💠تا میتونید بسم الله بگید💠
✍در روایت آمده چون بنده را پای میزان حساب حاضر می کنند نامه اعمال او را در حالی که مملو از افعال و کردار زشت است به دست او میدهند،بنده در حین گرفتن نامه اعمال بنابر عادتی که در دنیا به گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» داشته آن را بر زبان جاری میکند و نامه اعمال را به دست میگیرد،چون نامه اعمال را میگشاید آن را سفید میبیند، در حالی که هیچ عمل بدی در او نوشته نشده است.
در این هنگام بنده عاصی به فرشتگانی که حاضرند میگوید:در این نامه عمل چیزی نوشته نیست که بخوانم، و فرشتگان گویند:در همین نامه تمام اعمال بد تو نوشته بود اما به برکت و میمنت کلمه «بسم الله الرحمن الرحیم» که بر زبانت جاری کردی، محو شد.
و در روایت دیگر رسول اکرم (ص) فرمودند:چون روز قیامت شود به بنده خدا امر میشود که وارد آتش دوزخ شود، چون نزدیک دوزخ میشود میگوید:«بسم الله الرحمن الرحیم» و پا در دوزخ مینهد آتش دوزخ هزاران سال راه از او دور می شود.
📚منهج الصادقین، ج1، ص33
✾📚 @Dastan 📚✾
🔰آیتالله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره:
فرزندان و جوانان عزیزم!
🔹کوشش کنید کارهایتان خالص برای خدا باشد و در فراگیری علم و معارف به درجه خاصی بسنده نکنید؛ بلکه جدی باشید و تلاش فراوان نمایید و رسیدن به مراتب بالای علمی را نصب العین خود قرار دهید.
🔸این را بدانید که هیچ امّتی بدون علم و دانش آقایی ندارد و نادانی، هیچگاه امّتها را آقا و عزیز نمی سازد. ارزش هر کسی و هر امّتی به مقدار آن چیزی است که آن را خوب میداند. پس در پی عمل باشید که خداوند و رسول او و مؤمنان، بر اعمالتان ناظرند.
📚 منبع: کتاب «۱۱۰ پند دلنشين (از توصيهها و اندرزهای مرجع عاليقدر آيت الله العظمی صافی گلپايگانی»)/محسن اکبری شاهرودی
✾📚 @Dastan 📚✾
🌸✨🌸
✍شتر را به نمد داغ میکنند
شتری از صاحب خود
به شتری دیگر شکایت کرد
که همواره بارهای گران بر پشت من
میگذارد و مرا طاقت تحمل آن نیست.
شتر پرسید: بار او چه چیز است که از
حمل آن عاجزی؟
گفت: اغلب اوقات نمک است.
گفت: اگر در راه جوی آبی باشد، یکی دو
مرتبه در آن جوی آب بخواب تا نمکها آب
شود و بار تو سبک گرددو نقصان به صاحب
تو رسد تا بعد از این تو را رنجه ندارد.
شتر به سخن ناصح عمل کرد.
صاحب شتر دریافت که خوابیدن شتر در
میان آب، به سبب ضعف و بیقوتی نیست
، بلکه از روی حیله است.
پس این بار نمد بارش کرد. شتر سادهلوح
به طریق معهود، در میان آب خوابید، ولی
بارش دو چندان شد.
صاحب شتر به زجر ، بلندش کرد و شتر
از بیم چوب، دیگر هرگز در میان آب نخوابید
و این مثل ساخته شد که :
شتر را به نمد داغ میکنند.
نیرنگ و فریب،
سرانجامی جز شکست ندارد
✾📚 @Dastan 📚✾
7.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤️❤️
خدایا ✨🤲
امشب تمنا دارم به همه
زندگی آرام دور از غم و اندوه
دور از مشکل و گرفتاری
عطا فرمایی✨🤲
خدای مهربانم✨♥️
شب ما را با یادت
زیبا و نورانی گردان ✨♥️
آمیــــن یا رَبَّ العالمین 🙏
چراغ امیدتون همیشہ روشن🔥
و دلهاتون میزبان گرماے عشق به خدا باد✨♥️
✨✨✨شبتون منور به نور خدا ✨ ✨ ✨
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☕️ســـلام
🍁صبحتون
☕️بانشاط و پراز رحمت وبرکت
☕️امیدوارم آسمون
🍂زندگیتون پرنور باشه
☕️وپراز شادی
☕️و حس خوشبختی
🍁همه حال همراهتون باشه
صبح زیباتون بخیر🍁☕️🍂
✾📚 @Dastan 📚✾
🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋
#داستان_آموزنده
🔆نامه امام زمان (عج )
چهارمين نايب امام عصر در سال (329) از دنيا رحلت نمود. (امام ) پيش از غيبت كبرى نامه اى به او نوشت كه مضمون آن چنين است :
اى على بن محمد سمرى ! خداوند در مصيبت وفات تو پاداش بزرگ به برادرانت عطا كند. تو تا شش روز ديگر از دنيا خواهى رفت .
كارهايت را سامان بده و جانشينى براى خودت تعيين نكن ! زمان غيبت كبرى فرا رسيده است . تا خداوند اذن ندهد و زمان طولانى نگذرد و دلها قساوت نگيرد و زمين از ظلم و ستم پر نشود، من ظهور نخواهم كرد.
افرادى نزد شيعيان من ، مدعى مشاهده من خواهند شد. آگاه باشيد هركس پيش از خروج ((سفيانى )) و ((صيحه آسمانى )) چنين ادعاى كند دروغگو و افتراء زننده است .
و هيچ حركت و نيروى جز به اراده خداوند بزرگ نيست .
على بن محمد سمرى اين نامه را شش روز پيش از وفات به شيعيان نشان داد و چشم از جهان فرو بست و از آن زمان غيبت كبرى شروع شد.
84- خروج شخصى بنام سفيانى و صداى آسمانى از علامتهاى هستند كه نزديك ظهور امام رخ خواهد داد.
85- منظور امام كسانى است كه مدعى مشاهده و نيابت از ناحيه حضرت هستند. زيرا بسيارى از بزرگان بحضور امام عج رسيده و مشكلاتشان را بوسيله ايشان حل كرده اند.
📚بحار: ج 51، ص 361.
✾📚 @Dastan 📚✾
🌼❄️🌾🌼❄️🌾🌼❄️🌾🌼
#داستان_آموزنده
🔆تقاضاى فرزند به جاى قيمت روغن
حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه عليهم حكايت فرمايد:
امام حسن مجتبى عليه السلام از مدينه با پاى پياده ، عازم مكّه معظّمه گرديد؛ و چون با پاى برهنه راه را مى پيمود، پاهايش آسيب ديده و متورّم شد، به طورى كه در مسير راه به سختى قدم برمى داشت ، به حضرت پيشنهاد داده شد كه چنانچه سوار شوى ناراحتى پاهايت برطرف خواهد شد.
حضرت فرمود: خير، من قصد كرده ام كه پياده بروم ؛ و سپس افزود: همين كه به اوّلين منزل برسيم ، مردى سياه پوست وارد خواهد شد و او روغنى همراه خود دارد كه براى ورم و ناراحتى پا مفيد و درمان كننده است ؛ پس هنگام دريافت روغن هر قيمتى را كه گفت قبول كنيد.
بعضى از همراهان حضرت گفتند: ياابن رسول اللّه ! در اين نزديكى منزلى نيست كه كسى بيايد و روغن بفروشد؟!
امام عليه السلام فرمود: چرا، منزل نزديك است و روغن فروش نيز خواهد آمد.
و چون مقدار مسافتى كوتاه به راه خود ادامه دادند، به منزلى رسيدند؛ حضرت فرمود: در همين منزل استراحت مى كنيم .
در همين بين ، مردى سياه پوست وارد آن منزل شد، همراهان حضرت از او تقاضاى روغن براى ناراحتى پا كردند؟
آن مرد گفت : روغن براى چه كسى مى خواهيد؟
پاسخ دادند: براى امام حسن مجتبى فرزند اميرالمؤ منين علىّعليهماالسلام مى خواهيم .
مرد سياه پوست گفت : من بايد خدمت آن حضرت شرفياب شوم و خودم روغن را تحويل ايشان دهم .
روغن فروش بر حضرت وارد شد، سلام كرد و عرضه داشت : ياابن رسول اللّه ! من غلام شما هستم ، اين روغن در اختيار شما باشد و من در ازاى آن چيزى نمى خواهم ، جز آن كه تقاضامندم از خداوند متعال بخواهيد تا فرزندى پسر، دوستدار شما اهل بيت رسالت ؛ و نيكوكار به من عطا گرداند؟
امام مجتبى عليه السلام روغن را گرفت و به او فرمود: به خانه ات بازگرد؛ مطمئن باش كه خداوند فرزند پسرى به تو عطا خواهد نمود؛ و سپس پاهاى مبارك خود را با آن روغن ماساژ داد و ناراحتى ورم آن كاملاً خوب و برطرف گرديد.
امّا مرد سياه پوست ؛ چون به منزل آمد، ديد همسرش نوزادى پسر، صحيح و سالم وضع حمل كرده است ، پس بسيار خوشحال شد و به سمت امام حسن مجتبى عليه السلام بازگشت ؛ و چون به آن حضرت ملحق شد تشكّر و قدردانى كرد.(1)
1-مدينة المعاجز: ج 3، ص 246، ح 868، بحار الا نوار: ج 4، ص 324، ح 3، به نقل از خرايج و جرايح مرحوم راوندی
📚منبع: چهل داستان وچهل حدیث از امام حسن مجتبی علیه السلام ، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالحی
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
✍ حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
صادق ترین دختر
سال ها پیش توی یه سرزمین دور شاهزاده ای وجود داشت كه تصمیم به ازدواج گرفت. او می خواست با یكی از دخترهای سرزمین خودش ازدواج كند. به همین دلیل همه دخترهای جوان آن سرزمین را دعوت كرد تا سزاوارترین دختر را انتخاب كند.
در بین این دخترها دختری وجود داشت كه خیلی فقیر بود، اما شاهزاده رو خیلی دوست داشت و مخفیانه عاشقش شده بود. وقتی دختر قصه ما می خواست به مهمانی شاهزاده برود، مامانش بهش گفت: دخترم چرا می خواهی به این مهمانی بروی تو نه ثروتی داری نه زیبایی خیلی زیاد؟
دخترك گفت: مامان اجازه بده تا بروم و شانس خودم را امتحان كنم تا حداقل برای آخرین بار او را ببینم.
روز مهمانی فرا رسید. شاهزاده رو به تمام دخترا كرد و گفت من به هر كدوم از شما یه دانه گل میدهم و هر كس كه ظرف شش ماه زیباترین گل دنیا رو پرورش بده همسر من می شود.
دخترك فقیر هم دانه را گرفت و آن را تو گلدان كاشت.
سه ماه گذشت و هیچ گلی سبز نشد. دخترك با تمام علاقه به گلدان می رسید و به اندازه بهش آب و آفتاب می داد اما بی نتیجه بود و هیچ گلی سبز نشد.
سرانجام شش ماه گذشت و روز ملاقات فرا رسید. دخترك گلدان خالی خودش رو تو دستاش گرفت و توی صف ایستاد. اما دخترای دیگه هر كدوم با گل های بسار زیبا و جالبی كه تو گلدان داشتند تو صف ایستاده بودند.
شاهزاده به گل ها و گلدان ها نگاه می كرد اما از هیچ كدام راضی نبود. تا اینكه نوبت به دخترك فقیر رسید. دخترك از اینكه گلی تو گلدان نداشت، خجالت می كشید اما شاهزاده وقتی گلدان خالی را دید با تعجب و تحسین به دخترك خیره شد. رو به تمام دخترها كرد و گفت: «این دختر ملكه آینده این سرزمینه.»
همه متعجب شده بودند. دخترهای دیگه با گلدان های قشنگی كه داشتند حرصشون گرفته بود. همه به شاهزاده گفتند كه« اون دختر اصلا گلی تو گلدان نداره.»
شاهزاده گفت: «بله درسته كه هیچ گلی توی این گلدان سبز نشده اما باید بدانید كه همه دانه هایی كه من به شما داده بودم خراب بودن و اصلا نباید گلی از اون دانه ها سبز می شد . همه شما تقلب كردید ولی این دخترك زیبا به خاطر صداقتش سزاوارترین دختر این سرزمینه!!!
✾📚 @Dastan 📚✾
✍آیتالله بهجت قدسسره:
آیا میشود رئیس و مولای ما حضرت ولیعصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف محزون باشد، و ما خوشحال باشیم؟!
او در اثر ابتلای دوستان، گریان باشد و ما خندان و خوشحال باشیم، و درعینحال خود را تابع آن حضرت بدانیم؟!
📚کتاب حضرت حجت(عج)، ص٢١۶
مجموعه فرمایشات آیتاللّٰه بهجت پیرامون حضرت حجت ، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
✾📚 @Dastan 📚✾
همیشہمےگفت:
. واسہڪےڪارمےڪنے؟
. مےگفتم:امامحسین
. مےگفت:پسحرفهاروبیخیال
. ڪارخودتروبڪن
. جوابشباامامحسین
🌷شہیدمحمدحسینمحمدخانی
✾📚 @Dastan 📚✾
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
در دل تاریکترین قسمتهای اتوبان، چراغ جلوِ ماشینمان خراب شد. باید مسیر را هرجور شده طی میکردیم تا به مقصد برسیم. ماشینها با سرعت از کنارمان رد میشدند و ما ناگزیر بودیم آهسته و با ملاحظه حرکت کنیم. آرزو میکردیم کاش کسی جلوتر از ما و آرام حرکت کند تا ما از نورش برای حرکت استفاده کنیم. این خواستهی زیادی نبود، اما آنلحظه برای ما تمام چیزی بود که از جهان میخواستیم.
در زندگی عین این داستان اتفاق میافتد؛ آدمها گاهی در تاریکترین لحظات زندگیشان، بدون نور، وسط مسیرهای صعب و ناگزیر گیر میافتند و ما آن ماشینهای بیتفاوتیم که با سرعت از کنارشان عبور میکنیم.
چه خوب اگر کمی چراغ راهشان باشیم
تا از تاریکی عبور کنند و به نور برسند.
چه خوب اگر از دردهای آدمها
بیتفاوت عبور نکنیم و
گاهی هم نور جهانِ کسی باشیم.
#نرگس_صرافیان_طوفان
✾📚 @Dastan 📚✾