مهمان شما هستم...
فردای آنرور حضرت محمد
مهمان آن زن و مرد میشود...
هنگام رفتن از آن خانه زن میبیند که
پشت عبای حضرت محمد (ص)
پر از مار و عقرب است...
زن فریاد میزند یا محمد(ص)
عبای خود را بیرون بیاورید...
حضرت محمد (ص) می فرمایند
اینها "قضا و بلای" خانه شما است
که من می برم...
پس مهمان حبیب خداست
و از روزی اهل خانه کم نمیشود
و قضا و بلای اهل خانه را با خود می برد
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
خیلی وقت بود که نبود. یه روز اتفاقی تو خیابون دیدمش و گفتم کم پیدایی...گفت آره... کم کم پیدا میشم. دارم خودم رو پیدا می کنم! گفتم مگه گم شده بودی؟ گفت آره... تو خواب و رویا ... تو فکر و خیال... بعد یه لبخند زد و گفت خوبم...خیالت راحت. وقتی پیدا شدم میام و حرف می زنیم.
چند ماه طول کشید تا پیدا شد. گفتم تعریف کن. گفت خوبم. گفتم از قبل تر تعریف کن. گفت مثل یه خواب بود. تا حالا شده خوابی ببینی که دوست نداشته باشی بیدار بشی؟ دوست نداشتم بیدار بشم. اول خواب شیرین بود تا خوابم سنگین بشه. تا بیدار نشم. بعد همه چی شکل یه کابوس شد. کسی اومد تو زندگیم که کنارش تنهاترین آدم دنیا شدم. می دونی وقتی کسی تو زندگیت نیست ، نیست دیگه... مهم نیست. ولی وقتی کسی تو زندگیت هست و انگار نیست همه چی فرق داره. من با اون تنها تر شدم. دیگه حتی خودم رو هم نداشتم. کسی بود که نه فکرش ، نه دلش، نه روحش کنارم نبود. دستش رو گرفتم و گفتم چرا موندی کنارش؟ خندید و گفت اون خواب شیرین روزای اول باعث شد کابوس روزای بعد رو به بیدار شدن ترجیح بدم! انقدر خوابم عمیق بود که متوجه نمی شدم چقدر حالم کنارش بده. تو چشماش نگاه کردم و گفتم چی شد که بیدار شدی؟ گفت یه روز یادم اومد چقدر قوی و خوشحال بودم. بعد یه نگاه به خودم انداختم و دیدم نه قوی هستم و نه خوشحال... پس چشمام رو به روی حقیقت باز کردم و تازه فهمیدم چه روزایی رو گذروندم. حالا بیدارم و دیگه تنها نیستم. چون خودم رو دوباره پیدا کردم. وقتی داشت می رفت ازش پرسیدم دلت برای اون خواب شیرین تنگ نشده؟ گفت نه ... دیگه نه ... چون یاد گرفتم دلم فقط برای خودم تنگ بشه. برای قوی ترین و خوشحال ترین آدمی که بودم.
#حسین_حائریان
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
⚜دستورات اخلاقی و خودسازی⚜
🌷 آیت الله ناصری :
🌱 بَرای کسانی که خواهان تقرب به خدا و ساحت مقدس امام زمان علیه السلام هستند میتوان موارد زیر را که متخذ از روایات هستند، توصیه کرد. این موارد در حقیقت، قدمهای اولیة خودسازی و سلوک معنوی هم محسوب میشوند.
☘ اول توبهای از اعمال گذشته بکند و تصمیم بگیرد که در آینده گناه نکند، مبارزة با حق ننماید و شیطان را پیروی نکند.
☘ ملتزم بشود که نمازهایش را اول وقت بخواند.
☘ تسبیح حضرت زهرا علیها السلام را بعد نمازها حتماً بخواند.
☘ هر صبح، دعای عهد را بخواند.
☘ اغلب اوقات با وضو باشد.
☘ همین طوری که در روایت آمده است، روزی صد بار استغفار کند.
☘ روزی پنجاه آیة قرآن بخواند.
☘ موقع خواب، با وضو باشد و مقداری قرآن بخواند.
🍂 انجام این اعمال، بسیار مفید است و سبب زوال یا کمرنگ شدن این حجابها میشود و در نتیجه، انسان از انوار قدسی حضرت بیشتر بهره میبرد.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•