🌸🍃🌸🍃
#اسراري_ازعالم_عجيب_مرگ
#بخش_اول
چشم انسان بین نور ماورای بنفش و مادون قرمز را فقط میتواند ببیند؛ چنانچه اشعه ایکس وجود دارد ولی به چشم دیده نمیشود؛ پس اجنه در طیف نوری خاصی هستند که با چشم ما دیده نمیشوند در حالی که وجود دارند و کسانی که اجنه را میبینند در اصل چشمشان قدرت دیدن این نورهای فرکانس مختلف را دارد.
گوش انسان هم فقط صوتهایی بین فرکانس 20 الی 20 هزار را میتوانند بشنود؛ یعنی صدای تسبیح درختان و گیاهان در فرکانس پایینی برای شنیدن انسان است و یا صدای نالهی ارواحِ گنهکارِ برزخی در قبرستان، در فرکانسی ضعیف برای شنیدن ما خلق شدهاند. چنانچه صدای حرکت زمین و یا شکستن سنگها در زمان زلزله در زمین چنان فرکانس بالایی دارد که فقط حیوانات آن را میشنوند و انسان را توان شنیدن آن نیست.
حتی بوی اشیاء هم دارای فرکانس است که سگها از بوی بدن صاحب خود را میشناسند و نوزاد از بوی بدن سینه مادرش را میشناسد.
در عالم برزخ و بهشت برزخی نیز رنگهایی هستند که در این دنیا وجود ندارد و رنگهای این دنیا ترکیبی است در حالی که رنگهای جهان دیگر واحد است.
نورهایی هم که در جهان بعد از مرگ هستند اصلا از نظر نوع با این دنیا قابل تشبیه نیستند.
1️⃣روح بعد از مرگ اگر بسیار خبیث و جنایتکار باشد وارد جهان اول یا همان طبقه پَست جهنم میشود که آن طبقه مطلق در تاریکی است و روح در تاریکی سالها عذاب میشود. این ارواح در این طبقه زندانی هستند و نمیتوانند خواب کسی بروند یا در صورت احضار روح در مجلسی حاضر گردند. اگر هم حاضر شوند اجازهای به نقل اطلاعات آن دنیا ندارند.
این حبس در ظلمت به خاطر ظلمت گناهانی است که در دنیا با ارتکاب این گناهان به برزخ خود فرستادهاند. این گروه والضالین به تعبیری هستند.
2️⃣گروه دیگری از ارواح معصیتکار که میشود گفت مغضوب هستند در طبقه دوم جهان اول (جهنم) زندگی میکنند. این ارواح از شدت عذابِ کمتری برخوردار بوده و توسط ارواح طیّب و پاک به آنها درس توحید و معرفتالله داده می شود.
3️⃣ارواح مومنین و پاک در جهان سوم (بهشت برزخی) هستند که دارای 9 طبقه میباشد. کسانی که خواب عزیزان خود بعد از مرگ میآیند و از اسرار آن دنیا سخن میگویند، جای نگرانی ندارند از صالحان هستند. آنها مجاز به گفتن همه اسرار و بر همه کس نیستند و معمولاً اسرار را به کسی میگویند که در اختیار سایر مؤمنین قرار میدهد.
#ادامه_دارد...
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#اختيار_انسان_در_حيات_و_ممات
#بخش_اول
ومَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ (30 - انسان)
و شما نمیخواهید مگر خدای بخواهد.
پس در دنیا هر آنچه انسان اراده کند چه مؤمن و چه فاسق، ارادهی او منوط به خواستِ خداست تا محقق شود.
مؤمنی میخواهد مسجدی درست کند باید خدا هم بعد از خواستن او بخواهد و فاسقی قصد کشتن کسی را دارد باید خدا هم بخواهد تا آن فرد کشته شود.
ولَقَدْ هَمَّتْ بِهِ ۖ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ ۚ كَذَٰلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ ۚ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ (24 - یوسف)
آن زن باز در وصل او اصرار و اهتمام کرد و یوسف هم اگر لطف خاص خدا و برهان روشن حق را ندیده بود (به میل طبیعی) در وصل آن زن اهتمام کردی، ولی ما این چنین کردیم تا قصد بد و عمل زشت را از او بگردانیم که همانا او از بندگان برگزیده ما بود.
آیه اشاره به دور کردن حضرت یوسف (ع) از موقعیت گناه با زلیخا اشاره دارد.
آیا یوسف اینجا مجبور بود؟
برای پاسخ به این سوال بهتر است بدانیم یک جبر وجود دارد و یک سلب اختیار در عمل که این دو متفاوت از هم هستند.
کودک شما دستش را از نادانی سمت آتش میبرد شما با گرفتن دست او و مانع شدن از رساندن دستش به آتش او را سلبالاختیار میکنید که نوعی محبت و لطف است و دور نگه داشتن یوسف (ع) از گناه سلبالاختیار کردن او بود و توفیق الهی است؛
چنانچه در آخر آیه اشاره صریح دارد که چون او از بندگان خالص ما بود ما اختیار او را در زمان گناه از او گرفتیم.
اما اگر شما دست کودک خود را گرفته و خود سمت آتش ببرید این جبر است.
پس جبر با سلب اختیار در عمل تفاوت عمیقی دارد.
اگر خدا انسان را به سمت زنا دستش گرفته و مجبور کند اینجا جبر است و جای ملال و معصیت نیست.
این امر در مورد انسان فاسق صدق نمیکند و خدا او را مورد چنین لطفی قرار نمیدهد.
اگر یوسف (ع) بنده مخلصی نبود خدا او را برای زنا جبر نمیکرد؛ بلکه زمان معصیت اختیار او را از او با قرار دادن ترس در بنده از او سلب نمیکرد. برای همین است که در روایات آمده است مؤمن از همه در ترس و هراس است و هیچ کس از او در ترس و هراس نیست.
و این دعا که همیشه زمزمه هر روز صبح نبی مکرم اسلام (ص) بود از این جهت میباشد:
اللّهم لا تَکِلنا إِلی أنفُسِنا طَرفَةَ عَینٍ أبداً
خدایا چشم بر هم زدنی ما را به حال خود وا مگذار؛ یعنی در زمان معصیت ما را سلبالاختیار با ایجاد ترس از خود فرما.
اگر دقت کنیم همین سلبالاختیار هم به دست خود انسان صورت میگیرد؛ چنانچه در مورد یوسف نبی (ع) به صراحت میفرماید:
لوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ
یعنی یوسف با دیدن برهان و ادلهی خدا که نباید به زنِ شوهردار نزدیک شود ترس از خدا در دلش افتاد و سلبالاختیار شد.
ترس خدا اگر عمیق و واقعی باشد اختیار گناه خود به خود از انسان گرفته میشود.
این سلبالاختیار در فاسق توفیقی نیست. خدا دو نوع فاسق را سلبالاختیار میکند:
نوع نخست:
ولَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ (251 - بقره)
و اگر خدا برخی مردم را در مقابل بعضی دیگر بر نمیانگیخت فساد روی زمین را فرا میگرفت، ولیکن خدا، خداوند فضل و کرم بر همه اهل عالم است.
در این سنّت خداوند ظالم را بر ظالم مسلط و به دست همدیگر آنها را از بین میبرد
نوع دوم:
مانند قارون:
فخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ (81 - قصص)
پس (از اندک زمانی) ما هم او را با خانه (و گنج و دارایی) اش به زمین فرو بردیم.
خداوند او را شخصاً نابود میکند.
نکته مهم این است که سلبالاختیار ظالم و فاسق در عمل نیست؛ یعنی خدا ظالم و فاسق را مانع در زمان معصیت نمیشود بلکه سلبالاختیار با کشتن و پایان زندگی او به حالت خفَتبار و وارد کردنش به آتشِ ابدی بعد از مرگ است.
انسان فاسق بعد از مرگ اختیارش به کل از او گرفته میشود.
ثمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ (32 حاقه)
آنگاه به زنجیری که طولش هفتاد ذراع است (به آتش) در کشید.
در آیه 26 فجر میفرماید:
ولَا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ
و همانند او کس را به زنجیر نکشند (در جهنم).
انسان فاسق که در دنیا اختیار عمل داشت بعد از مرگش کلاً به دلیل استفادهی نادرست از اختیار در عملش و ستم و ظلم و تعدی، وارد عالم جبر میشود و هیچ اختیاری در برابر آتش و غضب الهی ندارد تا خود را از آن رها کند.
#ادامه_دارد
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
چرا مردگان و نوزاد انسان همه چیز را میتوانند ببینند؟
#بخش_اول
انسان بعد از مرگ وارد عالم برزخ میشود که همه حقایق را در آن میبیند.
لقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَٰذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ (22 - ق)
و تو (ای آدمی نادان) از این (روز سخت مرگ) در غفلت بودی تا آنکه ما پرده از کار تو برانداختیم و امروز چشم بصیرتت بیناتر گردید.
نادانترین انسان در دنیا و ظالمترین انسان روی زمین بعد از مرگ، بلافاصله حقایق خلقت را که در حیات بدان یا جاهل بود یا در جحد بود و به عمد دانسته انکارش میکرد، آگاه میشود و دانا میگردد.
نوزاد انسان هم تا 6 ماهگی به فرمایش امیرالمومنین (ع) همبازی فرشتگان است.
حال سؤال اینجاست که چرا انسان در شرایط عادی و قبل از مرگ نمیتواند حقایق را با چشم سر ببیند؟
پاسخ این سؤال در حدیث زیبای نبوی است:
لولا أنَّ الشَّياطينَ يَحُومونَ على قُلوبِ بَني آدمَ لَنَظَروا إلى مَلَكوتِ السَّماءِ
اگر شیاطین، گرد دلهای آدمیان نمیچرخیدند، هر آينه آنان ملكوت آسمانها را مىديدند.
پس شیطان مانع دیدن انسان میشود و اگر انسان قادر به مهار شیطان باشد و آن را از میان خود و خالقش بردارد، قطعاً میتواند بمیرد و جهان بعد از مرگ را ببیند. هر اندازه انسان بتواند شیطان نفس را مهار کرده و رام کند چشم برزخی او باز میشود و با درک معارف و حقایق بعد از مرگ راه درست زندگی خود را پیدا میکند و این توفیق الهی برای کسی است که در این راه تلاش کند.
حال سؤال اینجاست که چرا حضرت حق چشم برزخی همه خلایق را در زمان حیاتشان باز نمیکند تا حقایق را ببینند و معصیت الهی نکنند؟
پاسخ روشن است که در چنین حالتی انسان تفکر و اندیشهاش از بین میرود و از سوی دیگر وقتی خوبی را به چشم ببیند اختیارش از دست میرود؛ چون مجبور به انتخاب خوبیها میشود.
در آیه 201 سوره اعراف به اذن الله تعالی تدبر میکنیم:
إنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ
چون اهل تقوا را از شیطان، وسوسه و خیالی به دل فرا رسد همان دم خدا را به یاد آرند و همان لحظه بصیرت و بینایی پیدا کنند.
1- مخاطب آیه، پرهیزگاران هستند نه مؤمنان؛ پس پرهیزگاران هم در معرض تهدید وسوسههای شیطان هستند و نباید به خود مغرور شوند.
2- عنایت خدا در حق پرهیزگاران این است که آنها بر خلاف افراد عادی که نزدیکی شیطان را به خود حس نمیکنند، پرهیزگاران آن را حس میکنند که لطف خاص خدا به آنهاست.
3- «إِذَا» یعنی همان زمان شروع و حمله شیطان؛ یعنی وقتی شیطان به شما حمله و برای گناه در قلب شما طواف کرد، همان لحظه باید اقدام کنید و تأخیر در اقدام شما به نفع شیطان است؛ چون شیطان در لحظات آغاز حمله ضعیف است و در صورت تسلیم شدن انسان قویتر میشود.
مثال: وقتی میخواهی به فقیری کمک کنی همان لحظه اگر نکنی با تأخیر و تردید و تسویف تو، شیطان تو را منصرف خواهد کرد.
مثال: وقتی با نامحرمی همکلام شدی سریع دور شو؛ چون با توقف و ماندن کار را برای تو با قوی کردن خود شیطان سختتر خواهد کرد.
دقیقاً مانند کسی که سکته مغزی میکند ساعتهای اول، زمان طلایی برای نجات اوست.
لحظه درک شیطان هم لحظهای طلایی برای رهایی از حملهی اوست که اگر انسان درنگ کند قطعاً از سوی شیطان زمینگیر خواهد شد.
نبی مکرم اسلام (ص) در حدیث بسیار زیبایی میفرمایند: «شیطان از آتش است؛ وقتی جایی ورود کرده و مستقر شود با گسترش خود (آتش) برای خود جا باز میکند.»
مثال: وقتی مردی با زن نامحرمی در یک محل خلوت کند، شیطان کافی است که جرقهای بزند، آتش همه جا را گرفته و کاری که نباید بشود میشود و دین و ایمان هر دو نفر را میسوزاند. پس باید همان جا وقتی شیطان جرقه زد سریع خاموش کنی و از محل خلوت دور شوی.
وقتی عصبانی هستیم باید سریع ذکر خدا کنیم تا شیطان دور شود؛ چون اگر این ذکر با تأخیر باشد شیطان ما را با حرکات خشمگین و وحشتناک، زمینگیر و مغلوب خودش خواهد کرد.
4- آخرِ آیه اشارهی صریح دارد که اگر یاد خدا کنی شیطان از تو دور خواهد شد و با دور شدن شیطان از قلب تو، چشمِ بصیرت تو برای فهم حقایقِ آفرینش و توحید و حتی دیدن آنها با چشم بازتر خواهد شد.
#ادامه_دارد
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#سندي_برچشم_زخم_از_قرآن
#بخش_اول
در آیات 33 الی 42 سوره کهف، حضرت حق مثال دیگری از بحث و گفتوگو بین دو مرد که همسایه هم بودند و یکی باغِ بزرگتر با فرزندان بیشتری داشت و سرانجام، کارش را حضرت حق به عنوان عبرت مثال میزند.
حاصل از آن او بود، به دوستش که با او گفتوگو میکرد، گفت:
أنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مالًا وَ أَعَزُّ نَفَرا (34 - کهف)
من به مال از تو بیشتر و به افراد پیروزترم.
و دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا (35 - کهف)و آن مرد ستم بر خویشتن کرده به باغ خود درآمد و گفت: نپندارم که این باغ هرگز از میان برود.
یکی بر دیگری در مال و فرزند زیاد تفاخر میکند و این نعمتها را به جای این که لطف الهی بداند، در سایهی تلاش خود و فرزندان دانسته و هرگز زوالِ آن را تصور نمیکند.
آیه بعدی به صراحت بیان میکند: کسی که این تفاخر را میکرد، خداپرست بود اما در اثر کثرت و فرو رفتن در لذت و نعمات دنیوی منکر معاد شده بود.
و مَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَ لَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا (36 - کهف)
و نپندارم که قیامت هم بیاید و اگر هم مرا نزد خدا برند، جایگاهی بهتر از این باغ خواهم یافت.
در آیه 37 کاملاً مشخص میشود که بر کسی که تفاخر میکرد، او اهل دین و خداشناس و معتقد به معاد بود.
قالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَ هُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا (37 - کهف)
دوستش که با او گفتوگو میکرد، گفت: آیا بر آن کس که تو را از خاک و سپس از نطفه بیافرید و مردی راست بالا کرد، کافر شدهای؟
انسان باید برای دوری از تکبّر، خلقت اولیهی خود را به یاد خود بیاورد که چه بود و چه شد و چه خواهد شد.
پس چشم زخم الزاماً از یک چشم بد متوجه انسان نمیشود حتی انسان خداشناس هم باشد در صورت تفاخر، حتی برای یک مؤمن که این تفاخر تأثیری در اعتقاد او ندارد، سنت الهی چشم زخم حادث میشود. سنت چشم زخم بدون وجود حتی چشم حسود هم به علت تفاخر بر مال و انتساب مال به تلاش فردی نیز جاری خواهد شد.
لكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَ لَا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا (38 - کهف)
ولی او خدای یکتا، پروردگار من است و من هیچ کس را شریک پروردگارم نمیسازم.
پس شرک خفی الزاماً به معنی شریک قرار دادن شخص ثالثی برای خدا نیست، اگر انسان مال و ثروت را ناشی از تلاش خود بداند و آن را نعمت خدا نداند، چنانچه این انسان اگر نعمت را از خدا میدانست، یقین میکرد در صورت ناشکری از او سلب خواهد کرد؛ در این حالت نیز انسان خود را به خدا شریک در عطا و بخشش میداند و دچار شرک خفی میگردد.
و لَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاء اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِن تُرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالًا وَ وَلَدًا (39 - کهف)
چرا آنگاه که به باغ خود درآمدی، نگفتی: هر چه خداوند خواهد و هیچ نیرویی جز نیروی او نیست؟ اگر میبینی که دارایی و فرزند من کمتر از تو است.
ما عادت داریم واژه «ماشاءالله» را زمانی و برای کسی به کار بریم که وارد باغی از او شده یا ثروتی از او میبینیم و گمان میکنیم برای اینکه ما ثروت و فرزندان او را چشم نزنیم باید ماشاءالله بگوییم، در حالیکه طبق قرآن این درست نیست و ماشاءالله را باید کسی بگوید که صاحب نعمت و ثروت است تا مغرور نشود و کسی که به مال و ثروت خود تفاخر کند و مغرور باشد، گفتن ماشاءالله از سوی بیننده تأثیر در دفعِ چشم زخم ندارد.
در آیه بعدی حضرت حق به مؤمنان کلیدی میدهد که زمان قرار گرفتن در معرض تفاخرِ کسی به مال و اولاد، دچار خواطر شیطانی حسرت و حسد نشوند و بدانند و یقین کنند که خداوند در بهشت هدیه و نعمتی بیشتر از آنچه در دنیا به دیگران بخشیده است به او عطا خواهد کرد و آنچه دیگران به خاطر آن به او تفاخر میکنند، گذرا و هر لحظه حتی در دنیا زوالپذیر است.
فعَسَى رَبِّي أَن يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِّن جَنَّتِكَ وَ يُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاء فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا (40 - کهف)
شاید پروردگار من، مرا چیزی بهتر از باغ تو دهد؛ شاید بر آن باغ صاعقهای بفرستد و آن را به زمینی صاف و لغزندهای بدل سازد.
أوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا (41 - کهف)
یا آب آن بر زمین فرو رود و هرگز به یافتن آن قدرت نیابی.
#ادامه_دارد...
@DastaneRastan