eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
27.5هزار دنبال‌کننده
35.1هزار عکس
29.2هزار ویدیو
332 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ❀ قطره آبیم ، ولی وصل به اقیانوسیم در کویریم و همه تشنه ی یک پابوسیم حرمت آخرِ زیبایی و ما آخرِ زشت پیش رویای ضریحت ، مَثَلِ کابوسیم بی تو زاغیم ، سیاه و نفس آلوده و زشت با تو اما همه زیبا ، همگی طاووسیم ثانیه ثانیه این عمر ، تلف میگردد دور ، از کرب و بلا ، چون عددی معکوسیم جز شما بر کس و ناکس بخدا رو نزدیم غیرِ تو از همه چیز و همه کس مأیوسیم حکم آزادی ما را ز قفس امضا کن پشت این میله ی نفسیم و همه محبوسیم بین دریای پر از موج بلا گم شده ایم نور ، بفرست ، که ما در طلب فانوسیم تا زمانی که ز بین الحرمینت دوریم ... ما همه ناله و آهیم ، همه افسوسیم دلخوشی نیست بدون حرم تو ، اما ... با همین روضه ی هر هفته تان مأنوسیم دست بر سینه ، سلامی بفرستیم ، ز دور اینچنین در حرمت زائر نامحسوسیم جان ما پیشکش توست ، فقط لب تر کن امر ، امر تو بُود ، ما همگی مرئوسیم ایهاالعشق ، همین لحظه گدا را دریاب ... خودم و تذکره ام ، دستِ تو را می بوسیم •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwAC8BZlu8t03t6xKTfDBpsXwt2kkrXQVQACWA0AAkA2gVGWJZ0Kn__Q5jQE.mp3
9.78M
۴۰ 🔥هیزم‌های جهنّم، اصلاً خاموش نمی‌شوند! اصلاً ساد‌ه‌تر بگوییم؛ 💥این هیزم‌ها، خارج از ما نیستند، تا بتوانیم آنها را از خودمان دور کنیم، یا از دستشان فرار کنیم، یا آنها را خاموش کنیم! - پس جریان این هیزمهای آتش‌زای جهنّم که قرآن از آنها مکرراً یاد کرده است، چه می‌تواند باشد؟ - یعنی اگر من به جهنّم بیفتم، هرگز نمی‌توانم از آن رها شوم؟ 🌹 🍃🍂 ‌‌‌‌✅کانال استاد دانشمند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🇮🇷🌴 . . از هیچ ابر قدرتی نترسید، من وعده پیروزی به شما می دهم... . . امام خمینی رحمه‌الله‌علیه‌ صحیفه نور، جلد ١٢،صفحه ١۴٠ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍حکایت شیخ جعفر امین و گناه زبان❗️ در زمان آیت الله بهبهانی تاجری اصفهانی وتهرانی وشیرازی هر سه باهم به نیت مکه راهی عراق شدند و بعد از زیارت اماکن مقدس عراق قصد کعبه داشتند و مقداری پول داشتند و می خواستند به دست انسانی امین بسپارند نزد آیت الله بهبهانی رفتند. آن بزرگوار آدرس شیخ جعفر امین را به آنها دادند. سه تاجر ایرانی نزد شیخ جعفر امین رفتند وپول ها را به امانت سپردند. شیخ جعفر امین مردی بسیار مومن بود که معرف به شیخ جعفر امین شده بود. سه تاجر ایرانی بعد از تمام شدن زیارت مکه به عراق رفتند وسراغ شیخ جعفر امین را گرفتند. فهمیدند که شیخ فوت کرده است پسر شیخ دفتر پدرش را آورد ونام دوتن از تاجرها ومقدار پولشان و آدرس پولشان را دید ولی از تاجر سوم خبری نبود! آن تاجر بی چاره پولش را می خواست ولی پسرش خبری از پول او نداشت مجبور شد تا پیش آیت الله بهبهانی برود . آیت الله بهبهانی گفت باید امشب با چند تن از انسانهای درستکار سر قبرشیخ جعفر امین بروید و دعا کنید شاید فرجی شود شب اول خبری نشد تا شب سوم که سر قبر شیخ بودند و دعا می کردند صدایی از قبر شنیده شد و آدرس پول را شیخ گفت ولی شنیدند که شیخ آه و ناله می کند و می گوید هرچه می کشم از دست قصاب است. خبر به آقای بهبهانی رسید و فکر چاره ای بودند. بعد از خانواده شیخ سوال کرد؛ شیخ با کدام قصاب داد و ستد داشته است. قصاب را یافت و به قصاب گفت چرا از دست شیخ جعفر امین ناراحتی؟ قصاب گفت خدا عذاب قبرش را زیادتر کند. از قصاب خواهش کرد تا علت ناراحتی اش را بگوید. قصاب گفت من دختری داشتم که دم بخت بود و مردی کوفی که چوپان بود وبرای من گوسفند می آورد و به من پیشنهاد کرد تا دخترم را برای پسرش بگیرد و قرار شد من به کوفه بروم و در مورد خانواده ی آنها تحقیق کنم و او نیز درباره ما تحقیق نماید بعد که من تحقیق کردم فهمیدم خانواده ی خوبی هستند به او گفتم از نظر من ازدواج اشکالی ندارد و مرد کوفی نزد شیخ جعفر امین رفته بود و سوال کرده بود قصاب وخانواده ی او چگونه هستند شیخ که قصد داشته دختر قصاب را برای پسرش بگیرد. فکر می کند: میگوید چه بگویم که هم گناه نباشد وهم بتوانم دختر را برای پسر خودم بگیرم شیخ فقط در یک کلمه به مرد کوفی می گوید: (من نمی‌دانم) مرد کوفی با خودش فکر می کند و می گوید حتما طوری هست که شیخ این حرف را زد و مرد کوفی به یک نفر سفارش داد برو به قصاب بگو منتظر من نباش و دخترت را شوهر بده و آن مرد فراموش می کند و قصاب هم منتظر می ماند ولی روزها می گذرد و سال ها ولی از مرد کوفی خبری نمی شود تا این که دختر قصاب سنش بالا می رود و دیگر خواستگاری نداشته و شیخ جعفر امین هم که به پسرش می گوید: دختر قصاب را می خواهم برایت خواستگاری کنم قبول نمی کند. تا این که بعد از سالها مرد کوفی را می بیند وسراغ پسرش را از او می گیرد مرد کوفی می گوید من که چند سال پیش برایت سفارش فرستادم و علت انصراف خودش را حرف شیخ جعفر امین مطرح می نماید. و از همان روز قصاب شروع به نفرین می کند. آیت الله بهبهانی به قصاب می گوید اگر من یک داماد خوب برای دخترت پیدا کنم. آیا راضی می شوی؟ آیت الله بهبهانی رو به یکی از شاگردانش می کند که تا کنون ازدواج نکرده بوده و از او می خواهد با دختر قصاب ازدواج کند ازدواج صورت می گیرد و قصاب راضی می شود و شیخ از عذاب قبر نجات می یابد. 📚منبع: کتاب کرامات و حکایات عاشقان خدا جلد دوم •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwAC8Bdlu8t0T4xIg_ze36VxW02ouSucBAACzAsAAtspiVASw2DU0gpSgzQE.mp3
7.38M
🔊 📚 📣 جلسه پانزدهم * سوره‌های قرآن در قیامت به چه شکلی ظاهر می‌شوند؟ * دسته‌بندی قاریان قرآن * غبطه در بهشت چگونه است؟ * تفاوت درجات مومنان و علما نزد خدا * آثار خواندن سوره‌های قرآن ⏰مدت زمان : ۱۷:۲۸ ‌‌‌‌✅کانال استاد دانشمند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹عکس نوشته قرآنی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💥🍃💥🍃💥🍃💥 🌺 🌺 ☀️‌لشکر ده هزار نفری می‌آید... ◀️مردم مکّه بعد از اینکه خبر نابودی سپاه سفیانی را می‌شنوند خیلی می‌ترسند و برای همین شهر آرام می‌شود و دیگر کسی به فکر دشمنی با امام نیست. ◀️پایتخت حکومت جهانی امام، شهر کوفه است و من منتظر هستم تا همراه او به سوی کوفه حرکت کنم. ◀️خیلی دوست دارم بدانم امام چه موقع به سوی کوفه حرکت خواهد کرد، نزد یکی از یاران امام می‌روم و از او می‌پرسم: چرا امام به سوی کوفه حرکت نمی کند؟ ◀️او در جواب می‌گوید: امام منتظر است تا همه افراد لشکرش به مکّه بیایند. آری، از وقتی که جبرئیل ندا داد و مردم را به سوی امام فرا خواند، عدّه زیادی حرکت کرده اند. آنان به مکّه دعوت شده اند و مأموریت دارند که به امام بپیوندند. ◀️آیا تا به حال دیده ای که پرندگان چگونه به سوی لانه‌های خود پناه می‌برند؟ ◀️این افراد هم این گونه به مکّه پناه می‌آورند و در خدمت امام به آرامش واقعی می‌رسند. ◀️اراده خداوند این است که خروج امام از مکّه با همراهی این لشکر ده هزار نفری باشد. ◀️اگر به خارج از مکّه بروی می‌بینی که شیعیان با چه اشتیاقی به سوی مکّه می‌شتابند! مثل اینکه یک مسابقه برگزار شده است، مسابقه ای برای هر چه زودتر رسیدن به مکّه برای یاری امام! ◀️این شوقی است که خداوند در دل شیعیان قرار داده است و آنان را این چنین بیقرار نموده است. ◀️آنان با عشقی مقدّس، بیابان‌ها را پشت سر می‌گذارند و تمام سختی‌ها را در راه یاری امام تحمّل می‌کنند. ◀️و تو خود می‌دانی که سیصد و سیزده یار به گونه ای دیگر به مکّه آمدند. آنان با «طیّ الارض» و در شب قبل از ظهور به مکّه آمده اند. آنها در واقع، فرماندهان لشکر امام هستند و در آینده ای نزدیک، هر کدام از طرف امام، حاکم قسمتی از دنیا خواهند شد. ◀️ولی این ده هزار نفری که در راه مکّه هستند سربازان لشکر امام می‌باشند، آنها می‌آیند تا قائم آل محمد (ع) را یاری کنند. ‌📚 ✍مهدی خدامیان ارانی 🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwAC8Btlu8vlcNfdfiJ9hSSiHTv7Y6BmmQAChg4AAvUxyFH0yvGC7YaBZjQE.mp3
10.78M
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج} نحوهٔ حفظ دین توسّط امام صادق علیه السّلام/ ایّام هُدنه/ وظیفهٔ شیعیان در دوران غیبت حضرت صاحب الزّمان ارواحنا فداه/ 🎤استاد شیخ محمدجواد محقّق یزدی؛ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔥شیطان ، دزد است ، دزد ،خانه خالی را نمی زند ؛ اگر دور و برت پرسه می زند در تو چیزی دیده است ، پس ، هم شاد باش ! هم مراقب!💥 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💠مرحوم دولابی میفرمایند: موظب باش که مجلس ذکر، تنبل‌خانه تو نشود و زن و بچه را به حال خود رها نکنی! شرط زندگی و معاشرت را دعوا نکردن قرار دهید، یگانگی و الفت مبدأ همه خوبی‌هاست. از حدیث کسا ادب صحبت کردن فرزندان و شوهر و همسر با یکدیگر را بیاموزید؛ اگر زن با مرد مدارا کند، در نصف اعمال خوب او شریک است. با بزرگ خانواده‌تان مدارا کنید. زن با شوهرش، فرزندان با پدرشان مدارا کنند و حرمت او را نگاه دارند. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
: دوش حمام رو ببین! آب از بالا میاد؛ اما از پایین تنظیم میشه. اینکه اصلا آب بیاد یا نه؛ کم باشه یا زیاد؛ سرد باشه یا گرم؛ به تو مربوط میشه؛ تا کدوم شیر بچرخونی؛ تا کدوم طرف بچرخونی؛ کم بچرخونی یا زیاد؛ اصلا بچرخونی یا نه؛ همه به خودت ربط داره. میخوام بگم ماجرای "رزق و روزی" یک چنین ماجرایی است. رزق ما تو آسمونه؛ به همین خاطر قرآن میگه : "فی السماء رزقکم" ولی اینکه فرو بباره یا نه؛ ویا کم بباره ویا زیاد؛ به سعی و تلاش و توکل بخدا و اعمال ما بستگی داره •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwAC8Bxlu8v7IDvhVE5BfEtNTB4dejSOKQAC40oAAmpw0VHTETYnAAH5Fpw0BA.mp3
3.31M
🎤•|کربلایۍ‌حسین‌ستوده|• 🔊شور_نون‌ِکَسی‌جُزتونمیسازه‌به‌مَن‌امام‌حُسین‌یکاری‌میکنم‌هَمه‌فقط‌بگن‌امام‌حُسین...🩵🍃•~ ↓ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هر بار گم شد قلبِ من، سمت تو آمد من راهی غیر از خانه ات یادش ندادم! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••|📱|•• 💚 +قَسَم به‌حُزن‌باران..؛💔😭• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍امام على عليه السلام: هر كه در آنچه آموخته است بسيار انديشه كند، دانش خود را استوار گرداند و آنچه را نمى فهميده است، بفهمد 📚غررالحكم حدیث8917 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برخورد عبدالعظیم حسنی علیه السلام با قمه زنان... 🎥بسیار دیدینی... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔅 ✍️ بهترین شمشیرزن 🔹جنگ‌جویی از استادش پرسید: بهترین شمشیرزن كیست؟ 🔸استادش پاسخ داد: به دشت برو. سنگی آنجاست. به آن سنگ توهین كن. 🔹شاگرد گفت: اما چرا باید این كار را بكنم؟ سنگ پاسخ نمی‌دهد. 🔸استاد گفت: خب با شمشیرت به آن حمله كن. 🔹شاگرد پاسخ داد: این كار را هم نمی‌كنم. شمشیرم می‌شكند و اگر با دست‌هایم به آن حمله كنم، انگشتانم زخمی می‌شوند و هیچ اثری روی سنگ نمی‌گذارد. من این را نپرسیدم. پرسیدم بهترین شمشیرزن كیست؟ 🔸استاد پاسخ داد: بهترین شمشیرزن، مثل آن سنگ می‌ماند، بی‌آنكه شمشیرش را از غلاف بیرون بكشد، نشان می‌دهد كه هیچ‌كس نمی‌تواند بر او غلبه كند. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍ العبد محمدتقی بهجت: حزن، دعا و توسل، با تسلیم و رضا به قضای الهی منافات ندارد. نقل شده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در سوگ فرزندش ابراهیم و نیز برای حضرت جعفر و حمزه (سلام‌الله‌علیهم) گریه کردند، بلکه دستور گریه برای حضرت حمزه در روایات آمده است. 📚 در محضر بهجت، ج۱، ص٢١ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 استاد مسعود عالی 💥 اتفاق عجیب در عالم برزخ 🔮 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
همیشه یه کم بیشتر صبر کن... من حواسم خیلی به تو هست..؛ ! +فَاصبِر.....🍃 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
نوشته 🔸🔶 ...إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ترجمه: ...شراب و قمار و بتها و ازلام [ نوعی بخت آزمایی ]، پلید و از عمل شیطان است، از آنها دوری کنید تا رستگار شوید! 📗 از آیه 90سوره مائده •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
امیرالمؤمنین علیه السلام: ظَفِرَ بِالشيطانِ مَن غَلَبَ غَضَبَهُ، ظَفِرَ الشيطانُ بِمَن مَلَكَهُ غَضَبُهُ هر كه بر خشم خويش چيره شود، بر شيطان پيروز شود هر كه مقهور خشم خويش شود، شيطان بر او پيروز گردد غررالحكم حدیث6048 و 6049 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تهمت زدی باید پاش بمونی... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
عارفی 40 شبانه روز چله گرفته بود تا *خدا را زیارت کند* تمام روزها روزه بود. در حال اعتکاف. از خلق الله بریده بود. صبح به صیام و شب به قیام. زاری و تضرع به درگاه او شب 36 ام ندایی در خود شنید که می گفت: ساعت 6 بعد از ظهر، بازار مسگران، دکان فلان مسگر *برو خدا را ز یارت خواهی کرد* عارف از ساعت 5 در بازار مسگران حاضر شد و در کوچه های بازار از پی دکان می گشت... می‌گوید: پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می داد، *قصد فروش آنرا داشت...* به هر مسگری نشان می داد، وزن می کرد و می گفت: 4 ریال و 20 شاهی *پیرزن می گفت:نمیشه6ریال بخرید؟* مسگران می گفتند: خیر مادر، برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد. پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید و همه همین قیمت را می دادند. *بالاخره به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود.* مسگر به کار خود مشغول بود که پیرزن گفت: این دیگ را برای فروش آوردم به 6 ریال می فروشم، خرید دارید؟ *مسگر پرسید چرا به 6 ریال؟؟؟* پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت: پسری مریض دارم، دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن 6 ریال می شود! مسگر دیگ را گرفت و گفت: این دیگ سالم و بسیار قیمتی است. حیف است بفروشی، *امّا اگر مُصر هستی من آنرا به 25 ریال می خرم!!!* پیر زن گفت: مرا مسخره می کنی؟!!! مسگر گفت: ابدا" دیگ را گرفت و 25 ریال در دست پیرزن گذاشت!!! پیرزن که شدیدا متعجب شده بود؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد. *ن که ناظر ماجرا بودم* و وقت ملاقات فراموشم شده بود، در دکان مسگر خزیدم و گفتم: عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی؟!!! اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از 4 ریال و 20 شاهی ندادند *آنگاه تو به 25 ریال می خری؟!!!* مسگر پیر گفت: من دیگ نخریدم!!! *من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد، پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند، پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد، من دیگ نخریدم...* از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که *ندایی با صدای بلند گفت:* با *چله گرفتن و عبادت کردن کسی به زیارت ما نخواهد آمد!!!* *دست افتاده ای را بگیر و بلند کن، ما خود به زیارت تو خواهیم امد* 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻 *گر دست فتاده ای بگیری...مردی* •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💎لقمان به پسرش نصیحت كرد: دو چيز را فراموش نكن ياد خدا و ياد مرگ دو چيز را فراموش كن: بدی ديگران در حــق تو و خوبی تو در حـــق ديگران... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•