#پندانه
🌺بسیاری از اتفاقات زندگی، انتخاب شما نیستن بلکه متاثر از نیروهایی مثل: تکامل، اجتماع، سرشت و طبیعت، سبک فرزند پروری والدین، تروما و ... هستن.
🌀یعنی خیلی از مسائل خارج از اراده شما صورت میگیره، پس سرزنش خودتون معنی نداره و باید نسبت به خود شفقت داشته باشید.
🌀اما این مساله عدم انتخاب شما، به این معنا نیست که نباید برای مسائل قابل حل کاری انجام بدید و منفعل باشید.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆كيفر سخت رد كننده حاجت مؤمن
🌴اسماعيل بن عمار گويد: ((به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم : مؤمن براى مؤمن ، رحمت است ؟ حضرت فرمود: آرى .
گفتم چگونه ؟
🌴حضرت فرمود: هر مؤمنى براى حاجتى نزد برادر مؤمنش رود، رحمتى است كه خداوند آن را به سوى او فرستاده و برايش آماده ساخته است ، پس اگر حاجتش را روا كرد، رحمت خدا را پذيرفته و اگر با اين كه مى تواند، رفع نياز از برادر مؤمنش ننمايد، خداوند آن رحمت را تا روز قيامت ذخيره كند، تا كسى كه از حاجتش رد شده ، نسبت به آن قضاوت كند، اگر خواهد آن را به خود برگرداند و اگر نخواهد به ديگرى واگذار نمايد. اى اسماعيل ! هر گاه آن شخص نيازمند در روز قيامت ، حام شود، آيا به عقيده تو، او آن رحمت را كه خداوند به او داده به چه كسى مى بخشد؟
🌴اسماعيل گويد: عرض كردم : گمان ندارم كه آن رحمت را از خودش به ديگرى منتقل سازد.
حضرت فرمود: گمان مبر، بلكه يقين داشته باش كه او آن رحمت را هرگز از خود به ديگرى منتقل نمى كند. اى اسماعيل ! هر كس براى حاجتى نزد برادرش رود كه او بتواند روا كند، ولى روا نكند، خداوند در قبر، مارى بر او مسلط كند كه انگشت شست او را تا روز قيامت بگزد، خواه آن ميت ، در قيامت آمرزيده باشد، يا در عذاب باشد. (يعنى اگر در قيامت آمرزيده هم باشد، در عالم برزخ به خاطر رد كردن حاجت مؤمن ، عذاب مى شود يعنى گزيدن مار، انگشت شست او را .
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆جوان بى ادب
🌾سعيد بن سهل بصرى گويد: براى جشن يكى از فرزندان خليفه وقت ، مردم را به شام دعوت كرده بودند و امام هادى (عليه السلام) نيز دعوت شده بود (او ناگزير مى بايست شركت كند).
🌾وقتى كه امام هادى (عليه السلام) وارد مسجد شد، همه به احترام او خاموش شدند، فقط در مجلس يك جوان بى ادبى بود كه احترام نكرد و پرحرفى مى كرد و بلند مى خنديد (خنده مسخره آميز، و شايد او مزدورى بوده كه مى خواسته به امام توهين كند).
🌾امام هادى (عليه السلام) به او فرمود: ((اين چه خنده است كه در آن غوطه ور شده اى ؟ و از ياد خدا غافل مانده اى با اين كه سه روز ديگر با اهل قبور هستى ؟
🌾او همانجا جا خورد و ديگر سخنى نگفت و همان گونه كه امام فرمود همان شد، و او پس از سه روز از دنيا رفت .
✾📚 @Dastan 📚✾
💜⚜ وقتی کاری انجام نمی شه ، شاید خیری توش هست ، صبر کن
💜⚜ وقتی مشکل پیش بیاد ، شایدحکمتی داره
💜⚜ وقتی تو زندگیت ، زمین بخوری حتما ًدرسی است که باید یاد بگیری
💜⚜ وقتی بهت بدی می کنند ، شاید وقتشه که تو خوب بودن رو یادشون بدی
💜⚜ وقتی همه ی درها به روت بسته می شه ، شاید با صبر و بردباری در دیگری به روت باز بشه و خدا بخواد پاداش بزرگی بهت بده
💜⚜ وقتی سختی پشت سختی میاد ، حتماً وقتشه روحت متعالی بشه
💜⚜ وقتی دلت تنگ می شه ، حتماً وقتشه با خداي خودت تنها باشی❤️
✾📚 @Dastan 📚✾
🌹صله رحم🌹
استاد قرائتی پیامبر مى فرمايد: برو فاميل هايت را ببين گرچه يكسال در راه باشى. نگو حالا راهش دور بود نرفتم.علامه مجلسى میفرمايد: دعا به آنها كن. خود دعا كردن به فاميل، صله رحم است.
اگر دارى، هديه برايشان ببر.اگر يك چيزى خريدى كه خوب است، تلفن كن و بگو: «آقا! من رفتم فلان جا سيب زمينى ارزان بود، تو هم برو بخر.»اگر خيرى ديدى بگو به او و اگر شرى ديدی زود به او بگو كه دچارش نشود.اين ها نمونه صله رحم است.
اما صله رحم با كدام فاميل بايد داشته باشيم؟آيا هركس مرا دوست دارد به ديدنش بروم؟ هركس دوستت دارد و به ديدنش رفتى، كارى نكرده اى. مثل گوسفندهاى كه قربانى مى كشند. گاهى افراد گوسفندى را براى قربانى مى كشند. مى گويد: آقا آبگوشت كله اش را براى فردا صبح بگذار. جگرش را هم دم غروب به سيخ مى كشيم. آن ران و راسته اش را هم براى كبابى بگذار. خوب پس اين كجايش قربانى شد؟ كجاى اين قربه الى الله است. اين كه همه اش «قربه الى شكم» شد.
يا مثلا گوسفند مى كشد، مى گويد: «يك رانش را بده خانه پدر خانم، يكى را براى برادر خانم، يكى را براى دايى خانم، يكى براى عمو، براى خاله، عمه و... خوب اگر قرار است قربانى را به كسانى بدهى كه دوستشان دارى، كجايش «قربه الى الله» شد.يك شخصى آمد پهلوى پيامبر گفت: من يك فاميل هايى دارم، زمانى كه به خانه شان مى روم اين ها اذيتم مى كنند. اجازه مى دهيد كه ديگر نروم.فرمود: نه با اينكه اذيتت مى كنند باز هم برو.
یك قصه برايتان بگويم: يك روز امام صادق با يكى از بستگانش بلند بلند حرف مى زد تا مرز داد و بيداد. مردم هم جمع شده بودند و تماشا مى كردند و اين ها هم با همين حالت داد و بيداد به خانه رفتند.صفوان مى گفت: صبح در تاريكى امام صادق را ديدم كه در خانه آن آقايى كه ديروز داد و بيداد مى كردند، رفته و در خانه شان را مى زند. گفتم: آقا در اين تاريكى آمده اى چه كنى؟ گفت:قرآن مى فرمايد: خويش و قوم هايتان را حفظ كنيد. من ديروز با او در خيابان داد و بيداد كردم. امروز آمده ام در اين صبح سحر حالشان را بپرسم. يك دختر بچه آمد در خانه گفت: بله!
امام صادق گفت: به پدرت بگو بيايد. پدرش آمد و گفت: آقا آمده اى چه كنى؟ سحر است! گفت: چون ديروز بلند با شما حرف زدم خواستم اين ناراحتى برطرف شود. امام صادق او را بغل گرفت و هر دو مدتى همديگر را بغل كردند و گريه كردند. اگر شما شيعه امام صادق هستى اين امام صادق شماست.
✾📚 @Dastan 📚✾
✨🍃براتون :
🍃🍃یک دل شاد
✨✨یک لب خندون
🍃🍃یک زندگی آورم
✨✨یک خانواده صمیمی
🍃🍃یک دنیا سلامتی و شادی آرزومندم
✨✨صبحتون شاد شاد
✾📚 @Dastan 📚✾
🌸🍃🌸🍃
#فضایل_امیرالمومنین
حضرت محمد (ص) از امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام پرسیدند:
اگر مردی را در حال ارتکاب فحشایی گناهی دیدی چه میکنی؟ مولا امیرالمؤمنین پاسخ دادند: او را میپوشانم رسول الله پرسیدند: اگر دوباره او را در حال ارتکاب گناه دیدی چه؟ مولا باز هم جواب دادند: او را میپوشانم.
رسول الله سه مرتبه این سوال را پرسیدند و مولا امیرالمؤمنین هر سه بار، همان پاسخ را دادند. حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند: جوانمردی جز علی نیست. آنگاه رسول الله رو به اصحاب کردند و فرمودند: برای برادران خود پرده پوشی کنید
#مستدرکالوسائلج۱۲ص۴۲۶
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆كيفر تارك نهى از منكر
🍃شيخ طوسى (قدس سره ) به سند خود از امام صادق (عليه السلام) نقل مى كند: دو فرشته از طرف خدا ماءمور شدند تا مردم قريه اى را (به خاطر گناهانشان ) به هلاكت برسانند، وقتى اين دو فرشته شبانه وارد آن قريه شدند، ديدند كه مردى در دل شب برخاسته و به راز و نياز و تضرع پرداخته و با خدا مناجات مى كند. يكى از فرشتگان به ديگرى گفت : به سوى خدا برگرديم و درباره اين مرد عابد سؤ ال كنيم كه آيا جزء هلاك شدگان است يا خير؟
🍃ديگرى گفت : من آنچه را كه ماءمورم انجام مى دهم و ديگر نياز به سؤ ال نيست .
فرشته نخست به سوى خدا مراجعه كرده و درباره آن مرد عابد سؤال كرد.
🍃خداوند به آن فرشته اى كه مراجعه نكرده بود وحى كرد كه آن مرد عابد را نيز با ساير مردم به هلاكت برسان ((زيرا او هيچگاه به خاطر خشم من به گناهكار، نسبت به گناهكاران خشم نكرد و نهى از منكر ننمود)).
🍃اما فرشته اى كه مراجعه كرده بود تا در مورد آن مرد عابد سؤ ال كند، مشمول غضب الهى گرديد و خداوند او را به جزيره اى انداخت و كيفر نمود.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆مجازات نمك نشناسان
🔅روزى جمعى از طايفه ((بنى صنبه )) كه بيمار شده بودند به حضور رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) آمدند، رسول بزرگوار (صلى الله عليه و آله ) به آنها فرمود: ((چند روز در مدينه باشيد تا با مراقبت هاى مستقيم و غير مستقيم ، از اين بيمارى نجات يابيد و بعد شما را به سوى نزديكانتان خواهيم فرستاد.
آنها پيشنهاد كردند اگر ما در اينجا بمانيم ، ما را به خارج از شهر بفرستيد تا از آب و هواى مساعد آنجا بهره مند گرديم .
🔅پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) علاوه بر اين كه پيشنهاد آنها را پذيرفت ، فرمود: چند شتر كه جزء بيت المال است با خود ببريد تا از چراگاه بهره مند شوند، شما نيز از شير آنها استفاده كنيد، آنها قبول كردند و با چند شتر به بيرون شهر رفتند و پيامبر (صلى الله عليه و آله ) چند نفر را نيز براى نگهبانى شترها با آنها فرستاد.
🔅در آنجا به زندگى طبيعى خويش پرداختند و بعد از چند روز از بيمارى نجات يافتند، جالب اينكه نگهبانان شترها كه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرستاده بودند از آنها پذيرايى مى كردند.
🔅بيماران خوب شدند ولى بر اثر دورى از اسلام ، خوى جاهليت در درونشان بود به جاى قدردانى و نمك شناسى از سه نگهبان شترها، آن سه نفر را كشتند و شترها را با خود برداشته و فرار كردند.
🔅خبر كشته شدن آن سه نفر و فرار آن نمك نشناسان به پيامبر (صلى الله عليه و آله ) رسيد، پيامبر (صلى الله عليه و آله ) دستور دستگيرى آنها را صادر كرد و آنها چون راه هاى اصلى را نمى شناختند، به زودى در بيابان توسط ماءموران پيامبر (صلى الله عليه و آله ) دستگير شده و به حضور پيامبر (صلى الله عليه و آله ) آورده شدند، چند ساعتى در بازداشتگاه حكومت اسلامى به سر بردند، تا اينكه آيه محارب نازل گرديد:
انما جزاء الذين يحاربون الله و رسوله و....
🔅((كيفر آنها كه با خدا و پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به جنگ مى پردازند و در روى زمين دست به فساد مى زنند، اين است كه يا اعدام شوند يا به دار آويخته گردند و يا دست و پايشان بر خلاف يكديگر (دست راست با پاى چپ و دست چپ با پاى راست ) قطع گردد و يا از سرزمين خود تبعيد شوند، اين رسوايى آنها در دنيا است و در آخرت مجازات بزرگى دارند)).
🔅طبق بعضى از روايات ، پيامبر (صلى الله عليه و آله ) يكى از آنها را اعدام كرد و ديگرى را به دار آويخت و در مورد سومى دستور داد دست راست و پاى چپش را قطع نمايند.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹
وقتی دلت از همه ی دنیا می گیره
وقتی قفل دلت حتی با خنده هم باز نمیشه
وقتی دلت می خواد زانوهاتو در آغوشت بگیری و به اندازه ی بزرگی خدا گریه کنی
وقتی همه چیز خوبه ولی دلت زخمی شده
وقتی خودت خوب و سلامتی، اما دلت به هر دلیلی سخت گرفته ...
... کافیه نگاهی به آسمون بندازی و اون موقع ست که خدا رو پیدا می کنی و از شدت شرم سرت رو میندازی پایین...
نمی دونی چند وقته که صداش نکردی که حتی یادت رفته خدا کجا هست!
اما همین طور که سرت پایینه یه نگاهی به قلبت بنداز...
ببین خدا چند وقته پشت در قلبت منتظره تا در رو باز کنی و از اون به بعد امید و عشق میشه صاحب قلبت...
خدا جونم مثل همیشه اومدم سراغ خودت...
خدایا فقط خودت می دونی که دلم گرفته...
خدایا مثل همیشه خودت دستهای ضعیف مرا بگیر...
بگذار مثل همیشه به غم پوزخندی بزنم که من خدایی چون تو دارم... بزرگتر از
آنچه که توصیف شود... پنجره قلبمان باز باشد برای ورود خدا🙏
طاعات و عباداتتون قبول ،
التماس دعا🙏
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا 🌷
#آثار_تجزیه_و_تحلیل_شکستها!
🌷وقتی بعد از انجام عملیات برون مرزی محمد رسول الله به مواضع خودی برگشتیم، احمد متوسلیان بچهها را جمع کرد و سخنرانی نمود. میگفت: برادرهای عزیز من! از همین حالا به فکر تجزیه و تحلیل نقاط قوت و ضعف این حمله باشید. شیعه کسی است که از دل یک شکست تاکتیکی، بزرگترین پیروزیهای استراتژیکی را بیرون میکشد. شیعه نه از مشاهده نقاط قوت خود دچار غرور میشود و نه با دیدن نقاط ضعف خود، دستخوش یأس و وادادگی میشود.
🌹خاطره ای به یاد سردار جاويدالاثر حاج احمد متوسليان
#راوی: رزمنده دلاور سردار سعید قاسمی
📚 کتاب "راز آن ستاه"؛ (سرگذشت نامه شهید رضا چراغی)
منبع: وب سایت برش ها
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
✾📚 @Dastan 📚✾
🔵 شاد کردن دل مومن
✍️ آیت الله بهجت (ره): وقتی دل مؤمنی را شاد كنید، خدا از لطف، مَلکی را خلق میکند که آن ملک، شما را از بلاها و تصادفات و... حفظ میكند. این که میبینید در برخی تصادفات بعضیها محفوظ میمانند در حالی که به نفر کناری آنها آسیب وارد میشود به سبب این است که آن شخصِ محفوظ مانده، در مسرّت اهل ایمان نقش داشته است.
📚 برگی از دفتر آفتاب، ص ١٨۴.
#آیت_الله_بهجت_ره
✾📚 @Dastan 📚✾
📚 امام زمان(عجل الله) وقضای حوائج مومنین
سید محمد تقی موسوی اصفهانی
مولف کتاب مکیالالمکارم میگوید:
سه سال پیش از تألیف کتاب ،قرضهای زیادی بر عهدهام جمع شد.
پس در یکی از شبهای ماه رمضان به آن حضرت و پدرانش علیهم السلام متوسل شدم و حاجتم را ذکر کردم و بعد از طلوع آفتاب که از مسجد مراجعت نمودم و خوابیدم،
آن حضرت در خواب به من فرمود:
قدری باید صبر کنی تا از مال دوستان خاص خود بگیریم و به تو برسانیم.
خوشحال و مسرور از خواب بیدار شدم
و شکر خدای را به جای آوردم
و چون مدّت کوتاهی گذشت یکی از برادران که او را به صلاح و خوبی میشناختم و از وی نسیم دل انگیز میشنیدم به نزد من آمد و مبلغی داد و گفت: این از سهم امام علیه السلام است. پس خیلی مسرور گشتم و با خود گفتم: « هذا تَأْویلُ رُؤْیایَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبّی حَقّاً »این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را به حقیقت رسانید.
ای برادران دینی شما را سفارش میکنم که حوائج خودتان را بر آن حضرت عرضه کنید، هر چند که هیچ امری بر وی پوشیده نیست...
📚 مکیالالمکارم جلد ۱ ص۱۹
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆نفرين عارف سالك
❄️شبى ، ملا احمد ارسنجانى كه در شيراز اقامت داشتند، از كوچه پشت منزلشان صداى داد و فريادى مى شنود ايشان مى پرسد كه چه خبر است ؟
❄️شخصى مى رود و برمى گردد و مى گويد كه دخترى كه از طبقه ضعيفى هستند مورد توجه شاهزاده قرار گرفته و آمده اند تا او را به زور براى شاهزاده قاجار ببرند.
مشير، كه از سران شيراز بوده و در محضر ملااحمد حضور داشته ، مى گويد: آقا در همان لحظه سر بلند كرد و گفت : خدايا او را از گرسنگى به هلاكت برسان .
❄️مشير نقل مى كند كه با خود گفتم : اين چه نفرينى بود كه ايشان كرد، مگر مى شود شاهزاده قاجار از گرسنگى بميرد؟!
❄️مشير مى گويد: چيزى نگذشت كه خبر جنايات شاهزاده به دربار تهران رسيد، او را جلب كردند و به زندان انداختند. روزى به تهران رفته بودم ، در بازار از وزرا، از شاهزاده سؤ ال كردم .
❄️گفتند: در زندان انفرادى است .
گفتم : مى شود كه به ديدن او رفت ؟ مرقومه اى نوشتند كه من اجازه دارم به ديدن شاهزاده بروم .
❄️وقتى به ديدن او رفتم ، بعد از احوالپرسى پرسيدم چيزى ميل دارى كه برايت بياورم .
گفت : نمى گذارند كه چيزى وارد سلول من بشود.
❄️گفتم : تو كارى نداشته باش هر چه مى خواهى بگو تا برايت حاضر كنم .
❄️گفت : فقط يك نان و كباب اگر به من برسد ديگر باكى ندارم كه بميرم . رفتم دستور دادم كه يك نان و كباب خريدند و بازگشتم . به دليل اينكه من از درباريان بودم ، كسى جراءت نمى كرد مرا تفحص كند.
❄️وقتى وارد سلول شدم ، ديدم او مرده . فورا به ياد نفرين آن عارف سالك افتادم كه فرمود: خدايا او را از گرسنگى به هلاكت برسان .
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 خاطره جالب حاج حسین یکتا، درباره امر به معروف متفاوت در هواپیما
✾📚 @Dastan 📚✾
🔴 شيطان در آخرالزمان با تمام توان خود میتازد...
✍آخرالزمان چون نزديك نابودی ابليس است ، تمام سعی و تلاش خود را برای تأخير در ظهور و گمراهی مردمان به كار خواهد بست . آنقدر در آخرالزمان اين مسائل رونق میگيرد كه وقتی ندای آسمانی به نفع امام زمان علیهالسلام بلند میشود ، نعرهای هم از جانب شيطان شنيده میشود كه بعضیها ، حق و باطل را اشتباه میكنند .
حضرت امام صادق علیهالسلام در مورد زمان ظهور حضرت و نشان آن فرمودند :
منادی نام قائم «عجل الله تعالی فرجه الشریف» را ندا میدهد .
پرسيدم : آيا اين ندا را بعضی میشنوند يا همه ؟
حضرت فرمودند : «همه ! هر قومی به زبان خودش میشنود» .
پرسيدم : پس با اين حال ، ديگر چه كسی با حضرت مخالفت میكند ، در حالی كه نام او ندا داده شده و شكی در حقانيت او نيست ؟
حضرت فرمودند : ابليس آنها را رها نمیكند ، تا اينكه در آخر شب ندای ديگری بدهد . پس مردم دچار شك میشوند .
📚كمالالدين و تمام النعمة ، ج ۲ ، ص ۶۵۰ .
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆مجازات خودبينى
🌴حضرت عيسى (عليه السلام) كه برنامه سياحت و بيابان گردى ، از دستورهاى دينش بود. در يكى از سياحت هاى خود، يكى از دوستانش كه كوتاه قد بود و همواره در كنار حضرت عيسى (عليه السلام) ديده مى شد، به همراه عيسى (عليه السلام) به راه افتاد، تا با هم به دريا رسيدند، عيسى با يقين خالص و راستين گفت : بسم الله سپس روى آب حركت كرد، بى آنكه غرق شود.
🌴آن شخص قدكوتاه وقتى كه عيسى را ديد كه بر روى آب راه مى رود، با يقين خالصانه ، گفت : بسم الله و سپس بر روى آب به راه افتاد بى آنكه غرق بشود، تا به عيسى (عليه السلام) رسيد، ولى در همين
🌴حال ((خودبينى ))او را گرفت و با خود گفت : اين عيسى روح الله است كه بر روى آب گام برمى دارد و من نيز روى آب حركت مى كنم ؛ فما فضله على ؟ بنابراين عيسى (عليه السلام) چه برترى بر من دارد؟
🌴به دنباله اين فكر، همان دم زير پايش بى قرار شد و در آب فرو رفت و فرياد مى زد: اى روح الله ! دستم به دامانت ، مرا بگير و از غرق شدن نجات بده .
🌴عيسى (عليه السلام) دست او را گرفت و از آب بيرون كشيد و به او فرمود: اى كوتاه قد، مگر چه گفتى ؟ (كه در آب فرو رفتى )
🌴گفتم : اين روح الله است كه بر روى آب مى رود، من نيز بر روى آب مى روم (بنابراين چه فرقى بين ما هست ) خودبينى مرا فرا گرفت (و در نتيجه به مكافاتش رسيدم ).
🌴حضرت عيسى (عليه السلام) فرمود: تو خود را (بر اثر خودبينى ) به مقامى كه خدا آن را براى تو قرار نداده ، نهادى خداوند بر تو غضب كرد، اكنون از آنچه كه گفتى ، توبه كن .
🌴او توبه كرد، آنگاه به مرتبه اى كه خدا برايش قرار داده بود، بازگشت . امام صادق (عليه السلام) پس از نقل ماجراى فوق فرمود: فاتقوا الله و لا يحسدن بعضكم بعضا پس از خدا بترسيد و پرهيزكار باشيد، نسبت به همديگر حسد نبريد.
✾📚 @Dastan 📚✾
🌺🍃سلام دوستان مهربانم
🍃🍃صبح تون بخیر
🌺🍃روزے پر از آرزوهاے زیبا برای تان خواهانم
🍃🍃روز و روزگارتون خوش
🌺🍃خوشے های تان بادوام
✾📚 @Dastan 📚✾
#فضایل_امیرالمومنین
حضرت اميرالمؤمنين امام علی علیه السلام مقدار "پنج بار شتر" خرما براى شخصى آبرومند که از كسى تقاضاى كمك نمى كرد فرستادند . یک نفر که در آن جا حضور داشت به امیرالمؤمنین گفت : "آن مرد كه تقاضاى كمك نكرد ، چرا براى او خرما فرستادید ؟ يك بار شتر هم براى او كافى بود!"
امام علی (ع) به او فرمودند:
"خداوند امثال تو را در جامعه ما زياد نكند ! من می بخشم و تو بخل مى ورزى !؟ اگر من آن چه را كه مورد حاجت او است ، پس از درخواست کردن بدهم ، چيزى به او نداده ام ؛ بلكه قيمت آبرویش را به او داده ام ؛ زيرا اگر صبر كنم تا از من درخواست كند، در حقيقت او را وادار كرده ام كه آبرويش را به من بدهد."
#وسائلالشيعةج۲ص۱۱۸
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆عاقبت طمع ورزى
🌴بعد از آنكه لقمان از بردگى نجات يافت ، روى به تجارت آورد و مال بسيار اندوخت . هر كس احتياجى داشت بدون ضمانت به وى قرض مى داد. در همان حال لقمان ، طلبى از رئيس قبيله اى داشت ؛ پس پسر خود را براى اخذ آن طلب ، به مسافرت فرستاد، اما قبل از رفتن پسر را پند داد و گفت : در بين راه به درختى برخورد مى كنى كه در كنار چشمه اى قرار دارد؛ درخت بسيار پربرگ و سرسبز و خرمى است . در پاى آن درخت فرود نيا! بعد از آن به شهرى خواهى رسيد و بزرگ آن شهر تقاضاى ازدواج با دخترش را به تو مى كند، حذر كن و قبول منما! چون به نزديك مديون رسيدى ، صاحبخانه شب از تو مى خواهد كه بر تختى بخوابى كه كنار درياست . مبادا كه بر آن بخوابى ! اگر پيرى روشن ضمير با تو همراه شد هر چه گفت : سخنش را بپذير.
🌴اين بگفت و با پسر وداع كرد. پسر در راه به پيرمردى برخورد كرد كه شخصى حكيم به نظر مى رسيد. با هم همسفر شدند. چون به چشمه آب رسيدند، پير گفت : پياده شو استراحتى كنيم .
🌴پسر گفت : پدرم از من خواسته است در اين مكان پياده نشوم .
🌴پير گفت : مشكلى نيست ، پياده شو.
پسر به ياد حرف پدر افتاد كه اگر پيرى به تو دستور داد، اطاعت كن ، بنابراين پياده شد.
بعد از استراحت در زير درخت به خواب رفت . مارى از درخت پايين آمد و قصد پسر كرد. پير عصايش را بر گردن مار گذاشت ؛ او را كشت و سرش را جدا كرد و در كيسه خود گذاشت چون پسر از خواب بيدار شد، پير گفت : هدف پدرت از منع اقامت در اين مكان ، اين مار بوده است .
🌴در ادامه راه به شهرى رسيدند. بر بزرگ شهر وارد شدند و چندى آنجا ماندند. دختر رئيس قوم به پسر لقمان علاقه پيدا كرد و پدرش به پسر تقاضاى ازدواج داد. پسر قبول نكرد.
پير گفت : اين دختر صاحب زيبايى و مال و جاه است . خوب است كه ازدواج با او را قبول كنى .
🌴پسر طبق دستور لقمان ، سخن پير را پذيرفت و دختر را به نكاح خود درآورد. شب زفاف پير، سر مار را به جوان داد و گفت : در زير دامن عروس ، اين سر مار را دود كن و منتظر بمان ! شب ، جوان دستور پير را به كار بست .
با رسيدن دود سر مار به زرى دامن عروس ، ناله اى كرد و بيهوش شد و بعد كرم بزرگى از او جدا شد و در دم مرد.
🌴پس از چند لحظه ، عروس به هوش آمد. چند روزى را با عروس به خوبى گذرانيدند و سپس راهى شهر ديگر شدند.
🌴چون به خانه شخص طرف معامله رسيدند، ضيافت پر شكوهى به افتخار پسر لقمان برپا نمودند.
🌴هنگامى كه شب فرا رسيد، آن مرد قدرتمند و صاحب مال از پسر لقمان خواست كه بر تختى كه در كنار دريا است بخوابد. پسر لقمان قبول نكرد، اما پير از او خواست كه بخوابد.
پسر لقمان بر آن تخت خوابيد و پسر صاحبخانه هم صد متر آن طرف تر بر تخت ديگرى خوابيده بود. پير از پسر لقمان خواست برخيزد و تخت ها را جابه جا كند. بدين ترتيب تخت پسر لقمان را با تخت پسر صاحبخانه عوض كردند.
🌴از خصوصيات اين نابكار اين بود كه هر كس به دنبال طلب خود مى آمد، اول به او احترام مى گذاشت ؛ اما شب او را در دريا غرق مى كرد، آن شب هم آن شخص آمد و به خيال خود پسر لقمان را در دريا انداخت .
🌴چون صبح شد، مشاهده كرد كه پسر خودش بوده نه پسر لقمان . عزا در آن خانه به پا شد. پسر لقمان طلب خويش بگرفت و حركت نمود. به شهر اول رسيد همسرش را با اموال بسيار برداشت و به سوى ديار خويش رهسپار شد.
✾📚 @Dastan 📚✾
🔸یکدیگر را قضاوت نکنیم
✍ علیرضا مکتبدار
🌾🌾(هر پرهیزکاری گذشته ای دارد و هر گناهکاری آیندهای)
🍃🍃ما انسانها معمولاً خود را برتر از دیگران میدانیم؛ هر چند در زبان، ریاکارانه و یا از سر عادت با دیگران تعارف کرده و خود را ناقص و کوچک جلوه دهیم، اما در واقعِ امر، حبّ ذات و خویشتندوستی مانع آن است که در کنار بدیها و نقایص دیگران، گوشه چشمی نیز به خوبیها و زیباییهای آنان داشته باشیم. نگاهی این چنین، عاقلانهترین نوع نگاه است که هر انسانی میتواند از روزن آن به دیگران بنگرد چرا که هیچ انسان عادیای، کامل و بدون عیب و نقص نیست.
✨✨هر انسانی، هرچند که عمری را به عبادت و پرهیزکاری گذرانده باشد، به هر روی در برههای از زندگی خویش خطا و لغزش داشته و دامنی به میِ گناه تر کرده است، همانگونه که هر انسان خطاکار و گناهپیشهای، آیندهای در پیش دارد که چه بسا در آن فرصت اصلاح خویشتن و جبران مافات را بیابد. پس نه پرهیزکار باید به پرونده درخشان خویش مغرور گردد و در دیگران به چشم حقارت بنگرد و نه فرد گناهکار از آینده درخشانی که میتواند برای خود رقم زند، چشم پوشد.
#اخلاق_اجتماعی
#قضاوت
✾📚 @Dastan 📚✾
🔆حيوانات مسخ شده
🍃حضرت على (عليه السلام) مى فرمايد: روزى از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) پرسيدم : يا رسول الله حيوانات مسخ شده كدامند؟ حضرت فرمود: آنها سيزده حيوان هستند.
فيل ، خرس ، خوك ، ميمون ، مارماهى ، سوسمار، شب پره (يا پرستو)، كرم سياه ، عقرب ، عنكبوت ، خرگوش ، سهيل و زهره (نام دو حيوان دريايى است ).
🍃آنگاه پرسيدم : علت مسخ اينها چه بوده است ؟ حضرت فرمود:
🍃فيل : مردى لوطى (اهل لواط) بود؛ خرس ، مردى بود كه مردها را به خود مى خواند؛
🍃خوك : عده اى نصرانى بودند كه از خدا خواستند تا غذاى آسمانى بر آنها بفرستد و با اينكه خواسته شان عملى شد بر كفر خود افزودند؛
🍃ميمون : كسانى بودند كه روز شنبه برخلاف دستور دينشان ماهى مى گرفتند؛
🍃مارماهى : مرد ديوثى بود كه همسرش را در اختيار مردم مى گذاشت ؛
🍃سوسمار: باديه نشينى بود كه سر راه حاجيان را مى گرفت و اموالشان را مى ربود؛
🍃شب پره : دزدى بود كه خرماهاى مردم را از سر درختان سرقت مى كرد؛
🍃 كرم سياه : سخن چينى بود كه ميان دوستان جدايى مى انداخت ؛
🍃 عقرب : مرد بدزبانى بود كه هيچ كس از نيش زبانش آسوده نبود؛
🍃عنكبوت : زنى بود كه به شوهرش خيانت كرده بود؛
🍃 خرگوش : زنى بود كه غسل حيض و غيره نمى كرد؛
🍃سهيل : گمرك چى بود در يمن ؛ و زهره : زنى نصرانى بود و اين زن همان است كه هاروت و ماروت را فريفت .
✾📚 @Dastan 📚✾
#با_شهدا
🔸یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که میآی میایستی وسط بچهها نماز؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.»
🔹تسبیح را برداشت و همان طور که میچرخاندش، گفت «این کار فلسفه داره. من جلوی اینها نماز میایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و اینها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً بهشان بگم بیایین نماز بخونین!؟»
🔸قرآن هم که میخواست بخواند، همین طور بود. ماه رمضانها بعد از سحر کنار بچهها مینشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن میخواند. همه دورش جمع میشدیم. من هم قرآن دستم می گرفتم و خط به خط با او می خواندم. اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. میگفت به جای این که چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم، باید با عمل خودمان نشانش بدهیم.
🌹شهيد ستاری به روايت همسر
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🍂دو برادر بودند كه يكی از آنها معتاد و ديگری مردی متشخص و موفق بود.
🍂برای همه معما بود كه چرا اين دو برادر كه هر دو در يک خانواده و با يک شرایط بزرگ شده اند، سرنوشتی متفاوت داشتهاند؟
🍂از برادرِ معتاد، علت را پرسيدند. پاسخ داد: علت اصلی شكست من، پدرم بوده است! او هم يک معتاد بود، خانواده اش را كتک می زد و زندگی بدي داشت. چه توقعي از من داريد؟ من هم مانند او شدهام.
🍂از برادر موفق دليل موفقيتش را پرسيدند. در كمال ناباوري او گفت: علت موفقيت من پدرم است! من رفتار زشت و ناپسند پدرم با خانواده و زندگیاش را میديدم و سعی كردم كه از آن رفتارها درس بگيرم و كارهاي شايستهای جايگزين آنها كنم.
طرز نگاه هر کس به زندگی،
دنیا و آخرت او را می سازد.
و تا تو نخواهی، کسی نمیتواند،
طرز نگاه خود را به تو غالب کند.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 داستان جالب عقاب عمل در دنیا
از زبان شهید کافی
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆مرگ ذلت بار محمد بن اشعث
🍃✨محمد بن اشعث يعنى پسر سردمدار منافقان (اشعث بن قيس ) در ماجراى كربلا از سركردگان لشكر عمر سعد بود و در جريان شهادت حضرت مسلم (عليه السلام) امير لشكر ابن زياد بود. اين ناپاك و ناپاك زاده در روز عاشورا شنيد امام حسين (عليه السلام) چنين دعا مى كند:
اللهم انا اهل بيت نبيك و ذريته و قرابته فاقصم من ظلمنا و غضبنا حقنا انك سميع قريب .
🌱خدايا ما از دودمان پيامبر تو و بستگان نزديك او هستيم ، در هم بشكن آن كس را كه به ما ظلم كرد و حق ما را غصب نموده ، تو شنوا و نزديك هستى .
🌱محمد بن اشعث به پيش آمد و با كمال بى شرمى ، به امام حسين (عليه السلام) گفت : ((تو چه خويشاوندى با رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) دارى ؟!)).
🌱امام حسين (عليه السلام) دست به دعا برداشت و عرض كرد: ((خدايا! محمد بن اشعث مى گويد بين من و رسول خدا خويشى و قرابتى نيست ، اللهم ارنى فيه هذا اليوم ذلا عاجلا؛ خداوندا در اين روز، ذلت و خوارى او را سريعا به من بنمايان )).
🌱پس از چند لحظه ، محمد بن اشعث رفت كه قضاى حاجت كند، در اين هنگام ، عقرب سياهى او را آنچنان گزيد كه همان دم روى كثافت خود افتاد و ديگر نتوانست عورت خود را بپوشاند و در همان حال به جهنم واصل شد.
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
⚜️ فروشگاه محصولات ارگانیک برکات ⚜️
✅ عرضه انواع داروهای #طب_اسلامی
✅ ارائه مشاوره و مزاج شناسی
✅ انواع محصولات خوراکی ارگانیک و سالم
✅ انواع لوازم آرایشی و بهداشتی گیاهی
✅ ارسال داروها و محصولات به سراسر کشور
✅ هر آنچه که برای زندگی سالم نیاز دارید مطالب ناب پزشکی همه و همه در کانال محصولات ارگانیک برکات
🔷 عرضه داروهای طب اسلامی تایید شده آیت الله تبریزیان
🔶 انواع محصولات خوراکی ارگانیک و سالم
🔹 انواع محصولات آرایشی و بهداشتی گیاهی
🔸 روغن شحم، قند و شکر قهوهای، نوره، کرمهای گیاهی و...
💯 با یک بار خرید مشتری دائمی خواهید شد.
📌 کرج مشکین دشت
کانال اعتماد سازی
@mahsulpak_etemad
کانال ما در ایتا دنبال کنید 👌👌🔻
http://eitaa.com/joinchat/1039925254C2a29e59c9b
http://eitaa.com/joinchat/1039925254C2a29e59c9b
🔸همیشہ یک سفارش به ما میکرد.
می گفت: « اگه در معرض گناہ قرار گرفتید و خواستید دچار لغزش نشید و از اون گناہ فرار کنید
🔸خودتون رو با خواندن قرآن و نماز یا مطالعہ📕 و ورزش مشغول کنید تا حواستون از اون محل و از اون گناہ پرت بشه.
#شهید_حمید_باکری
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆چاهى وحشتناك در راه مكه
🍃مهدى عباسى (سومين خليفه عباسى ) سالى با همراهان از بغداد عازم مكه براى انجام مناسك حج شد وقتى كه به بيابان ريگستان ((فتق العبادى ))(در شمال عربستان ) رسيدند، آبشان تمام شده بود و شدت گرما و تشنگى آنها را درمانده كرده بود به گونه اى كه بعضى صدا به گريه بلند كردند.
🍃مهدى دستور داد در همان بيابان چاهى حفر كنند، كارگرها با شتاب مشغول كندن چاه شدند، وقتى كه به نزديك قرارگاه (آب ) رسيدند، بادى از چاه آنها را فرا گرفت ، آنها از ترس بيرون آمدند، على بن يقطين در آنجا حاضر بود، براى دو نفر مزد زياد تعيين كرد، آنها حاضر شدند كه چاه را حفر كنند تا به آب برسد.
🍃آنها وارد چاه شدند ولى به سرنوشت كارگران اول دچار شده و وحشت زده از چاه بيرون آمدند در حالى كه رنگشان پريده بود.
على بن يقطين از آنها پرسيد: چه خبر؟
آنها گفتند: ما در درون چاه ، اثاثيه خانه و جسد چند مرد و زن را ديديم ، همين كه به چيزى از جسد آنها اشاره مى كرديم (بر اثر پوسيدگى ) مثل پودر مى شد و در هوا منتشر مى گشت .
🍃مهدى عباسى از علت اين موضوع از حاضران پرسيد: هيچ كس نتوانست جواب بدهد.
تا اين كه امام كاظم (عليه السلام) (كه به حج مى رفت و در آنجا حاضر شده بود) فرمود: اين جسدها، مربوط به اصحاب احقاف (قوم عاد) هست كه خداوند بر آنها (به خاطر گناهانشان ) غضب كرد و آنها و خانه و اموالشان را در اين سرزمين (ريگستان ) فرو برد.
✾📚 @Dastan 📚✾
آیت الله جوادی آملی:
در لیالی قدر هم ظرف بخواهیم هم مظروف.
مشکل ما از ظرف است ...چون ظرف دل ما کوچک است خداوند به انداره ظرف ما می دهد..
پس باید دعا کرد و هم تلاش تا ظرف وجودی مان وسیع شود...
✾📚 @Dastan 📚✾