eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
12 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
📚داستان کوتاه " اشتباه " پیرمرد سوار تاکسی می‌شود، موقع پیاده شدن به جای کرایه‌ پنج هزارتومانی اشتباه می‌کند و تراول پنجاه هزار تومانی می‌دهد و البته با گوش های سنگینش صدای راننده را هم نمی‌شنود و در پیچ خیابان ناپدید می‌گردد. کمی جلوتر پیرمرد در یک اغذیه فروشی ساندویچی می‌خورد و موقع حساب کردن اشتباه می کند و سه برابر پول غذا را پرداخت می‌کند و باز گوشهایش که همچنان نمی شنوند. پیرمرد در راه رسیدن به خانه، از دختر بچه‌ای فال می‌خرد و آن را همانجا می‌خواند... روز مرگم نفسی وعده دیدار بده وان گهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر بعد آن را در جیبش می‌گذارد و اشتباه می کند و پول صد فال را به دخترک می‌‌دهد و باز داستان تکراری گوش‌های کم شنوایش... پیرمرد به خانه‌اش می‌رسد، با کلید در را باز می کند و چراغ را روشن. چای برای خودش درست می‌کند کمی کتاب شعر می خواند و می‌خوابد. صبح فردا پیرمرد سند خانه به دست، به بنگاه املاک می‌رود و بعد از آن به یک موسسه‌ی خیریه و سپس بعد از خروج از موسسه از یک زیرپله که پیرمردی در آن نشسته، یک بسته سیگار می خرد و باز اشتباه می کند و پول زیاد تری می پردازد... او همانطور که سیگار می‌کشد قدم می زند و می رود کمی بعد پسر نوجوانی که راهی مدرسه است با صدای آرامی صدایش می‌کند و از او ساعت می پرسد پیرمرد به سمت صدا برمیگردد و کمی مکث می کند و بعد ساعت مچیش را باز می کند و به او می‌دهد و به مسیر خود ادامه می دهد... می رود و می رود تا به خط راه‌ آهن می رسد و درست وسط آن راه می رود! همانجا روی ریل ها به جای ایستگاه به انتظار قطار می‌ماند و این بار اشتباه نمی کند...! بقلم: ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande