eitaa logo
داستان راستان
11.6هزار دنبال‌کننده
402 عکس
107 ویدیو
3 فایل
مدیریت کانال: @salmanzadeh57 لینک کانال تبلیغات ارزان: https://eitaa.com/joinchat/3347906861C14c82f0d0b
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 ومَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ (30 - انسان) و شما نمی‌خواهید مگر خدای بخواهد. پس در دنیا هر آنچه انسان اراده کند چه مؤمن و چه فاسق، اراده‌ی او منوط به خواستِ خداست تا محقق شود. مؤمنی می‌خواهد مسجدی درست کند باید خدا هم بعد از خواستن او بخواهد و فاسقی قصد کشتن کسی را دارد باید خدا هم بخواهد تا آن فرد کشته شود. ولَقَدْ هَمَّتْ بِهِ ۖ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ ۚ كَذَٰلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ ۚ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ (24 - یوسف) آن زن باز در وصل او اصرار و اهتمام کرد و یوسف هم اگر لطف خاص خدا و برهان روشن حق را ندیده بود (به میل طبیعی) در وصل آن زن اهتمام کردی، ولی ما این چنین کردیم تا قصد بد و عمل زشت را از او بگردانیم که همانا او از بندگان برگزیده ما بود. آیه اشاره به دور کردن حضرت یوسف (ع) از موقعیت گناه با زلیخا اشاره دارد. آیا یوسف اینجا مجبور بود؟ برای پاسخ به این سوال بهتر است بدانیم یک جبر وجود دارد و یک سلب اختیار در عمل که این دو متفاوت از هم هستند. کودک شما دستش را از نادانی سمت آتش می‌برد شما با گرفتن دست او و مانع شدن از رساندن دستش به آتش او را سلب‌الاختیار می‌کنید که نوعی محبت و لطف است و دور نگه داشتن یوسف (ع) از گناه سلب‌الاختیار کردن او بود و توفیق الهی است؛ چنانچه در آخر آیه اشاره صریح دارد که چون او از بندگان خالص ما بود ما اختیار او را در زمان گناه از او گرفتیم. اما اگر شما دست کودک خود را گرفته و خود سمت آتش ببرید این جبر است. پس جبر با سلب اختیار در عمل تفاوت عمیقی دارد. اگر خدا انسان را به سمت زنا دستش گرفته و مجبور کند اینجا جبر است و جای ملال و معصیت نیست. این امر در مورد انسان فاسق صدق نمی‌کند و خدا او را مورد چنین لطفی قرار نمی‌دهد. اگر یوسف (ع) بنده مخلصی نبود خدا او را برای زنا جبر نمی‌کرد؛ بلکه زمان معصیت اختیار او را از او با قرار دادن ترس در بنده از او سلب نمی‌کرد. برای همین است که در روایات آمده است مؤمن از همه در ترس و هراس است و هیچ کس از او در ترس و هراس نیست. و این دعا که همیشه زمزمه هر روز صبح نبی مکرم اسلام (ص) بود از این جهت می‌باشد: اللّهم لا تَکِلنا إِلی أنفُسِنا طَرفَةَ عَینٍ أبداً خدایا چشم بر هم زدنی ما را به حال خود وا مگذار؛ یعنی در زمان معصیت ما را سلب‌الاختیار با ایجاد ترس از خود فرما. اگر دقت کنیم همین سلب‌الاختیار هم به دست خود انسان صورت می‌گیرد؛ چنانچه در مورد یوسف نبی (ع) به صراحت می‌فرماید: لوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ یعنی یوسف با دیدن برهان و ادله‌ی خدا که نباید به زنِ شوهردار نزدیک شود ترس از خدا در دلش افتاد و سلب‌الاختیار شد. ترس خدا اگر عمیق و واقعی باشد اختیار گناه خود به خود از انسان گرفته می‌شود. این سلب‌الاختیار در فاسق توفیقی نیست. خدا دو نوع فاسق را سلب‌الاختیار می‌کند: نوع نخست: ولَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ (251 - بقره) و اگر خدا برخی مردم را در مقابل بعضی دیگر بر نمی‌انگیخت فساد روی زمین را فرا می‌گرفت، ولیکن خدا، خداوند فضل و کرم بر همه اهل عالم است. در این سنّت خداوند ظالم را بر ظالم مسلط و به دست همدیگر آنها را از بین می‌برد نوع دوم: مانند قارون: فخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ (81 - قصص) پس (از اندک زمانی) ما هم او را با خانه (و گنج و دارایی) اش به زمین فرو بردیم. خداوند او را شخصاً نابود می‌کند. نکته مهم این است که سلب‌الاختیار ظالم و فاسق در عمل نیست؛ یعنی خدا ظالم و فاسق را مانع در زمان معصیت نمی‌شود بلکه سلب‌الاختیار با کشتن و پایان زندگی او به حالت خفَت‌بار و وارد کردنش به آتشِ ابدی بعد از مرگ است. انسان فاسق بعد از مرگ اختیارش به کل از او گرفته می‌شود. ثمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ (32 حاقه) آن‌گاه به زنجیری که طولش هفتاد ذراع است (به آتش) در کشید. در آیه 26 فجر می‌فرماید: ولَا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ و همانند او کس را به زنجیر نکشند (در جهنم). انسان فاسق که در دنیا اختیار عمل داشت بعد از مرگش کلاً به دلیل استفاده‌ی نادرست از اختیار در عملش و ستم و ظلم و تعدی، وارد عالم جبر می‌شود و هیچ اختیاری در برابر آتش و غضب الهی ندارد تا خود را از آن رها کند. @DastaneRastan
داستان راستان
🌸🍃🌸🍃 #اختيار_انسان_در_حيات_و_ممات #بخش_اول ومَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ (30 - انس
🌸🍃🌸🍃 بر عکس انسان فاسق، انسان مؤمن که در دنیا اختیار خود را محدود کرده و با احتیاط عمل کرده و تقوی پیشه می‌کند و کسی از اختیار عمل او در دنیا متضرر و مورد آسیب قرار نمی‌گیرد، از این اختیار عمل خود در ترس است که مبادا در عملی مورد رضایت غیر خدا از اختیارش استفاده کند، مبادا از اختیاری که در سخن گفتن دارد، دلی بشکند، مبادا از اختیاری که در مالی که خدا در اختیار او قرار داده است دچار بخل و خساست شود، مبادا از تن سالمی که خدا به او داده است در راه عبادت او استفاده نکند و... چنین مؤمنی بعد از مرگش بنابر آیات مصرّحه وحی، اختیاراتی که در دنیا برای خودش محدود کرده بود، آزاد می‌شود و هر چه بخواهد بر آن خدا او را مختار و قادر می‌سازد. لهُمْ مَا يَشَاءُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ (35 - قاف) بر آن بندگان در آنجا (بهشت) هر چه بخواهند مهیّاست و باز افزون‌تر از آن نزد ما خواهد بود. جنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۖ لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَاءُونَ ۚ كَذَٰلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقِينَ (31 - نحل) که باغ‌های بهشت عدن باشد که در زیر درختانش نهرها جاری است، متقیان در آن داخل شوند در حالی که هر چه بخواهند و میل کنند در آنجا بر ایشان حاضر است. باری این است اجر و جزایی که خدا به اهل تقوا عطا خواهد کرد. لهُمْ مَا يَشَاءُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ۚ ذَٰلِكَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ (34 - زمر) برای آن بندگان نزد خدایشان از هر نعمتی که بخواهند مهیّاست، که این پاداش نیکوکاران عالم است. لهُمْ فِيهَا مَا يَشَاءُونَ خَالِدِينَ ۚ كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ وَعْدًا مَسْئُولًا (16 - فرقان) که در آن بهشت هرچه خواهند و آرزو کنند بر آنها حاضر است و آن مقام همیشگی آنهاست، وعده‌ای است بر خدا که مؤمنان از او درخواست کرده‌اند و او اجابت فرموده است. پس یک نتیجه هم می‌شود گرفت که انسان‌های مؤمن بعداز مرگ‌شان اختیارشان بیشتر از حال حیات‌شان است و می‌توانند حتی زنده‌ها را با دعای خیر و رساندن اَسرار سرای مرگ در خواب‌های صادقانه، در این امر یاری کنند. و کسانی که معتقد هستند ائمه‌ی معصومین و زیارت قربة الی‌الله و با معرفت قبور عزیزشان، بعد از فوت‌شان قدرت کمکی به مؤمنین از خود ندارند و می‌گویند: توسل بر مُرده حرام است، به استناد آیه‌ی مذکور کاملا در اشتباه و گمراهی محض هستند. کوتاه سخن اینکه در این دنیا اراده‌ی ما منوط به اراده‌ی خداست که این خود به سود مؤمن است. اگر انسان فاسق باشد بعد از مرگش تمام اختیاراتش از او سلب می‌شود و وارد عالم جبر و قهر الهی می‌شود و اگر مؤمن باشد وارد عالم اختیار مطلق الهی می‌شود و هرچه اراده کند محققش می‌سازند. پس در این دنیا باید مواظب عناصری که برای ما اختیار می‌بخشند باشیم که واگذاری و صرف‌نظر از اختیار امری سخت است که تقوی الهی همان است. مثال: قدرت، اختیار ستم به انسان می‌دهد. ثروت، اختیار خساست به انسان می‌بخشد و... @DastaneRastan