eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
💚 وصیتنامه عارفانه💚 خدایا! تو با بندگانت نسیه معامله می کنی و گفتی: ای بنده، تو عبادت کن، پاداشش نزد من است در قیامت.. اما شیطان همیشه نقد معامله کرده با بندگانت و می گوید: گناه کن و درعین حال مزه اش را به تو می چشانم...! پس خدا! برای خلاصی از این هوسها، تو مزه عبادتت را به من بچشان که بالاترین و شیرین ترین مزه هاست... 🌹شهید محمودرضا استادنظری🌹 ولادت: ۱۱ اردیبهشت ۱۳۴۸ ، تهران شهادت: ۲۴ بهمن ۱۳۶۴ عملیات والفجر۸ ،فاو #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از آقــاسَـجّــادٌ
توصیه اعتقادی ...
👌 داستان کوتاه پند آموز 💭 مجلس میهمانی بود پیر مرد از جایش برخاست تا به بیرون برود... اما وقتی ڪه بلند شد، عصای خویش را برعکس بر زمین نهاد.. و چون دسته عصا بر زمین بود، تعادل کامل نداشت... 💭 دیگران فکر ڪردند که او چون پیر شده، دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده... به همین خاطر صاحبخانه با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفت: پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟! 💭 پیر مرد آرام و متین پاسخ داد: زیرا انتهایش خاکی است، می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود. مواظب قضاوتهایمان باشیم.... چه زيبا گفتند: برای ڪسی ڪه میفهمد هیچ توضیحے لازم نیست و برای ڪسی ڪه نمیفهمد هر توضیحے اضافه است آنانکه می فهمند عذاب میکِشند و آنانکه نمیفهمند عذاب می دهند 🌹مهم نیست که چہ "مدرڪے" دارید مهم اینه که چہ "درڪے" دارید...🌹 📚 @Dastan 📚
🛑توجه خاص آقا امام زمان عج به مادرشان نرجس خاتون.... ☀️حضرت بقیه الله روحی له الفداء عنایتی خاص به مادرشان دارند. 🌸مثلاً یک ختم قرآن برای حضرت نرجس خاتون بخوان. به مسجد وارد می شوی، دو رکعت نماز مستحبی بخوان و ثوابش را هدیه کن برای نرجس خاتون..🌹 ✅حاج محمد که از صلحا بود می گفت: مکه رفتم و اعمال حج که تمام شد، یک روز گفتم یک عمره مفرده برای مادر امام زمان انجام بدهم و از بی بی درخواست کنم که از فرزندشان بخواهد که من، چهره ایشان را زیارت کنم. 🔰طواف و نماز و سَعی بین صفا و مروه را انجام دادم. سَعی بین صفا و مروه که تمام شد، طواف نساء و نمازش را خواندم و دیگر بی حال شدم. 💠 حدود یک ساعت و نیم به اذان صبح بود. دیدم پنج شش نفر پشت مقام ابراهیم نشسته و یک ظرف خرما جلویشان گذاشته اند و آقایی هم آن بالا نشسته است که نمی شود چشم از او برداشت. 🌸خیلی فوق العاده است و برای بقیه صحبت می کند. وقتی این آقا را دیدم، زانوهایم شروع کرد به لرزیدن. خرماها بیشتر جلب توجه کرد؛ چون خیلی بی حال و خسته شده بودم. نشستم و تکیه دادم.. 🌺آقا فرمود: «این حاج محمد برای مادر من یک عمره انجام داده است و خسته شده است. چند تا از این خرماها را به او بدهید» ✳️یک نفر فوراً بلند شد و بـشقاب خرما را مقابل من آورد. من هم پنج شش تا برداشتم؛شروع کردم خوردن. دیدم دارند نگاه می کنند و تبسم می کنند. 🌼بعد دو مرتبـه فرمود: «بـله؛ ایشان برای مادر من یک عمره ای انجام داد و به زحمت هم افتاد. خـدا قبـول می کند؛ ان شـاء الله». ♻️یک دفعه نگاه کردم، دیدم هیچ کس نیست. فوراً به خود آمدم. گفتم: «اصلاً آرزویم همین بود که حضرت را ببینم و چقدر زود مستجاب شد...» 🌾🌾🌷🌷🌷🌷🌾🌾 📒منابع کمال الدین، ج 2، ص 670. بحارالأنوار، ج 68، ص 96.
💎پیامبر رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند : 🔸سه خصلت است كه در هر كس باشد آثارش به خود او باز مى گردد🔸 ➰ ظلم كردن، ➰ فريب دادن ➰ و تخلّف از وعده. 📘نهج الفصاحه ص 422 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
آمد به خط فاطميون سر بزند شب که شد گفتيم لابد ميرود يک جايی دور از هياهوی رزمنده ها استراحت کند ، کفش هايش را گذاشت زير سرش گوشه اتاق دراز کشيد ، خودمان خجالت کشيديم اتاق را خلوت کرديم که چند ساعت استراحت کند ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
❤️ اقتدا به همسر در نماز‌ 💠 یکی از زیباییهای زندگی زناشویی این است که زن و شوهر اگر‌ به مسجد نرفته‌اند نماز خود را در خانه به جماعت بخوانند! 💠 اینکار در ایجاد همدلی و محبت بین زن و شوهر بسیار اثرگذار می‌باشد. 💠 و در پایان نماز، برای نزدیکی دلها و عاقبت بخیری همسرتان دعا کنید. 💠 دعا در حق همسر، از اسباب تولید محبت و باعث رفع گرفتاری است. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
▫️ رسول، با کبوترهایش خاطره‌ها داشت؛ آن‌قدر به آن‌ها نزدیک و صمیمی بود که به گفته مادرش، شب‌ها ساعت‌ها کنارشان می‎نشست و با آن‌ها درد و دل می‌کرد. ▫️ مادرش تعریف می‎کرد: رسول، فرزند بزرگ خانواده است و یک برادر کوچکتر به نام رضا دارد که به «سندرم داون» مبتلاست؛ او یک روز از حیاط خانه بیرون می‌رود و در خیابان گُم می‌شود. ▫️ رسول‌ همه جا را به دنبالش می‌گردد و وقتی از پیدا کردن رضا ناامید می‌شود، چشمش از دور به گُنبد طلایی ثامن الحجج(علیه‌السلام) می‌افتد؛ همان لحظه نذر می‌کند که اگر برادرش سالم به خانه برگردد، کبوترهایش را در صحن و سرایش آزاد کند. ▫️ رسول ناامید به خانه برمی‌گردد اما هنوز پنج دقیقه نگذشته بود که زنگِ خانه به صدا درآمد؛ پُشت درب خانه، امام جماعت مسجد محله ایستاده بود که رضا را در آغوشش گرفته بود و با لبخند، ماجرای پیدا کردنش در حیاط مسجد را برایمان تعریف کرد. 🔹 من یک کبوترم که پرش را زمانه چید / اینجا هوا برای پریدن مناسب است 📚 Dastan@📚
4_5949392473695454714.mp3
7.02M
🎧 ای باد صبا برسون به حسین سلام... 🎤 حاج میثم مطیعی ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
« می خواهم مثل باشم » شهید محمد جعفر سعیدی نقل می کند که در یکی از روزها با شهید نشسته بودیم که یک خاطره بسیار زیبا برایم نقل کرد و گویا می خواست که مرا نیز آماده کند که در شهادتم صبر و حوصله داشته باشم . او گفت در یکی از جبهه‌ها جوانی خوش سیما بنام شهید حر خسروی که از بندر گناوه اعزام شده بود را دیدم به او گفتم : که آقای خسروی شما خوب است سری به گناوه بزنید و با پدر و مادر خود ملاقاتی داشته باشید و بعدا بیایید جبهه که ایشان در جواب می گوید من دلم نمی خواهد به پشت جبهه بروم .می خواهم مثل شهید کربلا حر باشم و تا می توانم لشکر امام حسین (علیه السّلام) را یاری نمایم و این خاطره ای بود که شهید محمد جعفر سعیدی از شهید حر خسروی برایم گفت. روای :همسر شهید 🌷 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ 🌹روزی واعظی به مردمش می گفت: ✅ای مردم! هر کس دعا را از روی اخلاص بگوید، می تواند از روی آب بگذرد، مانند کسی که در خشکی راه می‌رود. جوان ساده و پاکدل، که خانه اش در خارج از شهر بود و هر روز می بایست از رودخانه می گذشت، در پای منبر بود. چون این سخن از واعظ شنید، بسیار خوشحال شد. هنگام بازگشت به خانه، دعا گویان، پا بر آب نهاد و از رودخانه گذشت... روزهای بعد نیز کارش همین بود و در دل از واعظ بسیار سپاسگزاری می کرد. آرزو داشت که هدایت و ارشاد او را جبران کند. روزی واعظ را به منزل خویش دعوت کرد، تا از او به شایستگی پذیرایی کند. واعظ نیز دعوت جوان پاکدل را پذیرفت و با او به راه افتاد. چون به رودخانه رسیدند، جوان "دعا" گفت و پای بر آب نهاد و از روی آن گذشت، اما واعظ همچنان برجای خویش ایستاده بود و گام بر نمی داشت... جوان گفت: "ای بزرگوار!تو خود، این راه و روش را به ما آموختی و من از آن روز چنین می‌کنم پس چرا اینک برجای خود ایستاده ای، دعا را بگو و از روی آب گذر کن! واعظ، آهی کشید و گفت: حق، همان است که تو می گویی، اما دلی که تو داری، من ندارم. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•