داستانهای قرآنی و مذهبی
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع)
پاسخ علی (ع) به سؤالات یهودی و مسلمان شدن او
✔️ آغاز خلافت عمر بن خطاب بود، جوانی یهودی که خوشسیما و خوشلباس بود و از نوادگان هارون (وصی موسی علیه السلام) بهشمارمیآمد، به حضور عمر آمد و گفت: (آیا تو هستی داناترین این امت به کتابشان و به امر پیامبرشان؟).
عمر، سرش را پائین انداخت.
یهودی: با تو هستم آیا داناترین شخص این امت، به کتاب و نبوت پیامبرشان تو هستی؟
عمر: برای چه این سؤال را میکنی؟
یهودی: نزد تو آمدهام تا دین اصلی را بجویم، زیرا در دین خود، به شک افتادهام.
عمر: دونک هذا الشاب: (نزد این جوان برو).
یهودی: این جوان کیست؟
💚 عمر: او علی بن ابیطالب، پسر عموی رسول خدا (ص) است و پدر حسن و حسین (ع) دو فرزند رسول خدا (ص) می باشد، او شوهر فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) است.
یهودی به علی (ع) رو کرد و گفت: تو این گونه هستی؟
علی: آری.
یهودی: من میخواهم از تو سه سؤال و یک سؤال بپرسم.
😊امام علی (ع) لبخندی صوری زد و فرمود: چرا نگفتی هفت سؤال؟
یهودی: برای اینکه نخست سه سؤال میکنم، اگر پاسخ دادی بقیه را بعد میپرسم و گرنه میدانم که در میان شما دانشمندی وجود ندارد.
علی: من از تو میپرسم تو را به حق خدائی که میپرستی اگر جواب سؤالهای تو را دادم، دینت را رها میکنی و به دین من گرویده میشوی؟
یهودی: من به اینجا نیامدهام مگر برای همین!
علی: اینک بپرس.
یهودی: 1- به من بگو نخستین قطره خونی که به زمین چکید، چه خونی بود؟
2- و نخستین چشمهای که در درون زمین جاری شد، کدام چشمه بود؟
3- نخستین چیزی که در روی زمین جنبید چه بود؟
علی (ع) به هر سه سؤال او پاسخ داد.
یهودی، سه سؤال دیگر خود را نیز چنین مطرح کرد:
1- محمد (ص) در کدام بهشت است؟
2- افرادی که در بهشت، همنشین محمد (ص) هستند کیانند؟
علی: ای هارونی! محمد (ص) دارای دوازده امام عادل است، که هرکس آنها را ترک کند، زیانی به آنها نرسد و آنها از مخالفت مخالفان نمی هراسند و در امر دین از کوههای استوار روی زمین محکمترند.
و سکونت محمد (ص) در بهشت خودش میباشد و همنشینان او در بهشت، همین دوازده امام عادل میباشند.
یهودی: راست گفتی، سوگند به خدائی که جز او کسی شایسته پرستش نیست، من این مطالب را در کتابهای پدرم (جدم) هارون (وصی موسی) دیدهام که با دست خود نوشته، که عمویم موسی (ع) آن را دیکته کردهاست.
آنگاه یهودی پرسید: آن سؤال دیگرم که یک سؤال است این است که بگو: جانشین محمد (ص) چند سال بعد از او زندگی میکند؟
علی: سی سال زندگی میکند … سپس ضربتی به اینجا (فرق سرش) میرسد و این ریشش از خون همانجا، رنگین میگردد.
در این هنگام آن یهودی، فریاد کشید و کمربند مخصوصش را (که شعار یهودیان است و به کمر میبندند) برید و به کنار انداخت و گفت:
(گواهی دهم که معبودی جز خدای یکتا و بیهمتا نیست و گواهی دهم که محمد (ص) بنده و رسول او است و تو وصی او میباشی، سزاوار است که تو برتری یابی و کسی بر تو برتری نگیرد و تو را بزرگ بشمرند ضعیف نشمرند).
آنگاه حضرت علی (ع) آن یهودی تازه مسلمان را به خانه خود برد و اصول و احکام دین اسلام به او آموخت. (199)
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
🌺🍃آیات مشهور سوره معارج در جزء بیست و نهم قرآن کریم:
سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِّلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ (آیه ۱ـ۲)
ترجمه: درخواستكنندهاى عذابى را كه واقعشدنى است درخواست كرد، [عذابى كه] ويژه كافران است، [و] آن را بازدارندهاى نيست.
بنابر تفسیر مجمع البیان و برخی از منابع اهل سنت، این آیات درباره واقعه غدیر نازل شده است؛ درباره شأن نزول این آیات آمده است: پس از آنکه پیامبر(ص) مسئله ولایت امام علی(ع) را به مردم اعلان کرد، شخصی به نام نعمان بن حارث فهری نزد ایشان آمد و با حالت اعتراض به پیامبر گفت: ما را به توحید و قبول رسالتت و انجام جهاد و حج و روزه و نماز و زکات امر کردی. ما هم قبول کردیم. اما به این مقدار راضی نشدی تا اینکه این جوان را منصوب کردی و او را ولی ما قرار دادی. آیا این اعلام ولایت از ناحیه خودت بوده، یا از سوی خدا؟ وقتی حضرت به او فرمود که از ناحیه خداوند است، با حالت انکار از خداوند خواست که اگر این حکم از جانب اوست، سنگی از آسمان بر سرش فرود آید. در این هنگام سنگی از آسمان بر سرش فرود آمد و او را درجا کشت و این آیه نازل شد.
📚ویکیشیعه
کانال معجزهی پیامبر در ایتا👇
https://eitaa.com/moejezeyepeyambar
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
کانال بشارت در ایتا👇
https://eitaa.com/besharat_ir
هدایت شده از داستانهای قرآنی و مذهبی
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع)
برترین انسانها در روز قیامت، از زبان علی (ع)
✅ اصبغ بن نباته میگوید: امام علی (ع) را در بصره، پس از فتح بصره (در جریان جنگ جمل) دیدم، سوار بر استر بود، به مردم رو کرد و فرمود: (آیا به شما خبر ندهم که بهترین انسانها در قیامت کیستند؟).
ابوایوب انصاری برخاست و گفت: (چرا ای امیرمؤمنان؟ به ما خبر بده، زیرا تو (در محضر پیامبر (ص) و هنگام دریافت وحی) حاضر بودی و ما غایب بودیم).
امام علی: (بهترین مخلوق در قیامت (هفت نفر) از فرزندان عبدالمطلب هستند که هیچکس فضیلت و برتری آنها را انکار نمیکند مگر کافر و منکر.
عمار یاسر: ای امیر مؤمنان! نام آنها را ذکر کن، تا آنها را بشناسیم.
امام علی: 1- بهترین مخلوقات در قیامت، پیامبرانند و بهترین آنها محمد (ص) است.
2- بهترین شخص در هر امتی، بعد پیامبرشان، وصی او است، تا آنکه پیامبری بعد از او آید (که او از وصی پیامبر قبل برتری دارد) و همانا بهترین اوصیاء وصی محمد (ص) (یعنی علی علیه السلام) است.
3-. بهترین مخلوقات بعد از اوصیاء شهیدان هستند و بهترین شهیدان، حمزه و جعفر (علیهما السلام) میباشند، جعفر (ع) دو بال تر و تازه دارد که با آن دو بال در بهشت پرواز میکند و به هیچکس از این امت جز او دو بال عطا نشدهاست، خدا آن را به احترام محمد (ص) و تجلیل از مقام آن حضرت، عطا نمودهاست.
و دیگر دو نوه پیامبر (ص)، حسن و حسین و دیگر مهدی (عج) است، خداوند هرکه از ما خانواده بخواهد، او را مهدی قرار میدهد (205)
هدایت شده از داستانهای قرآنی و مذهبی
آنگاه امام علی (ع) (برای تأیید سخنش) این دو آیه را تلاوت فرمود:
و من یطع الله والرسول فاولئک مع الدین انعم الله علیهم من النبیین والصدیقین والشهداء والصالحین وحسن اولئک رفیقا ذلک الفصل من الله وکفی بالله علیما
: (و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند (در روز رستاخیز) همنشین کسانی خواهد بد که خدا نعمت خود را بر آنها تمام کرده، از پیامبران و صدیقان و شهداء و صالحان و آنها رفیقهای خوبی هستند.
این موهبتی است از ناحیه خدا و کافی است که او (از حال بندگان و نیات و اعمال آنها) آگاه است) (نساء - 69 -70) (206)
هدایت شده از داستانهای قرآنی و مذهبی
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع)
پیوستن خداش به علی (ع) و شهادت او
خداش: به سوی امیرمؤمنان علی (ع) حرکت کرد و به محضرش رسید و طبق برنامه پیش گفته: آیه سخره را آهسته میخواند.
امام علی (ع) تا او را دید خندید و فرمود: (ای برادر عبد قیس بیا نزدیک).
خداش: جا وسیع است، آمدهام پیامی به شما برسانم.
امام علی: بفرمائید چیزی بخورید و بیاشامید و لباسها را بکنید و روغنی بمالید و (پس از رفع خستگی) پیام خود را برسانید.
خداش: نیازی به آنچه گفتی ندارم.
امام علی: میخواهی با تو در جای خلوت بنشینم، تا اگر رازی داری به من بگوئی.
خداش: رازی ندارم، هر رازی برای من آشکار است.
امام علی: ای خداش تو را به خدائی که از خودت به تو نزدیکتر است و بین تو دلت، مانع میشود، همان خدائی که به خیانت چشمها و راز سینهها آگاه است، آنچه را من (از خوردن و نوشیدن و روغن مالیدن و خلوت کردن) به تو پیشنهاد کردم، آیا زبیر به تو سفارش نکرد که از این امور دوری کنی؟
خداش: خدا گواه است، همینطور است که میفرمایی.
امام علی: پس از آنکه آنچه از تو خواستم (و تو را به خدا سوگند دادم) اگر کتمان میکردی، به هلاکت میرسیدی.
ای خداش: آیا زبیر به تو سخنی نیاموخت که وقتی نزد من میآیی آن سخن را بخوانی؟
خداش: آری به من سخنی آموخت.
امام علی: آیا آن سخن، آیه سخره بود؟
خداش: آری.
امام علی: آن آیه را بخوان.
خداش: آن آیه را خواند.
امام علی (ع) مکرر به خداش فرمود: آیه را بخوان، او آیه را میخواند، علی (ع) غلطهای او را تصحیح میکرد و او تا هفتاد بار آن آیه را خواند.
خداش پیش خود میگفت: عجبا! چرا امیرمؤمنان (ع) دستور تکرار این آیه را میدهد.
آنگاه امام (ع) به خداش فرمود: (آیا احساس میکنی که دلت آرامش یافتهاست؟).
خداش: آری، سوگند به خدایی که جانم در دست او است (با خواندن مکرر آیه سخره) دلم آرامش یافت.
امام علی: اکنون بگو آن دو نفر چه پیامی را توسط تو برای من فرستادهاند؟
خداش پیام آنها را (قبلا ذکر شد) به امام علی (ع) ابلاغ کرد.
امام علی (ع) پاسخ همه فرازهای پیام آنها را داد و به خداش فرمود: پاسخ مرا به آنها ابلاغ کن (که خلاصه پاسخ امام علی (ع) به آنها چنین بود: ).
به آنها بگو: گفتار خود شما برای استدلال بر محکومیت شما کفایت می کند، خداوند گروه ستمگران را هدایت نمیکند.
اینکه: شما میپندارید برادر دینی و پسر عموی نسبی من هستید، در مورد خویشاوندی نسبی، آن را انکار نمیکنم (که در چندمین جد اعلا، به هم میرسیم) اگر چه نسبت (جاهلیت) با آمدن پیوند (و ملاک) اسلام قطع شد (زیرا آن پیوندی را که اسلام پذیرفت، آن را باید ملاک قرار داد)
و در مورد برادر دینی بودن شما، اگر راست می گوئید، شما با کارهای خود با قرآن کتاب خدا مخالفت نمودید و شیوه برادری دینی را از بین بردید و از تحت فرمان من خارج شدید و اگر در ادعای برادری، راستگو نیستید، پس دروغگو و بهتانزننده میباشید.
و در مورد مخالفت شما با مردم به خاطر من، از هنگام رحلت پیامبر (ص)، اگر شما از روی حق با آنها مخالفت نمودید (و با من بیعت کردید)، ولی بعدا با مخالفت با من، آن حق را دگرگون کرده و باطل نمودید و اگر از روی باطل با مردم مخالفت کردید، پس گناه آن باطل و گناه جدید مخالفت با من، بر گردن شما است، به علاوه انگیزه مخالفت شما با مردم (برای من نبود، بلکه) به خاطر طمع به دنیا بود (چنانکه آشکار شد.)
و در مورد اینکه: میگوئید: امید شما را قطع کردم و چنین معتقدید، خدا را شکر که عیب دینی بر من نگرفتید (زیرا قطع کردن امید آلودگان، جرم دینی نیست).
و اما انگیزه دوری من از شما، آن چیزی است (یعنی آن باطن ناپاکی است) که موجب سرپیچی شما از حق و بیعت شکنی شما شد و افسار بیعت را مانند چارپائی که افسارش را پاره می کند، پاره کردید و از گردنتان بیرون آوردید، پروردگار من، تنها خدای یکتا و بی همتا است و من چیزی را شریک او قرار نمی دهم و به آنها بگو: نگوئید سود فلانی کمتر است و دفاعش، سستتر میباشد، که اگر چنین بگوئید سزاوار نام شرک و نفاق خواهید شد.
اما اینکه: مرا از شجاعترین قهرمانان عرب خواندید و از این رو نفرین مرا مناسب شجاعت من ندانستید، بدانید که هر مقامی مناسب کاری است، شجاعت من در آنجا است که شما سخت در تنگنای دشمن قرار گیرید و خداوند دل توانمند به من بدهد و به دفاع برخیزم و در مورد نفرین من نباید بی تابی کنید، چرا که نباید نفرین من کسی را که به پندار شما، جادوگر از خاندان جادوگر است، بترساند.
آنگاه علی (ع) آنها را چنین نفرین کرد: ادامه👇
هدایت شده از داستانهای قرآنی و مذهبی
خدایا! اگر طلحه و زبیر بر من ستم کرده اند و نسبت ناروای (جادوگری و دست داشتن در قتل عثمان و … ) به من دادند و آنچه را که از رسول خدا (ص) در شأن من دیدند و شنیدند، ولی کتمان نمودند و با تو و پیامبرت مخالفت کردند، زبیر را با بدترین وضعی بکش و خونش را در گمراهیش بریز و طلحه را خوار گردان و در آخرت آنها را با سخت ترین مجازات کیفر فرما) (196)
ای خداش! آمین بگو.
خداش (که سخت تحت تأثیر بیان امام قرار گرفته بود، با صدق دل) گفت:
آمین: (خدایا مستجاب کن).
سپس خداش، خود را پیش خود سرزنش میکرد خطاب به خود می گفت: (به خدا من هرگز صاحب ریشی را ندیدم که خطایش از تو روشنتر باشد که پیام رسان پیامی باشد که قسمتی از آن قسمت دیگرش را نقض می کند و خداوند جای درستی برای آن نگذاشته است، من به سوی خدا میروم و از آن دو نفر (طلحه و زبیر) بیزاری میجویم).
امام علی: ای خداش نزد آن دو نفر برو و گفتار مرا به آنها ابلاغ کن.
خداش: نه به خدا، نمیروم، مگر اینکه از خدا بخواهی و دعا کنی که مرا بی درنگ به سوی تو باز گرداند و مرا در مسیر خشنودی خودش در مورد تو موفق کند.
امام علی (ع) برای خداش همین دعا را کرد، خداش نزد طلحه و زبیر رفت و پیام امام علی (ع) را به آنه ابلاغ کرد و سپس با شتاب (مخفیانه) به حضور علی (ع) بازگشت و به صف امام علی (ع) ملحق شد و در جنگ جمل، جزء یاران او گردید و در رکاب آن حضرت به شهادت رسید، رحمت خدا بر او باد. (197)
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
هدایت شده از داستانهای قرآنی و مذهبی
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع)
مسلمان شدن یهودی، بهدست علی (ع)
✅ عصر خلافت امام علی (ع) بود، آن حضرت در یکی از سفرها، از فاصله دور به طرف کوفه میآمد، یکی از یهودیان (یا مسجد) نیز در همان راه حرکت می کرد و به سوی اطراف کوفه می رفت، آن کافر به علی (ع) رسید (ولی علی (ع) را نمیشناخت) و باهم به سفر خود ادامه دادند، تا بر سر دوراهی رسیدند که یکی راه کوفه بود و دیگری راه اطراف کوفه بود.
⭕️ یهود دید که علی (ع) به راه کوفه نرفت، بلکه در همان راه که خودش حرکت میکرد، حرکت کرد، یهودی از علی (ع) پرسید: مگر نگفتی که من عازم کوفه هستم؟
امام علی: آری گفتم.
یهودی: (پس چرا به راه کوفه نرفتی و در این راه با من میآئی، با اینکه راه کوفه را میدانی؟).
🌹 امام علی: این، برای نیکو پایان دادن به رفاقت است، چرا که هر انسان رفیق راهش را، هنگام جدائی، تا چند قدم، بدرقه میکند، که پیامبر ما این گونه به ما دستور دادهاست.
یهودی: بهراستی پیامبر شما، اینگونه دستور دادهاست؟
امام علی: آری.
یهودی: پس مسلما هرکس از پیامبر شما پیروی کرده، بهخاطر این کارهای بزرگوارانه و این خصلت نیکو بوده که از او دیدهاست.
💗 (در همین هنگام که نور درخشان اسلام بر قلب یهودی تابیده بود، گفت: ) (من تو را گواه میگیرم که بر دین تو هستم و دین تو را پذیرفتم)، یهودی همراه امام علی (ع) به سوی کوفه آمد، در کوفه آن حضرت را شناخت که خلیفه مسلمانان و امیرمؤمنان است، اسلام را پذیرفت و رسما مسلمان شد. (193)
https://eitaa.com/besharat_ir
هدایت شده از داستانهای قرآنی و مذهبی
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع)
پیام فریبکارانه دشمن به علی (ع)
(یکیاز جنگهائی که در آغاز خلافت امام علی (ع) در سال 36 ه.ق رخ داد، جنگ جمل بود که در بصره واقع شد، آتش افروزان این جنگ، طلحه و زبیر بودند که بیعت خود با علی (ع) را شکستند و زیر پرچم عایشه، جنگ خانمان سوزی در بصره، بین مسلمانان، بر پا نمودند، جنگی که موجب شهادت پنج هزار نفر از یاران علی (ع) و هلاکت سیزده هزار نفر از لشکر عایشه، گردید (194) و خود طلحه و زبیر نیز با کمال خواری و گمراهی در همین ماجرا، به خاک هلاکت افتادند، اکنون در اینجا به پیامی که طلحه و زبیر، قبلاز جنگ برای علی (ع) توسط شخصی به نام (خداش) دادند و پاسخ علی (ع) و پیوستن خداش به علی (ع) و شهادت او، توجه کنید: )
🌀قبلاز جنگ جمل، طلحه و زبیر، یکی از یاران خود به (خداش) (بر وزن کتاب) را برای ابلاغ پیامشان به علی (ع)، نزد آن حضرت فرستادند، آنها به خداش گفتند:
(ما تو را نزد مردی میفرستیم که خود و خاندانش را از سالها قبل، به جادوگری و غیبگویی میشناسیم و تو ای خداش در میان اطرافیان ما، آنچنان مورد اطمینان هستی که اعتمادت از خودمان بیشتر است در این جهت که سخن علی (ع) تو را نفریبد، بلکه با او ستیز کنی تا حق را بر او آشکار سازی، خوب توجه کن که ادعای علی (ع) بیشتر از ادعای همه است، مبادا ادعای او تو را تحت تأثیر قرار دهد و مغلوب سازد، نیز بدان که یکی از راههای فریب دادن از ناحیه علی (ع) این است که با آوردن خوردنی و نوشیدنی و عسل و روغن و خلوت کردن با مردم، آنها را میفریبد، نبادا از غذای او بخوری، به عسل و روغنش دست نزن وبا او خلوت منشین و از همه این امور دوری کن و به یاری خدا به سوی او برو، هنگامیکه او را دیدی آیه سخره (195) را بخوان و از نیرنگ او و نیرنگ شیطان به خدا پناه ببر، وقتی به حضورش رفتی، با تمام توجه به او نگاه نکن و با او انس نگیر، آنگاه این مطالب را از جانب ما به او ابداع کن:
1️⃣دو برادر دینی و دو پسر عموی نسبی، تو را سوگند میدهند که قطع رحم نکنی.
2️⃣ به تو میگویند: آیا نمیدانی که ما از روزی که خداوند روح محمد (ص) را قبض کرد، اکنون که تو زمام امور رهبری را بهدست گرفتهای و به کمترین مقامی رسیدهای، احترام ما را ضایع نمودی و امیدمان را بریدی.
3️⃣ با وجود دوری ما از تو وسعت شهرهای نزد تو، کردار و قدرت ما را نسبت به خود نادیده گرفتی (با اینکه شهرهای وسیعی در نزدیک داری، ما را از حکومت در شهرهای دور مانند کوفه و بصره بازمیداری).
4️⃣ این را بدان، آن کسی که (مانند عمار و یاسر و … ) تو را از ما و همسوئی با ما منصرف میکند، سودش برای تو از ما کمتر است و دفاعش از تو نسبت به دفاع ما، سستتر میباشد.
صبح روشن برای دو چشم بینا، آشکار شد (و موضوع چون خورشید، روشن است).
5️⃣ به ما خبر رسیده که تو به ما بیاحترامی کردهای و ما را نفرین نمودهای، چهچیز تو را بر این کار وا داشت، با اینکه ما تو را از شجاعترین قهرمانان عرب میدانستیم (نفرین کار آدم شجاع نیست) تو نفرین بر ما را، کار معمولی خود قراردادهای و میپنداری نفرین تو ما را شکست میدهد.
https://eitaa.com/besharat_ir ادامه در دو پیام 👇بعد
هدایت شده از داستانهای قرآنی و مذهبی
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع)
رئیس جنیان در خدمت امام علی (ع)
✅ عصر خلافت امیرمؤمنان علی (ع) بود، آن حضرت در مسجد اعظم کوفه بالای منبر سخن میگفت و جمعیت بسیاری پای منبر او، سخنانش را گوش میکردند، ناگهان دیدهشد، اژدهائی از طرف یکی از درهای مسجد، وارد مسجد شد، مردم به جلو رفتند و خواستند او را بکشند، امیرمؤمنان (ع) شخصی را به سوی آنها فرستاد که به آنها بگوید دست نگهدارند و او را نکشند.
آن اژدها سینهکشان حرکت کرد تا پای منبر آمد و برخاست و روی دمش ایستاد و به امیرمؤمنان (ع) سلام کرد، حضرت اشاره کرد: بنشین، تا خطبه تمام گردد، پس از پایان خطبه، علی (ع) به آن اژدها توجه کرد و فرمود:
(تو کیستی؟).
او گفت: (من عمروبن عثمان) نماینده شما در میان جنیان هستم، پدرم از دنیا رفت و به من سفارش کرد تا به خدمت شما برسم و دستور شما را بهدست آورم، اینک نزد شما برای گرفتن دستور آمدهام، تا چه دستور فرمائی؟
امام علی: (تو را به تقوا و پرهیزکاری دعوت میکنم و سفارش میکنم که بازگردی و در میان جنیان، بهجای پدرت باشی و تو را به عنوان نماینده خودم در میان آنها منصوب کردم).
(عمرو) رفت و طبق وظیفه خود، بین جنیان حکومت کرد.
جابر جعفی میگوید: ماجرای فوق را امام باقر (ع) نقل کرد، من به آن حضرت عرض کردم: (آیا (عمرو) (نامبرده) نزد شما نیز میآید و آمدن او به خدمت شما واجب است؟).
امام باقر (ع) فرمود: آری. (192)
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm