#خلق_نیک
حضــــرت حق روبه موسای کلیـــــم
گفت ای عبــد من ای نفس سلیـــــم
از خـــودت پرسیده ای هرگـــز چـرا
در جهــــــان پیغمبــــــری دادم تـورا
علـــت آن ریشه دارد در قـــــدیــــــم
تو جـــوان بودی و چوپان و حلیــم
گــــوسفنــــدی روزی از گلـّـــه رمید
در بیــــابــــان رو به هر سویی دوید
تــیـــز دنبـــــالش دویدی با شتـــــاب
او فــــراری سوی هر خــــاکی وآب
می دویـــد و می دویـدی از پی اش
دور تر شد هرچه کردی هی هی اش
از فــــرار و از تکـــــاپوهـــای خود
در نهایت گـــــوسفندت خسته شد
بر زمین افتـــــاد بی حــــــال و نزار
از ســـــرش افتـــــاد سـودای فــــرار
تــــــا رسیدی پیش آن بسته زبـــان
این سخـــن گفتی به او در آن زمــان
ای زبان بسته چـــــرا کـــــردی فرار
این چه حالست و چه تدبیر و چه کار
هـــــم خودت را خسته کردی هم مرا
خـــــارج از گلّه چــِـرا رفتی چَـــرا؟
هیچ کــــردی فکر گرگ و حمله اش
بر جــــدا افتـــــاده ای از گـــله اش؟
روی دوش خــــود گرفتی گوسفنـــد
ســـوی گــله بردی آن را بی گزنــــد
جــــای این که چوب خودکوبی به او
مهـــربــانی کـــردی و خـــوبی به او
چـون که خلق و خوی نیکت دیده ام
لایقت بـــــر ایــن نبــــوّت دیـــده ام
شاعر اسماعیلعلیخانی
hadise-kasa-samavati_0.mp3
6.27M
🗓 روزشمار: #فاطمیه
13روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
33روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
🥀🥀
#حدیث_کساء
به هوایِ حرمت میگذرد ایامم
کوهِ دردَم که کند نام حسین آرامم...
#شب_جمعه
AUD-20210625-WA0003.
7.15M
زیارت آل یاسین
امام زمان علیه السلام فرمودند:
هر زمان قصد کردید به سبب ما، به سوی خداوند و به سوی ما توجه کنید، بگوئيد :
سلام على آل یس...
📔الاحتجاج (طبرسی) ج2 ص492
اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج
#امام_زمان
#امام_زمان
#مرحوم_مجلسی
#شیخ_بهائی
💠 محدث عظیم و سالک وارسته مرحوم مجلسی اول میفرماید: در اوایل جوانی مایل بودم نماز شب بخوانم اما نماز قضا بر عهده ام بود و به همین دلیل احتیاط می کردم و نمی خواندم.
خدمت شیخ بهائی رحمه الله علیه عرض نمودم، فرمود: نماز قضا بخوان.
اما من با خود می گفتم نماز شب خصوصیات خاص خود را دارد و با نمازهای واجب فرق می کند. یک شب بالای پشت بام خانه ام در خواب و بیداری بودم که امام زمان علیه السلام را در بازار خربزه فروشان اصفهان در کنار مسجد جامع دیدم. با شوق و شعف نزد او رفتم و سوالاتی کردم از جمله خواندن نماز شب. فرمود: بخوان!
عرض کردم: یا بن رسول الله، همیشه دستم به شما نمی رسد! کتابی به من بدهید که به آن عمل کنم.
فرمود: برو از آقا محمد تاج کتاب بگیر!
در خواب گویا او را می شناختم؛ رفتم کتاب را از او گرفتم و مشغول خواندن بودم و می گریستم که از خواب بیدار شدم.
از ذهنم گذشت که شاید محمد تاج همان شیخ بهائی است و منظور امام از تاج، این است که شیخ بهایی ریاست شریعت را در آن دوره به عهده دارد.
نماز صبح را خواندم و خدمت ایشان رفتم. دیدم شیخ با سید گلپایگانی مشغول مقابله صحیفه سجادیه است.
ماجرا را برایش نقل کردم. فرمود: ان شاء الله به چیزی که می خواهی می رسی.
بعد ناگهان یاد جایی که امام را در آن ملاقات کرده بودم، افتادم و به کنار مسجد جامع رفتم. در آنجا آقا حسن تاج را دیدم که از آشنایان قدیمم بود.
مرا که دید گفت: ملا محمد تقی! من از دست طلبه ها به تنگ آمده ام. کتاب را از من می گیرند و پس نمی دهند. بیا برویم خانه یک سری کتاب به تو بدهم. مرا به خانه اش برد، درِ اتاقی را باز کرد و گفت: هر کتابی را که می خواهی بردار!
کتابی را برداشتم؛ ناگهان دیدم همان کتابی است که دیشب در خواب دیده بودم. صحیفه سجادیه بود. به گریه افتادم. برخاستم و بیرون آمدم.
گفت: باز هم بردار!
گفتم: همین بس است.
پس شروع نمودم به تصحیح و مقابله و آموختن صحیفه سجادیه به مردم و چنان شد که از برکت این کتاب، بسیاری از اهل اصفهان مستجاب الدعوه شدند.
مرحوم مجلسی دوم می فرماید: مجلسی اول چهل سال از عمر خود را صرف ترویج صحیفه کرد و انتشار این کتاب توسط او باعث شد که اکنون خانه ای نیست که صحیفه در آن نباشد. این حکایت بزرگ باعث شد بر صحیفه شرح فارسی بنویسم که عوام و خواص از آن بهرهمند شوند.
منابع:
امام شناسی، ج 15، ص 49و 50.
بحارالانوار، ج 110، ص 51 به بعد.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۶۹۰
💠 مولانا امام حسن عسکری سلام الله علیه خطاب به فرزندشان میفرمایند :
⚪️ کَأَنَّكَ يَا بُنَيَّ بِتَأْيِيدِ نَصْرِ اللَّهِ وَ قَدْ آنَ وَ تَيْسِيرِ الْفَلجِ (الفرج) وَ... يَتَنَاظَمُ عَلَيْكَ تَنَاظُمَ الدُّرِّ فِي مَثَانِي الْعُقُودِ وَ تَصَافُقَ الْأَكُفِّ عَلَى جَنَبَاتِ الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ تَلُوذُ بِفِنَائِكَ... فَعِنْدَهَا يَتَلَأْلَأُ صُبْحُ الْحَقِّ وَ يَنْجَلِي ظَلَامُ الْبَاطِلِ وَ يَقْصِمُ اللَّهُ بِكَ الطُّغْيَانَ وَ يُعِيدُ مَعَالِمَ الْإِيمَانِ ..یَوَدُّ الطِّفْلُ فِي الْمَهْدِ لَوِ اسْتَطَاعَ إِلَيْكَ نُهُوضاً وَ نَوَاشِطُ الْوَحْشِ لَوْ تَجِدُ نَحْوَكَ مَجَازاً تَهْتَزُّ بِكَ أَطْرَافُ الدُّنْيَا بَهْجَةً وَ تَنْشُرُ عَلَيْكَ أَغْصَانُ الْعِزِّ نَضْرَةً تَسْتَقِرُّ بَوَانِي الْحَقِّ فِي قَرَارِهَا وَ تَئُوبُ شَوَارِدُ الدِّينِ إِلَى أَوْكَارِهَا تَتَهَاطَلُ عَلَيْكَ سَحَائِبُ الظَّفَرِ فَتَخْنُقُ كُلَّ عَدُوٍّ وَ تَنْصُرُ كُلَّ وَلِيٍّ فَلَا يَبْقَى عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ جَبَّارٌ قَاسِطٌ وَ لَا جَاحِدٌ غَامِطٌ وَ لَا شَانِئُ مُبْغِضٌ وَ لَا مُعَانِدٌ كَاشِحٌ ... .
⚪️ فرزندم! گویا میبینم آن لحظهای را که نصرت خدا نازل شده و فرجت فرارسیده است... آن روز دوستانت مثل رشتهای از مروارید در دو سوی گردنبند، پیرامون تو صف کشیدهاند و صدای دستها را که در کنار حجرالاسود با تو بیعت میکنند میشنوم... آن هنگام است که صبح حقیقت بدمد و شب باطل به پایان میرسد و خداوند به دستان تو کمر طغیان را در هم میشکند و راه و رسم ایمان را اعاده میکند... کودک در گهواره آرزو میکند که برخیزد و به نزد تو آید، وحوش صحرا مایلند که راهی به جوار تو داشته باشند، دنیا با دستان تو از بهجت و شادمانی به تپش میافتد و شاخههای درخت عزّت، با تو خرّم و سرسبز میشود، پایههای حق در جایگاه خود مستقر میشوند و آنها که از دین گریختهاند به آشیانه خود باز میگردند، ابرهای پیروزی، سیل آسا بر تو ببارند، همۀ دشمنان هلاک و همۀ دوستان پیروز میشوند و در روى زمين هیچ جبّار ستمگر و هیچ منكر ناسپاس و هیچ دشمن كينهتوز و هیچ معاند بدخواه باقى نماند...
📚کمالُالدّین، ج ۲، ص ۴۴۹