eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.8هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 زندگی ریموت نداره، پاشو خودت کانال زندگیتو، عوض کن.. به سمت شادی وخوشبختی.... همين امروز ، همين حالا... ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 !! 🌷همیشه کارش خفه کردن دوشکای دشمن بود اما شهید نمی‌شد. بعد از این‌که دستش قطع شده بود. یک روز مادرم داشت نماز می‌خواند. من و هاشم به ایشان «ننه» می‌گفتیم. هاشم به ننه‌ام گفت: ما داریم جانمان را قسطی به خدا می‌دهیم، بعد این مجروحیت‌های من هر کدامشان یک شهادت هست. مادرم گفت که هر چی خدا بخواهد همان می‌شود، زیاد فکر نکن. هاشم گفت: مادر تو رو به قبله نشسته‌ای. بگو خدایا من از هاشم راضی هستم، تو هم راضی باش. مادرم هم گفت خدایا من از هاشم راضی هستم، تو هم راضی باش. تا این.... 🌷تا این جمله را مادر گفت؛ هاشم یک پشتک زد و کف پای مادرم را بوسید. گفت این دفعه دیگر تمام است. واقعاً هم همان شد. یعنی تا رضایت مادرم را گرفت ۱۰ روز نشد و شهید شد. هاشم اصلاً عادتت نداشت خداحافظی کند و از زیر قرآن رد شود، اما این‌بار ساکش را گذاشت روی کولش و چند قدم که رفت، برگشت عقب نگاه کرد و دستش را به علامت خداحافظی تکان داد و رفت. همان عملیات هم شهید شد. کارش گیر مادر بود و رضایت مادر را گرفت و شهید شد. حالا اگر آدم می‌خواهد به جایی برسد، دعای مادر پشت سرش باشد خیلی عالی است. 🌹خاطره ای به یاد جانباز شهید سردار هاشم کلهر : رزمنده دلاور محمدعلی کلهر برادر گرامی شهید منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 🥀🥀🥀🥀 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان شنیدنی دیدار استاد با مرحوم جعفر آقا مجتهدی ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆حضرت موسى عليه السلام در مقام سنجش اعمال حضرت موسى عليه السلام در حالى كه به بررسى اعمال بندگان الهى مشغول بود، نزد عابدترين مردم رفت . شب كه فرا رسيد، عابد درخت انارى را كه در كنارش بود تكان داد و دو عدد انار افتاد. رو به موسى كرد و گفت : اى بنده خدا تو كيستى ؟ تو بايد بنده صالح خدا باشى ؟ زيرا كه من مدتها در اينجا مشغول عبادت هستم و در اين درخت تاكنون بيشتر از يك عدد انار نديده ام و اگر تو بنده صالح نبودى ، اين انار دومى موجود نمى شد! موسى عليه السلام گفت : من مردى هستم كه در سرزمين موسى بن عمران زندگى مى كنم . چون صبح شد حضرت موسى عليه السلام پرسيد: آيا كسى را مى شناسى كه عبادت او از تو بيشتر باشد؟ عابد جواب داد: آرى ! فلان شخص . نام و نشان او را گفت . موسى عليه السلام به نزد وى رفت و ديد عبادت او خيلى زياد است . شب كه شد براى آن مرد دو گرده نان و ظرف آبى آوردند. عابد به موسى عليه السلام گفت : بنده خدا تو كيستى ؟ تو بنده صالح هستى ! چون مدتهاست من در اينجا مشغول عبادت هستم و هر روز يك عدد نان برايم مى آمد و اگر تو بنده صالحى نبودى اين نان دومى نمى آمد و اين ، به خاطر شماست . معلوم مى شود تو بنده صالح خدايى . حضرت موسى عليه السلام باز فرمود: من مردى هستم در سرزمين موسى بن عمران زندگى مى كنم ! سپس از او پرسيد: آيا عابدتر از خود، كسى را سراغ دارى ؟ گفت : آرى ! فلان آهنگر يا (دهقان ) در فلان شهر است كه عبادت او از من بيشتر است . حضرت موسى با همان نشان پيش آن مرد رفت ، ديد وى عبادت معمولى دارد، ولى مرتب در ذكر خداست . وقت نماز كه فرا رسيد، برخاست نمازش را خواند و چون شب شد، ديد در آمدش دو برابر شده ، روى به حضرت موسى نمود و گفت : تو بنده صالحى هستى ! زيرا من مدتها در اينجا هستم و درآمدم هميشه به يك اندازه معين بوده و امشب دو برابر است . بگو ببينم تو كيستى ؟ حضرت موسى همان پاسخ را گفت : من مردى هستم كه در سرزمين موسى بن عمران زندگى مى كنم . سپس آن مرد درآمدش را سه قسمت نمود. قسمتى را صدقه داد و قسمتى را به مولا و صاحبش داد و با قسمت سوم غذا خريد و با حضرت موسى عليه السلام با هم خوردند. در اين هنگام موسى عليه السلام خنديد. مرد پرسيد: چرا خنديدى ؟ موسى عليه السلام پاسخ داد: مرا راهنمايى كردند عابدترين انسان را ببينم ، حقيقتا او را عابدترين انسان يافتم . او نيز ديگرى را به من نشان داد، ديدم عبادت او بيشتر از اولى است . دومى نيز شما را معرفى كرد و من فكر كردم عبادت تو بيشتر از آنان است ولى عبادت تو مانند آنان نيست ! مرد: بلى ! درست است ، من مثل آنان عبادت ندارم ، چون من بنده كسى هستم ، آزاد نيستم ، مگر نديدى من خدا را ذكر مى گفتم . وقت نماز كه رسيد تنها نمازم را خواندم ، اگر بخواهم بيشتر به عبادت مشغول شوم به درآمد مولايم ضرر مى زنم و به كارهاى مردم نيز زيان مى رسد. سپس از موسى پرسيد: مى خواهى به وطن خود بروى ؟ موسى عليه السلام پاسخ داد: بلى ! مرد در اين وقت قطعه ابرى را كه از بالاى سرش مى گذشت صدا زد، پايين بيا! ابر آمد و پرسيد: كجا مى روى ؟ ابر: به سرزمين موسى بن عمران . مرد: اين آقا را هم با احترام به سرزمين موسى بن عمران برسان . هنگامى كه حضرت موسى به وطن بازگشت عرض كرد: با خدايا! اين مرد چگونه به آن مقام والا نايل گشته است ؟ خداوند فرمود: (ان عبدى هذا يصبر على بلائى و يرضى بقضايى و يشكر نعمائى ): اين بنده ام بر بلاى من شكيبا، به مقدراتم راضى و بر نعمتهايم سپاسگزار است . 📚ب : ج 69، ص 223. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌸🔅🌸🔅🌸🔅🌸🔅🌸🔅🌸 🔆پاداش بسيار اطعام سدير يكى از شاگردان امام باقر (ع ) بود، او گويد: امام باقر (ع ) به من فرمود: اى سدير آيا هر روز يك برده آزاد مى كنى ؟. گفتم : نه . فرمود: در هرماه ، چطور؟ گفتم : نه . فرمود: آيا در هر سال ، يك برده آزاد مى كنى ؟ گفتم : نه . فرمود: سبحان اللّه ! آيا دست يكى از شيعيان ما را نمى گيرى ؟ تا به خانه ات ببرى و به او غذا بدهى تا سير گردد، سوگند به خدا اگر اين كار را انجام دهى براى تو بهتر از آزاد كردن برده اى است كه از فرزندان اسماعيل پيامبر باشد. 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 به هر اندازه از بیانات اهل بیت (علیهم السلام) دور باشیم، از خود ایشان دوریم. یک دست شما و دست دیگر باشد! عترت، معارفش در نهج البلاغه است؛ اعمالش در صحیفه سجادیه است و اعمال تکلیفیه اش در مثل همین رساله ها است. ✾📚 @Dastan 📚✾
💌 «برادران ! دنیا خانه گذر است و نه خانه سکونت و بقا . خداوند آن را برای سنجیدن اعمال انسان ها و انتقال به آخرت قرار داده است ؛ از این رو ما میهمانانی بیش نیستیم....» ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆توحید راستین در حدیث است که جاثلیقی (یکی از علمای مسیحی) به حضرت علی (ع) فرمود: به من بگو چهره حق که قرآن می گوید به هر طرف رو کنید رو به خدایید و روی خدا با شماست، یعنی چه؟ حضرت علی (ع) دستور داد هیزم و آتش آوردند. هیزم را آتش زد، مشتعل شد و فضا را روشن کرد. آن گاه پرسید: چهره این آتش کدام طرف است؟ گفت: همه جا و همه طرف، چهره آن است، فرمود: این آتش با این کیفیت که دیدی مصنوعی و مخلوقی است از مخلوقات خدا و همه طرف روی اوست، تو می خواهی خداوند جهت معیّن داشته باشد. 📚بیست گفتار، شهید مرتضی مطهری، ص ۳۶۸ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆محاسبه ام صادق عليه السّلام فرمودند:  بر خردمند لازم است (در زندگي) چند برنامه داشته باشد: 1- برنامه اي براي مناجات با خدا 2- برنامه اي براي محاسبه نفس 3- برنامه اي براي تفکر در آفريده هاي خدا 4- و برنامه اي براي تفريح و بهره مندي از امور حلال. 📚الخصال/ ج 2/ ص 525  🌺داستان محاسبه🌺 شخصي بود به نام توبه بن صمه كه در بيشتر اوقات از شب و روز به مراقبه و محاسبه نفس مشغول بود .  پس روزي ايام گذشته خود را حساب كرد 21500 روز شد ،  (60سال×365روز)گفت : واي بر من آيا من خداي تعالي را روز قيامت به اين مقدار ملاقات كنم ، اگر هر روزي يك گناه كرده باشم بيست و يك هزار و پانصد گناه باشد ، چه بر سرم آيد ، اين جمله را گفت و بيهوش شد .  ديدند او به همان بيهوشي از دنيا رفت و اين فقط به خاطر حساب بازپرسي قيامت بود كه او را اين موت ، دست داد. 📚سرمایه سعادت39 ✾📚 @Dastan 📚✾
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱 🔆فضایل حضرت زهرا (س): جبرئيل، خادم فاطمه (س)   روايت شده كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند: اسرافيل بر جبرئيل تفاخر كرد و گفت : من از تو بهترم ! جبرئيل گفت : از چه جهت تو از من بهترى ؟ جواب داد: براى اين كه فرشتگان حامل عرش زير نظر من هستند و صاحب صورم و مقرب ترين فرشته خدايم ! جبرئيل گفت : من از تو بهترم ، زيرا من امين وحى خدا به سوى انبياء مى باشم و هر امتى را كه خداوند هلاك كرده ، به دست من بوده است . خطاب آمد: ساكت باشيد! كه به عزت و جلال خودم ، افرادى را خلق كرده ام كه از شما بهترند. سپس حجابهاى قدرت برداشته شد، ديدند كه بر ساق عرش نوشته شده : لا اله الا الله ، محمد رسول الله ، على و فاطمة و الحسن والحسين خير خلق الله .يعنى : اين پنج نور مقدس ، بهترين خلق خدايند. جبرئيل عرض كرد: خدايا، از تو مسئلت دارم كه مرا خدمتگزار اين انوار مقدسه قرار دهى . خواسته اش پذيرفته شد و او جزء اهل بيت و خادم ما گرديد. جبرئيل هيچ وقت در خدمتگزارى اهل بيت عصمت و طهارت (عليه السلام) كوتاهى نكرد. گاهى از بهشت مائده آورد و گاه ناقه آورد و به اميرالمؤمنين (عليه السلام) نسيه فروخت ، گاهى به صورت دحيه كلبى سيب و به و انار براى حسنين (عليه السلام) آورد و گاه لباسهاى بهشتى ، گاهى براى فاطمه زهرا (سلام الله عليها) لباس آورد تا آن حضرت بپوشد و در عروسى يكى از همسايگان شركت كند و در بعضى جنگها به يارى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) و على مرتضى (عليه السلام) آمد. در جنگ احد براى اميرمؤمنان على (عليه السلام) ذوالفقار آورد و گفت : لا سيف الا ذوالفقار و لا فتى الا على . و بنا به روايتى به رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) عرضه داشت : ناد عليا مظهر العجائب           تجده عونا لك فى النوائب كل هم و غم سينجلى           بولايتك يا على ، يا على ! گاه به كمك فاطمه زهرا (سلام الله عليها) مى آمد و آسياب را مى گرداند و گاهى گهواره امام حسين (عليه السلام) را به حركت مى آورد؛ چنان كه در روايت ام ايمن آمده است : روزى جبرئيل نازل شد، ديد فاطمه زهرا (سلام الله عليها) خوابيده و امام حسين (عليه السلام) در گهواره گريه مى كند، شروع كرد گهواره را جنباندن و ذكر خواب خواندن و تسلى دادن تا فاطمه زهرا (سلام الله عليها) از خواب بيدار شد. فاطمه (سلام الله عليها) صداى جبرئيل را شنيد، ولى او را نديد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به آن حضرت فرمودند: او جبرئيل امين بود. (1)هفتاد و دو داستان از شفاعت امام حسين (عليه السلام)، ص 40. 📚منبع:۳۶۰ داستان از فضايل مصائب و كرامات فاطمه زهرا (س)،عباس عزيزى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆وظايف همسر از ديدگاه پيامبر  بانويى خدمت پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله رسيد و عرض كرد: يا رسول الله ! حق شوهر بر زن چيست ؟ حضرت فرمود: 1. زن بايد از شوهرش اطاعت كند و از فرمان او خارج نشود. 2. زن نبايد بدون اجازه شوهر از مال او صدقه بدهد. 3. زن نبايد بدون اجازه شوهر روزه مستحبى بگيرد. 4. زن بايد در همه حال (جز در موارد ممنوع ) خود را به شوهرش عرضه كند و در اختيارش قرار گيرد. 5. زن نبايد بدون اجازه شوهر از منزل خارج شود و اگر بدون اجازه از منزل شوهر خارج گردد، مورد لعن ملائكان آسمان ، زمين و فرشتگان غضب و رحمت ، قرار مى گيرد تا به خانه اش برگردد. 📚بحار : ج 103، ص 248. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 ❌❌ بانوان حتماً بخوانند! !! 🌷زمستان ۱۳۶؟ شنیدم توی بیمارستان شهید کلانتری لباس رزمنده‌ها را می‌شویند. ده، پانزده خانم جمع شدیم و راه افتادیم سمت بیمارستان. پنجاه، شصت متر از زمین خالی کنار اورژانس را حصار زده بودند. یکی از خانم‌های آن‌جا توضیح داد چه‌کار کنیم. هر کدام نشستیم پای یک لگن، لگن‌های فلزی و پلاستیکی سرخ و سفید. لباس‌ها و ملافه‌های بیمارستان شهید کلانتری و بیمارستان صحرایی و جبهه را می‌شستیم. لای ملافه‌ها تکه گوشت و استخوان و پوست هم می‌دیدیم. خیلی‌ها دل و جرأت دیدن آن صحنه‌ها را نداشتند و غش می‌کردند. من و خدیجه بیاد ترسی نداشتیم، چون مرده‌ها و شهدا را هم غسل می‌دادیم. تکه گوشت و پوستی اگر لای آن‌ها بود، غسل می‌دادیم، لای پارچه سفیدی می‌گذاشتیم و توی محوطه‌ی کنار رخت‌شویی دفن می‌کردیم. 🌷کم‌کم رخت‌شویی برای ما شد آرامگاهی از اعضای بدن شهدایی که نمی‌دانستیم کجایی هستند. همیشه فضای رخت‌شویی پر بود از بوی خون و وایتکس و گریه مادرها. زیر لب مویه می‌کردند. هر روز دستم توی وایتکس و آب سرد بود و لباسم هم خیس. وقتی باد بهم می‌خورد سوز سرما را توی استخوان‌هایم حس می‌کردم. کم نبودند خانم‌هایی که با وجود مشکلات فراوان می‌آمدند رخت‌شویی. یکی از همسایه‌ها چند تا بچه کوچک داشت. هر روز می‌آمد رخت‌شویی. لحظه‌ای بیکار نبود. وقتی می‌خواست برگردد خانه، دست‌وپایش را سنگ می‌کشید و چند بار می‌شست. طوری که سرخ می‌شدند. بهش گفتم: «اگه این‌قدر حساسی چرا می‌آی؟!» 🌷....گفت: «شوهرم راضی نیست بیام. می‌گه بچه‌ها مریض می‌شن. این کار رو می‌کنم تا با بوی وایتکس بهانه دست شوهرم ندم.» متوجه شدم هر بار خیلی به شوهرش التماس می‌کند و حتی دستش را می‌بوسد تا بگذارد بیاید رخت‌شویی! یک روز گفت: «دعا کن مزد التماس‌هام بشه شهادت.» روز قدس سال ۱۳۶۴ با هم رفتیم راهپیمایی. تا در مصلا با هم بودیم. خداحافظی کرد. بیست دقیقه نگذشته بود که با صدای موشک همه از جا پریدیم. رفتم غسال‌خانه، چشمم افتاد بهش. شوکه شدم، خودش بود. بالاخره مزد التماسش را گرفت و با زبان روزه و لب تشنه شهید شد. : خانم فاطمه اسلامی‌پور، خاطره ای از رخت‌شویی اندیمشک در دفاع مقدس 📚 کتاب "حوض خون" ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ ✾📚 @Dastan 📚✾
حاج شیخ عبدالکریم حائری نقل کرد: من و میرزا علی آقا (آقازاده میرزای شیرازی) و آقا سیّد محمّد سنگلجی در سامرا شب در پشتبام در خدمت مرحوم میرزا محمّدتقی شیرازی درس می‌خواندیم. در اثناء درس ما استاد بزرگ ما مرحوم آقای آقا سیّد محمّد فشارکی تشریف آورده در حالتی که آثار گرفتگی و انقباض در بشـره‌اش پیدا بود. معلوم شد که این انقلاب و انقباض وی در اثر بروز وبا بود در عراق که در آن اوقات خبرش منتشر شده بود. فرمود: شما مرا مجتهد می‌دانید؟ عرض کردیم: بلی فرمود: عادل می‌دانید؟ گفتیم: بلی فرمود: من به تمامی شیعیان سامرا از زن و مرد حکم می‌کنم که هر یک از ایشان یک فقره زیارت عاشورا نیابتاً از نرجس خاتون والده ماجدہ حضرت حجت (س) بخوانند و آن خاتون را نزد فرزند بزرگوارش شفیع قرار بدهند که آن حضرت پیش خداوند شفاعت نماید تا شیعیان سامرا را از این بلا نجات دهد. فرمود: همین که این حکم صادر گردید و چون مقامْ مقامِ ترس و بیم بود همه شیعه‌های مقیم سامرا اطاعت نموده زیارت عاشورا را به همان قرار خواندند. در نتیجه آن، یک نفر شیعه در سامرا تلف نشد در حالتی که هر روز ده پانزده نفر از غیر شیعه تلف می‌شد. 📚 جرعه‌ای از دریا ؛ ج ۳ ص ۳۳۰ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆سرور فاطمه عليهاالسلام روزى حضرت فاطمه عليهماالسلام به رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد: پدر جان ! روز قيامت تو را كجا ديدار كنم ؟ پيامبر فرمود: فاطمه جان ! كنار در بهشت ، آنگاه كه پرچم حمد به دست من باشد، در حالى كه در پيشگاه خداوند براى امتم شفاعت مى كنم . فاطمه : پدر جان ! اگر آنجا به خدمت نرسيدم ؟ پيامبر: سر حوض كوثر ديدار كن كه امتم را سيراب مى كنم . - اگر آنجا ديدارت نكردم ؟ - در صراط مرا ملاقات كن كه ايستاده ام و مى گويم خدايا امتم را سلامت بدار! - اگر آنجا نتوانستم ؟ - مرا پاى ميزان ديدار كن كه مى گويم خدايا امتم را سالم بدار! - چنانچه آنجا هم نشد؟ - با من در پرتگاه دوزخ ديدار كن كه شعله هايش را از امتم دور مى كنم . فاطمه زهرا عليهاالسلام از اين خبر شاد و خرسند گرديد. درود خداوند بر او و پدر و همسر و فرزندانش باد. 📚بحار : ج 8، ص 35 و ج 36، ص 288 و ج 43، ص 21. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆حضرت فاطمه (س) در قیامت   سلمان فارسى به پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) عرض كرد: اى مولاى من ! از تو مى خواهم از فضايل فاطمه (سلام الله عليها) در قيامت ، به من خبر بدهى ! پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) با چهره اى خندان به او نگريست و فرمود: ((سوگند به خدايى كه جانم در دست قدرت او است . فاطمه (سلام الله عليها) همان بانويى است كه در عرصه محشر، سوار بر شتر عبور مى كند كه سرش (نمودى ) از خشيت خدا است ، و چشمانش از نور خدا مى باشد، تا اين كه فرمود: جبرئيل در سمت راست آن شتر، و ميكائيل در سمت چپ آن ، و على (عليه السلام) در پيشاپيش آن ، و حسن و حسين (عليه السلام ) در پشت سر آن حركت مى كنند، خداوند حافظ و نگهبان او است ، تا از صحنه محشر عبور كند در اين هنگام ناگهان از جانب خدا ندا مى رسد: ((اى همه خلايق ! چشمهاى خود را فرو خوابانيد، و سرهاى خود را پايين آوريد، اين فاطمه دختر پيامبر شما، همسر على (عليه السلام) امام شما، مادر حسن و حسين (عليه السلام) است . پس ، از پل صراط عبور مى كند، در حالى كه دو چادر شفاف و سفيد بر سر دارد. وقتى كه فاطمه (سلام الله عليها) وارد بهشت مى شود و به نعمتها و مواهبى كه خداوند براى او آماده ساخته مى نگرد، مى گويد: بسم الله الرحمن الرحيم ...الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ* اَلَّذِی أَحَلَّنا دارَ اَلْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ..... لا یَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ ( سوره فاطر، آيه 34 و 35.) (به نام خداوند بخشنده مهربان ، حمد و سپاس خداوند را كه حزن و اندوه را از ما دور ساخت ، البته خداى ما بخشنده و شكرپذير است ، آن خدايى كه ما را در مقام عالى از عطاى خود قرار داد كه در آن هيچ گونه رنج و ناگوارى به ما نمى رسد). رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:پس از آن كه خداوند به فاطمه (سلام الله عليها) وحى مى كند: اى فاطمه ! آنچه را كه مى خواهى از من مسئلت كن ، كه به تو عطا مى كنم و تو را خشنود مى سازم فاطمه (سلام الله عليها) عرض مى كند: خدايا تو اميد منى ، بلكه بالاتر از اميد منى ، از درگاه تو مسئلت مى كنم كه دوستان من و دوستان دودمان مرا در آتش دوزخ ، عذاب نكنى خداوند به او وحى مى كند: اى فاطمه ! به عزت و جلالم سوگند، دو هزار سال قبل از خلقت آسمانها و زمين ، به خود سوگند ياد نموده ام كه دوستان تو، و دوستان عترت تو را به آتش عذاب نكنم(1) (1)رنجها و فريادهاى فاطمه زهرا (سلام الله عليها)، ص 48. 📚منبع:۳۶۰ داستان از فضايل مصائب و كرامات فاطمه زهرا (س)،عباس عزيزى ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از جارچی تهران
📣 همایش مجمع بیداری نیروهای انقلاب برگزار شد 🔸️همایش مجمع بیداری نیروهای انقلاب با حضور رییس مجلس شورای اسلامی در حرم مطهر امام خمینی (ره) برگزار شد. 🔸️در این مراسم محسن رضایی، دبیر شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا و حجت‌الاسلام سید رضا تقوی رئیس مجمع نمایندگان استان تهران در مجلس حضور داشتند. https://eitaa.com/joinchat/976224256Ca9fc359963 📣 اخبار ریزُ درشتِ تهران👆
🌿🌺﷽🌿🌺 🦋در دین خیلی بیشتر از آنچه تصور می‌کنیم به حال خوب توجه شده. می‌توان عصارۀ دین‌داری را در برخورداری از حال خوب خلاصه کرد. هرچه دین به ما می‌گوید، در واقع راهی برای رسیدن به حال خوب است. حال خوب نتیجۀ همۀ دین‌داری‌ها، اعتقادات و صفات اخلاقی خوب است. 🦋حال خوب دو رکن اساسی دارد: «نداشتن ترس و نگرانیِ بیجا» و «نداشتن غم» به‌عبارت دیگر: نداشتنِ «نگرانی دربارۀ آینده و غصه خوردن دربارۀ گذشته» 🦋خدا دوست ندارد خوف و غمی در انسان باشد چون این دوتا حال آدم را بد می‌کند و اگر حالمان بد شد، از خدا دور می‌شویم. لذا در قرآن 12بار این شاخص را دربارۀ دنیا و آخرت بیان فرموده: «لا خَوفٌ عَلَیهِم و لا هُم یَحزَنون» ❌«نگرانیِ بیجا» یک شاخص برای حال بد است. لحظه به لحظه که نگران هستی، داری از خدا دور می‌شوی، ظاهراً گناه نمی‌کنی ولی مقدمات گناه‌ها و فجایع بزرگ را در خودت پدید می‌آوری و امکان کارهای خوب زیادی را در خودت از بین می‌‌بری. اصلاً برای چه می‌خواستی کار خوب بکنی؟ برای اینکه به یک حال خوب برسی، ولی الان به یک حال بد، تن داده‌ای! ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✾📚 @Dastan 📚✾
❤️💚ﺣﺎﻟﻤﺎﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯽ ﺷود ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ زیباتر ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺷﺮﻃﯽ ﮐﻪ یاﺩﻣﺎﻥ ﻧﺮﻭﺩ ﺟﺰ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺩیگرﺍﻥ ﻫﻢ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺩﺍﺷﺘﻪ باشیم ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س) 🥀اين روزها كه مادرمان بين بستر است 🥀دل بيشتر هواييه ديدار دلبر است 🥀اين روزها كه ياس علي(ع)قد خميده 🥀است دل بيشتر براي ظهورت تپيده است… 🏴ایام فاطمیه تسلیت باد .🏴 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆فاطمه عليهاالسلام در صحراى محشر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روزى نزد دختر گرامى اش فاطمه آمد، او را اندوهگين ديد. از او پرسيد: دختر عزيزم چرا غمگينى ؟ فاطمه عليهاالسلام پاسخ داد: پدر جان ! روز قيامت را به ياد آوردم كه مردم در آن روز برهنه برانگيخته مى شوند. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: دخترم ! براستى آن روز، روز بسيار سهمگينى است . ولى فرشته وحى (جبرئيل ) از جانب خداوند به من خبر داد كه : آن روزى كه زمين شكافته مى شود نخستين كسى كه از دل خاك برمى خيزد، من خواهم بود، پس از من جدت حضرت ابراهيم و سپس همسر گرانقدر تو، اميرمؤمنان . آنگاه خداى مهربان جبرئيل را با هزار فرشته به سوى تو مى فرستد و بر فراز آرامگاهت هفت قبه از نور زده مى شود. سپس اسرافيل با سه جامه نور در بالاى سرعت مى ايستد و تو را با نهايت احترام ندا مى دهد كه : اى دختر گرانقدر محمد! برخيز كه روز برانگيخته شدن تو است ! و شما در نهايت امنيت و آرامش و در پوشش كامل برمى خيزى . اسرافيل آن جامه هاى بهشتى را به تو مى دهد و تو آنها را مى پوشى . آنگاه فرشته ديگرى به نام زوقاييل مركبى از نور كه زمام آن لولو تازه است و بر پشت آن كجاوه اى از طلا نصب است براى شما مى آورد و تو با شكوه و جلال بر آن مركب مى نشينى و زوقاييل مهار آن را مى كشد در حالى كه پيشاپيش تو هفتادهزار فرشته اند و در دست هر كدامشان پرچم هاى تسبيح و ستايش است . و هنگام حركت تو به سوى محشر هفتاد هزار حوريه به استقبال تو مى آيند، با نظاره كردن بر تو خوشحالى مى كنند و در دست هر كدام از آنها وسيله خوشبو كننده اى از نور مى باشد كه فضا را عطر آگين مى سازد و بر سرشان تاجهايى از گوهر ناب است كه با زبرجد سبز آراسته شده اند. 📚بحار: ج 43، ص 225 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆احترام به شخصيت و خريد آزادگان   مردى خدمت على عليه السلام آمد و عرض كرد: يا اميرالمؤمنين من حاجتى دارم . فرمود: حاجتت را روى زمين بنويس ! زيرا كه من گرفتارى تو را آشكارا در چهره تو مى بينم (لازم نيست با زبان بيان كنى ) مرد روى زمين نوشت . (انا فقير محتاج ) من فقيرى نيازمندم . على عليه السلام به قنبر فرمود: با دو جامه ارزشمند او را بپوشان . مرد فقير پس از آن ، با چند بيت شعر از اميرالمؤمنين عليه السلام تشكر نمود. حضرت فرمود: يكصد دينار نيز به او بدهيد! بعضى گفتند: يا اميرالمؤمنين او را ثروتمند كردى ! على عليه السلام فرمود: من از پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود: مردم را در جايگاه خود قرار دهيد و به شخصيتشان احترام بگذاريد. آنگاه فرمود: من براستى تعجب مى كنم از بعضى مردم ، آنان بردگان را با پول مى خرند ولى آزادگان را با نيكى هاى خود نمى خرند. (نيكى ها انسان را برده و بنده مى كند.) 📚ب : ج 41، ص 34 و ج 74، ص 407. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆تسبيح فاطمه عليه السلام   اميرالمومنين عليه السلام به مردى از طایفه بنى سعد فرمود: آيا مى خواهى از وضع خود و فاطمه براى تو سخن بگويم ؟ فاطمه آنقدر با مشك آب آورد که آثار به دوش گرفتن مشك بر بدنش پيدا شد و آنقدر آسيا كرد كه دستهايش پينه بست و آن چنان در نظافت خانه كار كرد كه لباسهايش گرد آلود شد و بقدرى آتش در زير ظرف غذا روشن كرد كه لباسهايش گرد سياه گرديد وصدمه زيادى از اين كارها ديد. به او گفتم : اگر نزد پدرت بروى و ازاو بخواهى خدمتكارى به تو بدهد از صدمات اين كارها نجات خواهى يافت . او نيز نزد پدر رفت اما ديد جماعتى اطراف پدر را گرفته از اين رو از صدمات حيا كرد خواسته خود را بيان كند و بدون آنكه سختى بگويد برگشت . پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله فهميد كه دخترش زهرا براى حاجتى نزد او آمده بود. روز بعد به خانه ماآمد و گفت : اى فاطمه ديروز چه حاجتى داشتى ؟ اميرالمومنين عليه السلام گفتن : يا رسول اللّه ! فاطمه آنقدر مشك آب آورده است كه حمل آن بر بدنش اثر كرده است و آنقدر آسيا كرده است كه دستهايش پنبه بسته است و خانه را نظافت نموده كه لباسهايش غبار آلوده شده و از بس آتش زير ظرف غذا روشن كرده است لباسهايش به گرائيده است من هم به او گفتم : اگر نزد پدرت بروى و از او بخواهى خدمتكارى به تو بدهد از صدمات اين كارها نجات خواهى يافت . پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود: آيا مى خواهيد چيزى به شما بياموزيم كه از خدمتكار بهتر باشد؟ وقتى در رختخواب رفتيد سى وسه مرتبه سبحان اللّه و سى سه مرتبه الحمداللّه و سى و چهار مرتبه اللّه اكبر بگوئيد. فاطمه عليه السلام سه مرتبه گفت : از خداى رسولش راضى شدم . 📚كشف الغمه ، ج 2، ص 97. ✾📚 @Dastan 📚✾