🌸خواهر عزیزم👇👇👇👇
هرگاه خواستے از حجاب خارج شوے و لباس اجنبے را بپوشے به یاد آور ڪه اشک امام زمانت را جارے میڪنے به
خون هاے پاڪے ڪه ریخته شد براے حفظ این وصیت خیانت میڪنی🥀
به یاد آر ڪه غرب را در تهاجم
فرهنگے اش یارے میڪنے و فساد را منتشر میڪنے و توجه جوانے ڪه صبح و شب سعے ڪرده نگاهش را حفظ ڪند جلب میڪنے🥀
به یاد آر حجابے ڪه بر تو واجب شده تا تو را در حصن نجابت فاطمے حفظ ڪند تغییر میدهے ...
تو هم شامل آبرویے
بعد از همه این ها اگر توجه نڪردے (متنبه نشدی)
هویت شیعه را از خودت بردار (اسم خودتو شیعه نزار)🥀
🌹شهید علاءحسن نجمه
🥀یاد شهدا با صلوات
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم
#خاطرات_شهدا
✾📚 @Dastan 📚✾
🔆 پاك نگه داشتن زندگي فقط به «نه» گفتن در برابر دعوت هاي شيطان است .
✨در تاريخ هم بودند كساني كه در مقابل دعوت هواي نفس خودشان و دعوت هواي نفس ديگران گفتند «نه» ! وبه كمالات ومقام هاي والائي رسيدند ؛ البته ممكن است سختي هائي هم كشيده باشند ، ولي ما آن سختي ها را هم نداريم !
🌺«آسيه» كه (در برابر خواسته هاي فرعون) گفت «نه» ، او را به چهار ميخ كشيدند و بعد هم يك سنگ هشتاد ، نود كيلويي را رها كردند روي بدنش كه كل سر و استخوان هاي بدنش را خورد كرد . (10)
🌼حضرت آسيه(س) همزمان باجادوگران فرعون كه در يك صحنه سياسي و اجتماعي صورت گرفت، با ديدن معجزات موسي(ع) ايمان آورد و پس از تحمل شكنجه هاي فراوان به شهادت رسيد.
🌸اگر كسي شخصيت اجتماعي«آسيه» را در ذهن خود تصور نمايد و متوجه شود كه او همسر كسي بود كه ادعاي خدايي داشت، و تمام زرق و برقهاي مصر پهناور و مردم آن سامان در اختيار او بود، متوجه مي شود كه وي چگونه خود را در برابر آن همه عوامل مادي نباخت و با اين وضع شهادت را به جان و دل خريد و در برابر دعوتهاي شيطان قاطعانه ايستاد.
🌺وي از نظر ايماني به جايي رسيدكه رسول خدا(ص) در موردش مي فرمايد:
🌼«اما آسيه از بني اسرائيل و از زنان پاك و مؤمني بود كه خداي متعال را مخفيانه عبادت مي كرد. او از برترين زنان و از دختران انبياء و مادري براي مؤمنان بود».
🌸ايمان آسيه مخفي ماند تا زماني كه فرعون «زن آرايشگر» دخترش را به جرم خداپرستي دستگير كرد.
🌺وي كه روزي مشغول آرايشگري دختر فرعون (انيسا) بود شانه از دستش رها شد، همينكه خم شد تا شانه را بردارد بسم ا... گفت، دختر فرعون از او پرسيد: مگر خدايي غير از پدر من نيز هست؟ زن آرايشگر گفت: پدر تو نيز مانند ديگر مخلوقات، آفريده اي از آفريده هاي خداي من است. سر انجام فرعون از اين ماجرا باخبر شد و دستور داد تا آن زن مؤمنه را دستگير نموده و او را با ميخ به زمين بكوبند. فرعون او را زير ضربات تازيانه گرفت و از او خواست تا به خدايي اش اعتراف كند؛ اما اين زن برجسته دست از اعتقاد خود برنداشت.
🌼فرعون براي آنكه او را از عقيده اش باز دارد دستور داد فرزندان زن آرايشگر را آوردند همگي را در كوره اي از مس گداخته شده انداختند.
🌸در اين ميان آسيه كه با چشمان خود اين جنايات را ديد صبر از كف داد و شديداً به فرعون اعتراض كرد و ضمن ابراز سخناني گفت:
🌺تا چه وقت مي خواهي به اين جنايات ادامه دهي؟ چقدر به خدايت و خداي عالميان جسارت پيدا كرده اي؟ اين زن و فرزندانش چه گناهي داشتند كه آنها را به آتش كشيدي؟
🌼فرعون با شنيدن اين سخنان آتشين تعجب كرد و او را به جنون نسبت داد و گفت: مگر ديوانه شده اي كه اينگونه سخن مي گويي؟
🌸آسيه گفت: ديوانه نشده ام ولي به خداي موسي كه خداي عالميان است ايمان آورده ام... .
🌺سرانجام فرعون دستور داد تا اين زن برجسته را با ميخ به زمين دوختند و سنگ بزرگي را روي سينه اش گذاشتند، مأموران دستورش را اجابت كردند.
🌼آسيه در آن حال با خداي متعال مناجاتي داشته است كه ضمن آن از حضرت حق درخواست نمود كه او را در بهشت جاي دهد و از شر فرعون و فرعونيان نجات دهد، در آن هنگام به آسيه الهام شد كه به آسمان نگاه كند، وي نگاهي كرد و جايگاه خود را مشاهده نمود و در حالي كه خنده بر لب داشت شربت شيرين شهادت را نوش جان كرد. اين وقايع را مي توانيد در بحارالانوار، 13/163 و تفسيرهاي مربوط به آيه 11 سوره تحريم ملاحظه نمايد
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤍به خدا اعتماد کن، به زمانبندی هاش
و به حکمتش، شاید بعضی اتفاقات
برات راحت نباشه و صبرت رو از دست بدی
و ناامید بشی
ولی بعدها به حکمت و معنای سختی که اون زمان کشیدی، پی میبری
یادمه زمانی که مادرم به سرطان سختی مبتلا شده بود، و امیدی نبود، شرایط خیلی سختی رو پشت سر گذاشتم.بعد از اون ماجرای سخت، دیدم نسبت به زندگی خیلی تغییر کرد و به وضوح دیدم که دیگه نسبت به خیلی چیزها که قبلا بهم میریختم، دیگه ناراحت نمیشدم و کنترل خودم و از دست نمیدادم.
نویسنده ژاپنی هاروکی موراکامی میگه:
"وقتی طوفان تمام شد، یادت نمیآید چگونه از آن گذشتی اما یک چیز مسلم است، وقتی از طوفان بیرون آمدی، دیگر آنی نیستی که قدم به درون آن گذاشت."
در مقابل موانع و مشکلات صبور باش
و امیدت رو از دست نده
شک نکن خدا چیزهای بهتری رو
برات در نظر داره
💚یقیناً پروردگارت [پاداشِ] اعمال همه آنان را [در قیامت] کامل و تمام پرداخت خواهد کرد؛ زیرا او به آنچه انجام می دهند، آگاه است. (۱۱۱)
فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ
پس همان گونه که فرمان یافته ای ایستادگی کن
سوره هود
#آرامش_با_قرآن
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🦋داستان جالب « آرایشگر و خدا »
🌱مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردند. وقتی به موضوع خدا رسید آرایشگر گفت: «من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.»
🌱مشتری پرسید: «چرا باور نمی کنی؟»
🌱آرایشگر جواب داد: «کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا می شد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.»
🌱مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده و ظاهرش هم کثیف و به هم ریخته بود. مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: «میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.»
🌱آرایشگر گفت: «چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم. همین الان موهای تو را کوتاه کردم.»
🌱مشتری با اعتراض گفت: «نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.»
🌱آرایشگر گفت: «نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند.»
🌱مشتری تاکید کرد: «دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمی کنند و دنبالش نمی گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد!»
✾📚 @Dastan 📚✾
🔸پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» فرمودند:
به جبرئیل گفتم: ای حبیب من جبرئیل! چرا فاطمه در آسمان «منصوره» و در زمین «فاطمه» نامیده شده است:
جبرئیل گفت:
🔹«سُمِّيَتْ فِي الْأَرْضِ فَاطِمَةَ لِأَنَّهَا فَطَمَتْ شِيعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَ فُطِمَ أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا و هِيَ فِي السَّمَاءِ الْمَنْصُورَةُ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشاءُ» يَعْنِي نَصْرَ فَاطِمَةَ لِمُحِبِّيهَا»
🔹او بدین سبب در زمین فاطمه نامیده شده، که شیعیان خود را از جهنم رهایی میبخشد، و دشمنانش از محبت وی بیبهره خواهند بود،
🔹در آسمان بدین جهت منصوره است که خداوند فرموده: «در آن روز (قیامت) مؤمنان بهجهت یاری خدا که هر فردی را بخواهد یاری دهد خرسند میشوند»؛ منظور از این یاری همان نصرتی است که فاطمه به دوستداران خویش خواهد کرد.
📚 معاني الأخبار؛ ص396
🌟حکایت دخمه انوشیروان
✨آورده اند که: یکی از علماء در مجلس مأمون حدیثی روایت می کرد که اشخاص پادشاهان عادل در قبر متفرّق نمی شود و اجزای ایشان از یکدیگر نمی ریزد.
🍃مأمون فرمود که: مرا در صدق حدیث نبوی صلی الله علیه و آله شائبه ریبی نیست، اما داعیه دارم که نوشیروان را ببینم که فی الواقع مظهر عدل بود و بر زبان معجز نشان حضرت رسالت صلی الله علیه و آله گذشته که من متولّد شدم در زمان مَلِک عادل. پس عزیمت مداین کرد، چون بدان جا رسید فرمود تا:
🍃دخمه ی نوشیروان را بگشادند و بدان جا درآمده، وی را دید تازه در خاک خفته چنان که شخصی در خواب خفته باشد و سه انگشتری در دست داشت، بر نگین هر یکی پندی نوشته:
🍂اول آن که: با دوست و دشمن مدارا کن.
🍂دویم آن که: در کارها بی مشاورت خردمندان شروع منمای.
🍂 سیم: رعایت رعیت فرو مگذار.
🌱و در روایت دیگر آمده که: لوحی از زر بالای سر وی آویخته بود، بر آن لوح نوشته بود که: هر که خواهد که خدای تعالی او را بزرگ گرداند، گو علمای زمان خود را بزرگ داند و هر که خواهد که ملک او بسیار شود، گو صفت عدل خود را بسیار سازد.
🍃مأمون فرمود تا: آن پندها را نوشتند و آن خاک را به عطر آلوده ساختند و سرش بپوشیدند. منقول است که در آن دخمه یکی از ندمای ملک اجازت سخن طلبید و بعد از رخصت فرمود که:
🍃عدل را خاصیتی است که بعد از وفات ضرر خاک از کافر عادل باز می دارد، اگر عادل به سعادت اسلام مُستَسعَد(1) باشد، چه عجب که در عقبی ضرر آتش نیز ازو باز می دارند.
🍃مأمون این سخن را پسندید و فرمود تا در ذیل آن وصایا ثبت کردند. مثنوی:
عدل در دنیا نکونامت کند در قیامت خوب فرجامت کند
اندرین عالم معظّم سازدت چون بدان عالم رسی بنوازدت
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_های_کوتاه_و_آموزنده :
💫آخرین آرزوی سقراط
🌳پیش از آنکه سقراط را محاکمه کنند از وی پرسیدند: بزرگترین آرزویی که در دل داری چیست؟
🌳پاسخ داد: بزرگترین آرزوی من این است که به بالاترین مکان آتن صعود کنم و با صدای بلند به مردم بگویم:
🌳 ای دوستان، چرا با این حرص و ولع بهترین و عزیزترین سال های زندگی خود را به جمع ثروت و سیم و طلا می گذرانید، در حالیکه آنگونه که باید و شاید در تعلیم و تربیت اطفالتان که مجبور خواهید شد ثروت خود را برای آنها باقی بگذارید، همت نمی گمارید؟!
✾📚 @Dastan 📚✾
🔴تلویزیونتان را نابود کنید "
🔆اگر زیادی تلویزیون نگاه می کنید و خودتان هم این موضوع را می دانید شاید برایتان مفید باشد که این یک سوال را بپرسید :
💫" می خواهم در کدام سمت این صفحه شیشه ای زندگی کنم ؟ "
🌟وقتی تلویزیون نگاه می کنید افراد دیگری را نگاه می کنید که دارند کار مورد علاقه شان را انجام می دهند تا پول در بیاورند . آنها در سمت بهتر صفحه ی شیشه ای تلویزیون هستند ، چرا که به آنها دارد خوش می گذرد و شما دارید منفعلانه خوش گذراندن آنها را تماشا می کنید و حسرت می خورید .آنها پول می گیرند و شما پول می دهید . (اشاره به هزینه های قابل توجه خرید کارت های اعتباری تماشای شبکه های تلویزیونی در امریکا)
✨گروچو مارکس در جایی گفته که به نظر او تلویزیون می تواند بسیار باعث افزایش معلومات انسان بشود . او گفته :
👈" هر وقت کسی تلویزیون را روشن می کند من به یک اتاق دیگر می روم تا کتاب بخوانم "
✾📚 @Dastan 📚✾
💠راهکار آیت الله بهجت ره
✍یکی از طلاب محترم نقل کردند : "روزی به خدمت حضرت آیه الله بهجت رسیدم و عرض کردم: آیا می شود خودمان به این دستوراتی که از بزرگان رسیده و در کتاب ها نوشته شده ، مانند دستورات مرحوم بید آبادی عمل کنیم؟
آقا جواب دادند:مرحوم بید آبادی و بزرگان دیگه برای اسلام زحمات بسیار کشیدند ، ولی هر کدام از راه خاصی افراد را به سوی خدا می بردند. ولی راه من هم این است که این دستور العمل فقط در یک چیز جمع شده،در یک کلمه خیلی کوچک ، و آن "ترک گناه"است! ولی فکر نکن ترک گناه چیز ساده ای است، گاهی خیلی مشکل است.و تمام دستورات خودشان بعداً می آید.
🔰 ترک گناه مثل چشمه ای است که همه چیز را خود به دنبال دارد ، شما گناه را ترک کنید دستورات بعدی و عبادات دیگر خود به خود به سمت شما می آید." گاهی خود آقا می فرمودند: "خیال می کنیم خیلی چیزها گناه نیست وحال اینکه نگاه تند به مطیع،و نگاه محبت آمیز به عاصی خود گناه است که شاید ما گناه نشماریم..."
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطرات جالب حجت الاسلام قرائتی از دوران جوانی: در روستا روضه میخواندم و مردم میخندید و آخرش از روستا بیرونم کردند!
🔹در مراسم ختم پدرم وصیت شده بود من منبر بروم، در آن مجلس هفت بار مردم را خنداندم
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🌻داستان واقعی شریک
🌴شریک بن عبدالله مردی بود عالم و زاهد و بسیار فاضل . روزی وارد بر مهدی خلیفه عباسی شد . خلیفه به شریک پیشنهاد کرد "تو باید در بغداد قاضی القضاه شوی ." او چون مردی عادل بود و دستگاه مهدی عباسی را غاصب و ستمگر می دانست این پیشنهاد را نپذیرفت . مهدی گفت : "پس باید فرزندان مرا علم بیاموزی ." شریک چون از مصاحبت و همنشینی ملوک و فرزندان آنان بیزار بود این را نیز نپذیرفت .
🌴مهدی عباسی گفت : "پس حتما نهار را نزد ما بمان تا ما از نصایح تو بهره مند شویم" . از این رو اجبارا این پیشنهاد را پذیرفت .
🌴هنگام صرف غذا در سفره ی شاهانه از انواع غذاهای لذیذ استفاده کرد . بعد از خوردن غذا آشپز مخصوص سلطنتی رو به مهدی عباسی کرده ، گفت : "قربان ! این آقای عالم و زاد و پرهیزگار بعد از این غذا دیگر روی سعادت و رستگاری را نخواهد دید" .
🌴این بود که تدریجا این غذای حرام در روش شریک اثر بدی گذاشته ، پس از مدتی به خلیفه پیشنهاد قضاوت و نیز تربیت اولادش را نموده و مصاحبت و قضاوت ، هر دو را قبول کرد .
🌴روز اول ماهی بود و می خواست حقوق بگیرد و مدیر مسءول در پرداخت حقوق و ماهانه تعلل می ورزید و امروز را به فردا می انداخت . شریک به او اعتراض کرد . رءیس دارایی با تغیر به شریک گفت : "تو که به من گندم نفروخته ای که این قدر سماجت در گرفتن حقوق می کنی" .
🌴شریک گفت : "بلی ، بالاتر از گندم به این دستگاه فروخته ام ، دینم را به این دستگاه فروخته ام و آن در نتیجه قضاوت های خلاف عدالتی است که به آنها فتوا داده ام" .
🌴حضرت امام صادق (ع) او را نفرین نموده ، فرمود : " خداوند گوشت بدن او را با شانه های آتشین در قیامت از بدنش جدا گرداند . "
🌴آری ، شریک بن عبدالله غذای حرام و لقمه ناپاک ولو یک مرتبه بیش نخورد لکن آنچنان او را عوض کرد و صفحه قلب او را تیره و تار نمود که جزء علمای دربار ظلم گردید و بر اثر یک مرتبه خوردن غذای حرام سعادت خود را از دست داد .
✨✨👈یک عمر پرهیز اما اثر یک وعده غذای حرام
✾📚 @Dastan 📚✾
#جرعهای_از_معرفت
💠آیت الله فاطمی نیا رحمة الله
🔸همه احادیث و روایات را که جمع کنیم و نتیجه بگیریم، اولین آسیب شما جوانان از غضب است. هر دری که به روی شما بسته شود به خاطر #غضب است.
🔸ماشالله جوان را می بینی انگشتر، تسبیح، محاسن و سجاده؛ اما در خانه که می رود با مادرش غضب آلود برخورد می کند.
🔸 آقا از بیرون می آید خانه می گوید "آقا جاتون خالی دعای کمیل بودیم". چه کمیلی؟
چهل سال است بلد نیستی با همسرت درست حرف بزنی!
چهل سال نتوانستی زبانت را کنترل کنی!
🔸پس به قول امیرالمومنین اگر محاسبه نفس کنیم و اعمال خود را بسنجیم متوجه می شویم که بعضی درهای رحمت چرا به رویمان بسته می شود و نمی توانیم حال معنوی پیدا کنیم.
یک کلمه احتمال بده این برای غضب توست و اگر این غضب کنترل شود چه درهایی به روی انسان گشوده می شود!
✾📚 @Dastan 📚✾
🌿🌺﷽🌿🌺
💚شما هر چه را که باور داشته باشید به سراغتان می آید، چون قانون جهان این است که باورتان را به شما اثبات می کند، اگر به پیری فکر کنید، چین و چروک به سراغتان می آید، اگر به ریزش موهایتان دائم فکر کنید، آن را با چشمان خود خواهید دید، درست مثل اینکه آنها را به زندگی خود دعوت می کنید.
اما خبر خوب این است که شما با اختیار خود می توانید انتخاب کنید که چه چیزی را به زندگی خود دعوت کنید. زیبایی ظاهری آن چیزی نیست که چقدر شما زیبا به نظر می رسید، زیبایی در این است که با اعتماد به نفس کامل، آن کسی باشید که خداوند شما را خلق کرده است. خداوند برای هدفی شما را اینگونه که هستید خلق کرده است.
🤍بهخودتان دائما بگویید: تو نور چشم خداوندی، تو اشرف مخلوقاتی 🤍
#رهایی_از_افکار_منفی_و_استرس
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✾📚 @Dastan 📚✾
🍃🍂✨🍃🍂✨🍃🍂✨🍃🍂
🦋پادشاه به نجارش گفت باید تابوتی از خوشه گندم برایم بسازی و گرنه اعدامت میکنم و حبیب نجار این کارو بلد نبود
🦋 نجار آن شب نتوانست بخوابد.
همسر نجار گفت:
🦋مانند هرشب بخواب، پروردگارت يگانه است و درهاي گشايش بسيار
🦋کلام همسرش آرامشي بر دلش ايجاد کرد و چشمانش سنگين شدو خوابيد
🦋صبح صداي پاي سربازان را شنيد،چهره اش دگرگون شد و با نااميدي، پشيماني و افسوس به همسرش نگاه کرد و با دست لرزان در را باز کرد ودستانش را جلو برد تا سربازان زنجير کنند . دو سرباز باتعجب گفتند:
🦋پادشاه مرده و از تو مي خواهيم تابوتي برايش بسازي،چهره نجار برقي زد و نگاهي از روي عذرخواهي به همسرش انداخت،همسرش لبخندي زد وگفت:
مانند هرشب آرام بخواب،زيرا پروردگار يکتا هست و درهاي گشايش بسسارند
#حکایت
🍃🍂✨🍃🍂✨🍃🍂✨🍃🍂
✾📚 @Dastan 📚✾
🌸داستان برادر سلطان محمود و غلام وی
🍃🍂آورده اند که: برادر سلطان محمود غازی غلامی را از بندگان درم خریده که از وی گناهی عظیم در وجود آمده بود بفرمود تا فرو کشیدند در پیش وی و چوب زدند، غلام به تظلم پیش سلطان آمد، سلطان در حال امر کرد تا طبل و نقاره و کوس و علم و اسبان نوبت و تمامی اسباب سلطنت را به در خانه برادرش بردند، برادرش چون آن حال مشاهده نمود از غایت خوف و اضطراب بی توقف به درگاه سلطان آمد، و سر نیاز بر زمین خضوع نهاد و
🦋گفت: از بنده چه گناه صادر شده و کدام جریمه واقع گشته که موجب آن باشد که اسباب سلطنت به در خانه بنده فرستند؟
🌟سلطان فرمود: که اگر سلطنت حق من است تو با فرو کشیدن و چوب زدن غلامان چه کار داری ؟! بایستی که آن حالت به عرض من رسیدی تا تفحص کردمی و نگذاشتمی که از مالک بر مملوک حیفی(1) رود، و نه از مملوک بر مالک و حق سبحانه و تعالی که بندگان به من سپرده جواب آن مرا باید گفت نه تو را، بعد از آن به شفاعت بسیار گناه برادر عفو فرمود. مثنوی:
سیاست نشاید ز کارآگهان که آن خاص باشد به شاهنشهان
دلیری مکن بر در شهریار مهمّات شاهان به شاهان گذار
نهم چون امور سپاهیان مفوض(2) به امرا است؛ باید که امیر سلطان را بر آن دارد که پیوسته لشکر او آراسته باشد، و برای حرب مهیا و آماده گشته، چه عالم محل حوادث است و کس نداند که حادثه در چه وقت زاید و فتنه از کدام طرف آید، اگر سلطان به جمع مال مشغول گردد و رجال جمع نکند به وقت ضرورت فرو ماند، چه جمع رجال به مال میسر گردد و اطراف ممالک به رجال مسخر شود، لا ملک الّا بالرجال و لا رجال الا بالمال.(1) بیت:
به لشکر شود ملک عالم مسخر به مال است ترتیب لشکر میسر
📚اخلاق محسنی.كمال الدین حسین بن علی واعظ كاشفی سبزواری بیهقی
🌸داستان برادر سلطان محمود و غلام وی
🍃🍂آورده اند که: برادر سلطان محمود غازی غلامی را از بندگان درم خریده که از وی گناهی عظیم در وجود آمده بود بفرمود تا فرو کشیدند در پیش وی و چوب زدند، غلام به تظلم پیش سلطان آمد، سلطان در حال امر کرد تا طبل و نقاره و کوس و علم و اسبان نوبت و تمامی اسباب سلطنت را به در خانه برادرش بردند، برادرش چون آن حال مشاهده نمود از غایت خوف و اضطراب بی توقف به درگاه سلطان آمد، و سر نیاز بر زمین خضوع نهاد و
🦋گفت: از بنده چه گناه صادر شده و کدام جریمه واقع گشته که موجب آن باشد که اسباب سلطنت به در خانه بنده فرستند؟
🌟سلطان فرمود: که اگر سلطنت حق من است تو با فرو کشیدن و چوب زدن غلامان چه کار داری ؟! بایستی که آن حالت به عرض من رسیدی تا تفحص کردمی و نگذاشتمی که از مالک بر مملوک حیفی(1) رود، و نه از مملوک بر مالک و حق سبحانه و تعالی که بندگان به من سپرده جواب آن مرا باید گفت نه تو را، بعد از آن به شفاعت بسیار گناه برادر عفو فرمود. مثنوی:
سیاست نشاید ز کارآگهان که آن خاص باشد به شاهنشهان
دلیری مکن بر در شهریار مهمّات شاهان به شاهان گذار
🌟نهم چون امور سپاهیان مفوض(2) به امرا است؛ باید که امیر سلطان را بر آن دارد که پیوسته لشکر او آراسته باشد، و برای حرب مهیا و آماده گشته، چه عالم محل حوادث است و کس نداند که حادثه در چه وقت زاید و فتنه از کدام طرف آید، اگر سلطان به جمع مال مشغول گردد و رجال جمع نکند به وقت ضرورت فرو ماند، چه جمع رجال به مال میسر گردد و اطراف ممالک به رجال مسخر شود، لا ملک الّا بالرجال و لا رجال الا بالمال.(1) بیت:
🍂به لشکر شود ملک عالم مسخر به مال است ترتیب لشکر میسر
📚اخلاق محسنی.كمال الدین حسین بن علی واعظ كاشفی سبزواری بیهقی
✾📚 @Dastan 📚✾
🌟اسم اعظمی که خضر نبی به امام علی(ع) آموخت
🌷علامه طبرسی در کتاب فخیم "مجمع البیان" در تفسیر سوره توحید، روایت زیر را از کتاب توحید صدوق آورده است:
🌷«یك شب قبل از [جنگ] بدر، خضر علیه السلام را خواب دیدم و به او گفتم: چیزى به من بیاموز كه با آن بر دشمنان، نصرت داده شوم.
🌷گفت: بگو: یا هُوَ یا مَن لا هُوَ إلاّ هُوَ، اى او! اى آن كه اویى جز او نیست!.
چون صبح شد، آن را براى پیامبر خدا باز گفتم.
🌷فرمود: "اى على! اسم اعظم به تو آموخته شده است". در روز بدر، پیوسته این جمله بر زبانم بود».
🌷نیز امیر مومنان، «قل هو اللّه أحد» را خواند و چون آن را تمام كرد،
🌷فرمود: «قُل هُوَ اللّه ُ أحَدٌ»، اى او! اى آن كه اویى جز او نیست! مرا بیامرز و بر گروه كافران، پیروزم گردان».
🌷در روز صفّین نیز، در حالى كه حمله مى كرد، این دعا را مى خواند. عمّار بن یاسر به ایشان
🌷گفت: اى امیر مومنان! این اشارات چیست؟
فرمود: «اسم اعظم خدا و ستون توحید است. خدا، كه معبودى جز او نیست».
🌷 سپس آیه: «شهد اللّه أنّه لا إله إلاّ هو؛ خدا، خود، گواهى مى دهد كه معبودى جز او نیست» و آخر حشر را قرائت كرد. آن گاه پیاده شد و چهار ركعت پیش از زوال خواند.»
#حکایت
✾📚 @Dastan 📚✾
#درمحضراهل_بیت
✅آيا کسي که نماز نميخونه يا نمازش به تاخير ميفته ممکن است در تسلط شیطان باشه؟
🔸پاسخ: پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد:
شيطان هميشه از فرزند آدم وحشت دارد و فاصله مي گيرد تا زماني که نمازهاي پنج گانه اش را در وقتش به جا مي آورد، پس هرگاه آنها را ضايع کرد بر وي جرأت پيدا مي کند و او را به گناهان بزرگ وارد مي سازد.۱
البته همانطوريکه خداوند نيز در قرآن کريم فرموده است اين تسلط و اغواگري حاصل کوتاهي عبد و همراهي او با شيطان است وگرنه خداوند براي شيطان قدرت تسلط بر بندگانش را قرار نداده است.
💥در قرآن آمده است:
ابليس گفت: پروردگارا! به سبب آنكه مرا گمراه ساختى، من هم در زمين بدي ها را برايشان مي آرايم و همه را فريب خواهم داد. مگر بندگان مخلَصت را ... خداوند فرمود: همانا براى تو بر بندگان من تسلطّى نيست، مگر آن گمراهانى كه تو را پيروى كنند.۲
📚1. الکافي، ج۳، ص۲۶۹
📚2. حجر، ۴۲
═✧❁🌸❁✧═
✾📚 @Dastan 📚✾
⚫️الإمام الحسن(ع): رَأَیتُ اُمّی فاطِمَةَ(ع) قامَت فی مِحرابِها لَیلَةَ جُمعَتِها، فَلَم تَزَل راکعَةً ساجِدَةً حَتَّی اتَّضَحَ عَمودُ الصُّبحِ، وسَمِعتُها تَدعو لِلمُؤمِنینَ والمُؤمِناتِ وتُسَمّیهِم وتُکثِرُ الدُّعاءَ لَهُم ولا تَدعو لِنَفسِها بِشَیءٍ، فَقُلتُ لَها: یا اُمّاه، لِمَ لا تَدعینَ لِنَفسِک کما تَدعینَ لِغَیرِک؟ فَقالَت: یا بُنَی، الجارَ ثُمَّ الدّارَ.
▪️امام حسن(ع): مادرم فاطمه(ع) را در شب جمعه در محراب دیدم که به عبادت ایستاده بود. او همچنان در رکوع بود تا روشنی بامداد بر آمد.
شنیدم که او به مردان و زنان مؤمن دعا می کرد و آنها را نام می بُرد و برای آنها فراوان دعا می کرد، در حالی که برای خود دعایی نمی کرد.
به ایشان گفتم: مادر! چرا همان گونه که برای دیگران دعا می کنی، برای خود دعا نمی کنی؟
فرمود: «فرزندم! نخست همسایه و سپس [ اهل] خانه».
منبع :دانشنامه قرآن و حدیث، ج 10، ص 170
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🌸حضرت عیسی علیه السلام و ابلهی
✨روزی حضرت روح الله علی نبینا و علیه الصلوة می گذشت، ابلهی با وی دچار شد و از حضرت عیسی علیه السلام سخنی پرسید. عیسی بر سبیل تلطّف و تخلّق جوابش باز داد و آن شخص مسلّم ندانست و آغاز سفاهت(2) و عربده(3) کرد چندان چه او نفرین می کرد عیسی علیه السلام تحسین می نمود.
💫 هر چند وی از مجادله در می آمد، عیسی علیه السلام به طریق ملاطفت رعایت می نمود. عزیزی بدان جا رسید و گفت: ای روح الله! چرا زبون(4) این کس شده ای ؟
هر چند که او قهر می کند، تو لطف می نمایی و با آن که او جور و جفا پیش می آرد، تو مهر و وفا پیش می فرمایی. عیسی علیه السلام گفت: ای رفیق موافق! کُلُّ إناءٍ یتَرَشَّحُ بِما فیهِ .(5) مصرع:
🍂از کوزه همان بیرون تراود که در اوست
ازو این صفت می زاید و از من این صورت می آید. من از وی در غضب نمی شوم و او از من صاحب ادب می شود.
🍃من از سخن او جاهل نمی گردم و او از خلق و خوی من عاقل می گردد. مثنوی:
چون نشوم من ز وی افروخته او شود از من ادب آموخته
من که زدم مایه ده جان شدم این صفتم داد خدا ز آن شدم
خلق نکو وصف مسیحا بود خصلت بد مرگ مفاجا بود
✾📚 @Dastan 📚✾
📘#داستانهایبحارالانوار
💠امانِ شیعیان حضرت فاطمه سلام الله علیها از آتش جهنم
🔹رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید:
دخترم فاطمه سرور زنان جهان، از اولین تا آخرین است، او پاره ی تن من، نور چشم من، میوه ی قلب من و روح و جان من است.
او حوریه است در قیافه انسان.
🔹 هنگامی که در محراب عبادت در پیشگاه خداوند میایستد، نور او برای فرشتگان آسمان میدرخشد همان گونه که نورستارگان بر اهل زمین میدرخشد.
خداوند به فرشتگان میفرماید:
«ای فرشتگان! به کنیزم فاطمه که سرور کنیزان من است بنگرید که در پیشگاه من ایستاده و چگونه از خوف و خشیت میلرزد و با توجه قلبی به عبادت من روی آورده است، گواه باشید که من شیعیان او را از آتش جهنم امان بخشیدم.»
📚بحارالانوار ج ۲۸، ص ۳۸
#حضرت_زهرا #ایام_فاطمیه
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
✾📚 @Dastan 📚✾
✅در انجام چه اموری باید سرعت داشت و عجله کرد؟
1- در طعام آوردن به مهمان، چون مهمان اگر گرسنه باشد حیا می کند به میزبان بگوید گرسنه ام.
2- در دفن کردن جنازه، چون جنازه هر چقدر بیرون بماند شیون اهل عزا زیاد است.
3- شوهر دادن دختر، چون هر چقدر دختر مسنتر شود ، خواستگاران بهترش، کمتر می شود.
4- ادا نمودن قرض، قرض هر چقدر بماند صاحب قرض سنگینتر و خسیستر می شود.
5- توبه از گناه: هر چقدر از گناه بیشتر بگذرد عذاب وجدان کمتر شده و توبه کردن سخت می شود و انسان تنبلی میکند.
✾📚 @Dastan 📚✾
دکتر احمدرضا بیضائی:
چقدر غبطه خورده بودم به محمودرضا بخاطر #پاسدار شدنش و چقدر حالش خوب شده بود از اينكه پاسدار شده بود😍
بارها پيش آمد كه به او گفتم:
"توى اين لباس از ما به #شهادت نزديكترى خوش به حالت" وقتى اين را مى گفتم مى خنديد😅
🔹وقتى پاسدار شد، مثل اين بود كه به همه چيز رسيده و ديگر هيچ آرزويى در اين دنيا ندارد محمودرضا لباس پاسدارى را با عشق پوشيد.❤️
🔸گاهى كه افتخار مى دهد و به خوابم مى آيد توى همين لباس مى بينمش. آنطرف هم مشغول پاسدارى از انقلاب است✌️😊
شهید مدافع حرم
محمودرضا بیضایی🌹
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
#کانال_شهیدمحمــدنکـــاحی ❤️
✾📚 @Dastan 📚✾