eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
67.9هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
71 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ عنه عليه السلام ـ أيضا ـ إلهي ، فلا تُخلِنا مِن حِمايَتِكَ ، و لا تَعْرِنا مِن رِعايَتِكَ ··· أسألُكَ بِأهلِ خاصَّتِكَ مِن مَلائكَتِكَ و الصّالِحينَ مِن بَرِيَّتِكَ ، أن تَجعَلَ عَلَينا واقِيَةً تُنْجينا مِنَ الهَلَكاتِ ، و تُجِنُّنا مِنَ الآفاتِ ··· و أن تَحوِيَنا في أكنافِ عِصمَتِكَ .; امام زين العابدين عليه السلام ـ در مناجات ـ گفت خداى من! ما را از حمايت خود بى بهره مگردان و از پشتيبانى و توجّه خود بى نصيب مفرما··· به فرشتگان و بندگان نيكو كارت كه خاصّان درگاه تو هستند، [سوگندت مى دهم و] از تو مى خواهم كه براى ما حفاظى قرار دهى تا ما را از هلاكتها برهاند و در برابر آفتها و آسيبها سپر ما گردد··· و ما را در پناه گاههاى عصمت و محافظت خود درآورى.; بحار الأنوار : 94/152 . ✾📚 @Dastan 📚✾
⚡️⚡️ روزی تاجری بسیار ثروتمند ،با خود عهد کرده بود در طول زندگانی خویش،یک روز ازعمرش را خوب زندگی کند ،به مردم مهربانی ورزد.درآن روزتصمیم گرفت عهد خویش را بجا بیاورد،وبا مردم به اندازه ی یک روز درشت خویی نکند وبا آنها با عطوفت رفتار نماید،زمانی که از خانه خود خارج شد ، پیرزنی گوژ پشت از اودرخواست کمک کرد ،ازاوخواست باری راکه همراه دارد تا خانه اش حمل کند ،با خود گفت من بااین همه ثروت وقدرت حمال این پیرزن باشم ،لحظه ای به فکر فرورفت وبه یاد عهد خویش افتاد،بار را برداشت و به همراه پیرزن به راه افتاد،تا به خانه ای خرابه رسیدند،دیدسه کودک در آنجا مشغول بازی هستند، ازاوپرسید این کودکان کیستند؟،پیرزن پاسخ داد؛اینها نوه های من هستند که بامن زندگی می کنند. پدر و مادرشان را سالها ست که ازدست داده اند،از او پرسید مخارج آنها را چه کسی تامین میکند ،؟ پیرزن اشک از چشمانش سرازیر شد،گفت؛ به بازار میروم میو ها وسبزیجات گندیده ای که مغازه دارها آن هارا بیرون میریزند با خود به خانه می آورم ،به آنها میدهم تا رفع شود. نگاهی به کیسه های که دردستش بود انداخت، به سالها ی که متکبرانه زندگی خودرا سپری کرده بود افسوس خورد ، اشک ندامت درچشمانش حلقه زد، درآن روز تمام دارایش را به ودرماندگان شهرش بخشید ،وشب هنگام که به بستر خویش میرفت ، از خدای خویش طلب عفو کرد وبخاطر کارهایی که در گذشته انجام داده شرمسار واندوهگین بود. بعد ازآن به خوابی ابدی فرورفت.بدون آنکه فردایی در انتظار او باشد. 💫💫پس بیایم راتجربه کنیم حتی به اندازه یک روز شاید دیگر فرصت جبرانی نباشد. ✾📚 @Dastan 📚✾
🟢اهمیت به 🔻سه دقیقه با پدرم صحبت کردم؛ از حقوقم کم شود❗️ 👌از مواردی که صیاد شیرازی رعایت می‌کرد بود. من شاهد بودم که از منطقه با من که در دفتر ایشان بودم، تماس می‌گرفت و می‌گفت مثلا سه دقیقه با مشهد با پدرم صحبت تلفنی کرده‌ام. ما در طول این مدت، تماس‌های شخصی او را یادداشت می‌کردیم سر ماه جمع‌بندی می‌کردیم و پولش را از محل حقوق وی کسر و به حساب بیت‌المال واریز می‌کردیم که رسید همه‌ی این پرداختی‌ها هم موجود است. 🌷 صیاد شیرازی یک پیکان داشت در حالی که ده‌ها ماشین مدل بالا در اختیار ما بود، اما ایشان پرهیز می‌کرد و می‌گفت کارهای شخصی را با ماشین شخصی‌ام پیگیری کنید. 📚 از کتاب صیاد دل‌ها ص ۷۰ ✾📚 @Dastan 📚✾
✍ تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت 🔹مردی به خانه‌اش می‌رفت. نزدیک خانه که رسید، جوان زشت و آبله‌رویی را دید. با چشمان چپ و سر بی‌مو و دهان گشاد و لب‌های کلفت و پوستی تیره. 🔸مرد رهگذر ایستاد و با نفرت به جوان زشت‌رو خیره شد و بعد ناگهان فریاد زد: ای مردک! از اینجا برو و دیگر هم به این کوچه نیا. دیدن تو شرم است و آدم را ناراحت می‌کند! 🔹جوان بدون اینکه ناراحت شود، نگاهی به قبای پاره مرد انداخت و ناگهان قبای نویی را که بر تن داشت، درآورد و به مرد گفت: بگیر مال تو! من قبایم را به تو می‌بخشم! 🔸مرد نگاهی به قبای خوش‌رنگ و رو و نو انداخت و ناگهان از کاری که کرده بود، شرمنده شد. 🔹کف دست راستش را روی سینه‌اش گذاشت و گفت: مرا ببخش! من رفتار بدی با تو کردم اما تو داری قبایت را به من می‌دهی! 🔸جوان با همان لبخند گفت: ای دوست! بدان آدمی که ظاهر بد اما باطن و درون و قلب پاکی داشته باشد به مراتب بهتر از کسی است که ظاهر خوب اما قلبی ناپاک و سیاه دارد! 🔹چهره مرد رهگذر از خجالت سرخ شد و دیگر نتوانست حرف بزند. ✾📚 @Dastan 📚✾
✨داستان حضرت موسی (ای موسی مراقب باش!) 👈چهار توصیه خداوند به حضرت موسی علیه السلام ✨✨خداوند موسی علیه السلام را خطاب کرد که: «» 🌟*تا نفهمیدی که گناهانت را بخشیده ام مشغول اظهار عیب دیگران مشو ... 💫تا نفهمیدی که خزائن و ثروت من تمام شده غم روزی مخور ... 🌟*تا نفهمیدی که قدرت من زایل شده به غیر من امیدوار مباش... 💫*تا هنگامی که یقین پیدا نکردی شیطان مرده است، از مکر و حیله او خود را در امان نبین... ✾📚 @Dastan 📚✾
❗️ ✅ حضرت آیت‌الله بهجت خود را فقیر درگاه اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌دانست و از کسانی که در مقابل معصومین علیهم‌السلام تواضع می‌کردند، به عظمت یاد می‌کرد. گاهی به این مناسبت حکایت شیخ انصاری رحمه‌اللّه را بیان می‌کرد و می‌فرمود: مرحوم دربندی به ایشان گفت: آقا، کار شما برای مردم حجت است. وقتی به حرم می‌روی، ضریح حرم حضرت ابوالفضل علیه‌السلام را ببوس. شیخ در جواب فرمود: عتبۀ درب را می‌بوسم که گردوخاک پای زوار است. 📚 رحمت واسعه، ص ٢۴ ✾📚 @Dastan 📚✾
25.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❗️ ماجرای قحطی در قم و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها.... 🎤 استاد ✾📚 @Dastan 📚✾
🔹هارون الرشید به بهلول گفت: می خواهی که وجه معاش تو را متکفل شوم و مایحتاج تو را از خزانه مقرر سازم تا از فکر آن آسوده شوی؟ 🔸بهلول گفت: اگر سه عیب در این کار نبود، راضی می شدم؛ ➊👈آنکه تو نمی دانی به چه محتاجم، تا آن را از برای من مهیا سازی ➋👈اینکه نمی دانی چه وقت احتیاج دارم تا در آن وقت، وجه را بپردازی ➌👈آنکه نمی دانی چقدر احتیاج دارم تا همان مقدار بدهی 🔹ولی خداوند تبارک و تعالی که متکفل است این هر سه را می داند آنچه را محتاجم ،وقتی که لازم است و به قدری که احتیاج دارم می رساند 🔸ولی با این تفاوت که تو در مقابل پرداخت این وجه، با کوچکترین خطایی ممکن است مرا مورد خشم و غضب خود قرار دهی . ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆پسری با اخلاق و نیک سیرت اما فقیر به خواستگاری دختری رفت. ✨پدر دختر رو به پسر کرد و گفت تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد پس من به تو نمیدهم. 💫چندی بعد پسری پولدار اما بد کردار به خواستگاری همان دختر رفت، پدر دختر با ازدواج موافقت کرد و در مورد اخلاق پسر گفت: انشاءالله خدا او را هدایت میکند. 👈دختر گفت: پدر، مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرقی دارد؟؟!!! 🤔 ✾📚 @Dastan 📚✾
... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: تابستان بود و هوای شهر قم داغ داغ بود . برایشان پنکه ای تهیه و به سختی قانعشان کردند که پنکه در زمان نماز خواندن روشن باشد. پنکه اما چاره ای برای گرما نبود. روزی با همان تن خیس عرقشان بعد از فراغت از نماز رو به فرزندشان کردند گفتند : اگر سلاطین عالم لذت نماز را درک می کردند به دنبال لذتهای دیگر دنیا نمی‌رفتند... 📚 براساس خاطره اي از حجت الاسلام والمسلمين علي بهجت ✾📚 @Dastan 📚✾
📘 💠 بدترینِ انسانها 🔹مسلمانان در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله اجتماع کرده بودند، حضرت در ضمن سخنرانی فرمودند: «آیا مایلید از بدترین انسان به شما خبر دهم؟» گفتند: بلی! یا رسول الله خبر دهید. 🔹پیامبر فرمودند: «آن کس که خیرش به دیگران نرسد، زیردستش را بزند، و همیشه علاقه داشته باشد تنها غذا بخورد، مبادا کسی در کنار سفره ی طعام او بنشیند.» حاضران می‌پنداشتند، از این شخص بدترکسی نیست. 🔹حضرت فرمودند: «از این بدتر هم هست، می‌خواهید او را معرفی کنم؟» اصحاب گفتند: بلی یا رسول الله! معرفی فرمایید. پیامبر فرمودند: «بدتر از او، کسی است که مردم نه امیدی به خیرش دارند و نه از شرش در امانند.» 🔹اصحاب گمان کردند خداوند بدتر از چنین فرد، کسی را نیافریده است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «می‌خواهید از این بدتر را به شما نشان دهم؟» اصحاب گفتند: بلی یا رسول الله نشان دهید. پیامبر فرمودند: «آدمی که بسیار فحش دهد، لعن و نفرین کند و ناسزا گوید. هرگاه از مسلمانان نزد او نام برده شود، از بدگویی او کوتاهی نکند و هر کس نام او را بشنود، لعن و نفرینش کند.» 📚 بحار: ۷۲، ص ۱۰۷ ✾📚 @Dastan 📚✾