eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
...💔 ❣شهیدی که ... در کربلای چهار اذانش ناتمام ماند... در عملیات کربلای 4 می‌گویند گردان ولیعصر (عج) خط را می‌شکند، بعد شما ادامه می‌دهید. کانالی بود که به اروند وصل می‌شد. منتظر ماندیم تا غواص‌ها کارشان را آغاز کنند. شب قبل از آغاز عملیات، آسمان پر از آتش بود و رزمندگان تا صبح مشغول نیایش و مناجات بودند. بچه‌ها در سیاهی شب به نماز شب ایستادند. تنها خواسته‌‌ای که از دل و جان‌شان بیرون می‌آمد و بر لب‌شان می‌نشست، بود. بسیاری از هم وداع کرده و یکدیگر را به آغوش می‌کشیدند. منتظر شروع عملیات بودیم، بالاخره سپیده از راه رسید. صدای اذان عادل محمدرضا نسب و برادر پرکار، خفته‌ها را از خواب بیدار کرد. همه آستین‌ها را بالا زده و وضو گرفتند. در چند قدمی عادل که اذان می‌گفت. حمید همراه «منصور خدایی» (دیدبان گردان) ایستاده بود. اذان داشت به انتها می‌رسید که ناگهان غرشی رعب آور در همه جا پیچید، غرش توپخانه‌ی دشمن بود. گلوله‌ای میان حمید و عادل افتاد و ترکش‌هایش قیامتی به پا کرد. هر سه باهم شهید شدند، پرکار روی دست‌های رزمندگان بلند شد، خون از نوک انگشتانش بر زمین می‌چکید، لبانش تکان می‌خورد آنان اذان و نماز ناتمام خود را با آخرین ارتعاشات گلوی خونین شان به پایان رساندند. ✾📚 @Dastan 📚✾
♨️قضيه بخت النصر 🗯باز هم در : در احوالات بخت النصر دارد كه وقتى متولد شد، مادرش او را آورد در نزد بتى گذاشت اسمش نصّر بر وزن بقّم بود. و در بيابان بود و اغنيا به او اعتنايى نداشتند، چون در خانه هاى خود بتهاى زرّين و سيمين ساخته و گذاشته بودند ولى نصر بت فقرا بود. الحاصل مادر بخت النصر او را نزد آن بت گذاشت و مراجعت كرد. چون روز ديگر به سر وقت او رفت ، ديد كه ماده سگى بالاى سرش ايستاده و او را شير مى دهد. وقتى سير شد، او را به رو در انداخت و بنا كرد عذره او را ليسيدن و او را پاك كرد و رفت . مادرش با خود گفت : در اينكار سرّيست . گمانم اين پسر متصدى امر بزرگى شود كه سگ موكل و حافظ او شد. «بخت » به لغت عبرى اسم پسر است و «نصّر» اسم آن بت ؛ يعنى پسر بت . مادرش او را از زنا بهم رسانيده بود. هنگامى كه به سلطنت رسيد، اول كسى را كه كشت مادرش بود. شبى كه اراده خروج كردن داشت ، مادرش را گفت : مبادا كه امشب به نزد من آيى كه تو را خواهم كشت . وقتى كه در وسط ميدان ايستاده بود و يارانش ‍ در اطرافش بودند، مادرش تاب نياورد، نزد او آمد و گفت : اى فرزند! اين چه اراده ايست كه كردى ؟ مى ترسم خود را به كشتن دهى . مادرش مشغول به گفتن اين كلمات بود كه نزديك او رفت و گفت : با تو نگفتم كه امشب به نزد من ميا. پس شمشير زد و مادر را به قتل رسانيد. آرى ،  آئين حرام زاده اينست پرورده شير سگ چنين استاين خوى سگى بود كه در او بود. چقدر مردم را كشته باشد و چه اندازه پيغمبر و پيغمبر زاده را كشته از حساب بيرونست . در بيت المقدس با يك حمله هزار نفر را كشت . 📚گنجينه اخلاق «جامع الدرر» (جلد دوم)، عارف سالك آيت الله حاج سيد حسين فاطمى (ره ) ✾📚 @Dastan 📚✾
🔴دوری از خصلت ابلیس ✍️شخصی گوید: من در مکه بین صفا و مروه بودم که مردى را مشاهده کردم که سوار بر استرى شده و اطراف وى را غلامانى گرفته اند و مردم را کنار مى زنند تا او حرکت کند. پس از مدتى که به بغداد رفتم ، روزى بر روى پلى حرکت مى کردم چشمم به مردى افتاد که لباس هاى کهنه پوشیده و پابرهنه است . خوب به او نگاه کردم و در چهره اش خیره شدم و به فکر فرو رفتم که این مرد را در کجا دیده ام ؟! آن مرد گفت : چرا این گونه به من نگاه مى کنى ؟! گفتم : تو را شبیه مردى دیدم که او را در مکه مشاهده کردم و شروع کردم صفات او را ذکر کردم . گفت : من همان مرد هستم . گفتم : چرا خداوند با تو این چنین کرد؟ 🔺گفت : من در جایى که همه مردم در آن (مکه ) تواضع مى کنند کردم خداوند هم مرا در جایى (جامعه ) که همه براى خود رفعت و شأنى دارند، کرد. ✾📚 @Dastan 📚✾
هر وقت رزقت کم شد، خواستی زیادتر بشود، از همان اندکی که داری انفاق کن. وقت نداری، پول نداری، بدهکاری، اما از همان مختصری که هست به دیگران ببخش. با صدق دل و خدایی. یک دفعه می بینی در باز شد و روزی سرازیر شد. خدا بیش و کم را کاری ندارد، با انفاق شما رزقت را بیشتر می کند. هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی کین کیمیای هستی قارون کند گدا را ✾📚 @Dastan 📚✾
✅داستان نابغه آلمانی که عاشق صحیفه سجادیه بود! ✍روی سنگ قبر او، این حدیث امیرالمومنین (ع) نقش بست: الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا. 1⃣ پروفسور آنه‌ماری شیمل، اسلام‌پژوه وخاورشناس معروف آلمانی بود که علاقه شایانی به دعاهای امام سجاد (ع) و صحیفه سجادیه داشت. 2⃣ شیمل در جایی پیرامون ادعیه اسلامی به ویژه صحیفه سجادیه می گوید: من خود همواره دعاها، احادیث و اخبار اسلامی را از اصل عربی آن می‏خوانم و به ترجمه‏‌ای مراجعه نمی‏کنم. من خودم بخشی کوچک از کتاب صحیفه سجادیه را به آلمانی ترجمه و منتشر کرده‏‌ام، قریب هفت سال پیش وقتی مشغول ترجمه دعای رؤیت هلال ماه رمضان و دعای وداع با آن ماه بودم، مادرم در بیمارستان بستری بود و من که به او سر می‏زدم پس از آنکه او به خواب می‏رفت در گوشه‏ای از آن اتاق به کار پاکنویس کردن ترجمه‏‌ها مشغول می‏شدم. 3⃣ اتاق مادرم دو تختی بود. در تخت دیگر خانمی بسیار فاضله بستری بود که کاتولیکی متعصب بود. وقتی فهمید که من دعاهای اسلامی را ترجمه می‏کنم، دلگیر شد که مگر در مسیحیت و در کتب مقدسه خودمان کمبودی داریم که تو به ادعیه اسلامی روی آوردی!؟ وقتی کتابم چاپ شد یک نسخه برای او فرستادم. یک ماه بعد او به من تلفن زد و گفت: صمیمانه از هدیه این کتاب متشکرم، زیرا هر روز به جای دعا آن را می‏خوانم. وی می افزاید: امام زین‏ العابدین علیه السلام برای بسیاری از مردم جهان غرب کارساز است.
✅قاضی یا معلم ✍شخصی آشنا از معلمی پرسید:شما که قاضی بوديد، چرا قضاوت را رها كرديد و معلم شديد؟ ايشان جواب داد:چون وقتی به مراجعين و مجرمينی كه پيش من می‌آمدند، دقيق می‌شدم، می‌ديدم اکثرا كسانی هستند كه يا آموزش نديده‌اند يا دیدگاه درستی ندارند. پس به خودم گفتم: به‌جای پرداختن به شاخ و برگ، بايد به اصلاح ریشه بپردازیم. ما به معلم دانا، بیش از قاضی عادل نیازمندیم. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆آفتاب و مهتاب ✨پيرى، از مريدان خود پرسيد: هيچ كارى و اثرى از شما سر زده است كه سودى براى ديگرى داشته باشد؟ ✨يكى گفت: من امير بودم . گدايى به در خانه من آمد. چيزى خواست . من جامه خود و انگشتر ملوكانه به او دادم و او را بر تخت شاهى نشاندم و خود به حلقه درويشان پيوستم . ✨ديگرى گفت: از جايى مى‏گذشتم . يكى را گرفته بودند و مى‏خواستند كه دستش را ببرند. من دست خود فدا كردم و اينك يك دست ندارم . پير گفت: 👈👌  شما آنچه كرديد در حق دو شخص معين كرديد. مؤمن چون آفتاب و مهتاب است كه منفعت او به همگان مى‏رسد و كسى از او بى‏نصيب نيست . آيا چنين منفعتى از شما به خلق خدا رسيده است؟  📚حكايت پارسايان، رضا بابايى ✾📚 @Dastan 📚✾
روزتون زیبا 🌹 💫در این صبح زیبا براتون آرزو میکنم 💗دلتون دریایی ☕️آرامشتون پایدار 💗شادی هاتون همواره ☕️و فاصله تون با افکار منفی 💗از زمین تا آسمان باد سلام صبحتون با طراوت️💗 ✾📚 @Dastan 📚✾
سفارش حضرت عیسی به خانمی که چهره زیبائی نداشت 🌸پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله: برادرم عيسى عليه السلام از شهرى می گذشت كه ديد مرد و زنى با هم دعوا می کنند. فرمود: «شما دو را چه شده است؟». مرد گفت: اى پيامبر خدا! اين زن، همسر من است، عيبى ندارد، زن خوبى است؛ امّا دوست دارم از او جدا شوم. عيسى عليه السلام فرمود: «پس به من بگو مشكل او چيست؟». گفت: او پيرچهره است، بى آن كه سال‏ خورده باشد. فرمود: «اى زن ! آيا دوست دارى كه طراوت به چهره‏ات باز گردد؟». زن گفت : آرى. عيسى عليه السلام به او فرمود: «زمانى كه غذا مى‏خورى، از سير شدن بپرهيز؛ زيرا اگر غذا، بيش از اندازه خورده شود، طراوت چهره از بين مى‏رود». زن به دستور عيسى عليه السلام عمل كرد و طراوت به چهره‏اش بازگشت 📚 بحارالأنوار ج 14 ص 320 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌼امام صادق علیه‌السلام فرمودند: ✍هنگامى كه حسين بن على عليهما السّلام متولّد شدند حق تعالى به جبرئيل امر فرمود كه همراه هزار فرشته به زمين فرود آيد و از طرف خدا و خودش به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تهنيت بگويد. محل فرود آمدن جبرئيل جزیره‌ای بود در ميان دريایى و در آن جزيره فرشته‌ای می‌زیست بنام فطرس كه از حمله عرش محسوب می‌شد و حق تعالى او را بر انجام كارى فرمان داد و چون وى در بجا آوردن آن کندی کرد، بالش شكسته شد و او در آن جزيره افتاد و مدت ششصد سال خداوند را عبادت مى كرد تا حضرت حسين بن على عليهما السّلام متولد شدند به هر صورت فطرس به جبرئيل عرضه داشت: اراده كجا دارى؟ جبرئيل فرمود: خداوند متعال بر حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نعمتى عنايت فرموده و من را براى گفتن تهنيت از جانب خودش و خودم به نزد آن جناب فرستاده اكنون محضر مبارك آن حضرت مى روم. فطرس عرضه داشت: اى جبرئيل من را با خودت ببر شايد حضرت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم براى من دعا فرمايد. جبرئيل فطرس را با خود برد و هنگامى كه به مكان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيد فطرس را بيرون گذارد و خودش محضر مبارك آن جناب مشرّف گرديد و از ناحيه خدا و خود به حضرتش تهنيت گفت و سپس حال فطرس را گزارش داد. حضرت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمودند: اى جبرئيل او را داخل كن. جبرئيل او را داخل نمود و وى حال خود را براى آن جناب بازگو نمود. پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم برايش دعا نموده و فرمودند: بال شكسته خودت را به اين مولود بكش و به جاى خودت برگردد. فطرس خودش را به امام حسین کشید [سالم شد] و بالا رفت و گفت: ای رسول خدا امتت او را خواهند کشت، به جبران این شفاعت 💥هر سلام کننده‌ای كه به حضرتش سلام كند، سلامش را به محضرش ابلاغ نموده و هر كسى كه به جنابش تهنيت گويد آن را به حضورش عرضه نمايم اين بگفت و به آسمان پرواز كرد💥 📚کامل الزیارات ☘ شهید مطهری: 💥داستان فُطْرُس ملک، رمزی است از برکت وجود سیدالشهدا که بال شکسته‌ها با تماس به او صاحب بال و پر می‌شوند؛ افراد و ملتها اگر به راستی خود را به گهواره حسین بمالند از جزایر دورافتاده رهایی می‌یابند و آزاد می‌شوند...💥 🍂تا چند دلا رانده‏ای از صُقع تقدس‏ برخیز و فراگیر پر و بال چو فطرس‏🍂 📚حماسه حسینی ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 خاطره جالب نوه امام از ماجرای عصبانیت ایشان! ♨️ توصیه امام خمینی به خواندن ✾📚 @Dastan 📚✾