🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#سر_ما_براى_دشمن_چقدر_میارزه؟
🌷ضدانقلاب در کردستان نیروهای زبده سپاه را شناسايى میکرد بعد براى سرشون جایزه میگذاشت!! وقتى محمود کاوه به کردستان آمد، دو هفته بعد اسمش رفت تو لیست سیاهشان!!! برای سرش سه هزار تومان جایزه گذاشت!!! یک ماه بعد سر کاوه را پانزده هزار تومان میخرید!!! چند ماه بعد در عملیات آزادسازی بوکان، قیمت سر محمود کاوه به دو میلیون تومان رسید!!!!!!!
❌ سرِ ما ....؟!!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥داستان عجیب در روز عاشورا!
👤استاد قرائتی
✾📚 @Dastan 📚✾
🦋میون مشکلات زندگی
روزهایی میان که نزدیکه از فشارشون نابود بشیم
با خدا عهد میبندیم که
اگر این مشکل و برام حل کنی
تا آخر عمر، این قول و بهت میدم
وقتی اون مشکل برطرف میشه
دیگه فراموش میکنیم تو روزهای طوفانی چه قولی به خدا دادیم
خدا رو میبوسیم و میزاریم رو طاقچه و میگیم باش واسه روزهای سخت😔
خدا میگه :
میدونی چقدر دوستت دارم؟؟
اصلا انگار تو دنیا فقط تو یک دونه بنده رو دارم
🦋من همون خدایی هستم
که وقتی همه تنهات میزارن
پیشت میمونم و هیچ وقت تنهات نمیزارم
من همون خدایی ام که اگه همه به تو پشت کنن و دستت و رها کنن، من دستت و رها نمیکنم.
پس چرا من و فراموش میکنی؟؟
🌺🌿قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُم مِّنْهَا وَمِن كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنتُمْ تُشْرِكُونَ
🦋ﺑﮕﻮ : ﺧﺪﺍ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ [ ﺳﺨﺘﻲ ﻫﺎ ] ﻭ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺍﻧﺪﻭﻫﻲ ﻧﺠﺎﺕ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ، ﺑﺎﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﻙ ﻣﻰ ﻭﺭﺯﻳﺪ [ ﻭ ﺑﻪ ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﻲ ﻣﻰ ﮔﺮﺍﻳﻴﺪ . ]
سوره انعام(٦٤) 🌿
✾📚 @Dastan 📚✾
#پندانه
«پندِ پدر»
فرد مسئولی به فرزندش سفارش کرد و گفت:
هر کجا پا داد،تا جایی که جا داری بخور
هر زمان دستت به جایی بند شد،از مالِ غیر
آنچنان که ردّی از خود جای نگذاری،بخور
پاچه خاری کن،ولی اموال بیت المال را
در همان حالی که داری پاچه میخاری،بخور
ذهن را درگیر با اقشار مستضعف نکن
فکرِ اینها را نباید کرد،بیکاری؟بخور
مثل استاندار و فرماندار،کم کم رشد کن
یعنی اول کم کم از اموالِ دهیاری بخور
خلق،چیزی را که می بینند باور می کنند
نان خود را از دورنگی،از ریاکاری بخور
نفس اگر لوّامه بازی در می آرد،بیخیال
پای وجدان هم اگر آمد وسط،باری،بخور
مثل من در زندگی از گاوها الگو بگیر
فرض کن گاوی و تا جایی که جا داری بخور
✾📚 @Dastan 📚✾
🔷❄️🔷❄️🔷❄️🔷❄️🔷
#داستان_آموزنده
🔆پنهان داشتن بیماری
⚡️عمران بن حصین به پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم گفت: «ای پیامبر خدا! مردانی نزد من میآمدند که از آنان، خوشسیماتر و خوشبوتر ندیدهام، امّا پس از چندی از من بریدند.»
⚡️پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم پرسید: «آیا زخمی به تو رسیده بود و آن را پنهان میداشتی؟» گفت: آری
⚡️فرمود: «سپس آن را آشکار ساختی؟» گفت: چنین بود.
⚡️فرمود: «لیکن اگر همچنان پوشیده میداشتی تا زمانی که زنده بودی، فرشتگان به دیدارت میآمدند.» (آن زخم جراحتی بود که وی در جهاد در راه خدا برداشته بود.)
📚ربیع الابرار، ج 1، ص 369
✾📚 @Dastan 📚✾
مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی می فرمودند :
🌺 به عقیده من همه چیز مردانه اش خوب است الا گریه، که زنانه بودنش لطفش بیشتر است.
معظم له می فرمودند :
در قدیم بکائین زیاد بودند مثل آیت الله میرزا جواد آقای ملکی تبریزی رحمه الله، میرزا ابوالقاسم عطار و میرزا اسماعیل ارباب،
آیت الله سید احمد خوانساری رحمه الله در موقع ارتحال فرمودند: از دنیا می روم در حالی که دستم خالی است، ولی به یک چیز امید دارم و آن گریه بر امام حسین علیه السّلام است.
وقتی از مرحوم «نظام رشتی رحمه الله» در عالم رویا می پرسند: از آن عالم چه خبر؟ مرحوم نظام می گوید:
شکر خدا را که در پناه حسینم
عالم از این خوبتر پناه ندارد
🌺 سپس می پرسند: در آن عالم چه چیز به درد ما می خورد؟ ایشان فرموده بودند دو چیز: 1.تقوا، 2.امام حسین علیه السّلام
📗 آداب الطلاب ، ج ۱ ، ص ۴۳۸ .
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆پیرمرد بهشتی
☘انس گوید: روزی در محضر پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم بودیم که اشاره به طرفی کرد و فرمود: الآن مردی از اهل بهشت وارد میشود. طولی نکشید که پیر مردی از آن راه رسید و درحالیکه با دست راست آب وضوی خویش را خشک میکرد و به انگشت دست چپ، نعلین خود را آویخته بود.
☘او پیش آمد و سلام کرد. فردای آن روز، همچنین روز سوّم، پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم بهشتی بودن او را تکرار کرد.
☘عبدالله بن عمرو بن عاص سه روز در مجلس بود، تصمیم گرفت با پیرمرد تماس بگیرد و ببیند که چه صفتی دارد؟ روز بعد دنبال او آمد تا به خانهی پیرمرد رسید و گفت: «از پدرم قهر کردهام و قسم یاد نمودهام که سه شبانهروز به خانه نروم؛ اگر موافقت کنی به منزل شما بیایم.»
☘او قبول کرد. عبدالله گوید: سه شب خانهاش بودم؛ ندیدم عبادت خاصّی انجام دهد، فقط موقع پهلوبهپهلو شدن ذکر خدا میگفت و نماز صبح را میخواند و جز حرف خوب چیزی از او نشنیدم.
☘بعد از سه روز نزدم خیلی کوچک جلوه کرد و وقت خداحافظی به او گفتم: با پدرم قهر نکرده بودم، بلکه فقط میخواستم ببینم چه عملی داری که پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: تو از اهل بهشتی؟ ولی من چیز خاصی از تو ندیدم!
☘چون چند قدم رفت، پیرمرد گفت: «ای پسر! اعمال ظاهری مرا دیدی، من در باطن نه کینهی کسی را به دل دارم و نه حسد به کسی بردم!»
عبدالله گفت: «همین دو صفت خیلی مهم است که مشمول الطاف الهی و بهشت شدهای.»
📚داستانها و پندها، ج 1، ص 32 -مجموعه ورام، ج 1، ص 126
✾📚 @Dastan 📚✾
🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁
#داستان_آموزنده
🔆جُذامی
🌳امام سجاد علیهالسلام در بین راهی به چند نفر جذامی و مبتلا به خوره برخورد نمود که سر راه نشسته و در حال خوردن غذا بودند، پس به آنها سلام کرد و از آنها رد شد.
🌳آنگاه با خود فرمود: خداوند متکبّران را دوست ندارد، پس بهسوی ایشان برگشت و فرمود: من اکنون روزهدار هستم (معذورم چیزی با شما بخورم)، آنها را به خانهی خود دعوت کرد و فرمود: شماها به خانهی من بیایید آنها هم به خانهی امام رفتند و حضرت، هم آنها را اطعام نمود و هم با کمک مالی آنها را دلجویی نمود.
📚با مردم اینگونه برخورد کنیم، ص 38
〽️امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرماید: «شدیدتر از بیچیزی، مرض تن است.»
📚نهجالبلاغه فیض السلام، ص 1270
✾📚 @Dastan 📚✾
❄️🍁❄️🍁❄️🍁❄️🍁❄️🍁❄️
#داستان_آموزنده
🔆درسی از اصحاب پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلّم
🔹مردی از اصحاب پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم در تنگدستی سخت قرار گرفت. روزی زنش به او گفت: خوب است خدمت پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم بروی و از ایشان تقاضای کمکی کنی. آن مرد خدمت پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم آمد، همینکه چشم حضرت به او افتاد فرمود:
🔸«هر که از ما چیزی درخواست کند به او میدهیم؛ امّا اگر خود را بینیاز نشان دهد، خدا او را غنی خواهد کرد.»
مرد از شنیدن این سخن با خودش گفت:
🔹منظور پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم از این کلام من هستم، از همانجا برگشت و جریان را برای زنش شرح داد. زنش گفت: حضرت نیز بشری است، به ایشان بگو آنگاه ببین چه میفرماید.
🔸برای مرتبه دوّم آمد؛ باز همان جمله را شنید. سوّمین مرتبه که برگشت و همان جملات را از پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم شنید، به نزد یکی از دوستان خود رفت و کلنگ دو سری از او به عاریه گرفت.
🔹تا شامگاه در کوهها هیزم جمعآوری نمود و شب به طرف خانه بازگشت و هیزم را به پنج سیر عدس فروخت. نانی تهیه کرده و با زن خود میل کردند. فردا جدیّت بیشتر کرد و هیزم زیادتری آورد؛ و هر روز مقدار زیادتر تا توانست یک کلنگ بخرد.
🔸چندی گذشت، در اثر فعالیّت دو شتر و یک غلام خرید و کمکم از ثروتمندان شد. روزی خدمت پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم شرفیاب شده و جریان زندگی و کلام حضرتش را بازگو کرد. پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: من که گفتم: «کسی که بینیازی جوید خدا او را بینیاز گرداند.»
📚پند تاریخ، ج 3، ص 129 -وافی، ج 2، ص 139
🍃🍃امام صادق علیهالسلام فرمود: «بزرگی مؤمن به نماز شب و عزّتش به بینیازی است.»
📚جامع السعادات، ج 2، ص 108
✾📚 @Dastan 📚✾
🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋
#داستان_آموزنده
🔆اشک یا بوی مُشک
🍂محی الدین عربی در رسالهی روح القدس میگوید: من یک ماه کامل در مسجد «ابن جراد» با «ابو احمد سلاوی» بیتوته کرده بودم.
🍂شبی برخاستم تا نمازی بخوانم. وضو گرفتم و به شبستان مسجد آمدم. ابو احمد در آن شبستان خوابیده بود و انواری از او به آسمان متصل بود ایستادم و نگریستم؛ نمیدانم آیا نور از آسمان بر وی فرود میآمد و به او میپیوست یا این که از وی برمی آمد و به آسمان میپیوست؟
🍂 من از حال وی شگفت زده بودم، تا این که بیدار شد؛ وضو ساخت و برای نماز ایستاد. وقتی او گریه میکرد اشکهایش روی زمین میریخت. صورتم را با آن اشکها مسح میکردم در آن بوی مشک و آن را خوشبو یافتم. مردم این بو را از من احساس میکردند و میگفتند: این مشک را از کجا خریدهای؟
📚آیینه سالکان، ص 157 رساله روح القدس، ص 130
✾📚 @Dastan 📚✾