eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.1هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
12 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حتما ببینید👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرفای این بازیگر معروف چه غوغایی کرده 😳 واقعا با یه ترکیب گیاهی انقدر جوون شد😍 برای اطلاعات بیشتر و دریافت این جوان کننده گیاهی با 20% تخفیف روی لینک زیر بزنید👇🏻 https://landing.saamim.com/EOIN7 https://landing.saamim.com/EOIN7
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
8.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اراده به این میگن👏👏👏 21 کیلو کاهش وزن در 3 ماه😱 ✅اگه تو هم میخوای بدون رژیم لاغر بشی تا تموم نشده سفارش بده 👇🏻👇🏻 https://landing.saamim.com/sJ8bB https://landing.saamim.com/sJ8bB
📚ارزش خدمت به مادر دو برادر مادر پیر و بیماری داشتند. هر دو متقی و پرهیزکار بودند و عالم وعارف. با خود پیمان بستند که یکی خدمت خدا کند و دیگری در خدمت مادر بیمار باشد. برادری که پیمان بسته بود خدمت خدا کند به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد وآن دیگری در خانه ماند و به پرستاری مادر مشغول شد. چندی که گذشت برادر صومعه نشین مشهور عام وخاص شد و از اقصی نقاط دنیا ،عالمان و عرفا و زهاد به دیدارش شتافتند و آن دیگری که خدمت مادر می کرد فرصت همنشینی وهمکلاسی با دوستان قدیم را نیز از دست داد و یکسره به امور مادر می پرداخت. برادر صومعه نشین کم کم به خود غره شد که خدمت من ارزشمند تر از خدمت برادر است ،چرا که او در اختیار مخلوق است ومن در خدمت خالق ،و من از او برترم! همان شب که این کلام در خاطر او بگذشت، پروردگار را در خواب دید که وی را خطاب کرد و گفت: برادر تو را بیامرزیدم و تو را به حرمت او بخشیدم و از این پس تو را حکم کردیم که در خدمت برادر باشی. عارف صومعه نشین اشک در چشمانش آمد وگفت: یا رب العالمین، من در خدمت تو بودم و او به خدمت مادر، چگونه است مرا در خدمت او می گماری وبه حرمت او می بخشی، آنچه کرده ام مایه رضای تو نیست؟َ! ندا رسید: آنچه تو می کنی ما از آن بی نیازم و لکن مادرت از آنچه او می کند، بی نیاز نیست، تو خدمت بی نیاز می کنی و او خدمت نیازمند، بدین حرمت مرتبت او را از تو فزونی بخشیدیم و تو را در کاراو کردیم. . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از حتما ببینید👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگه سن هم در درمان سفیدی مو مهم نیست😱 دیگه هیچ عاملی هم مهم نیست👌💯 با بکارگیری از این روش (صد در صد تضمینی) خودت سفیدی موهاتو از بین ببر👇 https://1ta100.ir/qu-ads/1531 https://1ta100.ir/qu-ads/1531
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برو انجام بده❗️میدونی تتو ابرو و اکستنشن مژه همونی هم که داری از بین میبره⁉️ ♻️ولی اگر دوست داشتی از روشی بی خطر و کاملا طبیعی پرپشتی ابرو و مژهاتو برگردونی این فرصتو ازشون نگیر♻️ 👈برو یکبار برای همیشه به این قضیه پایان بده👇👇 https://1ta100.ir/qu-ads/1532 https://1ta100.ir/qu-ads/1532
✅ربانِ این مستحب...! 🎙حاج محمّد اسماعيل دولابى رضوان الله علیه: پنج اصل در صلوات وجود دارد. اللّهمَّ، توحيد است. صلِّ علي محمّد، نبوت است و آل محمّد يعنى اميرالمومنين و اولادش؛ اين هم امامت. توحيد را كه قائل شديم، معاد را هم قائليم و چون حق محمّد و آل محمّد صلي الله عليه و آله را ادا كرديم، عدالت است. قربان اين مستحب كه با آن هر پنج اصل دين را اقرار كرديم. زمان خيلى زود مي گذرد. ان شاءالله روزى برسد كه قلب ها قشنگ قاطى شود. هرچه بنشينيم ساعت راه نمى رود. همه چيز مى ايستد؛ خورشيد، ستاره ها، ماه. آنجا قيامت است. بالاخره مي رسيم.به قيامت خيلى نزديكيم. 📚طوباى محبت(مجالس حاج محمّد اسماعيل دولابى)، ج ۱، ص ۱۰۰. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🟥 گشتم آخر پیدا کردم 🏴 📣📣کانال حاج ⚫️جدید ترین نوحه های محرم ⚫️ پخش زنده مراسمات محرم 1403 ⚫️دانلود مراسمات جدید و قدیم ⚫️آرشیو صوتی و تصویری 🆘لینک هم اکنون جهت عضویت👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1810956288Cc2c0518c2e https://eitaa.com/joinchat/1810956288Cc2c0518c2e ✅کانال حاج محمود کریمی عضو شدین بردارم؟!👆
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
💥میدونستین خیلی از بیماری‌ها با ریختن روغن های خاص درون ناف میشه💯 🤔میخوای بدونی  هر چه خواصی داره و کدوم درد و آروم میکنه؟👌 افزایش بدن در برابر 🦠🪰😷👇 https://eitaa.com/joinchat/4107338163C7130673806 و هزاران برای و امراض👆
🔴 مهمان امام حسین (علیه السلام) بسم الله الرحمن الرحیم شیخ رجبعلی خیاط می فرمود : در روزهای اوایل هیئت ، مایل بودم تمام کارهای مجلس را خودم انجام دهم، خودم مداحی می کردم، چای می دادم و اغلب کارهای دیگر. شبی مشغول دادن چای به عزاداران بودم که دیدم جوانی که اصلا ظاهر مناسبی نداشت وارد مجلس شد و گوشه ای نشست ، یقه اش باز بود و گردنبند به گردنش ، وضع لباسش هم خیلی نامناسب بود. به همه چای تعارف کردم تا رسیدم به جوان، چشمم به پایش افتاد دیدم جورابی نازک شبیه جوراب های زنانه به پا دارد. غیظ کردم و با عصبانیت سینی چای را مقابلش گرفتم، یکی از استکان ها برگشت و چای روی پایم ریخت و سوخت. از این سوختگی زخمی در پایم بوجود آمد که خیلی طول کشید تا خوب شود، برای خودم هم این سوال پیش آمده بود که چرا زخم پایم خوب نمی شود. شبی به من گفتند: شیخ! آن جوانی که با عصبانیت چای به او تعارف کردی ، هر چه بود مهمان حسین علیه السلام بود ، نباید چنین رفتاری را با او مرتکب میشدی. 📚کشکول کشمیری ، صفحه ۱۲۳ . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میخوای ماستت آب نندازه 🤔 اینقدرم غلیظ و خامه ای بشه که از ظرف جدا نشه😱😍🤌 یه ترفند ساده داره😜👇 https://eitaa.com/joinchat/645922873C021e58c7f4 فوت و فن هر چی بخوای 😌☝️
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
دیشب شوهرم اومد خونه تا دید کلی غر زد که تواین بی پولی چرا لوستر گرون خریدی😒 وقتی گفتم خودم کردم مگه باور میکرد تا اینکه این و نشونش دادم😎👇👇 https://eitaa.com/joinchat/645922873C021e58c7f4 https://eitaa.com/joinchat/645922873C021e58c7f4 من که کلی های جالب و یاد گرفتم توهم بیا یاد بگیر😍☝️☝️
📚داستان کوتاه طفلی از باغی گردو می‌دزدید. پسر صاحبِ باغ با چند دوست خود در کنار باغ کمین کردند تا دزد گردو را بیابند. روزی وقتی طفل گردوها را دزدید و قصد داشت از باغ خارج شود لشکرِ کمین‌کرده‌ها به دنبال طفل افتادند و طفل گردوها را در راه رها کرده و از ترس جان خود فرار کرد. آنان پسرک را در گوشه‌ای بن‌بست گیر انداختند و پسرک از ترس بر زمین چمباتمه زد و نشست و دست بر سر گذاشت و امان خواست. حکیمی عارف این صحنه را می‌دید که صاحب گردوها چوبی در دست بلند کرده و می‌گوید: برخیز! چرا گردوهای ما را می‌دزدی؟! طفل گفت: من دزدی نکردم. یکی گفت: دستانت رنگی است٬ رنگ دستانت را چگونه انکار می‌کنی؟ دیگری گفت: من شاهد پریدنت از درخت بودم... حکیم وارد شد و چند سکه غرامت به صاحب مال داد تا از عقوبت او دست برداشتند. حکیم در کُنجی نشست و زار زار گریست. گفت: خدایا! در روز محشر که تو می‌ایستی و من در مقابل فرشتگانِ توام، چگونه گناهان خود را انکار کنم با این‌که دستانم و فرشتگانت بر حقیقت و بر علیه من گواهی خواهند داد؟!! خدایا! امروز من محشر تو را دیدم، در آن روز بر من و بر ناتوانیِ‌ام رحم نما و با من در محاسبۀ گناهانم تنها و پناهم باش و چنانچه من بر این کودک رحم کردم و نجاتش دادم تو نیز در آن روز بر من رحم فرما و مرا نجات ده!!! . 💌 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande