eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.8هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ✘ بعضیا تا آخر عمر، یه خدای اشتباهی رو می‌پرستند، اما خودشون نمی‌دونند! 💥ما از کجا بفهمیم، خدایی که ما عبادتش می‌کنیم خدای واقعیه یا اشتباهی؟ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌺امـروز از شاخـسار خـورشید 🌺یک سلام گرم با عطر گل یاس 🌺و به لطافت لبخنـد خـــدا 🌺برایتان چیده ام 🌺تا روزتان بخیر و زیبا شود ✾📚 @Dastan 📚✾
🔴 نابود کننده حسنات ✍ اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: روز فردى را مى آورند و او را در پيشگاه خدا نگه مى دارند و كارنامه اعمالش را به او مى دهند، اما خودرا در آن نمى بيند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من در آن طاعات خود را نمى بينم! به او گفته مى شود: پروردگار تو نه خطا مى كند و نه فراموش. عمل تو به سبب كردن از مردم بر باد رفت. سپس مرد ديگرى را مى آورند و كارنامه اش را به او مى دهند. در آن طاعت بسيارى را مشاهده مى كند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من اين طاعات را بجا نياورده ام! گفته مى شود: فلانى از تو غيبت كرد و من حسنات او را به تو دادم. 📚جامع الأخبار، ص 412 ‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆برخورد امام با دزد يحيى بن علاء مى گويد: از امام باقر (ع ) شنيدم مى فرمود: 🌺امام سجاد (ع ) براى انجام فريضه حج ، از مدينه به سوى مكّه رهسپار شد، در راه به بيابانى بين مكّه و مدينه رسيد، و در آنجا به مردى از دزدهاى راه برخورد نمود، دزد به امام سجاد (ع ) گفت : از مركب بپائين بيا. 🌺امام فرمود: تو از من چه مى خواهى ؟. دزد: مى خواهم تو را بكشم و آنچه دارى همه را غارت كنم . 🌺امام : من خود آنچه دارم بين خود و تو تقسيم مى كنم و آنچه به تو مى دهم ، براى تو حلال باشد. 🌺دزد: نه ، من به اين كار راضى نيستم . 🌺امام : آنچه مى خواهى بردار ولى به اندازه كفاف و لازم براى من بگذار. 🌺دزد ناپاك ، اين پيشنهاد را نيز رد كرد. امام به او فرمود: پروردگار تو كجاست ؟ او در جواب گفت : 🌺پروردگار من در خواب است ، در اين هنگام دو شير از بيابان آمدند، يكى سر دزد را و ديگرى دو پاى او را دريدند و به اين ترتيب آن دزد به هلاكت رسيد، 🌺امام سجاد (ع ) به او فرمود: زعمت ان ربك عنك نائم : تو پنداشتى كه پروردگارت نسبت به تو در خواب است ؟!. 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆مقصود توئى ؟! 🌱✨نقل كردند: يكى از حاجى ها كه سواد هم نداشت ، در سفر حج ، يك دستگاه يخچال فريزر گرفت ، يكى از همراهان او، روى كارتن يخچال نوشت : ✨مقصود من از كعبه و بتخانه توئى تو مقصود توئى ، كعبه و بتخانه بهانه صاحب يخچال كه بى سواد بود، ندانست كه روى كارتن چه مطلبى نوشته شده است ؟! ✨يخچال را از عربستان سعودى به ايران آورد، و در هر جا كه چشم مردم به آن شعر مى افتاد، لبخند تمسخرآميزى مى زدند، و مى گفتند: ✨براستى كار بعضى حاجى ها اين گونه است ، كه هدف اصلى را رها كرده ، و اين سفر عظيم حج را با امور زودگذر مادى مى گذارنند، و مقصودشان يخچال و... است و حج و كعبه ، بهانه مى باشد. 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
☘️حاج اسماعیل دولابی: هرگاه مومن طغیان کند و گل الود شود؛ خداوند گودانی سد راه او قرار می دهد. تا گل هایش ته نشین شده و دوباره صاف شود البته اگر استغفار کنیم نیازی به این راه بندان ها و گیرها نخواهد بود ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 فراموشی امام زمان عجل الله تعالی فرجه سخنران شهید کافی ✾📚 @Dastan 📚✾
🥀🥀🥀🥀🥀 🌷 🌷 .... 🌷در عملیات و الفجر ٨ یکی از نیروهای اطلاعات عملیات از شهر بابل به نام سید علی امامی‌‌ از من تقاضا کرد در عملیات شرکت کند، پیش از آن سید به‌عنوان امین اطلاعات و فرماندهی مأموریت داشت به‌عنوان راننده کامیون در مسیرهای مشخصی تردد کند. من چون به همکاری او در عملیات نیاز داشتم، گفتم: «کارت در این‌جا مثل نیرویی است که در خط مقدم می‌جنگد و الآن مقدور نیست که برای خط‌شکنی به خط مقدم اعزام شوید.» 🌷هرچه آن سید اصرار ورزید من امتناع کردم. تا این که یک روز گفت: «آقای قربانی! اطاعت از فرماندهی را واجب می‌دانم، اما فردای قیامت پیش مادرم زهرا (س) از شما شکایت می‌کنم که اجازه ندادید به خط مقدم بروم.» با این حرف دلم سوخت و با آن‌که دوست نداشتم او را از دست بدهم ولی به ناچار قبول کردم. 🌷این سید در دست خود سرنیزه داشت و گفته بود که با این سرنیزه باید از مادرم حضرت زهرا (س) دفاع کنم، سید با شور و شعف خاصی به همراه خط‌شکنان عملیات به خط زد، بعد از عملیات وقتی فاو را فتح کردیم و پیروز شدیم، دیدم این سید عزیز با همان سرنیزه که در دست او بود قهرمانانه به شهادت رسید. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز سید علی امامی‌‌ : سردار حاج مرتضی قربانی فرمانده لشکر ویژه ۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم ♥️اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌ لِوَلیــِـــڪَ الفَـرَجــــ 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 ✾📚 @Dastan 📚✾
‍🌿🌺﷽🌿🌺 ✅بزرگترین اشتباه آدم اینه که ثابت کنه اشتباهی نداره .🙄 ✅سهم تقصیر خودم رو در همه ارتباطات بپذیرم. ✅یکی از نشونه های انسانهای باتقوا اونهاست. ✅هیچ وقت خودتون رو بالاتر از دیگران ندونید حتی اگه شخصی در زندگیتون هست که احساس می کنید از همه بدتر،شاید آبروی اون پیش خدا از شما بیشتر باشه 🚫در تمام روابطتون سهم خطاها و اشتباهات خودتون رو در نظر بگیرید ... ✅یکی از خطرناک ترین ظلم ها ،ستم به کسی است که غیر از خدا پشت و پناهی ندارد ،مخصوصا در خانواده احتیاط کنید در رفتار با همسر،فرزندان،پدر و مادر... 👌طوری زندگی کنید که وقتی پیش اعضای خانواده نیستید همه دلشون برای شما تنگ شه😍 📛اگه کسی ازما حساب ببره و بترسه خیلی در دنیا و آخرت گرفتاری داریم 😱 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔴 شریک جرم ظالم شدن فقط با یک جمله! بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ جناب شيخ رجبعلی خیاط، دوستان و شاگردان خود را از همكاری با دولت حاكم ( پهلوی) و به خصوص از تعريف و تمجيد آنان بر حذر میداشت. يكی از شاگردان شيخ از وی نقل كرده‌است كه فرمود: روح يكی از مقدسين را در برزخ ديدم محاكمه مي‌كنند و همه كارهای ناشايسته سلطان زمان او را در نامه عملش ثبت كرده و به او نسبت می‌دهند.  شخص مذكور گفت: من اين همه جنايت نكرده‌ام!!!به او گفته شد: مگر در مقام تعريف از او نگفتی: عجب امنيتی به كشور داده‌است؟ گفت: چرا! به او گفته شد: بنابر اين تو راضی به فعل او بودی، او برای حفظ سلطنت خود به اين جنايات دست زد. » در نهج‌البلاغه آمده است كه امام علی(علیه السلام) فرمود: هركه به كردار عده‌ای راضی باشد، مانند كسی است كه همراه آنان، آن كار را انجام داده باشد و هر كس به كردار باطلی دست زند او را دو گناه باشد؛  گناه انجام آن و گناه راضی بودن به آن.. 📕کیمیای محبت ✾📚 @Dastan 📚✾
💮 آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) : 💙 "دلت پاک باشه" 💙 😏 بعضی ها ميگن: ‌ بابا دلت پاک باشد! ➖ جواب از قرآن: آنکس که تو را خلق کرده است ، اگر فقط دل پاک کافی بود فقط میگفت آمنوا] در حالیکه گفته : [آمَُنوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات] یعنی هم دلت پاک باشد ، هم کارت درست باشد .😏 🔴 اگر تخمه کدو را بشکنی و مغزش را بکاری سبز نمی شود . پوستش را هم بکاری سبز نمی‌شود . مغز و پوست باید با هم باشد . ✅ هم دل ؛ هم عمل !! ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆غرور عابد 🌴امام صادق (ع ) فرمود: دانشمندى نزد عابدى رفت و از او 🌴پرسيد: نماز تو چگونه است ؟!. 🌴عابد - از مثل من ، چنين پرسشى مى كنند؟ من سالها است به عبادت خدا اشتغال دارم . دانشمند - گريه تو (از خوف خدا) چگونه است ؟ 🌴عابد - آنقدر گريه مى كنم كه اشكهايم به جريان مى افتد. 🌴دانشمند - اگر (بجاى اينگونه گريه ) خنده بر لب داشته باشى و از خدا بترسى بهتر از گريه اى است كه همراه ترس از خدا در مورد كوتاهى در عمل ، داشته باشى ، و اين را بدان عمل انسانى كه گريه اين چنين دارد (و همراه خوف الهى نيست ) به سوى خدا بالا نمى رود (و قبول درگاه حق نمى گردد). 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردی ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆اعتبار شهيد! 🌸در جنگ تحميلى ايران و عراق ، كه اكنون در آغاز هشتمين سال جنگ هستيم ، جمهورى اسلامى ايران در دفاع مقدس خود، شهداى گرانقدرى را تقديم كرد، و اين شهيدان از ذخائر جاويد و ارجمند انقلاب اسلامى هستند، ما هميشه يادشان را گرامى مى داريم ، در اينجا به يك داستان حقيقى در رابطه با يكى از اين شهيدان توجه فرمائيد: 🌸نام اين شهيد، اسداللّه مرادى است كه از سرداران شهيد زرين شهر اصفهان است ، او قبل از شهادت ، داراى دختر خرد سالى به نام مرضيه بود، اين دخترك ناراحتى داشت و دائما از گوشش ، چرك و عفونت ، خارج مى شد، چندين پزشك او را معاينه كردند و بالاخره با عكسبردارى تشخيص داده شد كه لوزه سوم دارد و تا كمى بزرگتر نشود، قابل عمل جراحى نيست ، و تا عمل هم نشود، مرتباً از گوشش چرك مى آيد، و به همين خاطر هفته اى يكى دو بار او را پيش دكتر مى بردند تا چرك گوش او را بكشند، آنقدر او را نزد دكتر بردند كه آقاى مرادى مى گفت : خسته شدم . 🌸اين كودك كه يك سال بيشتر نداشت و همچنان بيمارى گوشش ادامه داشت ، با شهادت پدر روبرو شد. 🌸پس از شهادت پدر، طبيعتاً بايستى مادر كودك ، او را به دكتر ببرد. 🌸مادر مى گويد: در دعاها و مراسم روضه خوانى كه شركت مى كردم ، به ياد شوهر شهيدم مى افتادم و خطاب به او مى گفتم : شما كه شهيد هستيد و در محضر خداوند اعتبارى داريد، از خداوند بخواهيد كه فرزندمان خوب شود. 🌸تا اينكه دو روز به عيد بعثت مانده بود، يكى از دوستان در خواب ديده بود كه شهيد اسداللّه مرادى به اهل خانه عيدى مى دهد، ولى به همسرش ‍ عيدى نداد، مى پرسد چرا به همسرتان عيدى نمى دهيد، او جواب مى دهد كه عيدى همسرم چند روز بعد داده مى شود. اين قضيه گذشت تا شب بعثت فرا رسيد، در همان شب ، مادر كودك شوهر شهيدش را در خواب مى بيند، شوهر خطاب به همسر مى گويد: آيا عيدى من به دست شما رسيد؟. همسر متوجه قضيه نمى شود و مى گويد: خير. 🌸شهيد مى گويد: شفاى دخترمان مرضيه ، عيدى اين عيد بعثت است كه خداوند عنايت فرموده است . 🌸مادر كودك (همان همسر شهيد) وقتى صبح از خواب بيدار شد، به سراغ دخترش رفت و ديد گوش او ديگر چرك ندارد، ابتدا شك و ترديد داشت ، ولى چند روز از اين ماجرا گذشت و ديد حال دختر خوبست ، او را به دكتر برد و عكسبردارى كردند و از الطاف خداوند اينكه اصلاً آثارى از لوزه سوم در عكس ديده نشد. 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
دنیا متعلق به آدماییه که صبح ها با یه عالمه آرزوهای قشنگ بیـدار میشن... صبح بخیر❤️ ✾📚 @Dastan 📚✾
💠 چگونه غیبت نکنیم ؟ 👇 ✍روزی یکی از اولیا به حضرت الیاس و حضرت خضر (علیه السلام) شکایت کرد که مردم زیاد غیبت می کنند و غیبت هم از گناهان کبیره است و هر چه آنها را نصحیت می کنم و آنها را منع از غیبت می کنم ، به حرفم اعتنایی نمی کنند و آن عمل قبیح را ترک نمی کنند . چه کنم ؟ حضرت الیاس (علیه السلام) فرمود : چاره این کار این است که وقتی وارد چنین مجلسی و دیدی غیبت می کنند ، بگو: «بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آل محمد» پروردگار ، ملکی را بر اهل مجلس موکل می کند که هر وقت کسی خواست غیبت کند آن ملک جلوی این عمل زشت را می گیرد و نمی گذارد غیبت شود . سپس حضرت خضر (علیه السلام) فرمود : وقتی کسی در وقت بیرون رفتن از مجلس بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آل محمد» , حضرت حق ملکی را می فرستد تا نگذارد که اهل آن مجلس غیبت او را کنند. 📚 منبع : کتاب داستان های صلوات صفحه ۵۷ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆عابد جاهل 🔅امام صادق (ع ) فرمود: پيرمرد عابدى در ميان بنى اسرائيل در زمانهاى قبل به عبادت و راز و نياز با خدا، معروف بود، روزى در وسطهاى نماز دو كودكى را در كنار خود ديد كه خروسى را گرفته اند و پرهاى او را مى كنند. 🔅او توجه به كار كودكان نكرد و به عبادت خود ادامه داد (و با اينكه مى بايست آنها را از اين كار ظالمانه نهى كند، چيزى به آنها نگفت ). 🔅خداوند بر او غضب كرد، و به زمين فرمان داد تا او را در كام خود فرو برد، زمين او را زنده در خود فرو برد، و او در اعماق زمين همچنان و هميشه فرو مى رود. 👈و اين است نتيجه شوم ترك نهى از منكر و سرنوشت پر از عذاب عابد جاهلى كه به عبادت خشك ادامه داد، و مسائل فرعى را بر مسائل اصلى مقدم مى داشت 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆عبادت در بازار 🌾روزى رسول (ص) با اصحاب نشسته بود . جوانى نيرومند، صبح زود، بر ايشان بگذشت. يكى پرسيد:  در اين وقت صبح به كجا مى‏روى؟   🌾گفت: به دكانم در بازار . 🌾گفتند: دريغا!اگر اين صبح خيزى او در راه خداى تعالى مى‏بود، نيك‏تر بود .  🌾رسول (ص) گفت: چنين مگوييد، كه اگر براى آن باشد كه خود را از خلق بى‏نياز كند و يا معاش پدر و مادر خويش يا زن و فرزند را تأمين كند، او در همين حال، در راه خدا گام بر مى‏دارد .  🌾و عيسى (ع) مردى را ديد، گفت: تو چه كار مى‏كنى؟  گفت: عبادت مى‏كنم .  🌾 گفت: قوت و غذا از كجا مى‏خورى؟  🌾گفت: مرا برادرى است كه قوت مرا فراهم مى‏آورد. 🌾 عيسى (ع) گفت:  پس برادر تو از تو عابدتر است .  📚حكايت پارسايان، رضا بابايى ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 .... 🌷هر هفته با شهید احمدعلی نیری به زیارت مزار شهدا می‌رفتیم. یک‌بار سر مزار شهیدی رسیدیم که او را نمی‌شناختم. همانجا نشستیم فاتحه‌ای خواندیم. اما احمدآقا حال عجیبی پیدا کرده بود. در راه برگشت پرسیدم: «احمدآقا این شهید را می‌شناختی؟» پاسخ داد: «نه.» پرسیدم: «پس چرا سر مزار او آمدیم؟» اما جوابی نداد. فهمیدم حتماً یک ماجرایی دارد. اصرار کردم. 🌷وقتی پافشاری من را دید آهسته به من گفت: «این‌جا بوی امام زمان (عج) را می‌داد. مولای ما قبلاً به کنار مزار این شهید آمده بودند.» البته می‌گفت: «اگه این حرف‌ها را می‌زنم فقط برای این است که یقین شماها زیاد شود و به برخی از مسائل اطمینان پیدا کنی و تا زنده‌ام نباید جایی نقل کنی!» 🌹خاطره ای به یاد معزز احمدعلی نیری 📚 کتاب "عارفانه" ♥️اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌ لِوَلیــِـــڪَ الفَـرَجــــ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ شهیدی که امام زمان(عج) را ملاقات کرددست نوشته شهید اسماعیل خانزاده: شبی که توفیق ملاقات با صاحب عصر عج را نصیبم کردی بر من یقین شد که شهادت را هم نصیبم می‌کنی. ♥️ 🔶شادی روح امام و شهدا صلوات🔶 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆غرور سلطنت ! 🌱عبدالملك بن مروان (پنجمين خليفه اموى ) قبل از آنكه بر مسند خلافت بنشيند، همواره در مسجد بود، و با قرآن و دعا سر و كار داشت ، به گونه اى كه او را حمامة المسجد (كبوتر مسجد) مى ناميدند، وقتى كه پس از مرگ پدرش ، خلافت به او رسيد، در مسجد مشغول قرائت قرآن بود، خبر مقام خلافت را به او دادند، او قرآن را به دست گرفت و به آن خطاب كرد و گفت : 🌱 سلام عليك هذا فراق بينى و بينك : خداحافظ، اكنون زمان جدائى بين من و تو است . 🌱غرور سلطنت آنچنان او را مسخ و غافل كرد كه شراب مى خورد، و يكى از استاندارانش ، حجاج بود كه دهها و صدها هزار نفر مسلمان را كشت ، خودش مى گفت : 🌱 من قبل از سلطنت از كشتن مورچه اى مضايقه داشتم ولى اكنون حجاج براى من نوشته كه صدها نفر را كشته ام ، ولى اين خبر در من هيچ اثر نمى كند، و روزى يكى از دانشمندان زمان (بنام زهرى ) به او گفت : شنيده ام شراب مى نوشى گفت : آرى ، خون مردم را نيز مى نوشم . 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
یک نفر خدمت آیت_الله_بهجت عرض می‌کند : ” میخواهیم که گناه نکنیم، اما نمی‌شود ” ایشان در پاسخ میفرمایند : ” روغن چراغ کم است ” - روغن چراغ یعنی چه ؟! یعنی معرفت ما به خدا کم است . چگونه باید معرفت به خدا پیدا کنیم ؟! باید در قدرت و عظمت خدا فکر کنیم . چگونه فکر کنیم ؟! خدا را همیشه حی و حاضر و ناظر ببینم . بعد آن چه می شود ؟! کم کم بساطِ گناه جمع می‌شود و به خدا معرفت پیدا خواهیم کرد و آنگاه، گشایش‌هایی رخ میدهد که فقط هر نفسِ پاکی آن را می‌بیند . ✾📚 @Dastan 📚✾
📚 فرشتگان در حال خواندن اسامی جهنمیان بودند... که ناگهان نامش خوانده شد... "چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟ دو فرشته او را گرفتند و به سوی جهنم بردند... او تمام اعمال خوبی که انجام داده بود،را فریاد می زد... نیکی به پدرش و مادرش،روزه هایش،نمازهایش،خواندن قرآنش و... التماس میکرد ولی بی فایده بود. او را به درون آتش انداختند. ناگهان دستی بازویش را گرفت و به عقب کشید. پیرمردی را دید و پرسید: "کیستی؟" پیرمرد گفت: "من نمازهای توام". مرد گفت: "چرا اینقدر دیر آمدی؟ چرا در آخرین لحظه مرا نجات دادی؟ پیرمرد گفت: چون تو همیشه نمازت را در آخرین لحظه میخواندی! آیا فراموش کرده ای؟ در این لحظه از خواب پرید. تا صدای اذان را شنید وضو گرفت و به نماز ایستاد. *نمازت را سر وقت، چنان بخوان كه گویا آخرین نمازی است که میخوانی. خدا ميفرماید: من تعهدى نسبت به بنده ام دارم كه اگر نماز را در وقتش بپا دارد او را عذاب نكنم و او را به بهشت ببرم. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆زیارت دوم را هم بخوان 🌸گفتم دقت کنید، مثل این که امروز قراره خبری بشه. یکی از بچه ها به شوخی گفت: «الله اکبر، لشکر ما هم می خواهد شهید بده، التماس دعا، شفاعت یادت نره و ...» 🌸وسط میدان مین بودیم. گفتم بچه ها مواظب باشید. ناگهان یکی از بچه ها فریاد زد: 🌸«شهید!» از فریاد او، همه ترسیدیم. بعد از بیرون آوردن پیکر، شهید هیچ مدرکی نداشت و یک پایش هم نبود. گفتم: «بچه ها نذری بکنیم، هر کجا پلاک پیدا شد، یک زیارت عاشورا بخوانیم.» 🌸یکی از بچه ها گفت: «یکی هم برای پایش» یکی دیگر از بچه ها هم به شوخی گفت: «شانس آوردیم فقط یک پا و یک پلاکش نیست، و گرنه دو سه روز باید این اتراق می کردیم.» 🌸چند دقیق بعد، پاو پوتین که از مچ قطع شده بود ،پیدا شد. زیارت را خواندیم. غروب برگشتیم مقر، اما پلاک پیدا نشد. همان کسی که شوخی می کرد، آمد و گفت: 🌸 «زیارت عاشورای دوم را بخوان! هویت شهید روی زبونه پوتین نوشته شده.» ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆شكل فيل ؟! 🌳در هندوستان ، فيلى را به شهرى كه مردمش اصلاً فيل نديده بودند بردند،و محل آن را در خانه تاريكى قرار دادند، مردم آن شهر كه نمى دانستند فيل چگونه است ، يك يك به آن خانه تاريك رفته و پس از دست كشيدن به بدن فيل ، از خانه بيرون آمده و اظهار نظر مى كردند. 🌳يكى كه دستش به خرطوم فيل رسيده بود، مى گفت : فيل مانند ناودان است !!. 🌳ديگرى كه دستش به پشت فيل رسيده بود، مى گفت : فيل مانند تخت است !!. 🌳سومى كه دستش به پاهاى فيل رسيده بود، مى گفت : فيل مانند ستون است . 🌳چهارمى كه دستش به گوشهاى فيل رسيده بود، مى گفت : فيل مانند بادبزن است . 🌳پنجمى كه دستش به دم فيل رسيده بود، مى گفت : فيل مانند ريسمان ضخيم است و... اين نظريه هاى مختلف از اين رو بود كه آنها نسبت به فيل شناخت نداشتند و هركسى ، به بخشى از ابعاد وجود فيل توجه كرده ، و تصور مى كرد فيل همان است . در كف هر كس اگر شمعى بودى اختلاف از گفتنشان بيرون شدى 🗯👈آرى ، شناخت ، انسان را تا اين سطح به حقيقت اشياء، آگاه مى سازد، و ضمناً از اين مثال پى مى بريم كه اگر در مورد وجود انسان خواسته باشيم قضاوت كنيم ، بايد توجه به ابعاد مختلف او داشته باشيم ، با يك بعد و چند بعد نمى توان ارزش او را دريافت ، و يك انسان كامل ، كسى است كه در تمام ابعاد انسانى ره بپيمايد. 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🌼✨عجیب است گاهی ما به کسی که در پُست و مقام یا ثروت از ما پیشی گرفته حسادت میورزیم اما هنگامی که کسی: در صف اول نماز یا در حفظ قرآن ازما پیشی گرفته، غبطه نمیخوریم و علت آن بسیار واضح است و آن عشق به دنیا و فراموش نمودن آخرت است.😔😔😔 { بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى} 👈بلکه شما زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح میدهید، در حالی که آخرت بهتر و پاینده تر است. 📚 سوره الأعلى، آیه ۱۶ و ۱۷ ✾📚 @Dastan 📚✾