💫
چند وقت پیش ملت با چوب و سنگ، #سگ و گربهها را میزدند؛ ولی الان میبینیم برایشان کنار پیادهرو غذا میگذارند و كلی انجمن برای نگهداريشان ايجاد شده است.
همین چند وقت پیش یکی #موهایش عجیب بود، تیکه بارانش میکردیم؛ ولی الان میگوییم دوست دارد این تیپی باشد مدل موهایش چه ضرری به ما میرساند؟!
همین چند وقت پیش کسی #کمربندش را پشت فرمان میبست مسخرهاش میکردیم؛ ولی الان ماشین را روشن میکنیم اول کمربندمان را میبندیم و میگوییم برای سلامتیمان واجب است!
همین چند وقت پیش وقتی خانمی #متارکه میکرد به او بیوه میگفتیم و اذیتش میکردیم؛ ولی الان به تصمیمش احترام میگذاریم!
همین چند وقت پیش تا همسایهمان #مهمانی میگرفت زنگ میزدیم ۱۱۰؛ ولی الان میگوییم بگذار شاد باشند و به آنها میگوییم لطفا ساعت ۱۲ شب تعطیلش کنید و همسایهمان هم ۱۲ نشده تعطیل میکند!
همین چند وقت پیش هر #خرافاتی میگفتند قبول میکردیم و به دیگران هم انتقالش میدادیم؛ ولی الان هر حرفی را که میشنویم می اندیشیم و یا میگوییم منبع معتبرش را اعلام کن!
همین چند وقت پیش برای #پرسپولیس و #استقلال دست به یقه رفیق چند سالهمان میشدیم؛ ولی الان از توهین حتی به تیم رقیب ناراحت میشویم!
همین چند وقت پیش کسی نظر #مخالفی داشت غوغا به پا میکردیم؛ ولی الان میگوییم خب نظرش این است؛ هرکسی نظرش برای خودش محترم است!
تا چند وقت پیش روز تعطیلی پارک ها و جنگل تبدیل میشدند به سفرهای از #زبالههای رنگارنگ؛ اما الان بیشتر مردم وقتی میخواهند بساطشان را جمع کنند علاوه بر زباله های خود زباله های دیگران را هم جمع میکنند و با خود میبرند.
همین چند وقت پیش بچهدار که میشدیم پدربزرگ و مادر بزرگ سریع خواب میدیدند، یکی آمده تو خوابشان و گفته #نام بچه را فلان بگذار و ما هم خوشحال میشدیم و میگذاشتیم. ولی الان آن نام زیبایی که دلمان بخواهد را روی بچهمان میگذاریم!
همین چند وقت پیش فکر نمیکردیم بتوانیم ملت #بافرهنگی باشیم. ولی میبینیم که آهستهآهسته داریم میشویم! و به اصل و سرشت و تمدن خودمان برمیگردیم!
و اینها همگی از نشانههای #باسواد شدن بیشتر جامعه است. اين يعنی رسيدن به گوهر مدرنيته و عبور از دوران نادانی و خرافات با وجود همه محدوديتها.
شاید هنوز خیلی راه مانده تا بهطور کامل بافرهنگ بشویم ولی همینکه آغاز کردیم خیلی خوب است، خیلی خیلی هم #خوب است!
مرتب نگوییم ایرانی ها فلان هستند!
#ایران یعنی من، یعنی تو!
تو مطالعه کن، رفتارهای اجتماعی نامناسبت را #اصلاح کن و به من هم یاد بده که همینکار را بکنم، با مهربانی؛ نه با نگاه بالا به پایین و با لحنی که "تو بیفرهنگی و من باسواد و متمدن"
#مطالعه_کنیم
✒
تو یکی خفه #مهناز_افشار
حسین قدیانی: اولا عذرخواهم از حضرت مخاطب بابت انتشار این عکس!
مسلم شأن مردمک چشم مردم دنبالکنندهی این #قلم هرگز این نیست که به کجکارهها بیفتد !
ولی #زینب هم که باشی، گاهی مجبوری چهرهی دختران تیلهباز کاخ #یزید را تحمل کنی!
ثانیا وام میگیرم از آن جملهی قصار سیدحسن نصرالله و آن تمثیل را اینگونه تغییر میدهم: «ارزش آدامسی که به کف کفش #زینب_سلیمانی بچسبد، حتما از تمام زندگی حقیقتا کثیف، شیر خشکی و سرشار از حرامخواری مهناز افشار و امثالهم بالاتر است!»
ثالثا خانم افشار! این مردم، مشغول پرداختن هزینهی رجزهای دختر حاجقاسم نیستند، بلکه دارند کتک از تبلیغات بنفش شما میخورند در مدح #حسن_روحانی که تازه #جمعه فهمید تغییر قیمت #بنزین را! ۴۰ سال است دارید علیه سپاه و سپاهی و رجزهای مقدسش، موضع میگیرید تا امثال سلیمانی و حاجیزاده را از چشم ملت بیندازید ولی کدام بازیگر پر فالوئر بمیرد یا کدام روشنفکر بمیرد یا کدام حرامخوار از تبار توی ننرپیشه بمیرد، مردم آن غوغا و قیامت را میکنند که برای «سردار دلها» کردند؟! آری! درد شما و سوزش شما از همین است؛ از اینکه چرا حتی بدحجاب و بیحجاب هم، برای سپهبد شهید سپاه قدس، سنگتمام گذاشت و اشک ریخت؟!
فریب این فالوئرهای مجازی را نخور دخترک روی سن! باغوحش هم که بروی، قفس میمون بیشترین مشتری را دارد!
محبوبیت مجازی اسمش روی خودش است؛ «مجازی» است لیکن سالها شعار «نه غزه، نه لبنان» سردادید ولی آنکه جانش را فدای #ایران کرد، هم سوریه زیاد میرفت و هم عراق!
کجای اروپا نشستهای خمار که از دور، دخت زینبی سردار شهید ما را میزنی؟! بیا نزدیک و از فرجام شیر خشکهایی بگو که نوشجان کردی! و از اینکه عروس آدم نزدیک به احمدینژاد بودی! از این چیزها با ما سخن بگو!
اینقدر زاویه داشتی با نظام، طمع کدام پول، تو را کشاند به اینسو؟! پول را زدی به جیب و بعد هم طلاق؟! سلیمانی اگر نبود و اگر نبود که دخترش شبهای بیشمار، حتی قبل از شهادت حاجقاسم، احساس یتیمی کند، تو عروس داعشیها میشدی، نه مردمکان سیاست! سپاه را؛ هم تو میزنی و هم تکفیریها!
مزهی آدامست بوی عرق زیربغل ابوبکرالبغدادی میدهد! سپاه اگر قرنی یک بار اشتباه میکند لیکن منتخب شماها عالیجناب خبط و خطاست و ما مردم داریم تقاص روحانی شما را پس میدهیم، نه سردار خودمان را!
خیلی نگران جان و مال مردمی، اول بیا و تکلیف شیر خشکها را روشن کن! بله! اول، شیرخشک و بعد شیردختر حاجقاسم! رجز زینب ما علیه ترامپ بود ولی رجزهای انتخاباتی شما علیه شکم این ملت!
#حسین_قدیانی
╔═════ ೋღ پروفــ مذهبی ــایل
•♡ @profile_313 ♡•
ღೋ ═════╗
#خاطرات_شهید_محسن_حججی😍💖
#قسمت_نهم
دو هفته قبل از #اعزام محسن بود که رفتم آزمایشگاه و فهمیدم باردارم.😊
خیلی خوشحال شد. می خندید و بهم می گفت: "ببین زهرا، اگر شهید شدم، ولی مرد برات گذاشتم ها. این مرد هواتو داره."😇
لبخندی زدم و گفتم: "خب، شاید دختر باشه."
گفت: "نه پسره. اصلا وقتی رفتم سوریه از حضرت زینب علیها می خوام که پسر باشه."
روزی که محسن رفت سوریه، خیلی دلم شکست.
خیلی گریه کردم. رفتم توی اتاقم و تا توانستم ناله زدم.
همان موقع کاغذ و خودکار ای برداشتم برای #امام_حسین علیه السلام #نامه نوشتم.
به آقا نوشتم: "آقاجان.منتی ندارم سرتون. اما من محسنم رو سالم فرستادم،باید هم سالم بهم برگردونی ما بچه توی راهی داریم. این بار محسن برگرده،دفعه بعد شهید بشه!"😲
.
از سوریه برام زنگ زد و گفت: "خانم، میخوان ما رو برگردونن. دارم میام #ایران."😇
از خوشحالی بال درآوردم می خواستم جیغ بزنم.😍 فردا پس فرداش دوباره بهم زنگ زد گفت:" تهرانم. دارم میام سمت نجف آباد." ذوق زده بهش گفتم: "محسن می خواهیم تو کوچه برات بنر بزنیم."😉
فکر میکردم خوشش میاد و خوشحال میشود یکدفعه لحنش تغییر کرد.😶
گفت: "نکنین این کارو خانم. اگه بیام ببینم بنری یا پارچه ای زده اید و مردم چیزی از سوریه رفتن فهمیدهاند از همون مسیری که اومدم برمیگردم."😔 میدانستم توی این جور چیزا محکم و روی حرفش می ایستد. تند تند گفتم: " باشه باشه. هرچی تو بگی."😉😇
بنر را نزدیم.
فقط برایش یک گوسفند قربانی کردیم. 🙃 گوشتش را هم دادیم به فقرا.🤩💝
💢
همین که پایش را توی خانه گذاشت و سلام و احوالپرسی کرد شک کردم که اتفاقی برای گوش هایش افتاده‼️🤨
میگفتم: " خوبی محسن؟" الکی و بی ربط جواب میداد: "منم دلم براتون تنگ شده بود!"🤔
همانجا فهمیدم بله. کاسه ای زیر نیم کاسه است.
تا اینکه یک #فرمانده اش را دعوت کرد خانه.
آن بنده ی خدا هم یکهو سوتی داد و جلوی همه ما گفت: "محسن یادته اون موقع که تانکت موشک خورد؟ خدا بهت رحم کردها. "😅👌🏻
ما همه کپ کردیم. نفسمان بند آمد.
تانک محسن و موشک‼️
یک دفعه محسن #دستپاچه شد حسابی رنگ به رنگ شد.
نمیخواست ما چیزی درباره مجروحیتش بدانیم. 😔نمی خواست بفهمیم که شنوایی یکی از گوش هایش را را از دست داده.می دانست اگر بویی از این مسئله ببریم، دیگر نمی گذاریم به سوریه برود. 😭💙
بهم گفت: "زهرا. خانومم. بیا اینجا پیشم بشین."
رفتم کنارش نشستم. کوله اش را باز کرد.👀 دست کرد توی آن و یک عالمه #صدف بیرون آورد. گفت: "اینها را از سوریه برا تو آوردم خانم."😍
دوباره دست کرد توی کوله. اینبار قطعه چوبی را درآورد.🤔دیدم روی آن چوب،یک قلب و یک شمع حکاکی کرده. خیلی ظریف و قشنگ.😌
پایینش هم نوشته: "همسر عزیزم دوستت دارم."😍👌🏻
قطعه چوب را به من داد و گفت: "زهرا، یه روز تو لاذقیه کنار دریا ایستاده بودم. دلم حسابی برات تنگ شده بود. دلم پر می زد برا اینکه یه ثانیه تورو ببینم.😔
رفتم روی تخته سنگ ایستادم. نگاه کردم به دریا و شروع کردم باهات حرف زدن. باور می کنی؟"😇😢 سرم را تکان دادم. دوباره گفت:" یه بار هم از تانک بیرون اومدم نشستم رو برجک تانک. اونقدر دلم برات تنگ شده بود که همین جور شروع کردم به گریه."😔
بعد نگاهی بهم کرد و گفت:"زهرا، یه چیزی را می دونستی؟"
گفتم: "چی؟" گفت: "اینکه تو از همه کس برام عزیزتری."
آرام شدم. خیلی آرام. 😌💙
چند ماهی گذشت. فروردین 95 بود. بچه مان به دنیا آمد. علی کوچولومان.😍
پدر و مادرم گفتند: "خوب خداروشکر. دیگه محسن حواسش میره طرف بچه و از فکر و خیال سوریه بیرون میاد."😌
همان روز بچه را برداشت و برد #اصفهان پیش #آیت_الله_ناصری که توی گوشش #اذان و #اقامه بگوید.😇
ما را هم با خودش برد. آقای ناصری که اذان و اقامه در گوش علی گفت محسن رو کرد بهشان و گفت: "حاج آقا، شما پیش خدا روسفیدید. دعا کنید من شهید بشم."
حاج آقا نگاهی به محسن کرد و گفت:" ان شاءالله عاقبت بخیر بشی پسرم."
تا این را شنیدم با خودم گفتم: "نخیر این کله اش داغه. حسابی هوایی یه."😑
فهمیدم نه زخمی شدن سال پیشش،او را از سوریه سرد کرده نه بچه دار شدن الانش.
حتی یک درصد هم فکر اعزام مجدد از سرش نیافتاده بود.🤦🏻♀️
از وقتی از #سوریه برگشته بود، یکی دیگر شده بود. خیلی بی قرار بود.
بهم می گفت: "زهرا. دیدی رفتم سوریه و #شهید نشدم؟"😔 بعد می گفت: "می دونم کارم از کجا می لنگه. وقتی داشتم میرفتم سوریه،برای اینکه مامانم ناراحت نشه و تو فکر نره، چیزی بهش نگفتم. می دونم. می دونم مادرم چون راضی نبود من شهید نشدم."😔
لحظه سکوت میکرد و انگار که کسی با پتک کوبیده باشد توی سرش، دوباره میگفت:" زهرا نکنه شهید نشم و بشم راوی شهدا اونوقت چه خاکی تو سرم بریزم؟"😭
دیگه حوصله ام سر برده بود. بس که حرف از شهادت می زد. دیگه به این کلمه #آلرژی پیدا کرده بودم. 🤦🏻♀️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#چادرانہ
#تلنـگر
💢💥
گفــــ😡ــــت:
#حجاب هیچ جا #اجباری نیست، این همه کشور #مسلمون.😕
گفــــ😊ـــتم:
بله هیچ جا اجباری نیست، مثل ایران.🇮🇷
گفــــ😮ــــت:
وااااا❗️تو #ایران حجاب اجباریه⁉
گفــــ😊ـــتم:
شما تو خونه تون، تو مهمونی تون #حجاب دارید؟⁉
گفــــ😒ــــت:
معلومه که نه، وااااا خونه مونه ها. به کسی چه مربوط.😐
گفـــــــ😊ــــتم:
احسنت، خونه تون به کسی مربوط نیست ولی پوششتون تو #جامعه به همه مربوطه، پوششِ جامعه ی ما هم همسان با #دینمون #انتخاب شده که با حجابی که تو دینمون #واجبه همخونی داشته باشه
☝پس شما باید طبق «#قانون» یک پوشش #اجتماعی خاص داشته باشی و این به معنای اجبارِ حجاب نیست.😉🙂😇
خودمون که معنی #قانون #پوشش رو می فهمیم، لااقل با خودمون #صادق باشییم
#حجاب🧕
╭─⇨۞⊰•🦋•⊱۞⇦─╮
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
╰─⇨۞⊰•
#و_تصـدق_علینا
نگارا از #عجم مهمان نميخواهی!؟
دلے آشفته و حیران نمیخواهی!؟
خدا را شڪر نوڪر کم نداری لیڪ
غلام و نوڪر از #ایران نمیخواهی!؟😭
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از امیر لاجوردی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 در حاشیه دیدار نخبگان
✨درخواست جالب #نخبگان از رهبر انقلاب
🌱از دعا تا گرفتن عبا و انگشتر از #آقا😍
#ایران🇮🇷
#دیدار_نخبگان
➕ به جمع نخبگانی ما بپیوندید 👇👇
eitaa.com/joinchat/873136347Cd9202ac102
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مستند
🎥پیامبری در دربار #کوروش
#دانیال از پیامبران بنی اسراییل بود که توسط کوروش آزاد شد و به #ایران آمد.
دانیال در دربار کوروش ارج و منزلت بالایی پیدا کرد و به گفته بعضی، از وزرا شد
پیکر دانیال پس از وفاتش در صندوقی قرار داشت و مردم منطقه به آن در موقع طلب #باران مراجعه میکردند و.....
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
نگارا از #عجم مهمان نميخواهی؟؟
دلے آشفته و حیران نمیخواهی؟؟
خدا را شڪر نوڪر کم نداری لیڪ
غلام و نوڪر از #ایران نمیخواهی؟
#جامانده_ام💔
#بےڪربلا_میمیرم😔
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای سرپوش شهیدان نازنین
نام تو افتخار من است..🇮🇷❤️
#ارتش_قهرمان
#ایران🇮🇷
#وعده_صادق💫
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•