داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم ششم امام سجاد علیه السلام
آخرین وصیت امام سجاد و امام حسین (ع)
✅ امام باقر (ع) فرمود: هنگامیکه پدرم لحظات آخر عمر را میپیمود، مرا به سینهاش چسبانید و فرمود: (پسر جان! تو را به همان چیزی که پدرم (امام حسین علیه السلام) هنگام شهادت به آن وصیت کرد، سفارش میکنم و آن اینکه:
یا بنی اصبر علی الحق وان کان مرا
: (ای پسر جان! در راه حق، استقامت کن، گر چه تلخ باشد). (233)
نیز امام باقر (ع) فرمود: پدرم در لحظات آخر عمر، مرا به سینهاش چسبانید و فرمود: پسر جان! تو را وصیت میکنم به آنچه پدرم هنگام شهادت به آن وصیت کرد و فرمود: پدرش به آن سفارش کردهاست:
یا بنی وظلم من لایجد علیک ناصرا الا الله
: (ای پسر جان، بپرهیز از ظلم به کسی که یاوری در برابر تو جز خدا ندارد). (234)
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای قرآنی و مذهبی
در بین رویدادهای مختلفی که در عصر امام کاظم (علیهالسلام) رخ داد، سه نمونه از همگان برجستهتر است:
1️⃣ اولین مورد، تشکیل سازمان وکالت و تثبیت مرجعیت دینی فقها بود.
✅ سازمان وکالت مجموعهای از شیعیان با رهبری امام معصوم علیهالسلام بود تا در پرتو آن بتوانند ضمن تثبیت آموزههای دین، ارتباط بین شیعیان با امام را حفظ کنند؛ چرا که عصر ائمه بهویژه امام کاظم علیهالسلام عصر محدودیت فعالیتهای شیعی بود و شیعیان در خفقان شدیدی قرارداشتند. هرحرکتی که سبب میشد حکومت وقت به ارتباط بین مردم و امام کاظم (علیهالسلام) پیببرد، عواقب بدی برای آن حضرت و شیعیان درپیداشت.
جمعآوری وجوهات شرعی از دیگر وظایف مهم وکلا بود. بنابراین وظایف این سازمان به امور مالی منحصر نبود و وظایف سیاسی، دینی و ارشادی را نیز شامل میشد.
🔺 راهکار امام کاظم در تقویت رابطه مردم با امام
* عدهای معتقدند این سازمان در زمان امام صادق علیهالسلام شکل گرفت.
درباره زمان شکلگیری این سازمان دو نظر وجود دارد:
عدهای معتقدند این تشکیلات از نیمه دوم عصر امامت، یعنى از زمان امام صادق علیهالسلام شکل گرفت و عدهای آن را در عصر امامت امام کاظم میدانند که تا پایان عصر غیبت تداوم داشت. درهرصورت در زمان امام موسی بن جعفر شاهدیم وکلاى آن حضرت در نقاطی مثل کوفه، بغداد، مدینه، مصر و برخی نقاط دیگر به فعالیت مشغول بودند. امام نیز مدام این ساز و کار را تقویت میکردند.
وظایف دیگری که برای این سازمان برشمردند عبارتند از: نقش علمی و دینی، نقش ارشادی در معرفی امام معصوم (ع) پس از شهادت امام پیشین، تحویل نامههای حاوی سؤالات شرعی و درخواستهای شیعیان از امامان (ع) به محضر ایشان و نیز دریافت و تحویل پاسخ آنها به شیعیان، رفع اختلافات و منازعات شیعیان و غیره.
📚خبرگزاری تسنیم ۱ فروردین ۹۹
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای قرآنی و مذهبی
در بین رویدادهای مختلفی که در عصر امام کاظم (علیهالسلام) رخ داد، سه نمونه از همگان برجستهتر است:
اسماعیلیه مدعی قائمیت فرزند ارشد امام صادق شدند
2️⃣ دومین رویداد مربوط به جریان اسماعیلیه یا 6 امامیه بود. این جریان معتقد به امامت اسماعیل فرزند امام صادق علیهالسلام داشتند؛ چرا که قائل بودند فرزند بزرگتر صاحب امامت میشود. این درحالی بود که اسماعیل در حیات پدرش امام صادق از دنیا رفت.
امام که نسبت به فتنه پساز خود درباره واقفیه علم داشت، پساز فوت اسماعیل رفتار جالبی را پیش گرفت.
زرارة بن اعین گفت: حضرت صادق داود بن کثیر رقى و حمران بن اعین و ابا بصیر را خواست. مفضل بن عمر نیز آمد و گروهى را آورد تا سى نفر رسیدند. گفت داود صورت اسماعیل را بگشا. روپوش از روى او برداشت فرمود خوب نگاه کن مرده است یا زنده. عرض کرد آقا مرده است. به یکیک آنها نشان داد تا همه دیدند فرمود خدایا تو شاهد باش. دستور داد او را غسل دهند و کفن کنند. بعد مجدد فرمود مفضل صورتش را باز کن ببین زنده است یا مرده؟ همه نگاه کنید. گفت آقا مرده است. فرمود درست نگاه کردید و دقت کردید؟ گفتند بله؛ از این کار امام درشگفت بودند.گفت خدایا تو شاهد باش.
خلاصه اینکه امام بار دیگر این رفتار را هنگام دفن اسماعیل انجام داد و پس از دفن نیز رو به مردم کرد و فرمود: این مرده غسل داده و کفن کرده که در لحد گذاشته شده کیست؟ گفتند اسماعیل پسر شما است. فرمود خدایا شاهد باش. در این موقع دست موسى را گرفته فرمود: این رهبر واقعى است و حقیقت با اوست و بقیه ائمه و پیشوایان از نسل او خواهند بود تا خداوند زمین و ساکنان آن را در اختیار دوازدهمین پیشوا گذارد.
🔺آگاهیبخشی امام صادق از فتنه اسماعیلیه
امام صادق علیهالسلام با ناراحتی فرمود: خدایا شاهد باش بهزودى گروهى هواپرست تصمیم میگیرند نور خدا را خاموش کنند؛ (اشاره به موسى بن جعفر کرد) اما خداوند نور خود را تمام خواهد کرد گرچه کافران نخواهند. اشاره حضرت به آیه8 سوره صف بود: «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ».
دومین موردی که سبب ابطال عقیده اسماعیلیه و عدم توجیه رفتار آنها بود، احادیث متعدد نبوی بهویژه لوح جابر است که اسامی یکیک ائمه علیهمالسلام در آنها مشخص بود.
در هر صورت آنها فتنه کردند و با وجود آنکه متوجه مرگ اسماعیل شدند، گفتند او همان قائم است و بهزودی بازمیگردد.
عدهای از شیعیان هم که پذیرفتند، مدعی شدند در حکم خدا بداء و تغییر صورت گرفته و امامت به امام کاظم رسیدهاست. هرچند در ظاهر پذیرفتن امامت امام کاظم برایشان غنیمت بود، اما مبانی فکری آنها غلط است؛ بداء یعنی حکم قبلی خدا نسخ شود و حکمی دیگر جایگزین شود. همانطور که گفتیم، از ابتدا حکم خدا بر امامت امام کاظم علیهالسلام بود و پیامبر صلی الله علیه و آله و سایر عترت علیهمالسلام بارها به آن اشاره کردهبودند.
ارشد بودن فرزند در انتقال نسل امامت هم باطل است؛ چه اینکه در سلسلسه پیامبران، نبوت از نسل هارون تداوم یافت درحالیکه موسی علیهالسلام بزرگتر بود همچنان که از لحاظ جایگاه نیز بسیار فراتر از برادرش هارون بود.
📚خبرگزاری تسنیم 1 فروردین 99
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای قرآنی و مذهبی
واقفیه معتقد بر قائمیت امام هفتم شدند
3️⃣ سومین رویداد، مربوط به واقفیه یا هفتمامامیها بود. آنها بر خلاف اسماعیلیه بر امامت امام کاظم متوقف شدند.
آنان میگفتند موسیبنجعفر آخرین امام است و کسی را به امامت تعیین نکردهاست و یا حداقل ما از آن آگاه نیستیم. سران واقفیه از وکلایی بودند که راه انحراف پیش گرفتند و اموالی که از امام کاظم نزدشان ماندهبود، به امام رضا واگذار نکردند. اینها اگر متوسل به دروغ نمیشدند، باید فرزند ایشان را به امامت قبول میکردند و وجوه را تسلیم ایشان میکردند. لذا منکر فوت امام کاظم شدند و معتقد به قائمیت ایشان شدند.
هرچند برخی از آنها به دلیل شبهات فکری و عقیدتی به واقفیه گرایش یافتند که در جای خود محل بررسی است؛ آنها با استناد به روایاتی که قائم را امام کاظم علیهالسلام معرفی کردهبود، بر مهدویت ایشان تصریح کردند.
بر این اساس واقفیه میگفتند امام کاظم رجعتی خواهد داشت و در آن علیه ظلم و ستم قیام خواهد کرد. هرچند عدهای از اینها از کارشان پشیمان شدن و بازگشنتند. در مقابل آنها، شیعیانی بودند که به امامت امام رضا گرایش یافتند که قطعیه شهرت یافتند.
دستاویز دیگر آنها در عصر امام رضا علیهالسلام دیر فرزنددار شدن آن حضرت بود. این امر بهانهای در دست واقفیان شده بود، همانها که در امامت امام رضا شک داشتند، به ایشان اعتراض میکردند که چگونه دعوی امامت میکند درحالیکه جانشینی ندارد. امام علیهالسلام آنها را دعوت به صبر میکرد و میفرمود خداوند پسری به من میبخشد که میان حق و باطل جدایی اندازد. با وجود آنکه شاهد ولادت امام جواد (علیهالسلام) بودند، باز هم به عقاید خود ماندند؛ لذا امام رضا (علیهالسلام) در توصیف آنها فرمود: واقفیه خران از شیعیان هستند؛ الْوَاقِفَةُ هُمْ حَمِیرُ الشِّیعَةِ». سپس استناد به آیه فرمود: «إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا؛ نان جز مانند حیوانات نیستند، بلکه گمراهترند.»
همه اینها از جهالت یک عده شیعیانی ناشی میشد که معرفت کافی به امام نداشتند و این زنگ خطری نیز برای ما محسوب میشود. کسانی لغزیزند که سبقهای در مسائل دینی داشتند و همنشین اهلبیت (علیهمالسلام) بودند.
♦️زمانیکه امام کاظم خود را فدای شیعیان کرد
عجیب است که امام کاظم علیهالسلام در روایت قابل تأملی فرمود: خدای عز و جل بر شیعه غضب کرد، پس مرا مخیر ساخت که یا من و یا آنها فدا شویم، بهخدا من با دادن جان خودم ایشان را حفظ کردم؛ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ غَضِبَ عَلَى اَلشِّیعَةِ فَخَیَّرَنِی نَفْسِی أَوْ هُمْ فَوَقَیْتُهُمْ وَ اَللَّهِ بِنَفْسِی». یعنی شیعه به دلیل رفتارهای منفی که پیشگرفتهبود، در معرض غضب الهی قرار داشت، اما امام کاظم با گروگذاشتن جان خویش و وساطتی که بهخرج داد، از خدا برای شیعیان مهلت گرفت. هرچند اهلبیت جز خواست و رضایت خدا نمیخواهند.
📚خبرگزاری تسنیم 1 فروردین 99
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوره مائده آیه 26 سرگردانی بنیاسرائیل در بیابان:
قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ ۛ أَرْبَعِينَ سَنَةً ۛ يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ ۚ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ
خداوند (به موسی) فرمود: «این سرزمین (مقدس)، تا چهل سال بر آنها ممنوع است (و به آن نخواهند رسید)؛ پیوسته در زمین (در این بیابان)، سرگردان خواهند بود؛ و در باره (سرنوشت) این جمعیّت گنهکار، غمگین مباش!»
#امام_زمان
کانال معجزهی پیامبر در ایتا👇
https://eitaa.com/moejezeyepeyambar
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
ابوالصّلت هروی روایت کرده:
در جمعه آخر ماه شعبان خدمت حضرت رضا(علیهالسلام) رسیدم، حضرت فرمود: ای ابوالصّلت بیشتر ماه شعبان گذشت و این روز جمعه پایان آن است، پس تدارک و تلافی کن در انجام آنچه از این ماه باقی مانده و کوتاهیهایی که در گذشته این ماه کردهای و بر تو باد که بر آنچه برای تو سودمند است روی آوری و بسیار دعا و استغفار کرده و قرآن تلاوت کن و از گناهان خود بهسوی خدا توبه کن تا وقتی ماه مبارک فرا رسد، خود را برای خدا خالص کرده باشی؛
و امانت و حق کسی را برعهده خود مگذار مگر آنکه اداکنی و در دل خویش کینه کسی را وامگذار مگر آنکه بیرون کنی و گناهی را مگذار جز آنکه ترک کنی و از خدا بترس و در امور پنهان و آشکار خود، بر او توکل کن که هرکس بر خدا توکل کند، خدا او را بس است و در باقیمانده ماه این دعا را بسیار بخوان:
اللّٰهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ غَفَرْتَ لَنا فِيما مَضَىٰ مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فِيما بَقِيَ مِنْهُ.
خدایا، اگر در آنچه از ماه شعبان گذشت ما را نیامرزیدی، پس در آن مقدار که از آن باقی مانده است ما را بیامرز.
کانال بشارت در ایتا👇
https://eitaa.com/besharat_ir
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم ششم امام سجاد علیه السلام
کمال و کرامت مادر امام باقر (ع)
✅ مادر امام باقر (ع)، به نام (فاطمه) (ام عبدالله) دختر امام حسن مجتبی (ع) بود، او از نظر معنوی بهدرجهای از کمال رسیدهبود که امام صادق (ع) روزی که او یاد کرد و فرمود (او (صدیقه) (بسیار راستگو) بود و در خاندان امام حسن (ع)، بانویی مانند او دیده نشد) (کانت صدیقة، لم یدرک فی آل الحسن امرئة مثلها).
او روزی زیر دیواری شکاف خورد و صدای ریزش سختی به گوش رسید، او فرمود: (نه، به حق مصطفی، خدا به تو اجازه فرود آمدن ندهد) (لا وحق المصطفی ما اذن لک فی السقوط).
دیوار در هوا معلق ایستاد و سپس او به سلامت از آنجا گذشت، آنگاه امام صادق (ع) (به خاطر رفع خطر از او) صد دینار صدقه داد. (235)
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم ششم امام سجاد علیه السلام
محتوای صندوق، یا یکی از نشانههای امامت، امام باقر (ع)
هنگامیکه امام سجاد (ع) در بستر بیماری و رحلت قرار گرفت، زنبیل یا صندوقی را که نزدش بود، بیرون آورد، امام باقر (ع) را طلبید و آن صندوق را به او داد و فرمود: (این صندوق را به تو سپردم، آن را با خود ببر)، چهار نفر کمک کردند و هرکدام، یک طرف صندوق را گرفته و آن را به خانه امام باقر (ع) انتقال دادند.
هنگامی که امام سجاد (ع) از دنیا رفت، برادران امام باقر (ع) نزد آن حضرت آمده و گفتند: (آنچه در میان صندوق بود، مال همه برادران است، بنابراین بهره و نصیب ما را بده).
امام باقر: سوگند به خدا، شما هیچگونه بهره ای در آن صندوق، ندارید، اگر بهره ای میداشتید، پدرم حق شما را میداد و همه آن را به من نمیسپرد، در آن صندوق سلاح رسول خدا (ص) (که نشانه صدق امامت است) وجود داشت. (236)
در روایت دیگر آمده: امام سجاد (ع) هنگام شهادت، به فرزندانش که در کنار بسترش بودند، متوجه شد و سپس در میان آنها به امام باقر (ع) توجه خاص نمود و فرمود: (ای محمد! این صندوق را به خانه خود ببر).
روایتکننده گوید: (در آن صندوق، درهم و دینار نبود بلکه آن صندوق، پر از علم و دانش بود) (237)
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم ششم امام سجاد علیه السلام
پیام پیامبر، توسط جابر به امام باقر (ع)
ابوبکر شیبانی میگوید: در محضر امام سجاد (ع) با جمعی نشستهبودیم، فرزندان آن حضرت نیز حاضر بودند، ناگاه جابر بن عبدالله انصاری (یار راستین پیامبر اکرم) وارد مجلس شد و سلام کرد و سپس متوجه حضرت باقر (ع) (که در آن هنگام کودک بود) شد و به عرض کرد: (همانا پیامبر (ص) به من خبر داد، که من مردی از اهلبیت او را که نامش محمد پسر علی بن الحسین (ع) و کنیهاش (ابوجعفر) است، درک میکنم، آنگاه به من فرمود: سلام مرا به او برسان).
جابر ابلاغ سلام کرد و رفت.
در اینهنگام حضرت باقر (ع) نزد پدر آمد و با برادرانش نشست و پس از ادای نماز مغرب، امام سجاد (ع) به فرزندش محمد باقر (ع) فرمود: (جابر به تو چه گفت؟).
حضرت باقر (ع) پاسخ داد: جابر گفت؛ رسول خدا (ص) فرمود: تو مردی از اهلبیت مرا که نامش (محمد) و کنیهاش (ابوجعفر) است ملاقات میکنی، سلام مرا به او برسان.
امام سجاد (ع): پسر جانم، این خبر بیانگر امتیاز و خصوصیتی است که پیامبر (ص) در میان خاندانش تنها به تو عطا کرده است، هنیئا لک: (این مقام بر تو گوارا باد)، ولی این جریان را به برادرانت نگو تا مبادا درباره تو مکر کنند، چنانکه برادران یوسف، به یوسف مکر کردند. (238)
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای قرآنی و مذهبی
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم ششم امام سجاد علیه السلام
ابلاغ سلام پیامبر (ص) به امام باقر (ع)، توسط جابر
✅ امام صادق (ص) فرمود: جابر بن عبدالله انصاری، آخرین نفر از اصحاب رسول خدا (ص) بود که هنوز زنده بود، او پیوند گرم و تنگاتنگ با ما خاندان رسالت داشت، او در مسجد مینشست و عمامه سیاهی بهدور سر خود میبست و فریاد میزد:
یا باقر العلم، یا باقر العلم (ای شکافنده و تشریحکننده علم و دانش)، منظور او امام باقر (ع) و معرفی او بود.
✳️ مردم مدینه میگفتند: جابر هذیان میگوید، او میگفت؛ سوگند به خدا هذیان نمیگویم، بلکه من از پیامبر (ص) شنیدم میفرمود: (تو به مردی از خاندان من میرسی که همنام من است و چهرهاش مانند چهره من میباشد، علم را میشکافد و توضیح میدهد این است، راز آنچه را که میگویم.)
روزی جابر در یکیاز کوچههای مدینه، که در آن مکتب خانهای بود عبور میکرد، امام باقر (ع) که در آن وقت کودک بود، در آنجا بود هنگامیکه چشم جابر به او افتاد: گفت: (ای پسر! پیش بیا).
او پیش آمد، جابر گفت: برگرد، او برگشت، جابر گفت: شمائل رسول الله والدی نفسی بیده: سوگند به خدائی که جانم در دست او است، سیمای این پسر، همانند سیمای رسول خدا (ص) است، آنگاه گفت: ای پسر! نامت چیست؟
امام باقر (ع) فرمود: نامم علی بن الحسین (ع) است.
جابر به پیش آمد و سر آن حضرت را میبوسید و میفرمود: (پدر و مادرم به فدایت، پدرت رسول خدا (ص) به تو سلام میرسانید و میفرمود: (که سیمای او همانند سیمای من است).
امام باقر (ع) هراسان نزد پدرش امام سجاد (ع) آمد و ماجرای ملاقات جابر و گفتار او را به پدر گزارش داد.
امام سجاد (ع) فرمود: (پسر جانم بهراستی، جابر چنین گفت؟).
او گفت: آری.
امام سجاد (ع) فرمود: پسرجان در خانه بنشین (تا از خطر دشمن محفوظ بمانی، زیرا جابر، امر تو را فاش ساخت.)
❇️ جابر در هر صبح و شام نزد امام باقر (ع) میرفت، مردم مدینه میگفتند: (عجیب است کار جابر که هر روز به دیدار این کودک م رود، درصورتیکه او آخرین نفر از اصحاب رسول خدا (ص) است که باقی ماندهاست).
از این جریان، چندان نگذشت: که امام سجاد (ع) به شهادت رسید، آنگاه امام باقر (ع) به احترام همنشینی جابر با پیامبر (ص)، نزد جابر میرفت و برای مردم مدینه حدیث میگفت.
مردم مدینه میگفتند: ما جسورتر از این شخص را ندیدهایم (که در سنین نوجوانی حدیث میگوید با اینکه سالخوردگان وجود دارند).
امام باقر (ع) از گفتار پیامبر (ص)، مطالبی را برای مردم بیان میکرد.
آنها میگفتند: ما دروغگوتر از این مرد را ندیدهایم، از پیامبری برای ما حدیث میگوید که او را ندیدهاست.
امام باقر (ع) وقتی که دید آنها چنین میگویند، اینبار حدیث پیامبر (ص) را از زبان جابر نقل میکرد، آنگاه آنها تصدیقش میکردند، با اینکه جابر به محضر آن حضرت میآمد و از او دانش میآموخت. (239)
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم ششم امام سجاد علیه السلام
معجزهای از امام باقر (ع)
✅ ابوبصیر (که از شاگردان برجسته امام باقر (ع) بود و هر دو چشمش نابینا شدهبود) به حضور امام باقر (ع) آمد و چنین گفت:
آیا شما وارث پیامبر (ع) هستید؟
امام باقر: آری.
ابوبصیر: آیا پیغمبر اسلام وارث پیامبران پیشین بود و هرچه آنها میدانستند، میدانست؟
امام باقر (ع): آری.
ابوبصیر: روی این اساس، آیا شما میتوانید (مانند پیامبران) مرده را زنده کنید و کور مادرزاد را بینا نمائید و مبتلا به بیماری پیسی را درمان نمائید؟
امام باقر: آری میتوانیم به اذن خدا.
آنگاه امام باقر به ابوبصیر فرمود: (جلو بیا).
ابوبصیر میگوید: نزدیک رفتم، امام باقر (ع) دست بر چهره و دیدهام مالید، هماندم خورشید و آسمان و زمین و خانهها و هرچه در شهر بود همه را دیدم، آنگاه به من فرمود: (میخواهی اینگونه باشی و در روز قیامت در سود و زیان با مردم شریک گردی؟، یا آنکه به حال اول برگردی و بدون بازداشت به بهشت روی؟).
گفتم: میخواهم، همانگونه که بودم برگردم.
امام باقر (ع) بار دیگر دست به چشم او کشید و چشمان او به حال اول برگشتند.
ابوبصیر، این جریان را برای (ابن ابی عمیر) (یکی از شاگردان ممتاز امام) نقل کرد، ابن ابی عمیر گفت: (من گواهی میدهم که این حادثه حق و راست است، چنانکه روز، حق و راست است). (240)
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم ششم امام سجاد علیه السلام
دو پرنده قمری در حضور امام باقر (ع) و قضاوت آن حضرت
✅ محمد بن مسلم میگوید: روزی در محضر امام باقر (ع) بودم، ناگاه یک جفت پرنده قمری (241) آمدند و روی دیوار خانه امام باقر (ع) نشستند، طبق معمول خود سروصدا میکردند و امام باقر (ع) ساعتی به آنه پاسخ داد، سپس آنها روی دیوار دیگر پریدند، قمری نر مدتی بر سر قمری ماده فریاد میکشید و سپس با هم پریدند و رفتند، از امام باقر (ع) پرسیدم:
(ماجرای این دو پرنده چه بود؟).
✳️ امام باقر: ای پسر مسلم! هر پرنده و جاندار و چارپائی را که خدا آفرید، از همه کس، نسبت به ما شنواتر و فرمانبردارتر است، این دو قمری که یکی نر بود و دیگری ماده، قمری نر به قمری ماده بدگمان شدهبود، قمری ماده سوگند یاد میکرد که دامنش پاک است و گفته بود آیا به قضاوت امام باقر (ع) راضی هستی، قمری نر پیشنهاد قمری ماده را پذیرفتهبود با هم نزد من برای داوری آمدهبودند (آنها به اینجا آمدند و شکایت خود را مطرح کردند) و من به قمری نر گفتم: (تو نسبت به ماده خود ظلم کردهای).
قمری نر، داوری مرا پذیرفت و قمری ماده را (در پاکدامنیاش) تصدیق کرد. (242)
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/wCJG1
روز جمهوری اسلامی
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/Xxhfi
مستند روز جمهوری اسلامی
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ داستان شنیدنی ✨
توجه و عنایت
امام زمان عجلالله تعالی فرجه به ما❤️
🎤 حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
#امام_زمان