eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.8هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
❁﷽❁ از دل بـرد مـلال، سـلام علے الحسین دیباچہ ے ڪمال، سـلام علے الحسین دسٺ ادب بہ سینہ پس ازهر نماز صبح گویم بہ شور و حال سلام علے الحسین •✾📚 @Dastan 📚✾•
💠 نقش ایمان به خدا در زندگی انسان چیست؟ ✅ پاسخ : 🔊 شما اگر وارد منزلی شدید که میدانید این خانه نه صاحبی و نه حسابی،نه دوربینی در کار است و نه کنترلی، هیچ دلیلی برای نظم و دقت و انضباط در کارهای شما نیست. در خانه رها، ما هم رها هستیم و هرچه ریخت و پاش نکنیم و نفس خود را کنترل کنیم ضرر کردهایم، ولی اگر بدانیم که این خانه صاحب و حسابی دارد و تمام رفتار ما زیر نظر اوست، به گونهای دیگر زندگی خواهیم کرد. اگر ایمان بیاوریم که این هستی، صاحبی دارد به نام خدای حکیم حسابی در کار است به نام معاد و برای تمام افکار و رفتار و گفتار ما پاداش یا کیفری هست، ما نیز حساب کار خود را میکنیم و خواستههای نفس سرکش خود را مهار میکنیم. کارهایی را که صاحب خانه نمی پسندد، انجام نمیدهیم، زیرا میدانیم به حساب تمام کارهای خیر یا شر ما رسیدگی میشود و خداوند در کمین ماست. ┅═✼❉🍃🌸🍃❉✼═┅ •✾📚 @Dastan 📚✾•
#گرفتار_یار ✍هر وقت تو زندگیت گیری پیش اومد و راه‌بندون شد بدون ڪار خداست❥➣ ✍زود بروباهاش خلوت ڪن و بگو با من چیڪار داشتی ڪه راهمو بستی؟ هرڪس گرفتار است... گرفتار یار است❥➣ •✾📚 @Dastan 📚✾•
. نقل است که روزی «معاویه» برای نماز در مسجد آماده می‌شد. به خیل عظیم جمعیتی که آماده اقتدا به او بودند نگاهی از سر غرور انداخت. «عمروعاص» که در نزدیکی او ایستاده بود، در گوشش نجوا کرد که: بی‌دلیل مغرور نشو! این‌ها اگر عقل داشتند به جماعت تو نمی‌آمدند و «علی» را انتخاب می‌کردند. معاویه» برافروخت. «عمروعاص» قول داد که حماقت نماز‌گزاران را ثابت می‌کند. 📜پس از نماز، بر منبر رفت و در پایان سخن‌رانی گفت: از رسول خدا شنیدم که هر کس نوک زبان خود‌ را به نوک بینی‌اش برساند، خدا بهشت را بر او واجب می‌نماید و بلافاصله مشاهده‌کرد که همه تلاش می‌کنند نوک‌ زبان‌ِشان را به نوک بینی‌ِشان برسانند تا ببینند بهشتی‌اند یا جهنمی؟ عمروعاص» خواست در کنار منبر حماقت جمعیت را به «معاویه» نشان دهد، دید معاویه عبایش را بر سر کشیده و دارد خود را آزمایش می‌کند و سعی می‌کند کسی متوجه تلاش ناموفقش برای رساندن نوک زبان به نوک بینی نشود.😉 از منبر پایین آمد در گوش «معاویه» نجوا کرد: ❌ این جماعت احمق خلیفه احمقی چون تو می‌خواهند. ""علی""برای این جماعت حیف است.... •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌟بزرگی می گفت: 🌙یک وقت جلوی شما یک سبد سیب می آورند. ✨شما اول برای کناریتان بر میدارید، 💫دوباره سیب بعدی را به نفر بعدی میدهید... 🌟 ، ⭐️تا زمانی که برای دیگران برمیدارید سبد مقابل شما می ماند... 🌙 ولی حالا تصور کنید همان اول برای خود بردارید، ✨ میزبان سبد را به طرف نفر بعد می برد. 💫نعمتهای خدا نیز اینطور است، ⭐️با بخشش، سبد را مقابل خود نگه دارید! 🌙زندگی کردن با استانداردهای خدا بسیار زیبا خواهد بود... •✾📚 @Dastan 📚✾•
#یاسیدالشهدا اربعین ‌پای پیاده حرمت میچسبد پای تاول زده زیر علمت میچسبد همه لذت دنیا به دلم تار شده یک سفر پای پیاده حرمت میچسبد •✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 ⭕️ اگر کارد به استخوانت رسیده‌... 🔸 مرحوم علامه مجلسی نقل میکند: فردی به نام "ابوالوفای شیرازی"در زمان حکومت ابی علی الیاس زندانی و تهدید به قتل شد. ایشان متوسل به حضرات اهل بیت میشود. شب در عالم رؤیا، پیامبر اکرم را زیارت میکند. حضرت میفرمایند: ❄️ اگر کارد به استخوان رسید و شمشیر به گردنت رسید یوسف زهرای اطهر، فرزندم را صدا بزن و بگو: "یا صاحبَ الزَّمان اَنا مُستَغیثٌ بکَ" "الغَوثَ اَدرِکنی". (مهدی جان؛من به تو پناهنده شدم. به فریادم برس؛ یا غوث حقیقی؛ به فریادم برس...). 📝 ابوالوفا میگوید: من این جملات را در عالم رؤیا گفتم و از خواب پریدم. یک وقت دیدم مامورین ابی علی الیاس آمدند و ما را پیش او بردند. وی گفت: به چه کسی متوسل شدی؟ گفتم: "به منجی عالم بشریت, به فریاد درماندگان و بیچارگان" ☑️ سپس معلوم شد در خواب به ابی علی الیاس گفته بودند: "اگر دوست ما را رها نکنی نابودت می کنیم و حکومتت را بهم می ریزیم...". بعد مبلغی پول و هدایا به ابوالوفا داد و آزادش کرد. 📚 بحارالانوار جلد۵۳ ص۶۷۸ •✾📚 @Dastan 📚✾•
🍃❣️ 🌸آیت الله بهجت(ره) مےفرمایند: در آخرالزمان این دعا را ڪہ دعاے تثبیت دین است را زیاد بخوانید: ✨یا اللّهُ یا رَحمٰنُ یا رَحیم یا مُقَلِّبَ القُلوب ثَبّتْ قَلبے عَلے دینِڪ✨ •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌷 خـدای من🌷 " #نیامدنش" از "نبودنش" دردنـاک تر اسـت #نبودنش " تقـدیر " است نیـامـدنش " تقصیـر " 🕊 الَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفرَج🕊 •✾📚 @Dastan 📚✾•
#السلام_علیڪ_یا_سیدالشهدا بہ گنبدٺ،حرمٺ، پرچمٺ سلام آقا بہ محضر پسرٺ،دخترٺ سلام آقا سلام ساقے لشگر سلام شطّ فراٺ سلام بر سر و بر پیڪرٺ سلام آقا •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ ♥️پیامبر در جمعی از اصحاب بودند فرمودند: چه کسی از شما است که هر روز عمر خود روزه است؟ ✅سلمان بلند شد و گفت من. پیامبر فرمودند: چه کسی از شما است که تمام شب های عمر خود را شب زنده داری کرده و عبادت می کند؟ سلمان بلند شد و گفت من. پیامبر باز فرمودند: چه کسی است که در هر شبانه روز یک بار ختم قرآن می کند؟ ✅سلمان بلند شد و گفت من. یکی از اصحاب گفت او دروغ می گوید. من خیلی از شب ها دیده ام که او خوابیده است و شب زنده داری نمی کند. خیلی از روزها غذا می خورد و روزه نمی گیرد. 💠پیامبر فرمود: ساکت باش، به لقمان امت اینگونه تهمت نزن از او بپرس. این شخص از سلمان پرسید که سر این ادعای تو چیست؟ گفت اینکه گفتم هر روز روزه هستم به این علت است که خداوند در قرآن فرموده اگر کسی کار خیری انجام دهد من آن را ده برابر می کنم. 💠 من در هر ماه سه روز روزه می گیرم، اگر سه روز را ده برابر کنیم می شود سی روز یعنی کل ماه. 💠 اینکه من گفتم هر شب شب زنده داری می کنم به این علت است که پیامبر خدا فرمود: هر کسی هرشب با وضو بخوابد گویی تمام شب را شب زنده داری کرده است و من هر شب با وضو می خوابم. 💠 و اینکه گفتم هر روز ختم قرآن می کنم چون پیامبر(ص) فرمود: یا علی مثل تو در امت من مانند قل هوالله احد است در قرآن. اگر کسی سوره ی قل هو الله را یک بار بخواند به منزله ی این است که یک سوم قرآن را خوانده است. دو بار بخواند دو سوم قرآن را خوانده است و سه بار بخواند، یک ختم قرآن کرده است. یا علی اگر کسی تو را با قلب دوست داشته باشد یک سوم ایمان را دارد. اگر با قلب و زبان دوست داشته باشد دو سوم، و اگر با قلب و زبان و عمل تو را دوست داشته باشد ایمان او کامل است. بعد پیامبر فرمود یا علی اگر چناچه آسمانیان و ملکوتیان تو را دوست دارند، اهل زمین هم تو را دوست داشتند جهنم را خلق نمی کردم. بعد سلمان گفت طبق این حدیث پیامبر من در روز سه بار قل هو الله می خوانم که به منزله ی ختم قرآن است. •✾📚 @Dastan 📚✾•
💠عالمی را پرسیدند: خوب بودن را کدام روز بهتر است؟ عالم فرمود: یک روز قبل از مرگ دیگران حیران شدند و گفتند: ولی زمان مرگ را هیچ کس نمی داند عالم فرمود: پس هر روز زندگی را روز آخر فکر کن و خوب باش شاید فردایی نباشد... 📚 امثال و حکم •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌺☘️🌺 ☘️🌺 🌺 اين مثل به كسانی گفته می‌شود كه به خاطر طمعكاری هستی خود را از دست می‌دهند. روزی روزگاری، سگ تنبل و بیكاری در دهی زندگی می‌كرد. این سگ بیكار همیشه گرسنه بود و هیچ وقت یك وعده‌ی سیر غذا نمی‌خورد، چون باید كسی دلش برای او می‌سوخت تا تكه گوشتی یا استخوانی برایش بیندازد. یا یكی از زن‌های همسایه اضافه‌ی غذای شب گذشته را كه می‌خواست دور بریزد جلو سگ می‌گذاشت. بعد از چندین سال سگ از این وضعیت خسته شد. عزمش را جزم كرد و خواست به دنبال كاری برود تا غذای ثابتی داشته باشد. با خود گفت: می‌توانم سگ پلیس شوم؟ نه اگر سگ پلیس شوم شب و نیمه شب ممكنه به مأموریت اعزام شوم و باید از خوابم بزنم، نه این كار را نمی‌توانم انجام بدهم. با خودش گفت یكی از دوستانش سگ نگهبان است. آن سگ از كارش و اوضاع زندگی‌اش خیلی راضی است. تمام شب را بیدار است و كل روز را می‌خوابد. با خود فكر كرد و گفت: نه اینطورم نمی‌شه من شب‌ها را باید بخوابم باید به دنبال كاری باشم كه روزها باشد و من شب‌ها را استراحت كنم. در همین افكار بود كه یك گله گوسفند را كه از ده به چرا می‌رفتند دید. سه سگ هم با چوپان این گله را هدایت می‌كردند. سگ داستان از یكی از سگ‌ها پرسید: كار شما چیه؟ گفت: ما باید مواظب گوسفندها باشیم تا حیوانات درّنده به آنها نزدیك نشوند. صبح تا عصر مراقب این گوسفندها هستیم و شب‌ها را استراحت می كنیم. سگ تنبل كه فكر می‌كرد این كار دیگه خواب و خوراك خوبی داره خواست به دنبال این كار رود. ولی این روستا كه سگ مواظب گله داشت تصمیم گرفت آن شب را استراحت كند و فردا صبح به راه بیفتد، به روستاهای اطراف سر بزند، تا اگر آنها سگ نگهبان گله ندارند، برای آنها كار كند. آن شب را خوابید، فردا صبح كه قصاب محل یك تكه استخوان برایش انداخت آن را نخورد و به دندان گرفت و از روستا خارج شد تا وقتی خیلی گرسنه و خسته شد، آن تكه استخوان را بخورد. وقتی از روستا خارج شد از تپّه بالا رفت تا به پشت آن رسید، كم كم نزدیك رودخانه می‌شد، سگ تشنه بود. به كنار رودخانه رفت تا آب بخورد كه ناگهان نگاهی به رودخانه انداخت و دید یك سگ با استخوانی در دهانش در آب است. با خود فكر كرد كه اگر آن استخوان را به دست آورم مدت بیشتری می‌توانم سیر بمانم و روستاهای بیشتری را می‌توانم دنبال كار بگردم. با این فكر سگ خود را به داخل رودخانه پرتاب كرد تا استخوان سگ داخل رودخانه را بگیرد. هرچه در آب تلاش كرد و گشت سگی پیدا نكرد. فقط در حین پریدن در آب استخوان خودش از دهانش افتاد و به ته رودخانه رفت و گم شد. در آب درواقع سگی نبود، سگ تنبل كه فكر می‌كرد زرنگی كرده عكس خود را در آب دیده بود و با این زرنگی فقط تكه استخوان خودش را از دست داده بود. سگ با این افكار در آب تقلا می‌كرد تا بتواند از آب خارج شود كه ناگهان به لبه آبشاری رسید و به پایین آبشار سقوط كرد. سگ بیچاره در حال غرق شدن بود و كسی هم نبود او را نجات دهد. در نهایت سگ با كلی زحمت و تلاش توانست خود را به تكه سنگی كه پایین رودخانه بود برساند و خودش را نجات دهد •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌺همنشین حضرت داوود علیه السلام در بهشت🌺 روزی حضرت «داود (ع)» در مناجاتش از خداوند متعال خواست همنشین خودش را در بهشت ببیند. خطاب رسید: «ای پیغمبر ما، فردا صبح از در دروازه بیرون برو، اولین کسی را که دیدی و به او برخورد کردی، او همنشین تو در بهشت است.» روز بعد حضرت داود (ع) به اتّفاق پسرش «حضرت سلیمان (ع)» از شهر خارج شد. پیر مردی را دید که پشته هیزمی از کوه پائین آورده تا بفروشد. پیر مرد که «متی» نام داشت، کنار دروازه ایستاده و فریاد زد: «کیست که هیزمهای مرا بخرد.» یک نفر پیدا شد و هیزمها را خرید. حضرت «داود (ع) » پیش او رفت و سلام کرد و فرمود: «آیا ممکن است، امروز ما را مهمان کنی؟!» پیرمرد فرمود: «مهمان حبیب خداست، بفرمائید.» سپس پیر مرد، با پولی که از فروش هیزمها بدست آورده بود، مقداری گندم خرید. وقتی آنها به خانه رسیدند، پیر مرد گندم را آرد کرد و سه عدد نان پخت و نان ها را جلویِ مهمانش گذاشت. وقتی شروع به خوردن کردند، پیرمرد، هر لقمه ای راکه به دهان می برد، ابتدا «بسم الله» و در انتها «الحمد للَّه» می فرمود. وقتی که ناهار مختصر آنها به پایان رسید، دستش را به طرف آسمان بلند کرد و فرمود: «خداوندا، هیزمی را که فروختم، درختش را تو کاشتی. آن را تو خشک کردی، نیروی کندن هیزم را تو به من دادی.مشتری را تو فرستادی که هیزم ها را بخرد و گندمی را که خوردیم، بذرش را تو کاشتی. وسایل آرد کردن و نان پختن را نیز به من دادی، در برابر این همه نعمت من چه کرده ام؟!» پیر مرد این حرفها را می زد و گریه می کرد. حضرت «داود (ع)» نگاه معنا داری به پسرش کرد. یعنی: همین است علت این که او با پیامبران محشور می شود. 📚(داستانهای شهید دستغیب ص ۳۰- ۳۱) .....📚 @Dastan 📚.....
♥️🍃 إمام صادق(ع): ❇️ زائرین امام حسین (؏) چهل سال قبل از مردم وارد بهشت مےشوند در حالیڪه دیگران هنوز در حال حساب هستند... 📚بحارالانوار،ج۴۴،ص۲۳۵ •✾📚 @Dastan 📚✾•
یک معادله ریاضی فوق العاده زیبا 🍎🍎🍎🍎🍎 شاید تا به حال این سوال براتون زیاد پیش آمده كه جمعه روز زوجه یا فرده...؟ جواب حقیقی این پرسش این است: جمعه نه فرده نه زوجه...! بلكه تركیب فرد و زوجه یعنی روز "فر + جه"=فرجه اللهم عجل لولیک الفرج 💢تعداد جمعه های یک سال 2⃣5⃣ تاست تعداد روزهای یک سال5⃣6⃣3⃣ عجیب اینجاست ‼‼ 💢بنابراین تعداد روزهای غیر جمعه 365-52 = = = = =3⃣1⃣3⃣ یاللعجب...‼‼ چه زیبا پیامی دارد یعنی... ای مسلمان و ای منتظر ظـــهور روزهای کاری هفته باید کاری کنی که جزء این 3⃣1⃣3⃣ نفر باشی آنگاه روز جمعه منتظر ظـــهور یارباشی‼‼ اللهم عجل لولیک الفرج 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📚 @Dastan 📚
🍃🌷🍃🌷 🌷🍃🌷 🍃🌷 🌷 💢👈عاقبت بخیر شدن فقط بخاطر حضرت سلام الله علیها.. 🔘هیچ ﮐﺴﯽ ﺟﺮﺍﺕ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺑﺎ ﺷﺎﻩ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺳﺮ ﻣﯿﺰ ﺑﺸﯿﻨﻪ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﻩ،ﺍﻣﺎ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ. ﮔﻨﺪﻩ ﻻﺕ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ،ﺷﺎﻩ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﻣﺠﻠﺴﯽ ﺧﺮﺍﺏ ﺷﻪ،ﻣﯿﮕﻔﺖ:ﻃﯿﺐ.! 💠👈یک ﺭﻭﺯ ﺷﺎﻩ گفت: ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﭘﻮﻝ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﺪﻡ، ﺑﺮﻭ یه ﻣﺠﻠس ﺭﻭ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﻦ... 🔅ﮔﻔﺖ:کجاست؟ ﻃﺮﻑ ﮐﯿﻪ؟ 🔻ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ: ﻓﻼﻥ ﺟﺎ، ﺳﯿﺪ ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻠﻪ ... 🔅ﻃﯿﺐ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩ ، ﮔﻔﺖ: ﮐﯽ؟ ﮔﻔﺘﯽ ﻫﺴﺖ؟! 🔻ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﺁﺭﻩ. 🔅ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ،ﻣﺎ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ(سلام الله علیها) ﺩﺭ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﯿﻢ! 💢👈ﺍﯾﻦ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﺶ ﺑﯿﻮﻓﺘﻪ ﺭﻭ ﺯﺑﻮﻥ ﻣﺮﺩﻡ. 🔻ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: میکنم، . 🔅ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺑﮑﻦ،ﻣﻦ ﺑﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺩﺭ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﻢ... ⚫️ﺍنقدر شکنجه اش کردند که ﻃﯿﺐ سینه سپر ﻫﯿﮑﻞ، ﺷﺪ ... ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﺍعدﺍﻣﺶ ﮐﻨﻦ، ﯾﮑﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ: 💢👈ﻃﯿﺐ ﭘﯿﺎﻣﯽ ﺑﺮﺍ ﺍﻣﺎﻡ ﺧﻤﯿﻨﯽ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟ 🔅ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﯾﻨﻮ ﻧﻤﯿﺸﻨﺎﺳﻢ ﻓﻘﻂ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯿﻦ، ﻃﯿﺐ ﮔﻔﺖ ﺍﻭﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺷﻔﺎﻋﺘﻢ ﮐﻦ... 💠ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﺎﻣﺸﻮ ﭘﯿﺶ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﮔﻔﺖ: ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻣﻦ ﻭ امثال ﻣﻦ ﻧﺪﺍﺭﻩ، ﺍﻭﻥ ﺩﺭﻗﯿﺎﻣﺖ ﺍﻣﺖ ﻣﻨﻮ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ.. 🌟ﺍﯾﻦ ﺷﺪ ﮐﻪ طیب ۶۰ ﺳﺎﻝ ﻧﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﻧﺪ ﻧﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﮔﺮﻓﺖ، ﻓﻘﻂ ﺍﺩﺏ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ (سلام الله علیها)... 🔴و ﻫﻤﯿﻦ ﺷﺪ ﮐﻪ لیاقت پیدا کرد و ﻃﻠﺒﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﻮﻥ ﻗﻢ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺭﻭﺯﻩ ۶۰ ﺳﺎﻟﺸﻮ ﻗﻀﺎﺀ ﮐﺮﺩﻧﺪ... 📚 @Dastan 📚
👩خانم خونه! ❣پیامبر اکرم 💖هرخانمی که یک هفته به همسرش خدمت کند هفت در جهنم را خداوند بر او می بندد و هشت در بهشت را بر آن خانم باز کند که از هر در خواست وارد شود 📕وسائل الشیعه ، ج۱۴،ص۳۶۴ 📚 @Dastan 📚
و 🔥جهنـــــــم ورودی داره !!!!😳 👈🏻مردی به یکی از فرزندانش گفت: ای پسرم میدانی بهشت مجانی است و جهنم را باید با پول بخری؟ پسر گفت: چگونه پدر⁉️ پدر جواب داد: جهنم با پول است!!! 🍁کسی که بازی میکند پول میده 🍁 کسی که میخورد پول میدهد 🍁کسی که به خاطر سفر میکند پول میدهد! 🍁کسی که میده پول میده و ای پسرم بهشت مجانی است چون: 🔹- کسی که میخواند، مجانی میخواند 🔸- و کسی که میگیرد، مجانی روزه میگیرد 🔹کسی که میکند ، مجانی آن کار را میکند 🔸کسی که چشمانش را از گناهان میپوشاند و از خدایش میترسد مجانی این کار را میکند!!! 👈🏻الان چه تصمیمی داری؟ آیا میخواهی پولهایت را خرج کنی تا به جهنم بروی و یا اینکه مجانی به بهشت بروی⁉️ عاقلانه فکر کن..... رفقا انجام معصیت یعنی: 📛خداحافظ حسین(علیه السلام)📛 💠ای که دم میزنی از عشق حسین بن علی(علیهماالسلام) آنچنان باش که ارباب جوابت نکند💠 📚 @Dastan 📚
🏴🏴🏴 🌸 امام رضا(ع): هرکس مرا زیارت کند روز قیامت سه جا به دادش می رسم 1⃣هنگام دادن نامه اعمال 2⃣هنگام عبور از پل صراط 3⃣هنگام سنجش اعمال 📚:عیون اخبار الرضا 📚 @Dastan 📚
🍃❤️ #السلام_علیک_یا_امام_رضا_ع از کربلا رسیدم و دلتنگ مشهدم 😔 در سر هوای مرقدِ مستانه جالب است در روضه‌ات صدای عطش میرسد به گوش حال و هوای عاشق دیوانه جالب است #اللهم_الرزقنا_زیارت_امام_رضا_ع 🌸 📚 @Dastan 📚
پارچه سفید وسط جاده ... 📚 @Dastan 📚
🍃🌸🍃 🔴الله اکبر🌸 💢مرحوم محمد دشتی (مترجم نهج البلاغه) ساعاتی پیش از تصادف در سال ۱۳۸۰ سخنان دارند... 🌷 🌷 🌷 💠👈ویژه؛آینده انقلاب چه خواهد شد❓👆👆 🍃🌸🍃 📚 @Dastan📚