🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#داستان_آموزنده
🔆از عطّاری به عرفان
💫رزی عطّار نیشابوری در دکان عطّاری، مشغول معامله بود؛ درویشی آنجا رسید و چندین بار چیزی خواست و او نداد. دریش گفت: «چگونه خواهی مُرد؟»
💫عطّار گفت: «چنانکه تو خواهی مُرد.» درویش کاسهای چوبین داشت، زیر سر نهاد و الله گفت؛ جان بداد. عطّار، چون این بدید، حالش متغیّر شد و دکّان به هم زد و طریق سلوک بپیمود تا جایی که مولانا، صاحب مثنوی دربارهی او گوید:
عطّار روح بود و سنایی دو چشم او **** ما از پی سنایی و عطّار آمدیم
📚(شرح مثنوی، زمانی، ج 1، ص 843، بیت 2880)
🍃🍃امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «کسی که از عبرتها پند گیرد (از انجام گناهان) بازایستد.»
📚(غررالحکم،2/75)
✾📚 @Dastan 📚✾
🚫اگر نخونید ضرر کردید 🚫
اولين روزي كه امام حسين (ع) روزه گرفتند همه اهل بيت در كنار سفره جمع شدند؛ پيامبر اكرم (ص) رو به امام حسين فرمودند:
حسين جان عزيزم روزه ات را باز كن. امام حسين فرمودند:
جايزه من چه خواهدبود؟
پيامبر فرمودند: نصف محبتم را به كساني كه تو را دوست دارند مي بخشم.
حضرت علي(ع) فرمودند:
پسرم حسين جان بفرما. باز امام فرمودند: جايزه من چه خواهدبود؟
حضرت علي فرمودند: نصف عبادت هايم براي كساني كه عاشق تو هستند.
حضرت فاطمه(س) فرمودند:
عزيز دلم افطار كن.امام حسين پرسيدند:
جايزه شمابه من چيست؟
حضرت فرمودند: نصف عبادت هايم را به كساني که بر تو گريه مي كنند مي بخشم.
امام حسن(ع) فرمودند:
برادر جان روزه ات را بازكن و امام همان سوال را پرسيدند.
حضرت پاسخ دادند: من تا همه گنهكاران را بر تو نبخشم به بهشت نخواهم رفت.
و درهمين حال جبرئيل بر پيامبر نازل شد فرمود خدا مي فرمايد:
من از شماها مهربانتر هستم و آنقدر آن كساني كه عاشق تو هستند را به بهشت ميبرم تا تو راضي شوي یا حسین.
✾📚 @Dastan 📚✾
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#داستان_آموزنده
🔆بخشش ، همراه با تعليم و تربيت
✨✨در كتاب مقتل آل الرّسول حكايت شده است :
روزى يك نفر عرب بيابان نشين به محضر مبارك حضرت اباعبداللّه الحسين عليه السّلام شرفياب شد و اظهار داشت :
🌻اى پسر رسول خدا! من ديه كامله اى را تضمين كرده ام ؛ وليكن از پرداخت آن ناتوانم ، با خود گفتم : بهتر است نزد بخشنده ترين و بزرگوارترين افراد برسم و از او تقاضاى كمك نمايم ؛ و از شما اهل بيت رسالت گرامى تر و بخشنده تر نيافتم .
🌻حضرت فرمود: اى برادر عرب ! من از تو سه مطلب را سؤ ال مى كنم ، چنانچه يكى از آن ها را جواب دهى ، يك سوّم ديه را مى پردازم .
و اگر دوتاى آن سؤ ال ها را پاسخ صحيح گفتى ، دوسوّم آن را خواهم پرداخت ؛ و در صورتى كه هر سه مسئله را پاسخ درست دادى ، تمام ديه و بدهى تو را پرداخت مى نمايم .
🌻اعرابى گفت : ياابن رسول اللّه ! آيا شخصيّتى چون شما كه اهل فضل و كمال هستى از همانند من بيابان نشين سؤال مى كند؟!
حضرت فرمود: از جدّم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه فرمود: نيكى و احسانى را كه به ديگرى مى كنى ، بايستى به مقدار شناخت و معرفت آن شخص باشد.
🌻اعرابى عرضه داشت : پس آنچه دوست دارى سؤ ال فرما، چنانچه توانستم پاسخ مى دهم ؛ وگرنه از شما مى آموزم ، و در همه امور از خداوند متعال كمك و يارى مى طلبم .
حضرت سؤ ال نمود: كدام كارها افضل اعمال است ؟
🌻اعرابى پاسخ داد: همانا ايمان و اعتقاد به خداوند سبحان ، افضل اعمال و برترين كارها است .
🌻حضرت فرمود: راه نجات از هلاكت چگونه است ؟
اعرابى در جواب گفت : توكّل و اعتماد بر خداوند متعال ، بهترين وسيله نجات و رستگارى است .
🌻سوّمين سؤ ال اين بود: چه چيز موجب زينت مرد خواهد بود؟
اعرابى در پاسخ اظهار داشت : علم و دانشى كه همراه با صبر و شكيبائى باشد.
🌻سپس امام حسين عليه السّلام اظهار نمود: چنانچه براى انسان اشتباهى رخ دهد؟
اعرابى گفت : مال و ثروتى كه همراه با مروّت و وجدان باشد.
🌻و پس از آن حضرت فرمود: چنانچه باز هم اشتباه كند؟
🌻اعرابى اظهار داشت : تنها راه نجات او اين است ، كه صاعقه اى از آسمان فرود آيد و او را بسوزاند و نابودش كند.
🌻حضرت در اين لحظه تبسّمى نمود و هميانى را جلوى اعرابى قرار داد كه در آن مقدار هزار دينار بود؛ و همچنين انگشترش را كه نگين آن صد درهم ارزش داشت به اعرابى اهداء نمود و فرمود: اى اعرابى ! اين مبلغ را بابت بدهى خود بپرداز؛ و انگشتر را هزينه زندگى خود كن .
🌻و چون اعرابى آن هدايا را گرفت ، از حضرت تشكّر و قدردانى كرد و گفت : ((اللّهُ يَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ)) يعنى ؛ خداوند متعال مى داند خلافت و رسالت خود را به چه كسانى واگذار نمايد.
📚بحارالا نوار: ج 44، ص 196، بهنقل از جامع الا خبار.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹توبه زن بدکاره با هدیه امام حسین علیه السلام
#حجت_السلام_والمسلمین_عالی
✾📚 @Dastan 📚✾
🌺 چشم انتظاری والدین پس از مرگ
☘️ آیت الله سیدعبدالله جعفری(ره) ، از شاگردان علامه طباطبایی(ره) ، با وجود کهولت سنی که داشتند برنامه شان این بود که هر هفته یک روز را کنار قبر مادرشان می روند و روز دیگر را در کنار قبر پدرشان حاضر می شدند.
🍁 در یکی از روزهای سرد زمستانی به ایشان عرض کردم: هوا خیلی سرد است و ممکن است بیماریتان تشدید شود، اگر صلاح می دانید امروز از رفتن به قبرستان منصرف شوید.
💐 فرمودند: « ... این را بدانید که انتظار پدر و مادر از فرزندانشان پس از فوتشان بیشتر از حال حیاتشان می باشد که آن ها به زیارت و دیدارشان بروند».
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#اذان_سيصد_نفرى!
🌷در عمليات والفجر هشت وقتى دشمن را در پايگاه موشكى به محاصره در آورديم، حجم آتش توپخانهى دشمن به روى ما زياد شد. از طرفى هم آنهايى كه در محاصره به سر میبردند با حمايتى كه آتش توپخانه از آنها میکرد، پررو شده بودند! بچههاى ما ـ گردان سيف الله ـ به خاطر اينكه به بعثىها بفهمانند كه از آتش تهيه آنها هراسى ندارند؛ دسته جمعى....
🌷دسته جمعی به بالاى خاكريز میرفتند و با صداى بلند اذان میگفتند. وقتى صداى سيصد نفر در بالاى خاكريز بلند میشد، عراقیها مثل موش به داخل سوراخهاى سنگر میخزيدند. اينجا بود كه ما فهميدم تنها چيزى كه ما را میتواند در مقابل دشمن حفظ كند ذكر خدا و معنويات است.
#راوی: رزمنده دلاور سيد مجيد كريمى فارسى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
✾📚 @Dastan 📚✾
🌱امام صادق علیه السلام :
🍀اَوَّلُ النَّظَرَهِ لَکَ وَ الثّانیَهُ عَلَیکَ وَ لا لَکَ وَ الثّالِثَهُ فیهَا الهَلاکُ
☘️نگاه اول [ناخودآگاه به نامحرم] براى تو [حلال] است و نگاه دوم ممنوع است و حرام و نگاه سوم، هلاکتبار است.
📚من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۴۷۴، ح ۴۶۵۸
🔴فلسفه حرام بودن نگاه به نامحرم
از عالمی سوال شد: چه اشکالی دارد که انسان به جنس مخالف نگاه کند و لذت ببرد؟
پاسخ : نگاه به حسن جمال جنس مخالف ضررهایی دارد که به طورخلاصه اشاره می شود :
1_ می بینی ، می خواهی، به وصالش نمی رسی، دچارافسردگی میشوی . . !
2_ می بینی، شیفته می شوی، عیب ها را نمی بینی، ازدواج میکنی، طلاق می دهی !
3_ می بینی ، دائم به او فکر می کنی، از یاد خدا غافل می شوی، از عبادت لذت نمی بری !
4_ می بینی ، با همسرت مقایسه می کنی،ناراحت می شوی، بداخلاقی می کنی !
5_ می بینی، لذت می بری، به این لذت عادت می کنی، چشم چران می شوی، در نظر دیگران خوار می گردی !
6_ می بینی ، لذت می بری، حب خدا در دلت کم می شود، ایمانت ضعیف می شود !
7_ می بینی ، عاشق می شوی، از راه حلال نمی رسی، دچار گناه میشوی !
لذا اسلام در یک کلمه می گوید :
"نگاهت را از جنس مخالف نگاهدار"
✾📚 @Dastan 📚✾
✨✨✨✨✨✨✨
#داستان_آموزنده
🔆آينده نگرى و پيش انديشى
💥مرحوم شيخ صدوق رحمة اللّه عليه در كتاب خود آورده است :
💥در يكى از روزها شخصى ، محضر مبارك امام حسين عليه السّلام شرفياب شد و ضمن احوال پرسى عرضه داشت:
💥 يا ابن رسول اللّه ! در چه حالتى هستى ؟ و شب را چگونه به صبح آورده اى ؟
💥حضرت در جواب فرمود: در حالتى به سر مى برم كه پروردگارم در هر لحظه شاهد و ناظر بر اعمال و كردارم مى باشد.
💥و آتش دوزخ را بر سر راه خود مى بينم ، مرگ كه به دنبال من است ، هر لحظه مرا مى جويد؛ و مى دانم كه محاسبه ، نسبت به گفتار و كردارم حتمى است ، پس سعادت و خوشبختى خود را در گرو اعمال و گفتار خود مى دانم ؛ و هر آنچه را دوست داشته باشم ، به آن دست نمى يابم ؛ و از آنچه بى زار و ناخرسندم ، نمى توانم خود را برهانم ؛ و بالا خره بايد تابع مقدّرات الهى ، باشم ؛ و ايمان دارم كه تمامى امور من به دست ديگرى است ، كه اگر بخواهد مرا مؤ اخذه مى كند؛ و اگر مايل باشد مرا عفو مى نمايد. پس با يك چنين حالتى كدام فقيرى در پيشگاه خداوند، از من فقيرتر و نيازمندتر خواهد بود.
بحارالا نوار: ج 76، ص 15، ح 2، چاپ بيروت ، و ج 73، چاپ ايران
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 اصلِ ماجرای کربلا
🚩 انسان موجودی است عزتمند...
مهمترین معلم عزت امام حسین هست...
#امام_زمان
#امام_حسین
#استاد_پناهیان
✾📚 @Dastan 📚✾
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸نمیخواهم قهرمان شوم!🔸
برخی قبول نمیکنند که حضرت آمده باشد و برای علی اصغر، درخواست آب کرده باشد؛ از این تعجب میکنند. نه! تعجبی ندارد. مگر حسین بن علی (ع) میخواسته قهرمان بشود که بگوید من از دشمن، تقاضا و التماس نمیکنم؟! امام حسین (ع) گفت: بگذار در تاریخ بگویند حسین به اشقیا التماس کرد! بگویند حسین گفت: «إِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذا الطِّفْلَ؛ اگر به من رحم نمیکنید، به این طفل شیرخواره رحم کنید».
امام حسین (ع) گفت من #نمیخواهم_قهرمان_بشوم، من میخواهم تکلیف شرعیام را انجام بدهم. اینجا مسأله شرعی است، مسألۀ حفظ نفس محترمه است. این بچه زنده است و با یک آب میتواند ادامه حیات بدهد. پس وظیفۀ شرعی پدرش این است که آب بدست بیاورد. درس حسین بن علی (ع) این است. نمیخواهد قهرمان بشود. می خواهد بندۀ خدا شود. قهرمانها این کار را نمیکنند. فقط عبد میتواند این کار را بکند، نه قهرمان.
قهرمان میگوید: دشمنان، لیاقت ندارند که من از آنها درخواست کنم و خودم را جلویشان کوچک کنم. اما امام حسین (ع) عارش نمیشود. امام میگوید: من میمیرم اما ننگ را قبول نمیکنم. اما برای رضای خدا و برای اینکه جهنم نروم، ننگ را قبول میکنم. مراتب دارد: «المَوتُ أولی مِن رُكوبِ العاری. وَ العار أولى مِن دُخولِ النّاری».
✾📚 @Dastan 📚✾
✳️ گریهٔ عزمآفرین و حرکتدهنده
🔻 گریه بر امام حسین علیهالسلام، و همینطور گریه بر فراق امام زمان (عج) باید «عزمآفرین» و «حرکتدهنده» باشد، نه گریه از سر ناامیدی و عجز و ناتوانی. «منتظر ظهور» نباید ساکت و خموده فقط بر فراق امام زمان گریه کند، بلکه گریه باید در او ایجاد سوز و عطش و درنتیجه، ایجاد تحرک کند. چنین اشک و آهی است که مایهٔ تداوم نهضت امام حسین علیهالسلام و حیات نهضت عاشورا خواهد بود؛ همانگونه که امام سجاد و سایر ائمه علیهم السلام بعد از ایشان با گریه بر مظلومیت امام حسین علیهالسلام، نهضت عاشورا را زنده نگه داشتند.
🔺 احیای امر اهلبیت علیهمالسلام از طریق مجالس و ذکر مصیبت و گریه بر ایشان میسر است. به تعبیر امام خمینی(ره): گریه کردن بر شهید، زنده نگه داشتن نهضت است. این که در روایات هست که کسی که گریه کند یا بگریاند یا تباکی کند، برای این است که... این نهضت امام حسین علیهالسلام را دارد حفظ میکند.
📚 ادب عاشقی
#استادمحمدرضاعابدینی
#محرم
#امام_حسین
✾📚 @Dastan 📚✾
✍امام سجاد علیه السلام فرمودند:
هیچ روزی سخت تر از روز حسین نبود؛ سی هزار نفر از مردانی که خود را از امت اسلام می دانستند،بر او هجوم آوردند و همه آنها از ریختن خون او،قصد قربت به خداوند بزرگ را در سر داشتند!
📚امالی شیخ صدوق،ص۴۶۲
▪️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
▪️ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ
▪️ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
▪️وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
✾📚 @Dastan 📚✾
🏴آیت الله مجتهدی تهرانی
◾️هرجادسته سینه زنی و عزاداری دیدی خودت راقاطی آنها کن و مواظب باش مبادا علم و مدرک ولباس برای تو غرور و تکبر بیاورد و در گوشه ای فقط نظاره گر باشی بلکه برو جلو وسینه بزن شاید بخاطر آن مردم بی ریا و شرکت در عزاداری دست مارا هم بگیرند..
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆تعريف و افشاگرى در جمع بزرگان
⚡️سُلَيْم بن قيس و ديگر راويان حديث آورده اند:
⚡️هنگامى كه خلافت و حكومت به دست معاويه رسيد، از انواع شكنجه ها و جسارت ها نسبت به شيعيان امام علىّ عليه السّلام و ذرارى فاطمه زهراء عليها السّلام هيچ دريغ نمى كرد.
⚡️و همچنين دين مقدّس اسلام و احكام الهى و نيز قرآن بازيچه بنى اميّه و بوالهوسان فرصت طلب قرار گرفت ، تا آن كه امام حسن مجتبى عليه السّلام را به شهادت رساندند؛ و هر روز بر مشكلات و مشقّات شيعه ها و سادات به نوعى افزوده مى گشت .
⚡️و يك سال پيش از آن كه معاويه به دَرَك واصل شود، حضرت اباعبداللّه الحسين صلوات اللّه عليه به همراه عبداللّه بن عبّاس و عبداللّه بن جعفر و تنى چند از بنى هاشم از مدينه طيّبه جهت انجام مناسك حجّ عازم مكّه معظّمه گرديدند.
و چون وارد شهر مكّه شدند، دستور داد تا تمام كسانى كه به مكّه آمده بودند، در محلّى گرد هم جمع شوند.
⚡️به همين جهت ، با تبعيّت از فرمان امام عليه السّلام تمام افراد، چه آن هائى كه حجّ انجام داده بودند و از احرام خارج شده ، و چه كسانى كه هنوز در حال إ حرام بودند، اعمّ از زن و مرد، خردسال و بزرگسال - كه بيش از هزار نفر بودند - در محلّى تجمّع كرده و اجتماع عظيمى را تشكيل دادن .(1)
سپس حضرت ابا عبداللّه عليه السّلام در جمع ايشان برخاست و پس از حمد و ستايش خداوند متعال ، اظهار نمود:
⚡️اين حاكم ستمگر - معاوية بن اءبى سفيان - آنچه از ظلم و تباهى و خون ريزى و فساد كه در توانش بوده ، نسبت به ما و شيعبان ما انجام داده است ؛ و تمامى شماها آگاه و شاهد بر جنايات او بوده ايد.
⚡️و بعد از آن افزود: من امروز تصميم دارم در اين جمع عظيم ، مطالبى را بيان نمايم ، و شما را به جلالت و عظمت پروردگار و به حقانيّت رسول گرامى اسلام سوگند مى دهم ، كه چنانچه سخنانم مورد تاءييد و قبول شما گرديد، آن ها را تصديق و تاءييد نمائيد؛ وگرنه مرا تكذيب كنيد.
⚡️و پس از آن در فضائل و مناقب اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام ، با استفاده از آيات شريفه قرآن و فرمايشات جدّش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، مطالبى چند بيان نمود، كه به بعضى از آن ها اشاره مى شود:
آيا شما مى دانيد كه وقتى پيامبر خدا بين اصحاب و ياران مواخات و برادرى بر قرار نمود، نيز بين علىّ بن ابى طالب و خودش - صيغه - اُخوّت و برادرى را جارى نمود؟
⚡️آيا شاهد و گواه هستيد، كه رسول خدا صلوات اللّه عليه تمام درب ها و روزنه هاى مسجد را از طرف خداوند مسدود نمود، به جز درب ورودى امام علىّ عليه السّلام را، كه باز گذاشت ؟
⚡️آيا مى دانيد، كه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله به حضرت فاطمه عليها السّلام فرمود: تو را به بهترين فرد از اهل بيتم شوهر دادم ، او قبل از همه ، مسلمان شد؛ و حِلم و بردباريش از ديگران عظيم تر است ؛ و نيز موقعيّت علم و دانش او برتر و والاتر مى باشد؟
⚡️آيا شما شاهد بوديد، كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله فرمود: من سيّد تمام بنى آدم هستم ؛ و برادرم علىّ عليه السّلام سيّد همه عرب ها است ؛ و فاطمه عليها السّلام سيّده زنان اهل بهشت خواهد بود؛ و حسن و حسين عليهماالسّلام پسرانم ، دو سيّد جوانان اهل بهشت مى باشند؟
⚡️و همچنين نكاتى پيرامون ولايت و خلافت مطرح كرد، مبنى بر اين كه ولايت در تمامى امور، تنها مخصوص اهل بيت رسالت است و ديگران غاصب مى باشند.
⚡️و نيز مواردى از جنايات و منكرات دستگاه حاكمه معاوية بن ابوسفيان را بر شمرد.
و عدّه اى از جمعيّت ، يكايك موارد و مطالب حضرت را با گفتن : (خدايا! صحيح است )، مورد تاءييد قرار مى دادند.
⚡️و عدّه اى ديگر با گفتن : (آرى ، صحيح است ، خدايا! آنچه را حسين مى گويد به راستى حقّ است ؛ ما اين مطالب را از رسول خدا شنيده ايم )، و به طور مرتّب سخنان و فرمايشات حضرت را تصديق و تاءييد مى كردند.
سپس در پايان فرمايشات خود افزود:
⚡️اكنون كه سخنان مرا شنيديد؛ و دانستيد كه حقّ است ، پيشنهاد مى دهم ، هنگامى كه به شهرها و خانواده هاى خود مراجعت كرديد، گفته هاى مرابراى آن هائى كه مورد اطمينان شما هستند، بازگو كنيد؛ و آنها را به حقايق و مسائل روز آشنا سازيد.(2)
(1) - عدّه اى از مؤ رّخين ، محلّ تجمّع را صحراى منى و عرفات گفته اند.
(2) - بحارالا نوار: ج 33، ص 173 - 185، ح 456، كتاب سُليم بن قيس : ص 199،احتجاج طبرسى : ج 1، ص 192. حديث بسيار طولانى است ، كه در ترجمه به مواردى ازآن اشاره و اكتفاء شده است .
✾📚 @Dastan 📚✾
❤️بسم الله بگو و برخیز
✍روزی خانمی مسیحی دختر فلجی را از لبنان به سوریه آورده بود زیرا پزشکان لبنان از معالجه دختر فلجش نا امید شده و به اصطلاح او را جواب کرده بودند.
زن با دختر فلج خود نزدیک حرم مطهر حضرت رقیه (علیها السلام) منزل می گیرد تا در آنجا برای معالجه فرزندش به پزشک دمشقی مراجعه نماید تا این که روز عاشورا فرامیرسد و او می بیند که مردم دسته دسته به طرف محلی که حرم مطهر حضرت رقیه (علیها السلام) در آنجاست می روند، از مردم شام می پرسد: اینجا چه خبر است؟
می گویند: اینجا حرم دختر امام حسین (علیه السلام) است او نیز دختر فلج خود را در منزل تنها گذاشته و درب خانه را می بندد و به حرم حضرت می رود و به حضرتش متوسل می شود و گریه می کند تا به حدی که غش نموده و بی هوش برزمین می افتد در آن حال کسی به او می گوید: بلند شو و به منزل برو چون دخترت تنها است و خداوند او را شفاده داده است. زن برخاسته و به طرف منزل حرکت می کند وقتی که به خانه می رسد درب منزل را می زند ناگهان با کمال تعجب می بیند که دخترش درب را باز می کند!
مادر جویای وضع دخترش می شود و احوال او را می پرسد دختر در جواب مادر می گوید: وقتی شما رفتید دختری به نام رقیه وارد اتاق شده و به من گفت: بلند شو تا با هم بازی کنیم من گفتم: نمی توانم چون فلج شده ام آن دختر گفت: بگو بسم الله الرحمن الرحیم تا بلند شوی و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم و دیدم که تمام بدنم سالم است. او داشت با من صحبت می کرد که شما درب را زدید. آن دختر ( حضرت رقیه) (علیها السلام به من گفت: مادرت آمد. سرانجام مادر مسیحی با دیدن این کرامت از دختر امام حسین (علیه السلام) مسلمان شد
📚 داستان هایی از بسم الله الرحمن الرحیم
به نقل از: سحاب رحمت777
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#فرار_از_شهادت!
🌷آتش دشمن خیلی سنگین بود. عراقیها مست و دیوانه از شکست شب قبل، حسابی مواضع ما رو میکوبیدن. ما هم هر چند نفر به زور خودمون رو داخل سنگرها جا کرده بودیم. چپ و راستمون خمپاره و گلوله توپ بود که به زمین میخورد. هوا هم خیلی گرم بود.
🌷موقع نماز شد. مجید شروع کرد به نماز خوندن. توی رکعت دوم بود. قنوت گرفت که یه دفعه صدای سوت خمپاره همهمون رو زمینگیر کرد و نماز مجید رو هم شکست. مجید دوباره قامت بست. باز هم تا قنوت گرفت خمپارهای کنار سنگرمون منفجر شد و دوباره نماز مجید شکست. بار سوم مجید قنوت گرفت و توی قنوتش گفت: اللهم الرزقنا… (میخواست بگه اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک)،
🌷من تا صدای اللهم الرزقنای مجید رو شنیدم گفتم الا نه که یه خمپاره صاف بیاد توی سنگرمون، عین فشنگ از جام پریدم و فرار کردم بیرون سنگر و یه جایی پناه گرفتم. مجید که نمازش تموم شد صدام کرد و گفت: مگه دیوونه شدی حمید، این چه کاریه؟! چرا فرار کردی؟! منم بهش گفتم: برو بابا تو میخوای شهید بشی به ما چه! واسه چی میخوای ما رو به کشتن بدی؟؟!! برو یه جای دیگه شهید بشو. (آخه راستش من آدم شهید شدن نبودم.) صدای قهقهه مجید و بچهها از توی سنگر بلند شد....
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
✾📚 @Dastan 📚✾
🌸🍃🌸🍃
#توبه_حر
السلام علی حر ابن یزید ریاحی
در قاموس قرآن و اسلام،راه توبه هیچگاه بسته نمیشود،و گناه هرچقدر بزرگ باشد مانع از بازگشت به سمت خدا نمیشود،
بلکه بعضی از گناهان باعث سلب توفیق از توبه کردن میشود و در آن انسان از خواب غفلت بیدار نمیشود،اما حر با اینکه گناهکار بود،وجدان آگاه و بیداری داشت که راهش را به سمت خدا باز کرد...
حر قبل از اینکه به سپاه امام بپیوندد نزد عمر سعد رفت و گفت: آیا با این مرد میجنگی؟
عمر سعد:آری جنگی که سبکترینش قطع شدن دست و پا و جدا شدن سرها باشد!
حر که خود را میان بهشت و جهنم مخیر میدید لرزه بر اندامش افتاد و با خود گفت:
آیا به سمت حسین بروم و مرگ را به جان بخرم و در ازایش بهشت را به دست بیاورم یا در سپاه عمر سعد بمانم و فرماندهی کنم و آخرت را به دنیا بفروشم؟
همانطور که با خود تفکر میکرد تصمیمش را گرفت. با خداوند چنین نجوا کرد: خدایا به سوی تو بازگشت میکنم از اینکه دلهای دوستان تو و فرزندان پیامبرت را ترساندم.
سپس از اسب پیاده شد سپرش را وارونه گرفت و درحالیکه از شرمساری سرش پایین بود صدا زد: یا اباعبدالله! من از کرده خودم پشیمان و نادمم آیا توبه ام پذیرفته است؟
امام حسین که مظهر لطف و بخشش است فرمود: آری خداوند توبه ات را میپذیرد.
حر برای اینکه نظر امام را برای رفتن به میدان جنگ جلب کند عرض کرد: یابن رسول الله،اجازه بدهید من اولین کسی باشم که در رکاب شما کشته میشود چون اولین کسی بودم که بر شما خروج کردم.
شهادت حر
حر بعد از اذن گرفتن از امام حسین وارد میدان شد ،سپاهیان دشمن چون حریف او نمیشدند تیری به شکم اسب او زدند اسب نقش زمین شد و حر پیاده به جنگ پرداخت تا اینکه لشکریان دشمن چون تک به تک حریف او نمیشدند دسته جمعی به او حمله کرده و اورا به شهادت رساندند.
امام بر بالین حر
وقتی حر درحالیکه هنوز رمقی به تن داشت توسط اصحاب امام حسین به خیمه گاه آورده شد. امام حسین علیه السلام به بالینش آمد و خون از چهره نورانی او پاک کرد و فرمود:
تو آزادمردی،چنان که مادرت تورا حر نامید،در دنیا آزادمرد بودی و در آخرت هم سعادتمندی.
بستگان حر از عمر سعد خواستند تا بدن حر را به انها تحویل بدهد لذا بدن اورا در مکان فعلی دفن کردند و سرش را هم جدا نکردند.
شک در قبولی توبه حر
شاه اسماعیل در سفری که به عراق و زیارت امام حسین علیه السلام داشت در مورد قبول شدن توبه حر دچار شک شد،
لذا گفت: قبر اورا نبش میکنیم اگر توبه اش پذیرفته شده باشد بدنش از بین نرفته و فاسد نشده،ولی اگر بدنش از بین رفته پس توبه اش قبول نشده است.چون جسد مومن شهید از بین نمیرود.
چون قبر را شکافتند بدن حر را سالم یافتند و دیدند دستمالی که امام حسین در روز عاشورا بر پیشانی او بسته باقی است. شاه اسماعیل میخواست برای تبرک دست سیدالشهدا،دستمال را باز کند و بردارد اما تا دستمال را باز میکردند خون تازه بیرون میریخت و بند نمیامد،هردستمالی امتحان میکردند فایده نداشت.
به این نتیجه رسیدند که این دستمال جایزه حر بوده و باید همان دستمال باقی بماند .دوباره دستمال را به سر حر بستند و سپس شاه اسماعیل دستور داد برای حر بارگاه و بقعه بسازند ...
#منابع:
حیات الحسین ج3 ص221
بحار ج 45 ص 13
ابصار العین ص 120.
نفس المهموم ص 274
انوار نعمانیه ص266
✾📚 @Dastan 📚✾
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
امام حسین علیه السلام در شب عاشورا یک جور سخن گفت و در روز عاشورا یک جور دیگر. شب عاشورا، سخن از «نمیخواهم، احتیاج ندارم، بروید، بیعتم را برداشتم» بود.
روز عاشورا میگوید: «بیائید به من کمک کنید، آیا یاور و مددکاری هست؟ هل من ناصر ینصرنی؟»
شب صحبت میکند تا مبادا خبیثی در بین طیّبها باشد، و روز سخن میگوید تا مبادا طیّبی در بین خبیثها مانده باشد.
شب غربال میکند تا فقط «صالحان» بمانند و روز غربال میکند تا فقط «اشقیاء» در مقابل او ایستاده باشند.
✾📚 @Dastan 📚✾
✍دکتر علی شریعتی میگوید:
در حادثه کربلا با سه نمونه شخصیت روبرو میشویم.
اول: حسین (ع)
حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود.
تا آخر میایستد.
خودش و فرزندانش شهید میشوند.
هزینه انتخابش را میدهد
و به چیزی که نمیخواهد تن نمیدهد.
از آب میگذرد، از آبرو نه
دوم: یزید
همه را تسلیم میخواهد.
مخالف را تحمل نمیکند.
سرِ حرفش میایستد.
نوه پیغمبر را سر میٔبرد.
بی آبرویی را به جان میخرد
تا به چیزی که میخواهد برسد
سوم: عمرِ سعد
به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است.
هم خدا را میخواهد هم خرما،
هم دنیا را میخواهد هم اخرت.
هم میخواهد حسین (ع)را راضی کند هم یزید را.
هم اماراتِ ری را میخواهد،هم احترامِ مردم را.
نه حاضر است از قدرت بگذرد،نه از خوشنامی.
هم آب میخواهد هم آبرو.
دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی است
که به هیچکدام از چیزهایی که میخواهد نمیرسد.
نه سهمی از قدرت میبرد نه از خوشنامی
ما آدمهایِ معمولی راستش نه جرات و ارادهِ حسین (ع) شدن را داریم،
نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را
اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست!
من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم...
✾📚 @Dastan 📚✾
✳️ عزاداری فرمانده با پای برهنه در بین سربازان
🔻 از ساختمان عملیات که بیرون آمدیم، راننده منتظر بود، اما عباس به او گفت ما پیاده میآییم؛ شما بقیه بچهها را برسانید. دنبالش راه افتادم. جلوتر که رفتیم صدای جمعیت عزاداری شنیده میشد. عباس گفت برویم به دستهی عزاداری برسیم. به خودم آمدم و دیدم عباس کنارم نیست. پشت سر من نشسته بود روی زمین. داشت بند پوتینهایش را گره میزد و بعد آن را آویزان گردنش کرد. عباس وسط جمعیت رفت و شروع کرد به نوحهخواندن و سینهزدن. جمعیت هم سینهزنان و زنجیرزنان راه افتاد به سمت مسجد پایگاه. تا آن روز فرمانده پایگاهی را ندیده بودم که اینطور عزاداری کند. پای برهنه بین سربازان و پرسنل؛ بدون اینکه کسی او را بشناسد.
📚شور حسینی چهها میکند، ص ۸۵-۸۴
راوی: یکی از نزدیکان سرلشکر خلبان #شهید_عباس_بابایی
#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
✾📚 @Dastan 📚✾
🔰دلیل سیاه پوشیدن برای آیت الله #سیدابوالقاسم_خویی برای #امام_حسین علیه السلام
✅یکی از نمایندگان حضرت آیت الله ابوالقاسم خوئی رحمت الله علیه میگوید:
🔶یک سالی در ایام محرم و صفر در نجف اشرف خدمت ایشان رسیدم ودر آن گرمای شدید ایشان را درحالی دیدم که از سرتاپایشان سیاه پوش بود، حتی جوراب های ایشان نیز سیاه بود.
🔰من درحالی که تعجب کرده بودم و نگران حال ایشان بودم از آقا سوال کردم: "فکرنمیکنید با این وضعیت سر تا پا سیاه پوش در این هوا، ممکن است مریض و یا گرمازده شوید؟؟!
💠ایشان در پاسخ فرمودند: فلانی من هر چه دارم از سیاه پوشی سر تا پا برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام دارم.
🔹پرسیدم: چطور؟
☘فرمود: پدر من مرحوم حاج سیدعلی اکبر خوئی از وعاظ و منبری های معروف زمان خود بود. همسرش که مادر من باشد هرچه از ایشان باردار میشد پس از دو سه ماه بارداری بچه اش سقط میشد و خلاصه بچه دار نمی شدند.
❄️روزی پس از آنکه پدرم از منبر پائین می آید، زنی به او می گوید: "آسیدعلی اکبر شما که به ما سفارش می کنید چرا خودتان متوسل نمی شوید تا بچه دار شوید؟"
🔹پدرم این حرف را به مادرم بازگو میکند، مادرم میگوید خب راست گفته، چرا خودت چیزی نذر امام حسین علیه السلام نمیکنی تا حضرت عنایتی فرموده و ما نیز بچه دار شویم؟
✨پدرم میگوید: ما که چیزی نداریم تا نذر کنیم؟
🔺مادرم در جواب میگوید حتما لازم نیست چیزی داشته باشیم تا نذر کنیم، اصلا شما نذر کن که امسال تمام دو ماه محرم و صفر را برای امام حسین علیه السلام از سر تا پا، حتی جوراب و کفشتان هم سیاه باشد و سیاه بپوشید.
🌿در آن سال پدرم به این نذر عمل کرد و از اول محرم تا پایان ماه صفر سر تا پا سیاه پوش شد.در همان سال هم مادرم باردار می شود و 7ماه نیز از بارداری اش می گذرد و بچه اش سقط نمیشود.
🔅یک شبی یکی از طلبه ها که از شاگردان پدرم بوده در آخرشب درب منزل ایشان می آید. وقتی پدرم درب را باز میکند، پس از سلام و احوال پرسی عرض میکند که من یک سوال دارم.
◾️پدرم میگوید بپرس.
▫️طلبه میپرسد آیا همسرشما باردار است؟
◾️ایشان با تعجب میگوید بله،تو از کجا میدانی؟
🔷ناگهان آن طلبه شروع به گریه کردن می کند و میگوید: در خواب وجود مبارک پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) را زیارت کردم. حضرت فرمودند: برو و به آسیدعلی اکبرخوئی بگو که بخاطر آن نذری که برای فرزندم حسین کردی و 2 ماه از سرتاپا سیاه پوشیدی، این بچه ای را که 7 ماه است همسرت در رحم دارد را ما حفظ می کنیم و او سالم می ماند و ما او را بزرگ می کنیم و او را فقیه و عالم در دین می گردانیم و به او شهرت می دهیم. او را به نام من "ابوالقاسم" نام بگذار...
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
✾📚 @Dastan 📚✾