eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
12.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶موضوع:داستانی زیبا و عجیب در مورد حق الناس ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔻آیت الله ناصری ✾📚 @Dastan 📚✾
مداحی_آنلاین_عفت_و_حیا_حضرت_زینب_استاد_هاشمی_نژاد_5978744439110109636.mp3
2.27M
(س) ♨️عفت و حیا حضرت زینب(س) 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام هاشمی نژاد ‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆كيفر كمترين بى احترامى به پدر  يوسف عليه السلام پس از مشكلات زياد فرمانرواى مصر شد. پدرش ‍ يعقوب سالها با رنج و مشقت ، دورى و فراق يوسف را تحمل كرده و توان جسمى را از دست داده بود. هنگامى كه باخبر شد يوسف ، زمامدار كشور مصر است ، شاد و خرم با يك كاروان به سوى مصر حركت كرد، يوسف نيز با شوكت و جلالى در حالى كه سوار بر مركب بود، به استقبال پدر از مصر بيرون آمد. همين كه چشمش به پدر رنج كشيده افتاد، مى خواست پياده شود، شكوه سلطنت سبب شد كه به احترام پدر پياده نشد و كمى بى احترامى در حق پدر كرد. پس از پايان مراسم ديدار، جبرئيل از جانب خداوند نزد يوسف آمد و گفت : يوسف ! چرا به احترام پدر پياده نشدى ؟ اينك دستت را باز كن ! وقتى يوسف دستش را گشود ناگاه نورى از ميان انگشتانش برخاست و به سوى آسمان رفت . يوسف پرسيد: اين چه نورى است كه از دستم خارج گرديد؟ جبرييل پاسخ داد: اين نور نبوت بود كه از نسل تو، به خاطر كيفر پياده نشدن براى پدر پيرت (يعقوب ) خارج گرديد و ديگر از نسل تو پيغمبر نخواهد بود. 📚بحار : ج 12، ص 251 و ج 73، ص 223. ✾📚 @Dastan 📚✾
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 هر کس باید به فکر خود باشد و راهی برای ارتباط با حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیدا کند، خواه و فرج آن حضرت دور باشد، یا نزدیک! 💠 امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در هر کجا باشد، آن جا است. ❤️ قلب مؤمن جزیره خضراء است؛ هر جا باشد، حضرت در آن جا پا می گذارد. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆چاره بى تابى در سوگ عزيزان   يكى از قاضى هاى بنى اسرائيل پسرى داشت كه زياد مورد علاقه او بود. ناگاه پسر مريض شد و مرد. قاضى از اين پيشامد سخت ناراحت شد و صدايش به ناله و گريه بلند گرديد. دو فرشته براى پند و نصيحت به نزد قاضى آمده و شكايتى را عليه يكديگر مطرح كردند. يكى گفت : اين مرد با گوسفندان ، زراعتم را لگدكوب كرده و آن را از بين برده است . ديگرى گفت : او زراعتش را ما بين كوه و رودخانه كاشته بود، راه عبور برايم نبود، چاره اى نداشتم جز آن كه گوسفندان را از زراعت ايشان عبور دهم . قاضى رو به صاحب زراعت نموده و گفت : تو آن وقت كه زراعت را بين كوه و رودخانه مى كاشتى ، مى بايست بدانى چون زمين زراعت راه مردم است . در معرض خطر خواهد بود. بنابراين نبايد از صاحب گوسفند شكايت داشته باشى ! صاحب زراعت در پاسخ قاضى گفت : شما نيز آن وقت كه پسرت به دنيا آمد بايد بدانى در مسير مرگ قرار دارد، ديگر چرا ناله و گريه در مرگ فرزندت مى كنى ؟ قاضى فورى متوجه شد اين صحنه براى پند و آگاهى او بوده . از آن لحظه گريه و ناله را قطع كرد و مشغول انجام وظيفه خود گرديد. 📚بحار : ج 82، ص 155 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷خورشید، شکفته در سلامِ من و تو 🌸گُل داده جهان به احترامِ من و تو 🌷در محضرِ عشق، پایِ امضایِ خدا 🌸امروز سند خورده به نامِ من و تو 🌷سـلام صبحتون زیبا 🌸امـــروزتون 🌷پراز حس خوب زندگی ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆عمل بدون تقوا مفضل مى گويد: در محضر امام صادق عليه السلام بودم ، سخن از چگونگى اعمال به ميان آمد. من گفتم : عمل من چه مقدار كم است ؟ حضرت فرمود: ساكت باش ! از خداوند آمرزش بخواه ! آنگاه فرمود: عمل كم با پرهيزگارى ، بهتر از عمل بسيار بدون پرهيزگارى است . گفتم : عمل بسيار بدون پرهيزگارى چگونه مى شود؟ فرمود: مانند عمل كسى كه به مردم غذا مى دهد، به همسايگانش محبت مى كند و در خانه اش به روى مردم باز است ، ولى هنگامى كه در معرض كار حرام قرار مى گيرد از آن خوددارى نمى كند و مرتكب حرام و گناه مى شود. بلى ! اين است نمونه عمل بدون تقوا. اما شخص ديگرى نيز هست كه كارهاى نيك (غذا دادن ، مهربانى به همسايه و...) انجام نمى دهد، ولى اگر كار حرامى برايش پيش آمد، خويشتن دارى نموده ، مرتكب كار حرام و گناه نمى گردد، البته شخص دومى بهتر از اولى است . 📚بحار : ج 70، ص 104 ✾📚 @Dastan 📚✾
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋 🔆دروغ شاخدار  روزى معاويه به سعد بن وقاص گفت : چرا در خونخواهى امام مظلوم (عثمان ) به من يارى نكردى ؟ خوب بود در اين مورد به من كمك مى نمودى ! سعد گفت : مى دانى كه من در كنار تو با على مى جنگيدم . اما از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله شنيدم به على عليه السلام مى فرمود: تو نسبت به من ، مانند هارون نسبت به موسى هستى . معاويه گفت : تو اين سخن را از رسول خدا شنيدى ؟ سعد گفت : آرى ! اگر نشنيده باشم اين دو گوشم كر شوند. معاويه گفت : اكنون عذر تو مقبول است كه ما را يارى نكردى . سپس گفت : به خدا سوگند! اگر من هم چنين سخنى را از پيغمبر صلى الله عليه و آله مى شنيدم هرگز با على جنگ نمى كردم ! البته اين ادعاى معاويه به هيچ گونه قابل قبول نيست ، چون معاويه از اين گونه فرمايشات ، از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله درباره على عليه السلام بيشتر شنيده بود. با اين همه هنگامى كه على عليه السلام از دنيا رحلت نمود، معاويه او را لعنت مى كرد و به حضرت ناسزا مى گفت . نظر معاويه اين بود كه سلطنت و حكومت او به وسيله لعن و ناسزا گفتن ، به على برقرار مى گردد و هدف او از آن سخنى كه به سعد گفت ، اين بود كه عذر او پذيرفته باشد. 📚بحار : ج 44، ص 35 ✾📚 @Dastan 📚✾
🍂🌱🍂🌱🍂🌱🍂🌱🍂 🔆رمز سقوط ملت ها  پس از شكست خاندان بنى اميه ، بنى عباس روى كار آمدند و زمام خلافت را به دست گرفتند. در زمان منصور دوانيقى ، محمد بن مروان (پسر مروان حمار وليعد پدرش ‍ بود به زندان افتاد. روزى به منصور گفتند: محمد بن مروان در زندان تو است ، خوب است او را احضار كنى و از جريانى كه بين او و پادشاه نوبه پيش آمده ، بپرسى . دستور داد احضارش كردند. منصور گفت : محمد! گفتگويى كه بين تو و پادشاه نوبه اتفاق افتاده مى خواهم از خودت بشنوم . محمد گفت : هنگامى كه در آخر حكومتمان شكست خورديم ، از اينجا فرار كرده به جريره نوبه پناهنده شديم . وقتى كه خبر ما به پادشاه نوبه رسيد دستور داد خيمه هاى شاهانه براى ما زدند و وسايل زندگى از هر لحاظ آماده كردند، به طورى كه مردم نوبه از ديدن آنها تعجب مى كردند. روزى پادشاه نوبه كه مردى بلند قد، كم مو و پابرهنه بود، به ديدار ما آمد و سلام كرد و بر روى زمين نشست . از او پرسيدم : چرا روى فرش نمى نشينى ؟ پاسخ داد: من پادشاهم و سزاوار است كسى كه خداوند مقام او را بالا برده ، تواضع كند، به اين جهت روى خاك نشستم . سپس به من گفت : شما چرا با چهارپايان خود زراعت مردم را پايمال مى كنيد با اينكه فساد و تبه كارى در دين شما حرام است . مسلمان نبايد در روى زمين فساد كند. گفتم : اطرافيان ما از روى جهالت اين گونه كارها را مى كنند. گفت : چرا شراب مى خوريد خوردن شراب براى شما حرام است و نبايد مسلمان شراب بخورد. گفتم : گروهى از جوانان ما از روى نادانى مرتكب چنين كارى مى شوند. گفت : چرا لباسهاى حرير مى پوشيد و با طلا زينت مى كنيد با اينكه اينها طبق گفته پيغمبرتان براى شما حرام است ، مسلمان بايد از اينها پرهيز كند. گفتم : خدمتگزاران غير عرب ما اين كارها را مى كنند و ما نمى خواهيم بر خلاف خواسته آنها رفتار كنيم . ديدم خيره خيره به من نگاه كرد و گفت : آرى ، خدمتگزاران ما، جوانان ما چنين مى كنند، سپس از روى استهزاء سخنان مرا تكرار كرد. آنگاه گفت : محمد! چنين نيست كه تو مى گويى . بلكه حقيقت مطلب اين است كه شما ملتى بوديد وقتى به رياست رسيديد به زيردستان ستم كرديد و دستورات دينى خود را زير پا گذاشتيد به آنها عمل نكرديد. خداوند هم طعم كيفر كردار شما را چشاند، لباس عزت را از تن شما كند و جامه ذلت بر شما پوشانيد. هنوز غضب خداوند درباره شما به آخر نرسيده ، دنباله دارد كه وقت آن خواهد رسيد. ولى من مى ترسم در سرزمين ما عذاب الهى به شما نازل شود و كيفر تو دامن ما را نيز بگيرد. زودتر از اينجا كوچ كنيد و از خاك من بيرون رويد و ما نيز از كشور نوبه خارج شديم . آرى بزرگترين رمز سقوط يك ملت فساد و تبه كارى است ، بخصوص فساد فرمانروايشان . 📚بحار : ج 47، ص 186 ✾📚 @Dastan 📚✾
🌿 همیشه ▫️مهار آنچه در بیرون می‌گذرد را، در دست گیری 👌 اما؛ همیشه ▫️مهار آنچه را در درونت می‌گذرد در اختیار داشته باشی ... اگر دو عبارت؛ 🤞 ▫️"" ▫️و "" را از زندگی خود پاك كنید...🧽 👈 نیمی از بیحالی و بیماری خود را مداوا كرده اید ... ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 .... 🌷عمو حسن پیرمرد کوتاه قد و بذله گویی بود که با شروع جنگ تحمیلی کسب و کارش که یخ‌فروشی بود رها کرد و با رزمنده‌ها به مناطق غرب و جنوب رفت. او با وجود سن و سال بالا، همراه هر گردانی می‌دوید و شعارها و سرودهای حماسی و مذهبی می‌خواند و به رزمنده‌ها روحیه می‌داد. یک روز عمو حسن از من پرسید: «لباس‌هایت را کجا می‌شویی؟ گفتم خودم می‌شویم. گفت:«لباس‌های خودت و رفقایت را بیاور تبلیغات تا با ماشین لباسشویی برایتان بشوییم.» 🌷من هم لباس‌ها را جمع کردم و بردم تبلیغات، پرسیدم عمو پس ماشین لباسشویی‌ات کجاست؟ خندید و چیزی نگفت. بعد دیدم عمو حسن یک پیت حلبی گذاشته روی اجاق و با یک چوب، لباس‌ها را به هم می‌زند و اسم آن را گذاشته ماشین لباسشویی! دیانت و حسن‌خلق عمو حسن زبانزد همه بود. عملیات کربلای ۵ که شروع شد، عمو حسن غیرتش قبول نکرد توی چادر تبلیغات بماند و با اصرار خودش اسلحه به‌دست گرفت و همراه رزمنده‌ها به خط مقدم رفت و در بحبوحه همان عملیات به آرزویش که شهادت بود، رسید. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز حاج حسن امیری‌فر، پیرمرد ۷۰ ساله ای که به «عمو حسن» معروف شده بود. : رزمنده دلاور قاسم زینلی 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 🥀🥀🥀🥀 ✾📚 @Dastan 📚✾