eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.3هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
12 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
نوری از ملکوت گوگد، روستائی در یک فرسخی شهرستان گلپایگان، مهد پرورش عالمان بزرگی است . سالها پیش در این روستا بزرگمردی پاکدل و پرهیزگار، عالمی عامل و سیدی بزرگوار به اسم سید محمد باقر می زیست. آقا سید محمد باقر در بین مردم آن سامان معروف به زهد و تقوی و فضیلت بود. آقا سید محمد باقر امام دارای چهار فرزند دختر بود، ولی از داشتن فرزند پسر محروم بود و از دست تقدیر هشت پسر ایشان قبل از تولد مرجع بزرگ از دنیا رفته بودند و داغ حسرت بر دل وی مانده بود. عاقبت بارقه ای از نور ولایت از وادی مقدس ناحیه امام هشتم علیه السلام بر قلب وی تابید. و همه احساسات او را تحت تأثیر خود قرار داد و در آقا سید محمد باقر امام عزم سفر به آن آستان مقدس را بوجود آورد. بی درنگ بار سفر مولی الموالی امام هشتم علیه السلام را با زاد صفای اخلاص بر راحله توکل بربست و با پای پیاده خود را بدان آستان مقدس رسانید و از حضرت خواست که به إذن الله پسری به او مرحمت نمایند که موجب روشنی چشم او، و برکت و عزت اسلام و مسلمین باشد. در پی این توسل در همین سفر یکی از صبیه های ایشان در عالم رؤیا مشرف به حضور حضرت رضا و امام جواد علیهما السلام می شوند. بعد مشاهده می کنند که حضرت جواد علیه السلام رفت و امام رضا علیه السلام ماند. سید محمد باقر، خواب را چنین تعبیر کردند که خداوند دو پسر به ایشان می دهد که اولین آنها رضا، می ماند ولی دومیش از دنیا می رود، و همین طور هم شد! و در هنگام تولد فرزند دوم، مادر و پسر هر دو از دنیا می روند. در هشتم ذی القعده سال 1316 ق در خانه سید محمد باقر امام ستاره ای پر فروغ درخشید و خانه پر از صفا و معنویت او به نور جمال کودکی منور گردید که موجب شادی تشنگان علم و فضیلت شد. 📚
درخواست ملتمسانه ی ارواح از عالم بزرگ نجف آیت الله سید محمد حسین‌طهرانی: 💢مرحوم جمال الحق و آيت الله العظمی آقا سيد جمال الدين گلپایگانی رحمه الله علیه که یکی از اساتید ما در علم اخلاق بود ، می فرمود: 💢روزی برای زیارت اهل قبور در نجف اشرف به وادی السلام رفتم ، هوا بسیار گرم بود پس از ادای فریضه ظهر بود از شدت گرما در میان وادی در زیر یک چهار طاقی نشستم ؛ آنجا سایه بود 💢مرحوم آقا سید جمال الدین بسیار به وادی السلام می رفت و می نشست و معطل می شد، و ما چنین می پنداشتیم که او با ارواح طیبه سر و کاری دارد و رد و بدل هائی بین آنان بوقوع می پیوند 💢فرمود: همینکه نشستم و شَطَب (چبق کوچک) را روشن کردم که قدری استراحت کنم دیدم دسته ای از ارواح آمدند بسوی من به بدترین وضعی، لباسهای پاره و کثیف و آلوده ؛ و التماس داشتند که آقا بیا و به فریاد ما برس و ما را شفاعت کن! 💢این ارواح متعلق به قبوری بودند که من در میان آن قبور نشسته بودم و همه از شیوخ و بزرگان عرب بودند و در دنیا دارای نخوت و تكبر و جاه و اعتبار 💢در التماس خود مصرانه إلحاح می نمودند و التجا داشتند من هم اوقاتم تلخ شد همه را رد کردم و گفتم : ای بی انصاف ها شما در دنیا زندگی کردید و مال مردم را خوردید و جنایت کردید ، حق ضعيف و يتيم و هر بی پناهی را ربودید و ما هرچه فریاد کشیدیم گوش ندادید حالا آمده اید می گوئید شفاعت کن؟ ، بروید گم شوید همه را رد کردم و پراکنده شدند. آيت الله العظمی آقا سيد جمال الدين 🕍 نجف ، وادی السلام 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
درخواست ملتمسانه ی ارواح از عالم بزرگ نجف آیت الله سید محمد حسین‌طهرانی: 💢مرحوم جمال الحق و آيت الله العظمی آقا سيد جمال الدين گلپایگانی رحمه الله علیه که یکی از اساتید ما در علم اخلاق بود ، می فرمود: 💢روزی برای زیارت اهل قبور در نجف اشرف به وادی السلام رفتم ، هوا بسیار گرم بود پس از ادای فریضه ظهر بود از شدت گرما در میان وادی در زیر یک چهار طاقی نشستم ؛ آنجا سایه بود 💢مرحوم آقا سید جمال الدین بسیار به وادی السلام می رفت و می نشست و معطل می شد، و ما چنین می پنداشتیم که او با ارواح طیبه سر و کاری دارد و رد و بدل هائی بین آنان بوقوع می پیوند 💢فرمود: همینکه نشستم و شَطَب (چبق کوچک) را روشن کردم که قدری استراحت کنم دیدم دسته ای از ارواح آمدند بسوی من به بدترین وضعی، لباسهای پاره و کثیف و آلوده ؛ و التماس داشتند که آقا بیا و به فریاد ما برس و ما را شفاعت کن! 💢این ارواح متعلق به قبوری بودند که من در میان آن قبور نشسته بودم و همه از شیوخ و بزرگان عرب بودند و در دنیا دارای نخوت و تكبر و جاه و اعتبار 💢در التماس خود مصرانه إلحاح می نمودند و التجا داشتند من هم اوقاتم تلخ شد همه را رد کردم و گفتم : ای بی انصاف ها شما در دنیا زندگی کردید و مال مردم را خوردید و جنایت کردید ، حق ضعيف و يتيم و هر بی پناهی را ربودید و ما هرچه فریاد کشیدیم گوش ندادید حالا آمده اید می گوئید شفاعت کن؟ ، بروید گم شوید همه را رد کردم و پراکنده شدند. آيت الله العظمی آقا سيد جمال الدين 🕍 نجف ، وادی السلام