eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
928 ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 روزی که فردای آن، ماه مبارک رمضان بود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای مسلمانان در شأن و عظمت سخنرانی می‌کردند. امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می‌فرماید: من از میان جمعیت برخاستم و عرض کردم: یا رسول الله! بهترین اعمال در این ماه چیست؟ 🔹پیامبر در پاسخ فرمودند: ای ابوالحسن! بهترین اعمال در این ماه پرهیز از گناه و معصیت است. آنگاه حضرت گریه کردند. عرض کردم: یا رسول الله! چرا گریه می‌کنید؟ پیامبر فرمودند: ای علی! گریه‌ام به خاطر آن حادثه ناگوار است که در همین ماه بر تو وارد می‌شود. گویا می‌بینم تو در نماز هستی و شخصی که شقی‌ترین انسان‌ها است، با ضربت خود بر سر تو می‌زند و محاسنت را با خون سرت رنگین میکند. 🔹عرض کردم: ای پیامبر خدا! این حادثه هنگام سلامت دینم رخ می‌دهد؟. پیامبر فرمودند: آری، هنگامی که از لحاظ دینی در کمال سلامت هستی، این حادثه رخ می‌دهد. 🔹سپس فرمودند: ای علی! هرکس تو را بکشد انگار مرا کشته است، و هرکس با تو دشمنی کند با من دشمنی نموده است، و هرکس به تو دشنام دهد به من دشنام داده است، زیرا تو همچون جان من هستی، روح تو روح من است، و سرشت تو سرشت من است. خداوند من و تو را آفرید، مرا برای رسالت و تو را برای امامت برگزید. هرکس امامت تو را انکار کند رسالت مرا انکار نموده است. 📚 بحارالانوار ج ۴۲، ص ۱۹۰ و ج ۹۶، ص ۳۵۸ ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
در ماه رمضان خواب شما هم عبادت است .. البته از اینجور خوابها ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سوال ⁉️ چه زمان هایی برای رفتن به قبرستان توصیه یا منع شده است؟ استاد محمدی شاهرودی
💠 در عصر شیخ مفید‌(ره)، یکی از علمای بزرگ اهل تسنّن، در بغداد مجلس درسی داشت، و به نام «قاضی عبدالجبّار» خوانده می‌شد، روزی قاضی عبدالجبّار در مجلس درس خود نشسته بود، شاگردانش از سنّی و شیعه حاضر بودند، در آن روز شیخ مفید‌(ره) نیز به آن مجلس وارد شد و دم در نشست، قاضی تا آن روز شیخ مفید را ندیده بود، ولی وصفش را شنیده بود.  پس از لحظه‌ای، شیخ مفید به قاضی رو کرد و گفت: «آیا اجازه می‌دهی، در حضور این دانشمندان، سؤالی از شما ‌کنم؟»  قاضی: بپرس  شیخ مفید: این حدیثی که شیعیان روایت می‌‌کنند که پیامبر‌ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ در صحرای غدیر، درباره علی‌ـ علیه السّلام ـ فرمود:  «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ: هر کس که من مولای اویم، پس علی‌ مولای اوست»  آیا این حدیث صحیح است و یا این‌که شیعه آن را به دروغ ساخته است؟  قاضی: این روایت،صحیح است.  شیخ مفید: منظور از کلمه «مولی» در این روایت چیست؟  قاضی: منظور، آقائی و اولویّت است.  شیخ مفید: اگر چنین است پس طبق فرموده پیامبر‌ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ،‌ علی‌ـ علیه السّلام ـ آقائی و اولویّت بر دیگران دارد، بنابراین، این همه اختلاف و دشمنی‌ها بین شیعه و سنّی برای چیست؟  قاضی: ای برادر! این حدیث (غدیر) روایت (و مطلب نقل شده) است، ولی خلافت ابوبکر، «درایت» و امری مسلّم است، و آدم عاقل، به خاطر روایتی، درایت را ترک نمی‌کند!!  شیخ مفید: شما درباره این حدیث چه می‌گویید که پیامبر‌ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ، در شأن علی‌ـ علیه السّلام ـ فرمود:  «یَا عَلیُّ حَرْبُکَ حَرْبِی وَ سِلْمُکَ سِلمِی»: «ای علی! جنگ تو،‌جنگ من است، و صلح تو،‌ صلح من است»  قاضی: این حدیث،‌صحیح است.  شیخ مفید: بنابراین آنان‌که جنگ جَمَل را به راه انداختند مانند طلحه و زبیر و عایشه و...و با علی ـ علیه السّلام ـ جنگیدند، طبق حدیث فوق و اعتراف شما به صحّت آن، باید (با شخص رسول خدا‌ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ جنگیده باشند) و کافر باشند.  قاضی: ای برادر! آن‌ها (طلحه و زبیر و ...) توبه کردند.  شیخ مفید: جنگ جمل، درایت و قطعی است، ولی در این‌که پدید آورندگان جنگ، توبه کرده‌اند، روایت و شنیدنی است، و به گفته تو نباید درایت را فدای روایت کرد، و مرد عاقل به خاطر روایت، درایت را ترک نمی‌کند.  قاضی، در پاسخ این سؤال فرومانده، پس از ساعتی درنگ ، سرش را بلند کرد و گفت : «تو کیستی؟»  شیخ مفید: من خادم شما محمّد‌‌‌بن محمّد‌بن نعمان هستم.  قاضی همان‌دم برخاست و دست شیخ مفید را گرفت و بر جای خود نشانید و به او گفت: «اَنْتَ الْمُفِیدُ حقّاً»: «تو در حقیقت، مفید (فایده بخش) هستی»  علمای مجلس از رفتار قاضی رنجیده خاطر شدند و همهمه کردند، قاضی به آن‌ها گفت: من در پاسخ این شیخ (مفید)، درمانده شدم، اگر هر یک از شما پاسخی دارد، برخیزد و بیان کند.  هیچ کس برنخواست، به این ترتیب، شیخ مفید،پیروز شد و لقب «مفید» در این مجلس، برای او بر سر زبان‌های مردم افتاد.  📚مجالس المؤمنین، ج 1، ص 200 و 201 (مجلس پنجم) ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
داستان های عبرت آموز
💠 در عصر شیخ مفید‌(ره)، یکی از علمای بزرگ اهل تسنّن، در بغداد مجلس درسی داشت، و به نام «قاضی عبدالجب
ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان (۳۳۶ یا ۳۳۸-۴۱۳ ق) مشهور به شیخ مفید و ابن المعلم، متکلم و فقیه و از چهره‌های برجسته شیعه در جهان اسلام در قرن چهارم هجری قمری بود. گفته‌اند او فقیهی بود که روش جدیدی در اجتهاد ارائه نمود و متکلمی بود که در علم کلام بسیار متبحر بوده و مکتب کلامی شیعه را توسعه داد. از جمله اساتید وی ابن‌ قولویه قمی، شیخ صدوق، ابن‌ ولید قمی، ابوغالب زراری و برخی از شاگردان او سید مرتضی علم‌الهدی، سید رضی، شیخ طوسی، نجاشی است. از ایشان تالیفات بسیاری در علوم مختلف بر جای مانده که تا ۲۰۰ کتاب ذکر شده است. کتاب المقنعه در علم فقه، الارشاد در شرح‌حال‌ امامان شیعه و اوائل المقالات در علم کلام از آثار معروف او به شمار می‌رود. شیخ مفید در حرم امام جواد (علیه‌السّلام) پائین پای آن حضرت و نزدیک قبر استادش ابن‌ قولویه دفن شده است
اسرار ماه رمضان (1).mp3
15.46M
●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ ㅤ❚❚ ㅤ▷ㅤ ↻ |⇦• اسرار ماه مبارک رمضان 👤 مرحوم استاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 تشرف علامه میرجهانی خدمت آقا امام زمان عج علّامه میرجهانی مبتلا به کسالت نقرس و سیاتیک شده بودند.ایشان برای رفع این بیماری چندین سال در اصفهان، خراسان و تهران معالجه قدیم و جدید نموده بودند ولی هیچ نتیجه‌ای حاصل نشده بود. خودشان می‌فرمودند:‌ روزی برخی دوستان آمدند و مرا به شیروان برند. در مراجعت به قوچان که رسیدیم، توقف کردیم و به زیارت امامزاده ابراهیم که در خارج شهر قوچان است، رفتیم. چون آنجا هوای لطیف و منظره جالبی داشت رفقا گفتند: نهار را در همانجا بمانیم. آنها که مشغول تهیه غذا شدند، من خواستم برای تطهیر به رودخانه نزدیک آنجا بروم. دوستان گفتند: راه قدری دور است و برای پا درد شما مشکل بوجود می‌آید. گفتم: آهسته آهسته می‌روم و رفتم تا به رودخانه رسیدم و تجدید وضو نمودم. در کنار رودخانه نشسته و به مناظر طبیعی نگاه می‌کردم که دیدم: شخصی با لباسهای نمدی چوپانی آمد و سلام کرد و گفت: آقای میرجهانی شما با اینکه اهل دعا و دوا هستی، هنوز پای خود را معالجه نکرده‌اید. گفتم: تاکنون که نشده است، گفت آیا دوست دارید من درد پاهای شما را معالجه کنم؟ گفتم: البته. پس آمد و کنار من نشست و از جیب خود چاقوی کوچکی در آورد و اسم مادرم را پرسید (یا بُرد) و سرچاقو را بر اول درد گذاشت و به سمت پایین کشید و تا پشت پا آورد، سپس فشاری داد که بسیار متألم شده گفتم: آخ. پس چاقو را برداشت وفرمود: برخیز، خوب شدی. خواستم بر حسب عادت و مثل همیشه با کمک عصا برخیزم که عصا را از دستم گرفت و به آن طرف رودخانه انداخت. دیدم پایم سالم است، برخاستم و دیگر ابداً پایم درد نداشت. به او گفتم: شما کجا هستید. فرمود: من در همین قلعه هستم و دست خود را به اطراف گردانید. گفتم: پس من کجا خدمت شما برسم؟ فرمود: تو آدرس مرا نخواهی دانست ولی من منزل شما را می‌دانم کجاست و آدرس مرا گفت و فرمود: هر وقت مقتضی باشد خود نزد تو خواهم آمد و سپس رفت. در همین موقع رفقا رسیدند و گفتند: آقا عصایتان کو؟ من گفتم: آقایی نمد پوش را دریابید... ولی هر چه تفحص و جستجو کردند اثری از او نیافتند... 📚کتاب داستان هایی از ملاقات امام زمان عج
عبدالكريم كفاش ؛ پيرمرد كفاشي بود كه وجود نازنين بقيه الله هر هفته به مغازه او مي آمدند روزي از او سوال كردند كه اگر يك هفته نيايم چه مي كني ؟ عرضه داشت : آقا قطعا دق مي كنم . آقا فرمودند : اگر غير از اين بود نمي آمدم   مرحوم سید عبدالکریم کفّاش اجاره نشین بود. روزی صاحب خانه ایشان را جواب کرد. وی بلافاصله اسباب و اثاثیه خود را از منزل بیرون آورده و در کنار کوچه ای گذارده بود و از این بابت بسیار نگران به نظر می رسید. در همان حال خدمت امام زمان – ارواحنا فداه – مشرّف می شوند. مرحوم آقا سید عبدالکریم می گوید: حضرت به من فرمودند: صابر باش. عرض کردم: چَشم! اما مصیبت اجاره نشینی مصیبتی است که شما خانواده گرفتار آن نشده اید. آقا [لبخندي زدند و] فرمودند: برای تو منزل فراهم می شود. چیزی نگذشت که برخی از اهل خیر برای او منزلی خریدند و خیال ایشان از این جهت آسوده گردید. 📚منبع:کتاب روزنه هایی از عالم غیب / نویسنده:آیت اللَّه سید محسن خرازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠حضرت امام جعفر صادق علیه السلام رو به من کرد و فرمود: ای زراره! مهدی کسی است که گروهی درباره‌ی به دنیا آمدنش تردید روا می‌دارند، برخی خواهند گفت که پدرش از دنیا رفته و جانشینی برای خود به جا نگذاشته است و گروهی بر این باور خواهند بود که او به هنگام درگذشت پدرش در شکم مادر خود بوده است و افرادی نیز خواهند گفت مهدی دو سال پیش از رحلت پدر خویش به دنیا آمده است. باید دانست که منظور خداوند حکیم از فرمان دادن به غایب شدن حضرت مهدی پس از ولادتش، این است که بدین گونه، شیعیان را بیازماید و پیروان راستین، ثابت قدم، خالص، برجسته و ممتاز او باز شناخته شوند. آنگاه من از امام ششم پرسیدم: _ اگر من تا آن روزگار بودم، بهتر است چه کاری انجام دهم؟ امام صادق علیه السلام پاسخ داد: _ این دعا را بخوان «اللهم عرفنی نفسک فانک إن لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک...» (بار خدایا! خودت را به من بشناسان که اگر خویشتن‌ را به من نشناسانی، نمی‌توانم پیام‌آورت را بازشناسم. پروردگارا! پیامبرت را به من بشناسان که اگر او را به من نشناسانی، توانایی شناخت حجت تو را نخواهم داشت. کردگارا! حجت خود را به من بشناسان. زیرا اگر حجت خویش را به من نشناسانی، دین خود را از دست خواهم داد و‌گمراه خواهم شد.» 📚برگی از کتاب امام زمان (عج)، صفحه76و 77 ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
از حضرت امام باقر(سلام الله علیه) پرسيدند: مگر همه شما قائم به حق نيستيد؟ فرمود: آری. گفتند: پس چرا تنها دوازدهمين شما به اين نام، ناميده شد؟ فرمود: آن هنگام كه جدّمان حسين(سلام الله علیه) به شهادت رسيد، فرشتگان با اشك و آه، ضجه زنان گفتند: ای اله و ای سيد ما! آيا نمی‌نگری كه با بنده برگزيده و فرزند برگزيده تو چه می‌کنند؟ خداوند به آنان چنين وحی كرد: ای فرشتگان من آرام باشيد! به عزّت و جلالم سوگند! حتماً از آن ها انتقام خواهم گرفت، هرچند مدت ها بگذرد؛ آن گاه پرده را كنار زد و امامان پس از حسين(سلام الله علیه) را به فرشتگان نماياند؛ در ميان آنان يكی ايستاده بود و نماز ميخواند، پس خداوند به فرشتگان فرمود: با اين شخص ايستاده (قائم) از آن ها انتقام می گيرم. 📚بحار الانوار ج۴۵ ص۲۲۱ امام مهدی "عجل الله تعالی فرجه الشریف" موجود موعود ص۹۶
_کجاست منجی این بغض‌های طوفانی؟//
💠ابو برده می‌گوید: در محضر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بودیم و نماز جماعت را به امامت آن حضرت خواندیم، حضرت پس از پایان نماز با عجله برخاستند و خود را به در مسجد رساندند، دست خود را بر چهار چوب آن گذاشتند و با صدای بلند فرمودند: «ای کسانی که با زبان اظهار اسلام می‌کنید، ولی ایمان در قلب شما راه نیافته، از عیبجویی و ذکر بدی مؤمنان بپرهیزید، زیرا هر کس درصدد عیب جویی مؤمنان باشد، خداوند عیوب او را دنبال کند و هر کس را خدا عیب جویی کند، او را رسوا گرداند، اگر چه (عیب او) در کنج خانه و پنهانی باشد.» 📚بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۱۴. ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
💠در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت: «دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است» عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت. بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت:«کجا؟» عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟» ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی» 📚 مجموعه شهر حکایات ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫