eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.3هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨👈گاهی وقتها با یک ، ما را هم احمق جلوه می دهد ✾📚 @Dastan 📚✾
⁉️ آیا «» که مورد توجه علما و بزرگان بوده، نیاز به و آداب و شرایط خاصی دارد؟ بخش دوم اگر کسی به حقیقت این ذکر راه پیدا کند، لزومی هم ندارد تعداد خاصی بگوید؛ لزومی هم ندارد در سجده بگوید؛ ولی تنبه پیدا بکند که چرا من می‌گویم ظالم هستم؟ چرا بعد از «لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ» می‌گویم «سُبْحٰانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ اَلظّٰالِمِين»؟ چه ربطی بین این دو هست؟ کسی که «لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ» می‌گوید، یعنی اینکه از تو جز خیر صادر نمی‌شود؛ جز تو نیست. وقتی می‌گوید جز تو نیست، یعنی غیر از تو رحمت نیست، نیست، لطف نیست، احسان نیست! وقتی که عدلِ محض زندانی باشد، در زندان به سوی ظلمه باز است؛ وقتی که مهرِ محض زندانی باشد، بی‌مهری پراکنده می‌شود؛ وقتی که زیبایی زندانی باشد، زشتی‌ها پراکنده می‌شود. همان معامله‌ای که با امیرالمؤمنین در طول بیست و چند سال خانه‌نشینی شد، همان را ما در طول تاریخ داریم با امام زمان سلام‌الله‌علیه انجام می‌دهیم. همان‌هایی که امیرالمؤمنین را زندانی کردند، در چهره‌های ما ظاهر می‌شوند، و امام زمان سلام‌الله‌علیه را زندانی می‌کنیم؛ چون خودشان فرمودند آنچه ما را محبوس می‌کند اعمال دوستان ماست! پس این ذکر توجه به این حقیقت است که وقتی من هستم، و در را به روی عدل بستم، یعنی نمی‌خواهم عدل بر من حکومت پیدا بکند، و لذا بی‌عدالتی‌ گسترش پیدا می‌کند. کسی که به ظالمیت خودش می‌کند، یعنی من دوستدار عدل هستم، یعنی طالب امام هستم. نتیجه این ذکر طلب امام هست؛ نتیجه این ذکر طلب فرج است؛ نتیجه این ذکر طلب سعادت است، است، طلب زیبایی است، طلب عقلانیت است. چون عقل وقتی که زندانی باشد، در به روی بی‌عقلی باز می‌شود. پس اعتراف به «سُبْحٰانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ اَلظّٰالِمِين» اعتراف به این است که ظلمِ من، عدلِ محض را زندانی کرده؛ و کسی که اعتراف می‌کند، یعنی می‌خواهد دری به روی عدلِ محض باز بکند، تا بر وجودش ولایت داشته باشد، تا سرپرستی او را بر عهده بگیرد؛ می‌گوید بیا عدل را بر وجود من حاکم کن، عدل را بر قلمِ من، و قدمِ من مؤثر کن؛ می‌خواهم که تحت مدیریت تو باشم. «سُبْحٰانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ اَلظّٰالِمِين»، درخواست مدیریت امام در وجود انسان است؛ یعنی بیا و مدیریت من را به عهده بگیر! همان که امام علیه‌السلام هم به خدای تبارک و تعالی عرض می‌کند: «إِلٰهِى هذِهِ أَزِمَّةُ نَفْسِى عَقَلْتُها بِعِقَالِ مَشِيَّتِكَ»(دعای صباح امیرالمؤمنین علیه‌السلام) این زمام علی را بیا بر عهده بگیر! وقتی امیرالمؤمنین این‌گونه می‌گوید، ما هم باید نسبت امیرالمؤمنین سلام‌الله‌علیه بگوییم. 📌 بخشی از بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور(ره) ✾📚 @Dastan 📚✾
...❗️ 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: مراسم ختم که تمام شد، جمعیتی دور آقا حلقه زدند؛ دوست داشتند به آقا نزدیک‌تر شوند، التماس دعا بگویند، دستش را ببوسند. وسط شلوغی، جوانی آمد جمعیت را کنار بزند که ناخواسته با آقا برخورد کرد؛ آقا محکم به زمین خورد، طوری که عمامه از سرش افتاد. جوان ترسید؛ هاج‌وواج نگاهش را به سمت مردم چرخاند، از خجالت سرخ شد؛ مردم نگران آقا بودند. آقا بلند شد، بدون معطّلی؛ عمامه‌اش را که بر سر گذاشت، گفت: «این عبای ما کمی بلند است، بعضی وقت‌ها زیر پای‌مان گیر می‌کند و ما را به زمین می‌زند.» جمعیت خندید، آقا هم... جوان به عبا نگاه می‌کرد. بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان آقا 📚 این بهشت، آن بهشت، ص۴۶ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ عنه عليه السلام ـ أيضا ـ إلهي ، فلا تُخلِنا مِن حِمايَتِكَ ، و لا تَعْرِنا مِن رِعايَتِكَ ··· أسألُكَ بِأهلِ خاصَّتِكَ مِن مَلائكَتِكَ و الصّالِحينَ مِن بَرِيَّتِكَ ، أن تَجعَلَ عَلَينا واقِيَةً تُنْجينا مِنَ الهَلَكاتِ ، و تُجِنُّنا مِنَ الآفاتِ ··· و أن تَحوِيَنا في أكنافِ عِصمَتِكَ .; امام زين العابدين عليه السلام ـ در مناجات ـ گفت خداى من! ما را از حمايت خود بى بهره مگردان و از پشتيبانى و توجّه خود بى نصيب مفرما··· به فرشتگان و بندگان نيكو كارت كه خاصّان درگاه تو هستند، [سوگندت مى دهم و] از تو مى خواهم كه براى ما حفاظى قرار دهى تا ما را از هلاكتها برهاند و در برابر آفتها و آسيبها سپر ما گردد··· و ما را در پناه گاههاى عصمت و محافظت خود درآورى.; بحار الأنوار : 94/152 . ✾📚 @Dastan 📚✾
⚡️⚡️ روزی تاجری بسیار ثروتمند ،با خود عهد کرده بود در طول زندگانی خویش،یک روز ازعمرش را خوب زندگی کند ،به مردم مهربانی ورزد.درآن روزتصمیم گرفت عهد خویش را بجا بیاورد،وبا مردم به اندازه ی یک روز درشت خویی نکند وبا آنها با عطوفت رفتار نماید،زمانی که از خانه خود خارج شد ، پیرزنی گوژ پشت از اودرخواست کمک کرد ،ازاوخواست باری راکه همراه دارد تا خانه اش حمل کند ،با خود گفت من بااین همه ثروت وقدرت حمال این پیرزن باشم ،لحظه ای به فکر فرورفت وبه یاد عهد خویش افتاد،بار را برداشت و به همراه پیرزن به راه افتاد،تا به خانه ای خرابه رسیدند،دیدسه کودک در آنجا مشغول بازی هستند، ازاوپرسید این کودکان کیستند؟،پیرزن پاسخ داد؛اینها نوه های من هستند که بامن زندگی می کنند. پدر و مادرشان را سالها ست که ازدست داده اند،از او پرسید مخارج آنها را چه کسی تامین میکند ،؟ پیرزن اشک از چشمانش سرازیر شد،گفت؛ به بازار میروم میو ها وسبزیجات گندیده ای که مغازه دارها آن هارا بیرون میریزند با خود به خانه می آورم ،به آنها میدهم تا رفع شود. نگاهی به کیسه های که دردستش بود انداخت، به سالها ی که متکبرانه زندگی خودرا سپری کرده بود افسوس خورد ، اشک ندامت درچشمانش حلقه زد، درآن روز تمام دارایش را به ودرماندگان شهرش بخشید ،وشب هنگام که به بستر خویش میرفت ، از خدای خویش طلب عفو کرد وبخاطر کارهایی که در گذشته انجام داده شرمسار واندوهگین بود. بعد ازآن به خوابی ابدی فرورفت.بدون آنکه فردایی در انتظار او باشد. 💫💫پس بیایم راتجربه کنیم حتی به اندازه یک روز شاید دیگر فرصت جبرانی نباشد. ✾📚 @Dastan 📚✾
🟢اهمیت به 🔻سه دقیقه با پدرم صحبت کردم؛ از حقوقم کم شود❗️ 👌از مواردی که صیاد شیرازی رعایت می‌کرد بود. من شاهد بودم که از منطقه با من که در دفتر ایشان بودم، تماس می‌گرفت و می‌گفت مثلا سه دقیقه با مشهد با پدرم صحبت تلفنی کرده‌ام. ما در طول این مدت، تماس‌های شخصی او را یادداشت می‌کردیم سر ماه جمع‌بندی می‌کردیم و پولش را از محل حقوق وی کسر و به حساب بیت‌المال واریز می‌کردیم که رسید همه‌ی این پرداختی‌ها هم موجود است. 🌷 صیاد شیرازی یک پیکان داشت در حالی که ده‌ها ماشین مدل بالا در اختیار ما بود، اما ایشان پرهیز می‌کرد و می‌گفت کارهای شخصی را با ماشین شخصی‌ام پیگیری کنید. 📚 از کتاب صیاد دل‌ها ص ۷۰ ✾📚 @Dastan 📚✾
✍ تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت 🔹مردی به خانه‌اش می‌رفت. نزدیک خانه که رسید، جوان زشت و آبله‌رویی را دید. با چشمان چپ و سر بی‌مو و دهان گشاد و لب‌های کلفت و پوستی تیره. 🔸مرد رهگذر ایستاد و با نفرت به جوان زشت‌رو خیره شد و بعد ناگهان فریاد زد: ای مردک! از اینجا برو و دیگر هم به این کوچه نیا. دیدن تو شرم است و آدم را ناراحت می‌کند! 🔹جوان بدون اینکه ناراحت شود، نگاهی به قبای پاره مرد انداخت و ناگهان قبای نویی را که بر تن داشت، درآورد و به مرد گفت: بگیر مال تو! من قبایم را به تو می‌بخشم! 🔸مرد نگاهی به قبای خوش‌رنگ و رو و نو انداخت و ناگهان از کاری که کرده بود، شرمنده شد. 🔹کف دست راستش را روی سینه‌اش گذاشت و گفت: مرا ببخش! من رفتار بدی با تو کردم اما تو داری قبایت را به من می‌دهی! 🔸جوان با همان لبخند گفت: ای دوست! بدان آدمی که ظاهر بد اما باطن و درون و قلب پاکی داشته باشد به مراتب بهتر از کسی است که ظاهر خوب اما قلبی ناپاک و سیاه دارد! 🔹چهره مرد رهگذر از خجالت سرخ شد و دیگر نتوانست حرف بزند. ✾📚 @Dastan 📚✾
✨داستان حضرت موسی (ای موسی مراقب باش!) 👈چهار توصیه خداوند به حضرت موسی علیه السلام ✨✨خداوند موسی علیه السلام را خطاب کرد که: «» 🌟*تا نفهمیدی که گناهانت را بخشیده ام مشغول اظهار عیب دیگران مشو ... 💫تا نفهمیدی که خزائن و ثروت من تمام شده غم روزی مخور ... 🌟*تا نفهمیدی که قدرت من زایل شده به غیر من امیدوار مباش... 💫*تا هنگامی که یقین پیدا نکردی شیطان مرده است، از مکر و حیله او خود را در امان نبین... ✾📚 @Dastan 📚✾
❗️ ✅ حضرت آیت‌الله بهجت خود را فقیر درگاه اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌دانست و از کسانی که در مقابل معصومین علیهم‌السلام تواضع می‌کردند، به عظمت یاد می‌کرد. گاهی به این مناسبت حکایت شیخ انصاری رحمه‌اللّه را بیان می‌کرد و می‌فرمود: مرحوم دربندی به ایشان گفت: آقا، کار شما برای مردم حجت است. وقتی به حرم می‌روی، ضریح حرم حضرت ابوالفضل علیه‌السلام را ببوس. شیخ در جواب فرمود: عتبۀ درب را می‌بوسم که گردوخاک پای زوار است. 📚 رحمت واسعه، ص ٢۴ ✾📚 @Dastan 📚✾
25.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❗️ ماجرای قحطی در قم و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها.... 🎤 استاد ✾📚 @Dastan 📚✾
🔹هارون الرشید به بهلول گفت: می خواهی که وجه معاش تو را متکفل شوم و مایحتاج تو را از خزانه مقرر سازم تا از فکر آن آسوده شوی؟ 🔸بهلول گفت: اگر سه عیب در این کار نبود، راضی می شدم؛ ➊👈آنکه تو نمی دانی به چه محتاجم، تا آن را از برای من مهیا سازی ➋👈اینکه نمی دانی چه وقت احتیاج دارم تا در آن وقت، وجه را بپردازی ➌👈آنکه نمی دانی چقدر احتیاج دارم تا همان مقدار بدهی 🔹ولی خداوند تبارک و تعالی که متکفل است این هر سه را می داند آنچه را محتاجم ،وقتی که لازم است و به قدری که احتیاج دارم می رساند 🔸ولی با این تفاوت که تو در مقابل پرداخت این وجه، با کوچکترین خطایی ممکن است مرا مورد خشم و غضب خود قرار دهی . ✾📚 @Dastan 📚✾