🌸🍃🌸🍃
#قصه_چهل_و_هشتم
#نفرین :
✍یکی از اشراف در حالی که از شدت خشم دندان هایش را بر هم میفشرد جلو آمد و گفت: ای نوح! با ما جدال و ستیزه کردی! بسیار هم جدال و ستیزه کردی! قرن ها است که دم از عذاب و بلا می زنی، گویی که این دروغگویی و دیوانگی را پایانی نیست! اگر راست می گویی بگو هر چه زودتر خدایت این عذاب مضحک را که وعده می دهی بفرستد.1
🗯یکی دیگر از ایشان گفت:
❗️ای مردم! آخر تا کی میخواهید این مرد را تحمل کنید؟! ای نوح! به خدایان قسم که این آخرین هشدار است! یا از ادعای خود دست میکشی و یا سنگسار خواهی شد!2
‼️خشم و عداوت کفار بیش از آن بود که جایی برای گفت و گوی بیشتر باقی بماند. آنها حتی حاضر به شنیدن دلایل پیامبر خویش نبودند. عجیب است! آنها حتی همچون سایر اقوام قبل و بعد از خود از پیامبرشان معجزه ای نمی خواستند تا صحت ادعایش را اثبات کند. آنها فقط یک چیز میخواستند. نوح(ع) ساکت شود، و اگر خیلی زود این اتفاق نمی افتاد، قطعا به دست خود پیامبر را ساکت می کردند.
❇️نوح سر به زیر افکند و جمعیت را رها کرد و با گروه کوچک شیعیان خویش به سوی خانه روانه شد. یکی از شیعیان دست پیامبر را در دستان خویش گرفت و گفت: ای پیامبر خدا! دیگر طاقت این همه رنج و عذاب را از سوی مردم و این حکومت جبار نداریم. اگر ممکن است بار دیگر نجات ما را از خداوند یکتا بخواهید و دیگر مهلتی ندهید.3
📿نوح(ع) به خانه برگشت، نمازگزارد و با خدای خود مشغول صحبت شد:
پروردگارا! من قوم خود را شب و روز به سوی تو دعوت کردم، اما دعوت من چیزی جز فرار از حق بر آنان نیفزود. هر زمان که ایشان را دعوت به ایمان کردم و وعده ی آمرزش تو را دادم، انگشتان خویش را در گوش هایشان قرار داده و لباس هایشان را بر خود پیچیدند و در مخالفت اصرار ورزیدند و به شدت استکبار کردند. سپس ایشان را با صدای بلند به اطاعت و فرمان تو دعوت کردم و آشکارا و نهان حقیقت توحید و ایمان را برای آنان بیان داشتم و گفتم از پروردگار خویش آموزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است. اما...
❕سپس نوح سر به سجده نهاد و با چشمان اشک آلود عرض کرد: اما پروردگارا!! نافرمانی ایشان را پایانی نیست. اینان از کسانی(اشراف) پیروی می کنند که اموال و فرزندانشان حتی برای خودشان چیزی جز زیان و خسران نیفزوده اند. این رهبران گمراه مکری عظیم به کار بردند و گفتند دست از معبودان خود بر ندارید و بت های ود، سواع، یغوث، یعوق و نسر را رها نکنید و با این سخنان جماعتی عظیم را گمراه کردند. خداوندا!ستمگران را جز گمراهی میفزا. بارالها! هیچ کس از کافران را بر روی زمین باقی مگذار، که اگر آنها را باقی بگذاری جز نسلی فاجر و کافر از این جماعت به دنیا نخواهد آمد! اینان بندگانت را رها نمی کنند مگر همه را به گمراهی کشانند. پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و همه کسانی را که با ایمان وارد خانه من شدند و جمعیت مردان و زنان با ایمان را بیامرز و ستمکاران را جز هلاکت میفزا.4
📚منابع:
1) سوره هود، آیه32
2) سوره شعراء، آیه116
3)بیگدلی،عروج مشرقی، ص316 صدوق قمي، کمال الدین و تمام النعمه، ج1،ص133
4)سوره نوح آیه 5 تا28
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💠#قصه_چهل_و_هشتم
💎#نفرین :
✍یکی از اشراف در حالی که از شدت خشم دندان هایش را بر هم میفشرد جلو آمد و گفت: ای نوح! با ما جدال و ستیزه کردی! بسیار هم جدال و ستیزه کردی! قرن ها است که دم از عذاب و بلا می زنی، گویی که این دروغگویی و دیوانگی را پایانی نیست! اگر راست می گویی بگو هر چه زودتر خدایت این عذاب مضحک را که وعده می دهی بفرستد.1
🗯یکی دیگر از ایشان گفت:
❗️ای مردم! آخر تا کی میخواهید این مرد را تحمل کنید؟! ای نوح! به خدایان قسم که این آخرین هشدار است! یا از ادعای خود دست میکشی و یا سنگسار خواهی شد!2
‼️خشم و عداوت کفار بیش از آن بود که جایی برای گفت و گوی بیشتر باقی بماند. آنها حتی حاضر به شنیدن دلایل پیامبر خویش نبودند. عجیب است! آنها حتی همچون سایر اقوام قبل و بعد از خود از پیامبرشان معجزه ای نمی خواستند تا صحت ادعایش را اثبات کند. آنها فقط یک چیز میخواستند. نوح(ع) ساکت شود، و اگر خیلی زود این اتفاق نمی افتاد، قطعا به دست خود پیامبر را ساکت می کردند.
❇️نوح سر به زیر افکند و جمعیت را رها کرد...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ادامه در لینک زیر👇
https://telegra.ph/نفرین-02-27