خطرناکتر از عقرب،
عقربه های ساعتی ست که
بدون یاد خدا،
طـــی شود.
✾📚 @Dastan 📚✾
✨🍃🍃✨🍃✨🍃✨🍃
#داستان_آموزنده
🔆فرزند جاهل خلیفه
🌱«مهدی عباسی» سومین خلیفهی عباسی پسری داشت به نام «ابراهیم» که شخصی منحرف بود و بهخصوص نسبت به امیرالمؤمنین علیهالسلام کینه و عداوت داشت.
🌱روزی نزد مأمون، هفتمین خلیفهی عباسی آمد و گفت: در خواب علی علیهالسلام را دیدم که باهم راه میرفتیم تا به پلی رسیدیم، او مرا در عبور از آن پل مقدم میداشت.
🌱من به او گفتم: تو ادعا میکنی که امیر بر مردم هستی، ولی ما از تو به مقام امارت سزاوارتر میباشیم، او به من پاسخ رسا و کاملی نداد.
مأمون گفت: «آن حضرت به تو چه پاسخی داد؟» گفت: «چند بار به من این نوع «سلاماً سلاماً» سلام کرد.»
🌱مأمون گفت: «سوگند به خدا حضرت رساترین پاسخ را به تو داده است.» ابراهیم گفت: چطور؟ مأمون گفت: تو را جاهل و نادان که قابل پاسخ نیستی معرّفی کرد، چراکه قرآن در وصف بندگان خاص خود میفرماید:
🌱«بندگان خاص خداوند رحمان آنها هستند که با آرامش و بی تکبّر بر روی زمین راه میروند، هنگامیکه جاهلان آنها را مخاطب میسازند، در پاسخ آنها سلام گویند.» (سورهی فرقان، آیهی 63) که نشانهی بیاعتنایی توأم با بزرگواری است؛ بنابراین علی علیهالسلام تو را آدم جاهل معرفی کرده، از این رو که به پیروی از قرآن با جاهل سبکمغز اینگونه باید برخورد کرد.
📚(حکایتهای شنیدنی، ج 2، ص 20 -سفینه البحار، ج 1، ص 79)
✾📚 @Dastan 📚✾
12.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت یک تجربهگر مرگ موقت از دیدن چهره مبارک امام حسین علیه السلام و ماجرای شفاعت شدن توسط ایشان...
باعث شد برای لحظاتی برنامه متوقف بشه
✾📚 @Dastan 📚✾
#پندانه
آيا زمستان سختی در پيش است؟!
سرخ پوستان از رييس جديد پرسیدند: آيا زمستان سختی در پيش است؟
رييس جوان قبيله که نمی دانست چه جوابی بدهد گفت: برای احتياط برويد هيزم تهيه کنيد. سپس به سازمان هواشناسی زنگ زد:
آقا امسال زمستان سردی در پيش است؟
و پاسخ شنید: اينطور به نظر می آید.
پس رييس دستور داد که بيشتر هيزم جمع کنند، و بعد يک بار ديگر به سازمان هواشناسی زنگ زد:
شما نظر قبلی تان را تأييد می کنيد؟
و پاسخ شنید: صد در صد.
رييس دستور داد که همه سرخپوستان، تمام توانشان را برای جمع آوری هيزم بيشتر بکار ببرند. سپس دوباره به سازمان هواشناسی زنگ زد: آقا شما مطمئنيد که امسال زمستان سردی در پيش است؟
و پاسخ شنید: بگذار اينطور بگویم؛ سردترين زمستان در تاريخ معاصر.
رييس پرسید: از کجا می دانيد؟
و پاسخ شنید: چون سرخ پوستها دارند دیوانه وار هيزم جمع میکنند!
برخی وقت ها ما خودمان مسبب وقايع اطرافمان هستيم
حالا بنظر شما خودرو، دلار، گوشت، مرغ و ... باز هم گران می شود!؟ کمتر هیزم جمع کنیم!
✾📚 @Dastan 📚✾
💥💥💥💥💥💥💥
#داستان_آموزنده
🔆ابن صرح
🌼روزی پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم برای اصحاب به جهت ترغیب ایشان به جهاد فرمود: در زمان سابق مرد صالحی بود که ابن صرح نام داشت و بسیار شجاع بود. در زمان او پادشاه ظالمی بود که از خدا بیخبر بود و مردم هم از او متابعت میکردند.
🌼هر چه او آنها را امربهمعروف و نصیحت مینمود، تأثیری نداشت. تا آنکه با اسلحه و لباس جنگی بیرون شهر آمد؛ پس نمیگذاشت قافله برای خریدن متاع به شهر وارد یا خارج شوند.
🌼تا آنکه پادشاه لشکری به جنگ او فرستاد و مدتی با او جنگیدند؛ اما او مغلوب نمیشد و ماههای طولانی این درگیری به طول کشید.
عاقبت مخفیانه، زوجهی او را گول زدند تا دست و پای او را در خواب با طناب ببندد و بعد آنها را صدا بزند، بیایند و او را دستگیر کنند.
🌼شب اول با طناب دست و پای او را بست؛ اما او بیدار شد و طناب را ارّه کرد و علّت را از زنش جویا شد. گفت: میخواستم ببینم شجاعت تو چقدر است؟
🌼شب دوم در خواب با زنجیر این عمل را تکرار نمود. باز او زنجیر را پاره کرد؛ اما شب سوم با مو (ی گیسوی ابن صرح که بلند بود یا موی بعضی حیوانات) او را در خواب بست و سپاهیان پادشاه را صدا زد، آمدند او را دستگیر نمودند.
🌼نزد پادشاه آوردند و لب و گوش و بینی و انگشتان او را بریدند و به ستونی در قصر پادشاه بستند و خوشحالی و لهو و لعب میکردند و شراب میخوردند و گاهی به روی او میریختند. ابن صرح به خدا عرض کرد: «اگر اعضای مرا قطعهقطعه کنند، چون در راه توست، برایم سهل است، ولی میخواهم قدرت خود را بر اینها ظاهرنمایی.»
🌼خداوند دعای او را مستجاب فرمود و مَلَکی نزد ابن صرح فرستاد، مژدهی سلامتی کامل به او داد و به او گفت: «خودت را حرکت ده تا این قصر به لرزه در آید و خراب شود و همه هلاک شوند.»
به قدرت خداوندی قصر خراب شد و همه در زیر قصر هلاک شدند.
🌼وقتی پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم این فرمایش را برای اصحاب نقل کردند، اصحاب گفتند: «کدامیک از ما طاقت هزار ماه جهاد را که ابن صرح نمود، دارا میباشیم؟»
🌼جبرئیل نازل شد و سورهی قدر (انّا انزلناهُ فی لیله القدر…) را آورد که در آن خداوند به بندگانش مژده داد که احیا و فضیلت شب قدر، بهتر از هزار ماه جهادی است که ابن صرح نموده است. پس اصحاب با شنیدن این خبر خوشحال شدند.
📚(عنوان الکلام، ص 105)
✾📚 @Dastan 📚✾
#پندانه
#داستان_شب🌙
عشق ودیوانگی
زمانهای بسیار قدیم وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود؛. فضیلت ها و تباهی ها در همه جا شناور بودند. آنها از بیکاری خسته و کسل شده بودند. روزی همه فضایل و تباهی ها دور هم جمع شدند خسته تر و کسل تر از همیشه.ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت: بیایید یک بازی بکنیم؛.مثلا" قایم باشک؛ همه از این پیشنهاد شاد شدند و دیوانگی فورا"فریاد زد من چشم می گذارم من چشم می گذارم....و از آنجایی که هیچ کس نمی خواست به دنبال دیوانگی برود همه قبول کردند او چشم بگذارد و به دنبال آنها بگردد. دیوانگی جلوی درختی رفت و چشمهایش را بست و شروع کرد به شمردن ....یک...دو...سه...چهار...همه رفتند تا جایی پنهان شوند؛ لطافت خود را به شاخ ماه آویزان کرد؛ خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان شد؛ اصالت در میان ابرها مخفی گشت؛ هوس به مرکز زمین رفت؛ دروغ گفت زیر سنگی می روم اما به ته دریا رفت؛ طمع داخل کیسه ای که دوخته بود مخفی شد.و دیوانگی مشغول شمردن بود. هفتاد و نه...هشتاد...هشتاد و یک...همه پنهان شده بودند به جز عشق که همواره مردد بود و نمیتوانست تصمیم بگیرد. و جای تعجب هم نیست چون مه می دانیم پنهان کردن عشق مشکل است. در همین حال دیوانگی به پایان شمارش می رسید. نود و ینج ...نود و شش...نود و هفت... هنگامیکه دیوانگی به صد رسید, عشق پرید و در بوته گل رز پنهان شد. دیوانگی فریاد زد دارم میام Aدارم میام. اولین کسی را که پیدا کرد تنبلی بود؛ زیرا تنبلی، تنبلی اش آمده بود جایی پنهان شود و لطافت را یافت که به شاخ ماه آویزان بود. دروغ ته چاه؛ هوس در مرکز زمین؛ یکی یکی همه را پیدا کرد جز عشق. او از یافتن عشق ناامید شده بود. حسادت در گوشهایش زمزمه کرد؛ تو فقط باید عشق را پیدا کنی و او پشت بوته گل رز است. دیوانگی شاخه چنگک مانندی را از درخت کند و با شدت و هیجان زیاد ان را در بوته گل رز فرو کرد. و دوباره، تا با صدای ناله ای متوقف شد . عشق از پشت بوته بیرون آمد با دستهایش صورت خود را پوشانده بود و از میان انگشتانش قطرات خون بیرون می زد. شاخه ها به چشمان عشق فرو رفته بودند و او نمی توانست جایی را ببیند. او کور شده بود. دیوانگی گفت « من چه کردم؛ من چه کردم؛ چگونه می تواتم تو را درمانکنم.» عشق یاسخ داد: تو نمی توانی مرا درمان کنی، اما اگر می خواهی کاری بکنی؛ راهنمای من شو.» و اینگونه شد که از آن روز به بعد عشق کور است و دیوانگی همواره در کنار اوست.
فضیلت: خوبی ها
تباهی : بدی ها
✾📚 @Dastan 📚✾
🔆🔆
✨✨ما در یک دنیای رنگارنگ زندگی می کنیم
🍃🍃زردی خورشید
💥💥سبزی سبزه
✨✨و آبی آسمان
🍃🍃زندگی ما را پر از رنگ و لعاب کرده اند
💥💥امیدوارم امروز و هر صبحت به رنگارنگی طبیعت باشد
✨✨صبحتون بخیر دوستان😊😊
✾📚 @Dastan 📚✾
✨✨
🔆از عرش تا فرش
✨✨ابن الکواء (مسلمان موافق) از امیرالمؤمنین علیهالسلام سؤال کرد: «از جایی که شما ایستادهاید تا عرش خدا چقدر فاصله است؟»
🍃 امام فرمود: تو برای تعلّم سؤال کن نه برای خودنمایی. امّا جوابت: فاصلهی جایی که من ایستادهام تا عرش خدا این است که مخلصاً بگویی: «لا اله الّا الله» یعنی توحید، انسان را به عرش میرساند و انسان فرشی را عرشی میکند. فاصلهای که ابن الکواء پرسید، همیشه برای مادّه است اما اتصال تجرّدی و صعود معنوی فاصله زمانی و مکانی ندارد.
📚(بحارالانوار، ج 10، ص 122 -اسرار عبادات، ص 199)
✨✨امام علی علیهالسلام فرمود: «کسی که در پاسخ دادن شتاب کند، به درستی نرسد.»
📚(غررالحکم، ج 1، ص 194)
✾📚 @Dastan 📚✾
نقش خاص دختر در قوام خانواده و تربیت نسل بعدی🍃🍃
دختر قرار است در آینده مادر و کانون عاطفه در خانواده شود. از نظر روحی نباید بیقواره بار بیاید. اگر دختر شما عقدهای و بیتوجه بار بیاید، فردا که میخواهد مادری کند نمیتواند نسبت به فرزندانش درست عاطفهپراکنی کند.🪴
اگر دختر شما کرامت نفسش مورد توجه قرار نگیرد، عزیز داشته نشود، موقعی که بزرگ شد نمیتواند فرزندانش را عزیز بدارد.🪴
کسی که تحقیر شد، تحقیر میکند و بیادب میشود، شوهرش و بچهاش را تحویل نمیگیرد، مشکل اجتماعی در ارتباطاتش پیدا میکند.🪴
#روز_دختر
✾📚 @Dastan 📚✾
🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃
#داستان_آموزنده
🔆با دعای امام دیوانه شد
🍁بسر بن ارطاه در زمان پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم، اسلام آورد؛ ولی از خباثت او، آنکه در جنگ صفّین مقابل امیرالمؤمنین علیهالسلام به جنگ آمد، وقتی از روی اسب به زمین افتاد، عورتش را ظاهر ساخت، پس امام صورتش را بگرداند و او فرار کرد.
🍁بعد از کشته شدن مالک اشتر و محمد بن ابی بکر، معاویه او را به طرف یمن فرستاد که خونریزی و سفّاکی سختدل بود و به او گفت: در راه، هر کس را دیدی از شیعیان علی علیهالسلام است و از حکومت من راضی نیست، با شمشیر آنها را بکُش.
🍁او از شام حرکت کرد و به هر ده و شهری که رفت، آنجا را غارت کرد تا به مدینه رسید و آنجا را هم غارت کرد؛ در آنجا دستور داد خانهی یاران پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم مانند ابو ایّوب انصاری را آتش بزنند. سپس به مکه رفت و اهل مکّه از ترس خونریزی او با او بیعت کردند.
🍁خلاصه اینکه بیباکی او به حدی کشید که امیرالمؤمنین علیهالسلام او را نفرین کرد و فرمود: «خدایا او را نمیران مگر اینکه عقلش را از او بستانی و مغزش را پریشان گردانی.» پس از دعای امیرالمؤمنین علیهالسلام طولی نکشید که بسر به جنون و دیوانگی مبتلا شد.
🍁پس شمشیر و سلاح جنگی را از او بازگرفتند و او هی فریاد میکرد: شمشیری به من بدهید تا مردم را بکشم!
🍁آنقدر فریاد میکرد و اینطرف و آنطرف دنبال شمشیر میدوید تا نزدیکانش ناچار شدند، شمشیر چوبی به او دادند و کیسهای پر از باد کردند و جلویش انداختند تا شمشیر چوبی را بر کیسه باد شده بزند.
🍁او به هر که در خانهاش میدید، حمله میکرد و آنان با دست دفاع میکردند. به همین دیوانگی بود تا مرگش فرارسید و به دوزخ واصل شد.
📚(پیغمبر و یاران، ج 2، ص 56 -نهجالبلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 141)
✾📚 @Dastan 📚✾
#پاسخ_شبهات
💢چرا حضرت معصومه(س) #ازدواج نکردند؟ آیا صحت دارد که #وصیت پدرشان این بود که ازدواج نکنند؟ این با سنت پیامبر #منافات دارد
✅نکته اول در اسناد تاریخی
در تاريخ يعقوبي آمده است كه حضرت موسي بن جعفر(ع) #وصيت كرده بود كه دخترانش #شوهر نكنند و براي همين هيچ يك از دختران آن حضرت شوهر نكردند.
📚تاریخ یعقوبی ج 2، ص 421
✅اين #نظريه را نمي توان به اين آساني پذيرفت.
چون در اصول كافي آمده است كه حضرت امام موسي بن جعفر (ع) كار شوهر كردن و شوهر دادن دخترانش را به پسرش حضرت امام رضا واگذار كرد و فرمود: اگر علي خواست آنان را شوهر مي دهد و اگر نخواست شوهر نمي دهد.
و جز پسرم علي هيچ كس حق ندارد دخترانم را شوهر بدهد . نه برادران ديگرشان، نه عموهايشان و نه سلطان وقت #هيچكدام حق ندارند در امر ازدواج #دخترانم دخالت كنند.
📚كافي ج اول ، ص 316، حديث 15
بر اساس اين #روايت، نمي توان گفت كه امام موسي بن جعفر(ع) وصيت به عدم ازدواج كرده بلكه #وصيت كرده كه امر ازدواج دخترانش به امام رضا (ع) مربوط است و ديگران حق دخالت ندارند.
✅نکته دوم
از ديدگاه برخي، خفقان شديد هاروني باعث شد كه دختران امام موسي بن جعفر(ع) نتوانند ازدواج كنند و در عصر هارون #خفقان و #استبداد و ستم به جايي رسيد كه كسي جرأت نداشت به خانه امام موسي بن جعفر رفت و آمد كند . اگر كسي نتواند به خانه امام رفت و آمد داشته باشد، به طور يقين نمي تواند خيال دامادي آن حضرت را در سر
بپروراند.
اگر بخواهيم اين مسأله را بيشتر توضيح بدهيم بايد بگوييم كه #هارون مي خواست كاري كند كه نسل امام موسي بن جعفر كم گردد و يكي از راه هاي اين، جلوگيري از #ازدواج زنان و دختران اين خاندان است و بطور طبيعي اگر دختران و زنان شوهر نكنند، نسل آل علي(ع) كم مي گردد و كمي اين نسل براي دستگاه خلافت بسيار #مطلوب بود و علت كشتار آن همه #سادات هم مي تواند همين باشد كه اين نسل بر افتد.
📚زندگانی کریمه اهل بیت ص۱۵۰
✾📚 @Dastan 📚✾