eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.3هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
928 ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
نگویید رمضان ❌❗️ امیرالمؤمنین علی(علیه السلام): نگوييد رمضان، زيرا شما نمى‌‌دانيد كه رمضان چيست، بلكه هر كس چنين بگويد، بايد به عنوان كفّاره‌ اين سخن صدقه پرداخته و روزه بگيرد، بلكه همان گونه كه خداوند متعال فرموده، بگوييد: ماه رمضان. امام باقر(علیه السلام): نگوئید این رمضان است، نگوئید رمضان رفت و رمضان آمد. زیرا رمضان اسمى از اسماى الهى است كه نمى‌آید و نمى‌رود. سخن از آمدن و رفتن براى آن صحیح نیست. فقط آنچه كه زوال پذیر و نابود شدنى است مى‌آید و مى‌رود. و در ادامه فرمودند: بلكه بگوئید ماه رمضان، پس ماه را در تلفظ به اسم اضافه كنید كه اسم(رمضان)اسم خداست. 📚 بحارالانوار، ج۹۶،ص۳۷۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 صديق معظم سيد مكرم حاج سيد محمد معروف به امين الذاكرين نقل فرمود: يك نفر از تجار محترم خرمشهر بنام حكيم به مشهد مقدس براى زيارت مشرف شده بود و چون مريض بود من به همراهى حضرت حجة الاسلام حاج سيد على اكبر خوئى شب ماه مبارك رمضان به عيادتش ‍ رفتيم . در آنمجلس ذكرى از زيارت حضرت رضا (ع ) شد. آن مريض گفت من حكايتى در خصوص مرحمت آنحضرت درباره زائرينش دارم و آن اينست : در يكى از مسافرتهاى خود كه به مشهد مقدس مشرف شده بودم شبى به مجلس ذكر مصيبت حضرت سيدالشهداء (ع ) رفته بودم در آنجا شخصى را ديدم كه به زبان طائفه بختيارى سخن مى گفت لكن به لباس عرب بود. من باو گفتم كه من شما را بشكل عرب مى بينم اما به زبان بختيارى صحبت مى نمائى ؟ گفت بلى چون من اصلا بختيارى هستم لكن از زمان پدر خود تاكنون در بصره سكونت دارم لذا بصورت عربم و من چند سال است كه هر سال به مشهد مقدس مشرف مى شوم و هر سال يك ماه توقف مى كنم و آنگاه از خدمت حضرت رضا (ع ) مرخص مى شوم و به محل سكونت خود بصره مى روم و سبب تشرف من هر سال اين است كه چون سفر اول مشرف شدم يازده ماه ماندم و توقف نمودم و در آن سفر شبى در عالم خواب ديدم آمده ام براى تشرف بحرم مطهر چون به نزديك در پيش روى امام (ع ) رسيدم كه آنجا اذن دخول مى خوانند ديدم طرف دست چپ تختى است و خود حضرت رضا (ع ) روى آن نشسته است و هر نفرى كه مى آيد و مى خواهد وارد حرم شود آنحضرت برمى خيزد و مى ايستد و چند قدمى استقبال آن زائر مى نمايند تا او داخل حرم مى شود آنگاه مى نشيند و كسى از آن در خارج نمى شود پس من هم داخل شدم . چون نگاه كردم ديدم زائرين بعد از زيارت هنگام خروج از حرم از در پائين پاى مبارك بيرون مى روند لذا من هم از همان در خارج شدم . در آنجا ديدم تختى طرف دست چپ گذاشته شده و خود حضرت رضا (ع ) روى آن تخت تشريف دارد و ميزى در برابر آنحضرت هست و روى آن ميز جعبه اى است و در آن جعبه برگهاى سبزى است . و نيز ديدم هر يك نفر از زائرين تا از حرم مطهر بيرون مى آيد امام (ع ) از جاى خود برمى خيزد و يكى از آن برگهاى سبز را برمى دارد بآن زائر عطا مى نمايد و مى فرمايد (خذ هذا امان من النار و انا ابن رسول الله ) يعنى بگير اين را كه اين امان است از آتش منم پسر رسول خدا (ص ) چون آن زائر مى رفت آن جناب چند قدم براى بدرقه او برمى داشت . در آن حال هيبت و عظمت و جلالت آنسرور مرا چنان گرفته بود كه جراءت نداشتم كه نزديك شوم . بالاخره بخود جراءت دادم و پيش رفتم و دست و پاى آنجناب را بوسيدم و عرضكردم آقا زوار بسيار است بر شما سخت و اذيت و دشوار است كه اين قدر از جاى خود حركت مى فرمائيد. فرمود آنها بر من واردند و بر من است كه ايشان را پذيرايى نمايم آنگاه برگ سبزى هم به من عطا نمود فرمود (خذ هذا امان من النار و انا ابن رسول الله ) و من آن برگ را گرفتم ديدم كه بخط طلا آن عبارت نوشته شده بود. از خواب بيدار شدم و از اين جهت من براى زيارت آنحضرت هر سال مشرف مى شوم و يكماه مى مانم و مرخص مى شوم . 📚كرامات رضويه . ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
💠روزی ارباب لقمان خربزه ای در دست وارد منزلش شد و لقمان را صدا کرد و خربزه را قسمت قسمت کرد اولی را به او داد لقمان چنان با لذت و ولع خورد که اربابش دومی و سومی و بعدی و بعدی را نیز به او داد. نوبت به آخرین قسمت که شد ارباب آنرا خودش بدهان گذاشت که ناگهان از فرط تلخی زیاد آنرا از دهانش بیرون انداخت و رو بلقمان با تعجب گفت: تو چگونه خربزه ای به این تلخی را با این شیرینی خوردی و لب فرو بسته ، هیچ نگفتی؟! گفت: من از دست نعمت بخش تو خورده ام چندانکه از شرمم دو تو شرمم آمد که یکی تلخ از کفت من ننوشم ای تو صاحب معرفت چون همه اجزام از انعام تو رسته اند از بند دانه و دام تو گر ز یک تلخی کنم فریاد و داد خاک صد ره بر سر اجزام باد 📚مثنوی معنوی مولانا
⭕️پرسش: آیا قبر هارون الرشید در کنار قبر شریف امام رضا علیه السلام قرار دارد؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر دیر آمدی ... داستان نماز شیخ رجبعلی خیاط از زبان آیت الله مجتهدی (ره)
🔮 یک آیه، یک دنیا معرفت 🔮 📔 گزیده پیام‌های آیه‌ی ۳ سوره‌ی بقره: 🔖 قسمت اول: 1️⃣ تقوا و متّقی بودن، نه زن می‌شناسد و نه مرد، نه عرب و نه عجم --> (الّذین). دلیل این که اسلام در برابر همه‌ی اختلافاتِ نژادی برنده بوده و هست، این است که ملاک آن تقواست --> (انّ اکرمکم عند الله اتقاکم). 2️⃣ اوّلین قدم در تقوا، ایمان است --> (للمتّقین(2) الّذین یؤمنون). به عبارت دیگر، اوّلین شرط برای این‌که انسان به صف متّقین بپیوندد، این است که به وجود آن‌چه نمی‌بیند و حس نمی‌کند، ایمان داشته باشد و بپذیرد غیر از عالَم محسوسات، عالَمی دیگر هم هست. البتّه باید توجّه داشت که ایمان به غیب، با دانستن غیب فرق می‌کند --> (الّذین یؤمنون بالغيب). 3️⃣ آرامش، فقط با ایمان ایجاد می‌شود، نه چیز دیگر --> (ایمان، از ریشه‌ی «اَمَنَ» به معنی «در امان قرار دادن خود»). 4️⃣ ایمان، باید تداوم داشته باشد؛ یکباره نیست --> (یؤمنون: فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد). 5️⃣ اوّلین قدم بعد از ایمان آوردن، برپایی فرهنگ نماز است --> (یقیمون الصّلاه). 6️⃣ انسان باید در برپایی نماز، استمرار و تداوم داشته باشد --> (یقیمون: فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد). 🔺 @RooyinDezh
🔮 یک آیه، یک دنیا معرفت 🔮 📔 گزیده پیام‌های آیه‌ی ۳ سوره‌ی بقره: 🔖 قسمت دوم: 7️⃣ ما موظّف نیستیم از همه‌ی آن‌چه به ما روزی داده شده، انفاق کنیم. باید در آن، حقّی معلوم قرار دهیم «للسّائل و المحروم»، امّا این حقِّ معلوم، می‌تواند تمام مال ما را نیز در بر بگیرد --> (ممَّا). 8️⃣ ما اجازه نداریم از آن‌چه روزیِ ما نیست، انفاق کنیم --> (ممّا رزقناهم). 9️⃣ قبل از آن که چیزی را انفاق کنیم، آن چیز به حساب ما واریز شده است --> (رزقناهم: فعل ماضی/ ینفقون: فعل مضارع؛ پس فعل «رزقناهم» قبل از فعل «ینفقون» اتفاق افتاده است). 🔟 مؤمن باید دست به جیب باشد --> (ممّا رزقناهم ینفقون). این طور نباشد که: 🔸به دیناری چو خر در گل بمانند 🔹و گر الحمد خواهی، صد بخوانند! 1️⃣1️⃣ فرهنگ، بر اقتصاد مقدّم است. می‌توان با فرهنگ، اقتصاد را مدیریّت کرد امّا نمی‌شود با اقتصاد، فرهنگ را اداره نمود --> (اوّل: «يقيمون الصَّلاه» بعد: «ممّا رزقناهم ینفقون»). 🔺 @RooyinDezh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 روزی که فردای آن، ماه مبارک رمضان بود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای مسلمانان در شأن و عظمت سخنرانی می‌کردند. امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می‌فرماید: من از میان جمعیت برخاستم و عرض کردم: یا رسول الله! بهترین اعمال در این ماه چیست؟ 🔹پیامبر در پاسخ فرمودند: ای ابوالحسن! بهترین اعمال در این ماه پرهیز از گناه و معصیت است. آنگاه حضرت گریه کردند. عرض کردم: یا رسول الله! چرا گریه می‌کنید؟ پیامبر فرمودند: ای علی! گریه‌ام به خاطر آن حادثه ناگوار است که در همین ماه بر تو وارد می‌شود. گویا می‌بینم تو در نماز هستی و شخصی که شقی‌ترین انسان‌ها است، با ضربت خود بر سر تو می‌زند و محاسنت را با خون سرت رنگین میکند. 🔹عرض کردم: ای پیامبر خدا! این حادثه هنگام سلامت دینم رخ می‌دهد؟. پیامبر فرمودند: آری، هنگامی که از لحاظ دینی در کمال سلامت هستی، این حادثه رخ می‌دهد. 🔹سپس فرمودند: ای علی! هرکس تو را بکشد انگار مرا کشته است، و هرکس با تو دشمنی کند با من دشمنی نموده است، و هرکس به تو دشنام دهد به من دشنام داده است، زیرا تو همچون جان من هستی، روح تو روح من است، و سرشت تو سرشت من است. خداوند من و تو را آفرید، مرا برای رسالت و تو را برای امامت برگزید. هرکس امامت تو را انکار کند رسالت مرا انکار نموده است. 📚 بحارالانوار ج ۴۲، ص ۱۹۰ و ج ۹۶، ص ۳۵۸ ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
در ماه رمضان خواب شما هم عبادت است .. البته از اینجور خوابها ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سوال ⁉️ چه زمان هایی برای رفتن به قبرستان توصیه یا منع شده است؟ استاد محمدی شاهرودی
💠 در عصر شیخ مفید‌(ره)، یکی از علمای بزرگ اهل تسنّن، در بغداد مجلس درسی داشت، و به نام «قاضی عبدالجبّار» خوانده می‌شد، روزی قاضی عبدالجبّار در مجلس درس خود نشسته بود، شاگردانش از سنّی و شیعه حاضر بودند، در آن روز شیخ مفید‌(ره) نیز به آن مجلس وارد شد و دم در نشست، قاضی تا آن روز شیخ مفید را ندیده بود، ولی وصفش را شنیده بود.  پس از لحظه‌ای، شیخ مفید به قاضی رو کرد و گفت: «آیا اجازه می‌دهی، در حضور این دانشمندان، سؤالی از شما ‌کنم؟»  قاضی: بپرس  شیخ مفید: این حدیثی که شیعیان روایت می‌‌کنند که پیامبر‌ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ در صحرای غدیر، درباره علی‌ـ علیه السّلام ـ فرمود:  «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ: هر کس که من مولای اویم، پس علی‌ مولای اوست»  آیا این حدیث صحیح است و یا این‌که شیعه آن را به دروغ ساخته است؟  قاضی: این روایت،صحیح است.  شیخ مفید: منظور از کلمه «مولی» در این روایت چیست؟  قاضی: منظور، آقائی و اولویّت است.  شیخ مفید: اگر چنین است پس طبق فرموده پیامبر‌ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ،‌ علی‌ـ علیه السّلام ـ آقائی و اولویّت بر دیگران دارد، بنابراین، این همه اختلاف و دشمنی‌ها بین شیعه و سنّی برای چیست؟  قاضی: ای برادر! این حدیث (غدیر) روایت (و مطلب نقل شده) است، ولی خلافت ابوبکر، «درایت» و امری مسلّم است، و آدم عاقل، به خاطر روایتی، درایت را ترک نمی‌کند!!  شیخ مفید: شما درباره این حدیث چه می‌گویید که پیامبر‌ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ، در شأن علی‌ـ علیه السّلام ـ فرمود:  «یَا عَلیُّ حَرْبُکَ حَرْبِی وَ سِلْمُکَ سِلمِی»: «ای علی! جنگ تو،‌جنگ من است، و صلح تو،‌ صلح من است»  قاضی: این حدیث،‌صحیح است.  شیخ مفید: بنابراین آنان‌که جنگ جَمَل را به راه انداختند مانند طلحه و زبیر و عایشه و...و با علی ـ علیه السّلام ـ جنگیدند، طبق حدیث فوق و اعتراف شما به صحّت آن، باید (با شخص رسول خدا‌ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ جنگیده باشند) و کافر باشند.  قاضی: ای برادر! آن‌ها (طلحه و زبیر و ...) توبه کردند.  شیخ مفید: جنگ جمل، درایت و قطعی است، ولی در این‌که پدید آورندگان جنگ، توبه کرده‌اند، روایت و شنیدنی است، و به گفته تو نباید درایت را فدای روایت کرد، و مرد عاقل به خاطر روایت، درایت را ترک نمی‌کند.  قاضی، در پاسخ این سؤال فرومانده، پس از ساعتی درنگ ، سرش را بلند کرد و گفت : «تو کیستی؟»  شیخ مفید: من خادم شما محمّد‌‌‌بن محمّد‌بن نعمان هستم.  قاضی همان‌دم برخاست و دست شیخ مفید را گرفت و بر جای خود نشانید و به او گفت: «اَنْتَ الْمُفِیدُ حقّاً»: «تو در حقیقت، مفید (فایده بخش) هستی»  علمای مجلس از رفتار قاضی رنجیده خاطر شدند و همهمه کردند، قاضی به آن‌ها گفت: من در پاسخ این شیخ (مفید)، درمانده شدم، اگر هر یک از شما پاسخی دارد، برخیزد و بیان کند.  هیچ کس برنخواست، به این ترتیب، شیخ مفید،پیروز شد و لقب «مفید» در این مجلس، برای او بر سر زبان‌های مردم افتاد.  📚مجالس المؤمنین، ج 1، ص 200 و 201 (مجلس پنجم) ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
داستان های عبرت آموز
💠 در عصر شیخ مفید‌(ره)، یکی از علمای بزرگ اهل تسنّن، در بغداد مجلس درسی داشت، و به نام «قاضی عبدالجب
ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان (۳۳۶ یا ۳۳۸-۴۱۳ ق) مشهور به شیخ مفید و ابن المعلم، متکلم و فقیه و از چهره‌های برجسته شیعه در جهان اسلام در قرن چهارم هجری قمری بود. گفته‌اند او فقیهی بود که روش جدیدی در اجتهاد ارائه نمود و متکلمی بود که در علم کلام بسیار متبحر بوده و مکتب کلامی شیعه را توسعه داد. از جمله اساتید وی ابن‌ قولویه قمی، شیخ صدوق، ابن‌ ولید قمی، ابوغالب زراری و برخی از شاگردان او سید مرتضی علم‌الهدی، سید رضی، شیخ طوسی، نجاشی است. از ایشان تالیفات بسیاری در علوم مختلف بر جای مانده که تا ۲۰۰ کتاب ذکر شده است. کتاب المقنعه در علم فقه، الارشاد در شرح‌حال‌ امامان شیعه و اوائل المقالات در علم کلام از آثار معروف او به شمار می‌رود. شیخ مفید در حرم امام جواد (علیه‌السّلام) پائین پای آن حضرت و نزدیک قبر استادش ابن‌ قولویه دفن شده است
اسرار ماه رمضان (1).mp3
15.46M
●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ ㅤ❚❚ ㅤ▷ㅤ ↻ |⇦• اسرار ماه مبارک رمضان 👤 مرحوم استاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 تشرف علامه میرجهانی خدمت آقا امام زمان عج علّامه میرجهانی مبتلا به کسالت نقرس و سیاتیک شده بودند.ایشان برای رفع این بیماری چندین سال در اصفهان، خراسان و تهران معالجه قدیم و جدید نموده بودند ولی هیچ نتیجه‌ای حاصل نشده بود. خودشان می‌فرمودند:‌ روزی برخی دوستان آمدند و مرا به شیروان برند. در مراجعت به قوچان که رسیدیم، توقف کردیم و به زیارت امامزاده ابراهیم که در خارج شهر قوچان است، رفتیم. چون آنجا هوای لطیف و منظره جالبی داشت رفقا گفتند: نهار را در همانجا بمانیم. آنها که مشغول تهیه غذا شدند، من خواستم برای تطهیر به رودخانه نزدیک آنجا بروم. دوستان گفتند: راه قدری دور است و برای پا درد شما مشکل بوجود می‌آید. گفتم: آهسته آهسته می‌روم و رفتم تا به رودخانه رسیدم و تجدید وضو نمودم. در کنار رودخانه نشسته و به مناظر طبیعی نگاه می‌کردم که دیدم: شخصی با لباسهای نمدی چوپانی آمد و سلام کرد و گفت: آقای میرجهانی شما با اینکه اهل دعا و دوا هستی، هنوز پای خود را معالجه نکرده‌اید. گفتم: تاکنون که نشده است، گفت آیا دوست دارید من درد پاهای شما را معالجه کنم؟ گفتم: البته. پس آمد و کنار من نشست و از جیب خود چاقوی کوچکی در آورد و اسم مادرم را پرسید (یا بُرد) و سرچاقو را بر اول درد گذاشت و به سمت پایین کشید و تا پشت پا آورد، سپس فشاری داد که بسیار متألم شده گفتم: آخ. پس چاقو را برداشت وفرمود: برخیز، خوب شدی. خواستم بر حسب عادت و مثل همیشه با کمک عصا برخیزم که عصا را از دستم گرفت و به آن طرف رودخانه انداخت. دیدم پایم سالم است، برخاستم و دیگر ابداً پایم درد نداشت. به او گفتم: شما کجا هستید. فرمود: من در همین قلعه هستم و دست خود را به اطراف گردانید. گفتم: پس من کجا خدمت شما برسم؟ فرمود: تو آدرس مرا نخواهی دانست ولی من منزل شما را می‌دانم کجاست و آدرس مرا گفت و فرمود: هر وقت مقتضی باشد خود نزد تو خواهم آمد و سپس رفت. در همین موقع رفقا رسیدند و گفتند: آقا عصایتان کو؟ من گفتم: آقایی نمد پوش را دریابید... ولی هر چه تفحص و جستجو کردند اثری از او نیافتند... 📚کتاب داستان هایی از ملاقات امام زمان عج
عبدالكريم كفاش ؛ پيرمرد كفاشي بود كه وجود نازنين بقيه الله هر هفته به مغازه او مي آمدند روزي از او سوال كردند كه اگر يك هفته نيايم چه مي كني ؟ عرضه داشت : آقا قطعا دق مي كنم . آقا فرمودند : اگر غير از اين بود نمي آمدم   مرحوم سید عبدالکریم کفّاش اجاره نشین بود. روزی صاحب خانه ایشان را جواب کرد. وی بلافاصله اسباب و اثاثیه خود را از منزل بیرون آورده و در کنار کوچه ای گذارده بود و از این بابت بسیار نگران به نظر می رسید. در همان حال خدمت امام زمان – ارواحنا فداه – مشرّف می شوند. مرحوم آقا سید عبدالکریم می گوید: حضرت به من فرمودند: صابر باش. عرض کردم: چَشم! اما مصیبت اجاره نشینی مصیبتی است که شما خانواده گرفتار آن نشده اید. آقا [لبخندي زدند و] فرمودند: برای تو منزل فراهم می شود. چیزی نگذشت که برخی از اهل خیر برای او منزلی خریدند و خیال ایشان از این جهت آسوده گردید. 📚منبع:کتاب روزنه هایی از عالم غیب / نویسنده:آیت اللَّه سید محسن خرازی