🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋
#داستان_آموزنده
🔆اشک یا بوی مُشک
🍂محی الدین عربی در رسالهی روح القدس میگوید: من یک ماه کامل در مسجد «ابن جراد» با «ابو احمد سلاوی» بیتوته کرده بودم.
🍂شبی برخاستم تا نمازی بخوانم. وضو گرفتم و به شبستان مسجد آمدم. ابو احمد در آن شبستان خوابیده بود و انواری از او به آسمان متصل بود ایستادم و نگریستم؛ نمیدانم آیا نور از آسمان بر وی فرود میآمد و به او میپیوست یا این که از وی برمی آمد و به آسمان میپیوست؟
🍂 من از حال وی شگفت زده بودم، تا این که بیدار شد؛ وضو ساخت و برای نماز ایستاد. وقتی او گریه میکرد اشکهایش روی زمین میریخت. صورتم را با آن اشکها مسح میکردم در آن بوی مشک و آن را خوشبو یافتم. مردم این بو را از من احساس میکردند و میگفتند: این مشک را از کجا خریدهای؟
📚آیینه سالکان، ص 157 رساله روح القدس، ص 130
✾📚 @Dastan 📚✾
هرکاری میکنی خاکش کن؛ خدا رشدش میده🤫🌱
وقتی ﮐﻪ خوبیﮐﺮدنات فقط برای خدا باشه، ﺩیگه ﻗﺪﺭ نشناسی برات اهمیتی نداره!!!
چـون میدونی خـدا به جـایِ همه،
برات جبران میکنه♥️
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#ماجراى_سكته_دوشكاچى_عراقى!
🌷قبل از اجرای عملیات کربلای ۴، در یکی از شناساییها بایستی از عرض اروند عبور میکردیم و بعد از نفوذ به ساحل آن طرف اروند، به شناسایی منطقه مورد هدف میپرداختیم. به همراه رضا نیکپور، به آب زدیم. شب متغیری بود. هوا گاهی ابری و گاهی مهتابی بود. آهسته به صورت سر پایین به سمت ساحل مقابل فين (کفش مخصوص غواصی) میزدیم.
🌷....سرمان را که از آب بیرون آوردیم چشممان به سنگر دوشکایی افتاد که یک دوشکاچی عراقی پشتش نشسته و لوله آن را مستقیم به سمت ما نشانه رفته است. عینک غواصی روی چشمانمان بود. شهید نیک پور گفت: از هم جدا میشویم تو از آن طرف برو و من هم این طرف که اگر تیراندازی کرد، یک نفر تیر بخورد!!
🌷با دقت بیشتری به عراقی پشت دوشکا نگاه کردیم، تکان نمیخورد. شهید نیکپور به آهستگی به ساحل خزید و من هم به دنبالش. با احتیاط خود را به سنگر کمین رساندیم. اول گمان کردیم دوشکاچی به خواب رفته اما نزدیک که شدیم، متوجه شدیم عراقی دچار سکته شده است. آن بیچاره عراقی وقتی هیبت ما را در ميان آب دیده بود از ترس سکته کرده بود. او حتی انگشتش روی ماشه قرار داشت ولی از ترس جرأت و فرصت اینکه تیراندازی کند را نیافته بود.
#راوى: رزمنده دلاور سماوات یکی از اعضای گردان غواصی نوح (ع) از نیروهای گردان اخلاص (اطلاعات و عملیات) لشکر ٢١ امام رضا (ع) كه در سال ۱۳۶۵ تشکیل شد.
منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حکایتی عجیب در صدقه و انفاق!!
👤استاد قرائتی
✾📚 @Dastan 📚✾
🔴 توجه به کار خانم در خانه
آیت الله احمدی میانجی ميفرمودند در اطراف آذربایجان شخصی به نام شیخ محمد طاها زندگی میکرد. آدم فوقالعادهای بود.
آیت الله محل بود خانمی هم داشت که به او محبت و خدمت میکرد. شیخ محمد طاها معمولاً مشغول درس و بحث و عبادت و کارهای دیگر بود. یک روز مشکلی در خانه پیش آمد.
سابق معمولاً از چاه آب میکشیدند. خانم شیخ محمد طاها از دست آقا ناراحت شده بود و دلو و ریسمان را مخفی کرده بود. شیخ محمد طاها سحر برای نماز شب بلند شد.
همیشه آفتابه پر از آب برای او آماده بود ولی آن شب میبیند نه از آفتابهی آب خبری است نه از دلو و ریسمان.
اطراف را میگردد و دلو ریسمان را پیدا میکند. دلو را در چاه مياندازد و میبیند خیلی مشکل است. پیرمرد است و توان ندارد از چاه آب بکشد.
بهسختی دلو آب را از چاه بالا میکشد ولی از دستش ميافتد. زار زار شروع میکند گریه کردن.
خانم دلش به حالش ميسوزد میگوید اینکه گریه ندارد من برایت آب میکشم. میگوید من برای آب گریه نمیکنم؛ گریه من برای این است که تو چهل سال برای من آب كشيدي و من قدر تو را نميدانستم و اصلاً توجهی به این کارت نداشتم.
📙محبت به زنان و کودکان در سیره پیامبر اکرم، حجتالاسلام فرحزاد،ص ۹۲
✾📚 @Dastan 📚✾
💐☘💐☘💐☘💐☘💐
#داستان_آموزنده
🔆مصافحه
⚡️ابو عبیده میگوید: من در مسیری همراه امام باقر علیهالسلام بودم و با او در یک ردیف سوار مرکب میشدیم. به هنگام سوار شدن ابتدا من سوار میشدم و سپس حضرت سوار میشد و سلام میکرد و مصافحه مینمود؛ او بهگونهای برخورد میکرد که گویی برخورد اوّل است.
به هنگام پیاده شدن ابتدا او پیاده میشد و سپس من از مرکب پیاده میشدم چون هر دو روی زمین قرار میگرفتیم، باز به من سلام میکرد و طوری احوالپرسی میکرد که گویا برخورد اوّل میباشد.
⚡️عرض کردم برخورد اینچنین شما با ما، قبلاً نزد ما مرسوم نبوده است!
امام فرمود: «آیا میدانی چه خیری در مصافحه (همدیگر را بغل کردن) قرار داده شده است؟
⚡️ بهدرستی که اگر مؤمنین هنگام ملاقات، با یکدیگر مصافحه کنند و با یکدیگر دست بدهند تا وقتیکه از یکدیگر جدا نشدهاند، خدا به آنها نظر (رحمت) میکند و گناهان آنها مثل ریزش برگ از درخت ریخته میشود.»
📚شنیدنیهای تاریخ، ص 78 -محجه البیضاء، ج 3، ص 387
🌱🌱امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «کسی که امید پاداش نیک خدا را داشته باشد، ناامید نخواهد شد.»
📚غررالحکم، ج 1، ص 175
✾📚 @Dastan 📚✾
🗯🌻🗯🌻🌻🗯🌻🗯🌻🌻🗯🌻🗯
#داستان_آموزنده
🔆فضیلت بلا
🥀بلا، زینت برای مؤمن و کرامت برای صاحب عقل است، چون مصاحبت با بلا و صبر بر آن و ثبات قدم داشتن در بلا موجب درستی ایمان میگردد.
🥀پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «ما گروه انبیاء بیشتر از همهی مردم به بلا دچار هستیم و بعد از ما، اهل ایمان، هرکسی که به خدا و ما شبیهتر است.»
🥀کسی که بلا را بچشد، در تحت سرّ محافظت خدای قرار میگیرد و لذّتی که این شخص میبرد، از لذّتی که بعضی، از نعمتهای ظاهری میبرند، بیشتر است و در فقدان بلا مشتاق آن است. چون در تحت آتش بلا و محنت، انوار نعمتهای باطنی میباشد و تحت نعمتهای ظاهری، آتش بلا و محنت آشکار میگردد.
چهبسا بهوسیلهی بلا، عدّهی زیادی نجات پیدا میکنند و چهبسا بهوسیلهی نعمت، عدّهی زیادی هلاک میشوند. خدا مدح نکرده است، بندهای از بندگان خود را از زمان حضرت آدم تا پیامبر ما صلیالله علیه و آله و سلّم مگر بعد از بلاها و وفاداری که در حق عبودیت کرده است.
پس کرامات خداوند به حقیقت در آخرت، ابتدای آن بلا بوده و نتایج خوشیهای دنیوی در آخرت بلاست.
🥀کسی که از دام بلاها بیرون شد، چراغ مؤمنین، مونس مقرّبین و راهنمای قاصدین الهی میگردد.
🥀در عبدی که از محنت شکایت کند، خیری نیست؛ بااینکه قبلاً در هزاران نعمت و راحتی بوده است. کسی که در بلا حقِ صبر را بهجای نیاورد، حق شکر در وسعت نعمت را به جا نمیآورد و کسی که حق شکر در وسعت نعمت را به جا نیاورد، البته از پایداری و صبر در بلا محروم خواهد بود و کسی که از صبر در بلا و شکر در نعمت محروم شد، ازجمله محرومین خواهد بود.
🥀حضرت ایّوب علیهالسلام در دعایش میفرماید: «خداوندا هفتادسال مرا نعمت دادی، اگر هفتادسال به من بلا بدهی (بندهی صابر توأم).»
🥀وهب بن منبّه گفت: «بلا برای مؤمن همانند پای بند برای حیوانات و زانوبند برای شتران است.»
🥀حضرت علی علیهالسلام فرمود: «صبر برای ایمان همانند سر برای بدن است و سر صبر، بلاست و این را غیر عالمان درک نمیکنند.»
📚مصباح الشریعه، باب 90
⚡️⚡️امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمود: «سه چیز از بزرگترین بلاهاست: نانخور بسیار، چیره شدن بدهی، ادامهی بیماری»
📚غررالحکم، ج 2، ص 170
✾📚 @Dastan 📚✾
🔅#پندانه
✍ زندان تن
🔹 یکی از بندگان مخلص خدا زمانی که ذکر خدا میگفت، دست راستش را روی سینه میگذاشت.
🔸از او پرسیدند:
چرا دست روی سینه قرار میدهی؟
🔹گفت:
روح (مؤمن) من در وجودم اسیر است و همواره بیتاب برای پرکشیدن به سوی معبود! قفسه سینهام چون میلههای زندانی است که روح من به امر خدا در پشت آن تا زمانی که خودش حکم فرموده محکوم به حبس و زندانی است.
🔸گاهی وقتها که از شدّت ذکر، روحم در پشت میلههای زندان تن برای پر کشیدن به سوی معبود بیتابی میکند، دست روی سینهام میگذارم تا پشت میلههای زندان آرام گیرد و ساکن شود.
🔹چنانچه نبی مکرم اسلام صلیالله علیه وآله فرمود:
اگر امر و اراده خدا نبود، ارواح برای لحظهای در قالب تن زندانی نمیشدند و به سوی معبود هر لحظه پر میکشیدند.
✾📚 @Dastan 📚✾
خدایا نعمت سلامتى
مبداء همه نیازها ست
♥️و عاقبت بخیرى
مقصد همه نیازها
♥️تو را به مهربانیت این دو را
به همه عزیزانم عطا فرما
♥️شبتون گرم نگاه خدا
✾📚 @Dastan 📚✾
🗯🌻🗯🌻🗯🌻🗯🌻🗯
#داستان_آموزنده
🔆دخترم بیمار نشده!
🍂پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم دختری را خواستگاری کردند. پدر دختر شروع به تعریف دخترش نمود و امتیازات او را میشمرد، ازجمله گفت: «این دختر از زمان تولّدش تا این موقع بیمار نشده است.»
🍂پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم از مجلس برخاست و قطع کلام خویش نمود، بعد فرمود:
🍂«خیری در چنین وجودی نیست که مانند گورخر بیمار نشود. مرض و بلا تحفهای است از جانب خدا بهسوی بندگان است که اگر از یاد خدا غافل شدند، آن مرض و پیشامد او را متوجّه خدا سازد.»
📚پند تاریخ، ج 2، ص 180
🔸امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرماید: «شدیدتر از بیچیزی، مرض تن است.»
📚نهجالبلاغه فیض السلام، ص 1270
✾📚 @Dastan 📚✾
🌸🔅🌸🌸🔅🌸🔅🌸🌸🔅🌸
#داستان_آموزنده
🔆ارزش پرستاری از بیمار
☘دو نفر از مسلمین، از راه دور برای مناسک حج به سوی مکه رهسپار شدند، در این سفر وقتیکه برای زیارت قبر پیامبر صلیالله علیه و آله به مدینه آمدند، یکی از آنها در مدینه بیمار شد و در منزلی بستری گردید، پس همسفرش از او پرستاری کرد.
☘روزی همسفر، به بیمار گفت: دلم میخواهد به زیارت قبر پیامبر بروم.
اجازه بده بروم و برگردم.
☘بیمار گفت: تو یار من هستی، مرا تنها مگذار، وضع مزاجی من وخیم است، از من جدا نشو! همسفر گفت: برادر! ما از راه دور برای زیارت قبر پیامبر صلیالله علیه و آله آمدهایم، زود میروم و برمیگردم.
☘همسفر رفت و پس از زیارت قبر پیامبر صلیالله علیه و آله به منزل امام صادق علیهالسلام رفت و قصهی خود و رفیق مریضش را نقل کرد.
☘امام فرمود: «اگر تو کنار بستر دوست همسفرت بمانی و از او پرستاری کنی و مونس او باشی، در پیشگاه خدا بزرگ بهتر از زیارت مرقد پیامبر است (چون مریض دلشکسته و ناامید از خود بود.)»
✾📚 @Dastan 📚✾
🌿🌺﷽🌿🌺
🦋اندوه، نگرانی و ترس، بهطور طبیعی و دائمی در دل انسان پدید میآید و مثل علف هرز در دل انسان رشد میکند، لذا جلوگیری از اندوه نیاز به یک برنامۀ دائمی دارد. هر روز باید از دلمان اندوهزدایی، ترسزدایی یا حسرتزدایی کنیم.
🌻هر روز صبح که بلند شدی، اول یکمقدار از دلت اندوهزدایی کن. اتفاقاً در تعقیبات نماز صبح، اذکاری هست که برای رفع اندوه از دل بسیار مؤثر است؛ مثلاً این تعقیباتی که امام جواد(ع) توصیه فرمودهاند:
«حَسْبِيَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبِينَ...؛ منلایحضرهالفقیه/1/327)
🚨ذکر گفتنهای ما کِی اثر دارد؟
وقتی که همراه با ایمان باشد؛ وقتی مرور ایمان و اعتقاد ما باشد.
🌻 مثلاً وقتی میگویی «لَا قُوَّةَ إِلَّا بِالله» عمیقاً توجه کنی به اینکه واقعاً هیچ کسی جز خدا قدرت ندارد! عمیقاً اینرا مرور کن تا اعتقادت بالا برود.
❤️پس همیشه بگو خدایا شکرت خدایا شکرت
#استاد_پناهیان
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#به_کسی_دستور_نداد!!
🌷شاید یکی از زیباترین لحظات و دقایق زندگی جنگی همهی فرماندهان و رزمندگان کلیدی، دیدارهایی بود که بعد از پایان عملیاتها با حضرت امام داشتند. با دیدن آن پیر فرزانه، گویی خستگی عملیات از جانها میرفت و بر داغ یاران شهید، آبی به خنکای حضور آن رهبر بزرگ پاشیده میشد. از آن دیدارها چندتایی از بقیه برایم خاطرهانگیز تر است؛ از این جهت که درسهای بزرگی آموختم. در این دیدارها، شش دانگ حواسها به کوچکترین کنشهای آن مرد آسمانی بود که در هر کدام حکمتی نهفته بود که برایمان از خواندن دهها کتاب اخلاق و عرفان تاثیر بیشتری داشت.
🌷در یکی از این دیدارها بود که تا امام آمد توی اتاق و روی صندلی نشست، شهید حسن باقری اجازه خواست با دوربینی که خودش آورده بود، دو_سه عکس یادگاری بگیرد. امام گفت: «چه ایرادی داره پسرم؟!» یکی از محافظها که اشاره کرد فلش دوربین برای چشم امام خوب نیست، حسن لامپ اتاق را روشن کرد تا عکسها خراب نشود. زود سه_چهار عکس پشت سر هم گرفت و نشست روی زمین.
🌷سکوت بر اتاق حاکم شد. آقای رضایی آمادهی ارائهی گزارش بود که امام از روی صندلی بلند شد. همه همراه او بلند شدند و با تعجب به هم نگاه کردند. امام از کنار فرماندهان رد شد و رفت طرف کلید برق و چراغ را خاموش کرد. در آن وقت روز نیازی به لامپ نبود، اما برای همهمان جالب بود که چرا هیچکس به این قضیه توجه نداشت و جالبتر آنکه چرا امام به کسی دستور نداد چراغها را خاموش کند و خودش شخصا بلند شد و کلید را زد.
🌹خاطره ای به یاد سردار شهید حسن باقری
منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥داستان معجزه اباالفضل
👤روایتگریِ حاج مهدی رسولی
✾📚 @Dastan 📚✾
🍃اگر آرامش خودتون رو به مدرک،مقام ،زیبایی،محبتی که از دیگران دریافت میکنید ،وابسته کنید ....👇👇👇
😩هر لحظه باید منتظر استرس ،اضطراب و ناراحتی باشید
💚🍃اما اگر خودتون رو به بلندای خداوند معنی کنید
و سعی کنید تو زندگی شبیه خدا بشید ،اون وقته که به راحتی سر هر قضیه به هم نمیریزید
دل حرم خداست 💚🍃
تو حرم خدا غیر خدا رو راه ندید
اگر غیر خدا وارد شد نتیجه ای جز استرس و اضطراب برای اون شخص نداره😵
💌انسان تنها با خداوند ارامش پیدا میکنه
یادتون باشه👇👇👇
هیچ وقت سر مسایل دنیا با خدا رابطتتون و خراب نکنید
#استادمحمدشجاعی
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✾📚 @Dastan 📚✾
🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
#داستان_آموزنده
🔆ثواب تعلیم
⚡️شخصی خدمت امام سجاد علیهالسلام رسید و عرض کرد: «این مرد پدرم را کشته است و من میخواهم قصاص کنم قاتل هم به قتل اعتراف کرده است.»
⚡️امام فرمود: «میتوانی قصاص کنی؛ آیا این مرد تابهحال به تو خدمتی نکرده است که از او دیه بگیری و قصاص نکنی؟!»
⚡️عرض کرد: «فقط چند روزی به من درس داده است.» امام فرمود: «حق و ثواب ارشاد، بیش از خون ارزش دارد.»
⚡️او هم از قصاص گذشت و تقاضای دیه یعنی صد شتر را کرد و قاتل توانایی آن را نداشت.
⚡️امام فرمود: «حاضری ثواب ارشاد و هدایت خود را به من بدهی و من در عوض صد شتر به تو بدهم؟» عرض کرد: «اگر فردای قیامت، مقتول جلوی مرا بگیرد، هیچ توشهای غیر از درس دادن ندارم.»
⚡️امام به خانوادهی مقتول فرمود: «اگر از او بگذرید، روایتی از پیامبر برایتان میخوانم که از همهی دنیا برای شما باارزشتر باشد. بدین ترتیب آنها هم از حقشان گذشتند.»
🌾🌾امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «کسی که امید پاداش نیک خدا را داشته باشد، ناامید نخواهد شد.»
📚غررالحکم، ج 1، ص 175
✾📚 @Dastan 📚✾
#آیت_الله_حکیم
از کودکی به تقوا، صبر و پایداری در راه حق عشق می ورزید. مانند فقیران زندگی می کرد و با خوراکی بسیار ساده روزگار می گذارنید. او بر این باور بود که اگر چیزی از لوازم زندگی تهیه می شود، باید ارزش مادّی و معنوی آن سنجیده شود و به همسرش می گفت: فکر کن چیزی که قصد داری بخری، آیا ارزش دارد که در روز قیامت و روز حساب از آن باز خواست شود یا نه؟ اگر آن قدر ارزش ندارد، ضرورتی نیست که خودمان را به سختی بیندازیم.
#آیت_الله_سیدمحمدباقرحکیم
✾📚 @Dastan 📚✾
#پندانه 🌹🌹
✨گاهی باید فرو ریخته شوی برای ” بنای جدید...
✨همیشه خودت باش… دیگران به اندازه کافی هستند…
✨بعضی آدما نقش صفر رو بازی میکنن تو زندگی، اگه ضرب بشن تو زندگیت همه چیزت رو از بین میبرن!
✨ﭘﻮﻝ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻠﻨﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﻗﺪ ﻣﺎﺳﺖ…
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﭘﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﯾﻢ…
✨طلا باش تا اگه روزگار آبت کرد...روز به روز طرح های زیباتری از تو ساخته شود…
سنگ نباش...تا اگر زمانه خردت کرد، تیپا خورده هر بی سر و پایی بشوی!
✨داشتن مغز دلیل بر انسان بودن نیست، پسته و بادام هم مغز دارند…
برای انسان بودن باید شعور داشت....
✾📚 @Dastan 📚✾
✨✨به بزرگی آرزویت نیندیش
🍃🍃به بزرگى کسى بیندیش
که میخواهد آرزویت رابرآورده کند
😊براى برآورده شدن آرزوهایتان
خـــدا را براى شما آرزو میکنم
💥💥شب همگی بخیر
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆متولّی اموال
☘در زمان حضرت سلیمان علیهالسلام مردی دو بچّه ماری را کشت. سپس مادر دو بچّه مار، به حضور حضرت سلیمان آمد و از آن مرد شکایت کرد و درخواست کرد که آن مرد را قصاص کند!
حضرت سلیمان علیهالسلام فرمود: «مرد موحّدی را به خاطر کشتن بچّه ماری نمیشود قصاص کرد.»
☘عرض کرد: «حال که چنین است، او را متولی اموال و قیّم موقوفات (و بیتالمال) مردم قرار دهید؛ تا اینکه با دستدرازی به اموال دیگران، من با مارهای دیگر در دوزخ از او انتقام کشم.»
📚خزینه الجواهر، ص 463 -زهر الربیع سید نعمتالله جزایری
🍂🍂امیرالمؤمنین علی علیهالسلام (وقتیکه لشکری را تحریص به جنگ با اهل شام که به عراق هجوم آورده بودند، میکرد و آنها به امام میگفتند خودت باید بیایی) فرمود: «سزاوار نیست که لشکر و شهر و بیتالمال و جمعآوری مالیات زمین و حکومت میان مسلمین و رسیدگی به حقوق اربابرجوع را رها کنم (و با لشکری که از پیش فرستادهام، بروم).»
📒نهجالبلاغه فیض الاسلام، ص 368
✾📚 @Dastan 📚✾
🥀💥🥀💥🥀💥🥀💥🥀💥🥀
#داستان_آموزنده
🔆اعتراض محمّد بن منکدر
🌾«محمد بن منکدر» گوید امام باقر علیهالسلام را ملاقات کردم و خواستم او را پند و موعظه کنم که او مرا موعظت کرد.
🌾گفتند: «به چه چیز ترا موعظت کرد؟» گفت: در ساعتی از روز که هوا گرم بود به اطراف مدینه بیرون رفتم و امام باقر علیهالسلام را که کمی فربه بود ملاقات کردم. او بر دوش دو غلام سیاه خود تکیه کرده بود و میآمد، با خود گفتم بزرگی از بزرگان قریش در این ساعت گرم در طلب دنیا بیرون آمده خوب است او را موعظه کنم.
🌾پس سلام کردم؛ و امام نفسزنان و عرقریزان جواب سلام مرا داد. گفتم: «خدا کارت را اصلاح کند، خوب است بزرگی از بزرگان قریش با چنین حالت در طلب دنیا باشد! اگر مرگ بیاید و تو بر این حال باشی کارت مشکل است.»
🌾امام دست از دوش غلامان برداشت و تکیه کرد و فرمود: «به خدا قسم اگر مرگ در این حال مرا دریابد، در طاعتی از طاعات خدا بودهام که خود را از حاجت به تو و مردم بازداشتهام؛ وقتی از آمدن مرگ ترسانم که مرا درحالیکه معصیتی از معاصی الهی را مشغول بوده باشم فراگیرد.»
🌾محمّد بن منکدر گوید: «گفتم: خدا تو را رحمت کند، میخواستم ترا موعظه نمایم تو مرا موعظه نافع فرمودی.»
📚منتهی الآمال،2، ص 91
✾📚 @Dastan 📚✾
🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸
#داستان_آموزنده
🔆مناعت طبع عبدالله بن مسعود
🌴«عبدالله بن مسعود» از اصحاب نزدیک پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم بود و در مکتب آن حضرت شخصی غیور و وارسته بار آمد.
در زمان خلافت عثمان، او بیمار و بستری شد که در همان بیماری از دنیا رفت.
🌴خلیفه به عیادت او رفت، دید اندوهگین است.
پرسید از چه چیزی ناراحتی؟ گفت: از گناهانم.
🌴خلیفه گفت: چه میل داری تا برآورم؟
گفت: مشتاق رحمت خدا هستم.
🌴سؤال کرد: اگر موافق باشی طبیبی بیاورم.
گفت: طبیب بیمارم کرده است.
🌴سؤال کرد اگر مایل باشی دستور دهم، عطائی از بیتالمال برایت بیاورند؟
🌴گفت: آن روز که نیازمند بودم، چیزی به من ندادی، امروز که بینیاز هستم میخواهی چیزی به من بدهی؟!
🌴خلیفه گفت: این عطا و بخشش برای دخترانت باشد.
🌴گفت: آنها نیز نیاز ندارند، چراکه من به آنها سفارش کردهام سورهی واقعه را هر شب بخوانند؛ زیرا از رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلّم شنیدم که فرمود: «کسی که سورهی واقعه را در هر شب بخواند، هرگز دچار فقر نمیشود.»
📚داستانها و پندها، ج 7، ص 112 -مجمعالبیان، ج 9، ص 211
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا 🌷
#سالن_مرگ!!
🌷در اردوگاههای عراق سالنی عریض وجود داشت که اطراف آن را مأموران عراق پر کرده بودند و اسرا را پس از انتقال به آن مکان بهشدت کتک میزدند و پس از شکنجههای مختلف، اسرای ایرانی را برای مدتی بدون آب و غذا در همان محل رها میکردند.
🌷بسیاری از اسرای ایرانی بخصوص جوانترها و زخمیهایی که توان ایستادگی در برابر شکنجه سنگین مأموران عراقی را نداشتند در سالنهای مرگ اردوگاههای عراق به شهادت میرسیدند. سختترین شکنجه دشمن پخش ترانههای عربی در محیط اردوگاه بخصوص در مناسبتهای مذهبی و جلوگیری از خواندن نماز در آسایشگاهها بود.
#راوی: آزاده سرافراز حاج اسماعیل ناصریپور [از اهالی شهر درق با تحمل بیشترین زمان اسارت و گذشت ۱۱۹ ماه از عمر با برکت خود در اردوگاههای عراق عنوان صبورترین رزمنده خراسان شمالی را از آن خود کرده است.]
منبع: سایت نوید شاهد
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
✾📚 @Dastan 📚✾