🔴 زیباییهای ظهور (19)
🔵 امام باقر علیه السلام فرمودند:
🌕 آن قدر در زمان ظهور امام زمان علیه السلام نعمت فراوان میشود که وقتی به مردم فقیر زکات داده میشود قبول نمیکنند، و میگویند : ما احتیاج نداریم.
📚 بحارالانوار ج 52، ص 326
#حکومت_مهدوی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺#داستان_ظهور2🌺
🌷سیّد محمّد شهید میشود 🌷
◀️امروز، روز بیست و پنجم «ذی الحجّه» است. ما تا زمان ظهور، پانزده روز فرصت داریم.
◀️همسفر خوبم! آیا موافقی که با هم به اطراف کوه «ذی طُوی» برویم؟
◀️حتما در دعای ندبه، این جمله را بسیار خوانده ای: «أبِرَضْوی أم غیرها أم ذی طُوی».
◀️اکنون برخیز و با من به کوه «ذی طُوی» بیا. وقتی از کعبه به سوی مدینه حرکت کنیم، حدود پنج کیلومتر که برویم به آن کوه میرسیم.
◀️نگاه کن! ده نفر از یاران امام، در بالای این کوه جمع شده اند.
شاید بگویی: مگر امام سیصد و سیزده یار ندارد، پس چرا آنها فقط ده نفرند؟
این ده نفر یاران مخصوص او هستند که زودتر از همه خدمت امام رسیده اند؛ امّا آن سیصد و سیزده نفر، حدود چهارده روز دیگر به مکّه خواهند آمد.
◀️امام زمان بر فراز کوه ذی طُوی ایستاده است و منتظر است تا خدا به او اجازه ی ظهور بدهد.
◀️آیا میدانی آن عبایی که بر دوش امام زمان است، عبای پیامبر میباشد؟
آن عمامه زرد رنگی را که بر سر دارد، میبینی؟ این، همان عمامه رسول خداست.
◀️گوش کن!
امام به یاران خود میگوید: «می خواهم یک نفر را به سوی مردم مکّه بفرستم».
این یک مأموریّت مهم است.
چه کسی به عنوان نماینده امام به سوی مردم مکّه خواهد رفت؟
◀️اکنون امام یکی از پسر عموهای خود را برای این کار مهم انتخاب میکند.
نام او «سیّد محمّد» است.
◀️ امام به او دستور میدهد که به سوی مردم مکّه برود و پیامی را به آنها برساند.
آیا میخواهی این پیام را بشنوی؟
◀️گوش کن! پیام امام این است: «من از خاندانی مهربان و از نسل پیامبر هستم و شما را به یاری دین خدا دعوت میکنم. ای مردم مکّه، مرا یاری کنید».
◀️تو خود میدانی که امام زمان، نیازی به کمک مردم مکّه ندارد؛ زیرا روزگار ظهور نزدیک است، و به زودی وعده خدا فرا میرسد و هزاران فرشته به یاری او میآیند.
◀️پس چرا امام از مردم مکّه تقاضای کمک میکند؟
امام آنان را دعوت میکند تا به راه راست هدایت شوند و در این صورت، در این شهر هیچ خونی ریخته نخواهد شد.
آری، او امام مهربانی هاست و برای همین با تمام صداقت، مردم مکّه را به یاری دعوت میکند.
◀️نگاه کن! سیّد محمّد آماده حرکت شده و از خوشحالی در پوست خود نمی گنجد؛ زیرا مأموریّتی مهم به او داده شده است.
◀️او با مولای خود و دیگر دوستانش خداحافظی میکند و به سمت مسجد الحرام رهسپار میشود.
◀️من کمی نگران هستم، مردم مکّه با این جوان چگونه برخورد خواهند کرد؟
ساعتی میگذرد، خبری از سیّد محمّد نمی شود، کم کم به نگرانی من افزوده میشود.
◀️خدایا! چرا سیّد محمّد این قدر دیر کرد؟ و لحظاتی بعد یک نفر در حالی که خیلی پریشان است نزد امام میآید.
او به امام خبر میدهد که سیّد محمّد وارد مسجد الحرام شد و پیام شما را به مردم مکّه رساند؛ امّا مردم مکّه به او حمله کردند و او را کنار کعبه شهید کردند.
◀️آخر به چه جرمی به قتل رسید؟
مگر این شهر، حرم امن الهی نیست؟ مگر حتّی حیوانات هم اینجا در امن و امان نیستند؟ مگر نماینده امام چه گفت که مردم مکّه چنین خروشیدند و او را مظلومانه کشتند؟
◀️او همان شهیدی است که در احادیث ما به عنوان «نفس زَکیِّه» از او نام برده شده است. حتماً میخواهی بدانی معنای آن چیست؟
◀️ #نفس_زَکیِّه یعنی: فردی بی گناه و پاک که مظلومانه کشته میشود...
✨ادامه دارد...
📚 #داستان_ظهور
#قسمت_دوم
✍مهدی خدامیان ارانی
#حکومت_مهدوی
#امام_زمان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨🌸✨
🌺#داستان_ظهور3 🌺
❓خانه آباد کجاست؟
🍀اینجا مکّه است، شب نهم «محرّم»، شب تاسوعا.
جهان تشیّع عزادار امام حسین (ع) و برادر با وفایش عباس است.
قرار است اجازه ظهور ازطرف خداوند داده شود؛ امّا این کار با تشریفات خاصّی صورت میگیرد.
🍀با اجازه ظهور دیگر حکومت سیاهیها غروب میکند و هنگام طلوع روشنایی است.
امشب انتظار به سر میآید و خداوند فرمان ظهور را صادر میکند.
🍀اگر چه ما هم اکنون در مکّه و کنار خانه خدا هستیم؛ امّا باید امشب سفری به آسمان چهارم داشته باشیم.
🍀مگر در آسمان چهارم چه خبر است؟ صبر کن، برایت میگویم.
ما باید به کنار «بیتُ المَعمُور» برویم.
حتما میگویی: «بیتُ المَعمُور» دیگر کجاست؟
🍀همان طور که ما کعبه را به عنوان خانه خدا میشناسیم و گرد آن طواف میکنیم، خداوند بالای این کعبه، در آسمان چهارم، خانه ای ساخته تا فرشتگان گرد آن طواف کنند.
🍀«بیت المعمور» به معنای «خانه آباد» است و اجازه ظهور امام زمان کنار این خانه صادر میشود و همه دنیا آباد میشود. آری، در دوران غیبت، دنیا خراب و ویران است. وقتی که ظهور امام فرا برسد دنیا آباد میشود، برای همین، آبادیِ دنیا از کنار خانه آباد (بیتُ المَعمُور) آغاز میشود.
🍀باید امشب با من به آسمان چهارم بیایی. حتماً میدانی که قرآن از آسمانهای هفت گانه سخن گفته است. ما اکنون میخواهیم به طبقه چهارم آن برویم.
🍀خوب نگاه کن! چه میبینی؟ تمام پیامبران اینجا جمع شده اند. اینجا میتوانی آدم و نوح و عیسی و موسی و ابراهیم (ع) را ببینی.
🍀گروهی از مؤمنان هم در اینجا هستند.
همه منتظرند و نگاهشان به سویی خیره شده است.
آن طرف را نگاه کن، چه میبینی؟
🍀فرشتگان دارند چند منبر نورانی را به سوی «بیتُ المَعمُور» میآورند.
خوب دقّت کن، آیا میتوانی تعداد آن منبرها را بشماری؟
درست است، چهار منبر نورانی!
رسول خدا و حضرت علی و امام حسن و امام حسین (ع) را نگاه کن که با چه شکوهی به سوی این منبرها میروند و بالای آنها مینشینند.
چه شوری در میان این فرشتگان و انبیاء و مؤمنان برپا شده است...
🍀در این هنگام، همه درهای آسمان باز میشوند.
پیامبر میخواهد دعا کند و با خدای خویش نجوا کند. همه فرشتگان و پیامبران نیز آماده اند تا با پیامبر اسلام همنوا شوند.
گوش فرا بده تا تو هم سخن پیامبر را بشنوی!
🍀پیامبر چنین عرضه میدارد: «بار خدایا! تو وعده دادی که بندگان خوبت را فرمانروای زمین گردانی. لحظه عمل به آن وعده فرا رسیده است».
🍀همه فرشتگان و پیامبران نیز همین سخن را زمزمه میکنند.
نگاه کن! پیامبر و حضرت علی و امام حسن و امام حسین (ع) در بالای آن منبرها به سجده رفته اند.
🍀آنان در سجده چنین میگویند: «بار خدایا! بر ستمکاران خشم گیر؛ زیرا حریم تو شکسته شد. دوستانت کشته و بندگان خوبت ذلیل شدند».
🍀همسفر خوبم! تو خوب میدانی که منظور آنها از این سخنان چیست.
وقتی که خانه وحی به آتش کشیده شد و دُرّ یگانه عصمت، فاطمه (س) شهید شد، همان روز، حریم خدا شکسته شد!
🍀آن روزی که امام حسین (ع) با لب تشنه شهید شد، ذلّت اهل ایمان شروع شد.
و به راستی، پیامبر خوب میداند چگونه از خداوند اذن ظهور را بگیرد.
🍀جالب است بدانی قبل از اینکه پیامبر بالای منبر برود، خداوند فرشته ای را به آسمان دنیا میفرستد.
🍀من مدّت زیادی در این فکر بودم تا علّت این کار را بفهمم.
آری، پیامبر از این منبر پایین نمی آید تا اجازه ظهور امام زمان را بگیرد و خداوند برای شادی دل پیامبر، این فرشته را قبلاً به آسمان دنیا فرستاده است تا وقتی دعای پیامبر تمام شد، این فرشته هر چه سریع تر حکم ظهور را در دستان مبارک امام قرار دهد.
🍀پیامبر در این سجده، چنان با خدا سخن گفت و از سوز دل خود پرده برداشت که اکنون دیگر هر گونه تأخیر در امر ظهور امام، مقبول درگاه خداوند نیست.
📚 #داستان_ظهور
#قسمت_سوم
✍مهدی خدامیان ارانی
#حکومت_مهدوی
#امام_زمان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🍃🌸🍃
🌺 #داستان_ظهور4 🌺
🌿سیصد و سیزده نفر از راه میرسند...
🔵اگر دقّت کنی میبینی که تمام مردم مکّه در مورد مطلب مهمّی با هم سخن میگویند.
❓آیا میخواهی تو هم از سخن آنها باخبر شوی؟
🔵دیشب، سیصد و سیزده جوانمرد وارد شهر مکّه شده اند و تا صبح مشغول عبادت بوده اند.
🔵آنها در مسجد الحرام گرد هم آمده اند، وهمه نگاهها را متوجّه خود کرده اند.
مردم مکّه تعجّب کرده اند. آنها نمی دانند این جوانان از کجا آمده اند و چطور توانسته اند خود را به مکّه برسانند؛ زیرا شهر مکّه در محاصره سپاه سفیانی است.
🔵عجیب است که لباس همه این جوانان یک شکل است.
همه، هم قد و هم اندازه، مثل یک دسته نظامی، بسیار مرتّب هستند؛ هر کس آنها را ببیند، مبهوت آنان میشود.
🔵آمدن این جوانان به شهر مکّه، یک راز است که کسی از آن خبر ندارد.
هر کدام از جوانان در گوشه ای از دنیا بودند. چگونه شد که آنها در یک لحظه خود را در مکّه یافتند؟
آنها به امر خدا با «طَیّ الارض» به مکّه آمده اند.
❓شاید بپرسی که «طَیّ الارض» یعنی چه؟اگر بتوانی در یک لحظه، بدون استفاده از هیچ وسیله نقلیّه ای، کیلومترها راه را پشت سر بگذاری و خود را به مکّه یا هر جای دیگر برسانی، تو «طَیّ الارض» نموده ای.
🔵آری، یاران امام معجزه وار و بسیار شگفت انگیز کنار کعبه جمع شده اند.
آری ظهور امام زمان وابسته به حضور این سیصد و سیزده نفر است،اراده خدا بر این بوده است که آنها را در یک لحظه در مکّه جمع کند.
🔵هر کس اسم بزرگ یا همان اسم اعظم خدا را بداند، دعایش مستجاب میشود. وقتی امام زمان خدا را به آن اسم قسم میدهد، سیصد و سیزده یار او، در یک چشم به هم زدن، در مکّه حاضر میشوند.
🔵اکنون تو از این راز آگاه شده ای؛ امّا مردم مکّه، همچنان در تعجّب هستند.
آنان در مسجد الحرام دور هم جمع شده اند و درباره این مطلب با هم سخن میگویند: به راستی این جوانان چگونه وارد مکّه شده اند؟
🔵آن طرف را نگاه کن! آن مرد را میبینی که به سمت بزرگان مکّه میرود.
او کیست و چرا چنین سراسیمه و مضطرب، جمعیّت را میشکافد؟
او مستقیم نزد فرماندار مکّه میرود. سلام میکند و میگوید: «دیشب خواب عجیبی دیدم و برای همین خیلی ترسیده ام».
🔵فرماندار مکّه نگاهی به او کرده و میگوید: «خوابت را برایم تعریف کن ».
و آن مرد چنین میگوید: «خواب دیدم که ابری در آسمان ظاهر شد و آرام آرام به سمت زمین آمد تا اینکه به کعبه رسید.
🔵در آن ابر، ملخهایی دیدم که بالهای سبزی داشتند و مدّت زیادی دور کعبه طواف کردند و سپس به شرق و غرب عالم پرواز کردند».
هر کس که این سخن را میشنود به فکر فرو میرود.
❓آیا بینِ این خواب و آن گروه سیصد وسیزده نفری، ارتباطی وجود دارد؟
در شهر مکّه شخصی هست که خواب را خیلی خوب تعبیر میکند.
از او میخواهند تا این خواب را تعبیر کند.
🔵او قدری فکر میکند و سپس میگوید: «لشکری از لشکریان خدا وارد این شهر شده است و شما هرگز نمی توانید در مقابل آن مقاومت کنید».
🔵همه ی مردم مکّه به فکر فرو میروند. آری، آن لشکر، همان جوانهایی هستند که دیشب وارد مکّه شدند.
طبیعی است که مردم مکّه از دست این جوانان عصبانی باشند؛ زیرا اینان
می خواهند اهل بیت (ع) و شیعیانشان را در همه دنیا عزیز کنند.
❓شما فکر میکنید اوّلین تصمیم مردم مکّه چه میباشد؟
🔵درست حدس زده اید، آنها میخواهند این سیصد و سیزده نفر را دستگیر کنند؛ امّا خدا ترسی بزرگ بر دل آن مردم میاندازد.
🔵من به حال این مردم ساده لوح میخندم، مردمی که هنوز هم در فکر دشمنی با شیعه هستند. آنها نمی دانند که دیگر روزگار غربت شیعه تمام شده است.
یکی از بزرگان مکّه که میبیند همه در ترس و اضطراب هستند میگوید: این جوانانی که من دیده ام، چهرههایی نورانی دارند و اهل عبادت هستند، آنها که تا به حال کار خلافی انجام نداده اند، چرا از آنها میترسید؟
🔵مردم مکّه تا غروب آفتاب در مورد این جوانان سخن میگویند و آن چنان ترس و وحشتی در دل دارند که نمی توانند هیچ کاری بکنند.
🔵شب فرا میرسد و مردم به خانههای خود باز میگردند و به خواب سنگینی فرو میروند...
📚 #داستان_ظهور
#قسمت_چهارم
✍مهدی خدامیان ارانی
#حکومت_مهدوی
#امام_زمان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺#داستان_ظهور6 🌺
☀️شمشیری که کوه را متلاشی میکند...
🌿نزدیک اذان صبح است و همه یاران امام زمان، برای خواندن نماز آماده میشوند.
🔶نماز برپا میشود. نسیم میوزد. وقت مناجات با خدای مهربان است.
بعد از نماز، یاران میخواهند با ایشان بیعت کنند و پیمان ببندند.
🕋امام کنار درِ کعبه میایستد و دست راست خود را باز میکند.
❓آیا آن نور سفید را میبینی که در دست راست امام میدرخشد؟
✨این نور بسیار زیبا و خیره کننده است، ولی با این حال هیچ چشمی را آزار نمی دهد.
❓دقّت کن! در دست دیگر امام چه میبینی؟ گویا یک نامه در دست امام است.
🔷آری، این عهد و پیمانی است که پیامبر برای امام زمان نوشته است.
🔺پیامبر این پیمان را به حضرت علی (ع) داده است. سپس این پیمان نامه را
امام حسن (ع) به ارث برده است و همین طور از امامی به امام دیگر و اکنون به امام زمان رسیده است.
☘امام در حالی که دست راست خود را باز کرده است میفرماید: این دست خداست.
❓آیا میدانی که منظور امام از این سخن چیست؟
◀️امام این آیه را میخواند: «إنَّ الذینَ یُبایِعُونَکَ إنَّما یُبایِعُونَ اللّه َ: هر آن کس که با تو دست بیعت بدهد با خدا بیعت کرده است».
✅آری، دست امام، دست خداست.
خوب نگاه کن آیا میتوانی اوّلین کسی را که با امام دست میدهد بشناسی؟
🌿این جبرئیل است که خم میشود و دست مبارک امام را میبوسد و با او بیعت میکند و بعد از آن همه فرشتگان با امام بیعت میکنند.
◀️اکنون نوبت بیعت یاران است.
امام رو به آنان میکند و میگوید: «شما باید از گناهان و زشتیها دوری کنید و همواره امر به معروف و نهی از منکر کنید و هیچ گاه خون بی گناهی را به زمین نریزید. از ثروت اندوزی و تجمّل گرایی خودداری کنید، غذای شما، نان جو باشد و خاک بالشت شما».
🔶البته اگر یاران امام، این شرایط را بپذیرند، امام هم قول میدهند که هرگز همنشینی غیر از آنان انتخاب نکند.
یاران این شرایط را قبول کرده و با امام بیعت مینمایند.
🍀همسفرم! در این سخنان کمی فکر کن!
درست است که این سیصد وسیزده نفر در آینده نزدیک، فرمانروایان دنیا
خواهند شد و هر کدام از آنان بر کشوری حکومت خواهند کرد؛ امّا عهد کرده اند که تمام عمر بر روی خاک بخوابند!
🔶بی جهت نیست که آنان به چنین مقامی رسیده اند و یار امام شده اند.
این عهدی که امام با یاران خود میبندد؛ گوشه ای از آن عدالتی است که همه منتظرش بودیم.
◀️آری امام زمان از یاران خود بیعت میگیرد که بر اساس مفاهیم قرآن، عمل کنند.
☀️نگاه کن! از آسمان، شمشیرهایی نازل میشود.
🔷برای هر کدام از سیصد وسیزده نفر یک شمشیر مخصوص میآید.
هر کسی شمشیر خود را برمی دارد. هیچ کس اشتباه نمی کند و شمشیر فرد دیگر را برنمی دارد؛ زیرا نام هر کس، بر روی شمشیرش نوشته شده است.
‼️عجیب است، بر روی هر شمشیر هزار کلمه رازگونه نوشته شده است. از هر کلمه، هزار کلمه دیگر فهمیده میشود.
آنها از هر کلمه، هزار کلمه دیگر دریافت میکنند. خداوند برای یاران امام، این کلمات را آماده کرده است تا در موقعیتهای مختلف از آن استفاده کنند.
تعجّب در این است که چگونه یاران امام میخواهند با این شمشیرها با دشمنی بجنگند که انواع سلاحهای پیشرفته را در اختیار دارد؟
◀️نزد یکی از آنها میروم و این سوال را از او میکنم.
او شمشیر خود را به من میدهد و میخواهد به آن نگاه کنم.
شمشیر را میگیرم. هر کار میکنم نمی توانم تشخیص بدهم که از چه جنسی است.
🔸او میگوید: آیا میدانی با این شمشیر میتوان کوه را متلاشی کرد!
آری این شمشیر چنان قدرتی دارد که اگر آن را بر کوه بزنی، کوه را متلاشی میکند.
و بارها افرادی از من سؤال کرده اند که امام زمان چگونه میخواهد با شمشیر، دنیا را در اختیار بگیرد؟
◀️امروز من جواب آنها را یافتم، اگر شمشیر یاران امام، میتواند کوه را متلاشی کند، پس شمشیر خودِ امام چه کارهایی میتواند بکند؟
✅آری، در دست این فرمانده و لشکر بی نظیرش، اسلحه پیشرفته ای است که به شکل شمشیر است؛ امّا هرگز یک شمشیر ساده و از جنس آهن نیست، این یک اسلحه بسیار پیشرفته است.
❓در این اسلحه چه خاصیّتی نهفته است؟ نمی دانم، فقط این را میدانم که میتوان یک کوه را با آن متلاشی کرد.
این اسلحه را خدا ساخته است و به راستی که دست خدا بالای همه دستها است!
📚 #داستان_ظهور
#قسمت_ششم
✍مهدی خدامیان ارانی
#حکومت_مهدوی
#امام_زمان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💥🍃💥🍃💥🍃💥
🌺 #داستان_ظهور10 🌺
☀️لشکر ده هزار نفری میآید...
◀️مردم مکّه بعد از اینکه خبر نابودی سپاه سفیانی را میشنوند خیلی میترسند و برای همین شهر آرام میشود و دیگر کسی به فکر دشمنی با امام نیست.
◀️پایتخت حکومت جهانی امام، شهر کوفه است و من منتظر هستم تا همراه او به سوی کوفه حرکت کنم.
◀️خیلی دوست دارم بدانم امام چه موقع به سوی کوفه حرکت خواهد کرد، نزد یکی از یاران امام میروم و از او میپرسم: چرا امام به سوی کوفه حرکت نمی کند؟
◀️او در جواب میگوید: امام منتظر است تا همه افراد لشکرش به مکّه بیایند.
آری، از وقتی که جبرئیل ندا داد و مردم را به سوی امام فرا خواند، عدّه زیادی حرکت کرده اند. آنان به مکّه دعوت شده اند و مأموریت دارند که به امام بپیوندند.
◀️آیا تا به حال دیده ای که پرندگان چگونه به سوی لانههای خود پناه میبرند؟
◀️این افراد هم این گونه به مکّه پناه میآورند و در خدمت امام به آرامش واقعی میرسند.
◀️اراده خداوند این است که خروج امام از مکّه با همراهی این لشکر ده هزار نفری باشد.
◀️اگر به خارج از مکّه بروی میبینی که شیعیان با چه اشتیاقی به سوی مکّه میشتابند! مثل اینکه یک مسابقه برگزار شده است، مسابقه ای برای هر چه زودتر رسیدن به مکّه برای یاری امام!
◀️این شوقی است که خداوند در دل شیعیان قرار داده است و آنان را این چنین بیقرار نموده است.
◀️آنان با عشقی مقدّس، بیابانها را پشت سر میگذارند و تمام سختیها را در راه یاری امام تحمّل میکنند.
◀️و تو خود میدانی که سیصد و سیزده یار به گونه ای دیگر به مکّه آمدند. آنان با «طیّ الارض» و در شب قبل از ظهور به مکّه آمده اند. آنها در واقع، فرماندهان لشکر امام هستند و در آینده ای نزدیک، هر کدام از طرف امام، حاکم قسمتی از دنیا خواهند شد.
◀️ولی این ده هزار نفری که در راه مکّه هستند سربازان لشکر امام میباشند، آنها میآیند تا قائم آل محمد (ع) را یاری کنند.
📚 #داستان_ظهور
#قسمت_دهم
✍مهدی خدامیان ارانی
#حکومت_مهدوی
#امام_زمان
🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃
#داستان_ظهور12
🔥لباس ضدّ آتش
💫و عصای شگفت انگیز
◀️اکنون همه سربازان و یاران امام در مکّه جمع شده اند. آنها آمده اند تا جان خود را فدای امام کنند.
◀️امام لباس رزم بر تن کرده و آماده حرکت به سوی مدینه شده است.
◀️آیا میدانی که لباس رزم امام، همان پیراهن یوسف (ع) است؟
به راستی چرا امام این لباس را به تن کرده است؟
آیا میدانی لباس امام، لباسی معمولی نیست، بلکه لباسی ضدّ آتش است.
تعجّب نکن، بگذار تاریخ آن را برایت بگویم.
◀️پیراهن یوسف (ع) در اصل از ابراهیم (ع) بود.
هنگامی که نمرود میخواست ابراهیم (ع) را به جرم خداپرستی در آتش اندازد، جبرئیل به زمین آمد تا بزرگ پرچمدار توحید را یاری کند. او همراه خود لباسی از بهشت آورد. به خاطرِ همین لباس، ابراهیم (ع) در آتش نسوخت.
◀️پس از ابراهیم (ع)، این لباس به فرزندان او به ارث رسید تا اینکه لباس یوسف (ع) شد و باعث روشنی چشمان یعقوب!
◀️این لباس نسل به نسل گشت تا پیامبر اسلام و بعد از او امامان معصوم (ع)، یکی بعد از دیگری به ارث بردند.
و اکنون روشن شد که چرا خداوند این پیراهن را برای امام زمان نگه داشته است؟
◀️همسفرم! مگر آتش نمرود بزرگترین آتش آن روزگار نبود؟
یک بیابان آتش که شعلههای آن به آسمان میرسید!
◀️نمرود با امکاناتی که در اختیار داشت آتشی به آن بزرگی ایجاد کرد و ابراهیم (ع) را در میان آن آتش انداخت؛ امّا خدا، پیامبر خود را با آن پیراهن یاری کرد و امروز همان پیراهن در تن امام زمان است.
◀️امام آماده حرکت شده است، من دقّت میکنم تا ببینم امام با چه اسلحه ای میخواهد به جنگ دشمنان برود.
امام به جای اسلحه، یک چوب دستی دارد!
◀️با خود میگویم که چرا فرمانده این لشکر، این چوب را با خود برداشته است؟
◀️آخر ما میخواهیم به جنگ توپ و تانک و موشک برویم. هر چه فکر میکنم جوابی برای خود نمی یابم؛ برای همین از یکی از یاران امام سؤال میکنم که چرا امام به جای اسلحه این چوب دستی را با خود برداشته است؟
◀️او برایم میگوید: این چوبی که در دست امام قرار دارد، همان عصای موسی (ع) است.
◀️با این که چوب این عصا هزاران سال پیش، از درخت بریده شده است؛ امّا هنوز تر و تازه است، مثل اینکه همین الآن آن را، از درخت قطع کرده ای.
◀️در زمان موسی (ع)، بشر در سحر و جادو پیشرفت زیادی کرده بود و به اصطلاح، فن آوری بشر آن روز، سحر و جادو بود؛ امّا وقتی موسی (ع) عصای خود را به زمین زد، ناگهان آن عصا به اژدهایی تبدیل شد که همه آن سحر و جادوها را در یک چشم به هم زدن بلعید.
امروز هم بشر هر چه پیشرفت کرده و هر فناوری جدیدی داشته باشد باید بداند که امام زمان با همین عصا به مقابله با دشمنان خواهد رفت.
◀️این عصا، یک عصای شگفت انگیز است که هر دستوری را که امام به آن بدهد، انجام میدهد.
◀️تازه حالا فهمیدهام که این چوب، یک عصای سخن گو هم هست و با امام سخن میگوید!
◀️آری، آنچه که بشر به دست خود ساخته است توسط این عصا بلعیده میشود، تانک باشد یا هواپیما یا موشک، چه فرق میکند، کافی است امام به عصا امر کند.
◀️قرآن در مورد عصای موسی (ع) سخن گفته است. آن عصا یک بیابان سحر و جادو را بلعید، این نکته را قبول میکنی چون قرآن این را میگوید. پس دور از ذهن نخواهد بود که این عصا بتواند هواپیما و موشک را هم ببلعد.
هنر بشر آن روز سحر و جادو بود، هنر بشر امروز هر چه میخواهد باشد. این عصا به اذن خدا میتواند مقابل آن بایستد.
◀️آیا میدانی وقتی امام، این عصا را بر زمین بزند، آن عصا تبدیل به چه چیزی میشود؟
◀️من نمی دانم از چه لفظی استفاده کنم؟
آیا میتوانم بگویم تبدیل به اژدهایی بزرگ میشود؟
می ترسم بگویی که این نویسنده چه حرفهای عجیب و غریبی میزند. واقعا نمی دانم چه بگویم؟
◀️هیچ چیز بهتر از این نیست که سخن امام باقر (ع) را برایت بگویم.
تو که دیگر سخن آن حضرت را قبول داری که فرمود: «چون قائم ما، عصای خود را به زمین بزند، آن عصا، شکاف بر میدارد، شکافی به اندازه فاصله زمین تا آسمان! و آن عصا هر چه را که مقابلش باشد، میبلعد».
◀️به راستی که خداوند چه حکمتهای زیبایی دارد و با عصای موسی (ع)، آخرین ولیّ خود را یاری میکند.
📚 #داستان_ظهور
#قسمت_دوازدهم
✍مهدی خدامیان ارانی
#حکومت_مهدوی
#امام_زمان
═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨🌸✨🌸✨🌸✨
🌺 #داستان_ظهور13 🌺
✨هزاران فرشته به کمک آمده اند...✨
🔷نگاه کن! یاران امام زمان با چه نظمی زیبا ایستاده اند و منتظرند تا دستور حرکت داده شود.
🔷آن جوان را میبینی که در جلو لشکر، پرچمی نورانی در دست دارد؟
آیا او را میشناسی؟
🔷او «شُعَیب بن صالح»، پرچمدار این لشکر بزرگ است.
آیا پرچمی را که در دست اوست میشناسی؟ این همان پرچم پیامبر است.
همان پرچمی که جبرئیل در جنگ «بَدْر» برای پیامبر آورد.
🔷آیا میدانی این پرچم تا به حال، فقط دو بار مورد استفاده قرار گرفته است؟
اوّلین بار زمانی بود که جبرئیل آن پرچم را برای پیامبر آورد و او هم در جنگ بدر آن را باز نمود و لشکر اسلام در آن جنگ به پیروزی بزرگی دست یافت.
🔷پیامبر بعد از جنگ بدر، آن پرچم را جمع کرد و دیگر در هیچ جنگی آن را باز
نکرد و تحویل حضرت علی (ع) داد. آن حضرت نیز فقط در جنگ جمل، آن پرچم را باز نمود و دیگر از آن استفاده نکرد.
🔷آیا میدانی که این پرچم از جنس پارچههای دنیایی مثل پنبه و کتان و حریر نیست، بلکه از جنس گیاهان بهشتی است.
🔷این پرچم آن قدر نورانی است که میتواند شرق و غرب دنیا را روشن گرداند.
🔷وقتی که این پرچم برافراشته میشود، ترس و وحشت عجیبی در دشمنان پدیدار میگردد به طوری که دیگر نمی توانند هیچ کاری بکنند.
🔷از طرف دیگر با برافراشتن این پرچم، دلهای یاران امام زمان چنان از شجاعت پر میشود که گویی این دلها از جنس آهن است و هیچ ترسی به آنها راه ندارد.
🔷جالب است بدانی که چوب این پرچم از آسمان آمده است و هر وقت امام بخواهد دشمنی را نابود سازد، کافی است با این پرچم به او اشاره کند پس به امر خدا، آن دشمن به هلاکت میرسد.
🔷آیا میدانی هرگاه که این پرچم باز شود هفت دسته از فرشتگان به یاری امام میآیند؟
🔺دسته اوّل: فرشتگانی که با نوح (ع)، در کشتی بودند و او را یاری کردند.
🔺دسته دوم: فرشتگانی که به یاری ابراهیم (ع) آمدند.
🔺دسته سوم: فرشتگانی که همراه موسی (ع) بودند زمانی که رود نیل به امر خدا شکافته شد و قوم بنی اسرائیل از رود نیل عبور کردند.
🔺دسته چهارم: فرشتگانی که هنگام رفتن عیسی (ع) به آسمان، همراه او بودند.
🔺دسته پنجم: چهار هزار فرشته ای که همیشه در رکاب پیامبر اسلام بودند.
🔺دسته ششم: سیصد و سیزده فرشته ای که در جنگ «بَدْر» به یاری پیامبر آمدند.
🔺دسته هفتم: فرشتگانی که برای یاری امام حسین (ع) به کربلا آمدند.
🔷آمار کل این هفت دسته، سیزده هزار و سیصد و سیزده فرشته است که به یاری امام زمان میآیند.
🔷اگر سمت راست لشکر را نگاه کنی، جبرئیل را میبینی؛ در سمت چپ لشکر هم، میکائیل ایستاده است.
🔷همه نیرویهای زمینی و آسمانی آماده اند تا ایشان دستور حرکت بدهد.
وقتی لشکر امام حرکت کند، ترس عجیبی در دل دشمنان ایجاد میشود و به همین دلیل است که همیشه پیروزی با این لشکر است.
🔷آری، کسانی که قصد دشمنی با نور خدا را دارند ترسی عجیب وجودشان را فرا میگیرد؛ امّا کسانی که سالهای سال در جستجوی نور خدا بوده اند محبّت و علاقه زیادی به امام پیدا میکنند. آنها هرگز از این حرکت آسمانی نمی ترسند، بلکه هر لحظه آرزو میکنند که حکومت مهدوی تشکیل شود و عدالت واقعی را به چشم خود ببینند.
📚 #داستان_ظهور
#قسمت_سیزدهم
✍مهدی خدامیان ارانی
#حکومت_مهدوی
#امام_زمان
〰❁🍃❁🌼❁🍃❁〰
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•