eitaa logo
دانلود
وقتی که امام حسن و امام حسین کودک بودند مردی آنان را دید سپس هر دو بزرگوار را بر روی شانه های خود سوار کرد و خدمت پیامبر آمد و عرض کرد:« یا رسول خدا من گناهی کرده ام که از آن شرمسارم، اکنون به خدا و این دو فرزند تو پناه آوردم.» پیامبر از کار آن مرد آن قدر خنده اش گرفت که دست بر دهان مبارکش گذاشت و فرمود: «برو که آزادی و به امام حسین و به امام حسن فرمود: «شفاعت شما را در حق او قبول کردم. منبع: مناقب، ج3، ص40 📚پایگاه اطلاع‌رسانی مؤسسه بهشت دختران آسمانی داستان‌های قرآنی و مذهبی http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
رسول خدا در مسجد حضور داشت و حسن و حسین روی پای خود نشانده بود و نوازش می ‌کرد. در این هنگام ابوذر وارد مسجد شد، خدمت پیامبر رسید و سلام کرد. سپس در کنار آن حضرت نشست. آن گاه پیامبر اسلام فرمود: « هرکس حسن و حسین و ذرّیّه ایشان را دوست داشته باشد. شعله های جهنم به صورتش نمی‌ رسد.» منبع: کامل الزیارت ، ص۵۱ ، ب۱۴ ،ح۴ 📚پایگاه اطلاع‌رسانی مؤسسه بهشت دختران آسمانی داستان‌های قرآنی و مذهبی http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
امام حسین(ع) در دوران حکومت امیرالمؤمنین علی(ع) ✔️✔️ نقل شده علی(ع) هنگامی که به عنوان خلیفه جلوس کرد و مردم جهت بیعت با او در مسجد اجتماع کردند، عمامه پیامبر(ص) بر سر و ردای پیامبر(ص) بر دوش و کفش پیامبر(ص) به پا و شمشیر پیامبر(ص) بر دوش، به مسجد آمد. از منبر، بالا رفت و استوار بر آن نشست. سپس از فرزندانش حسن(ع) و حسین(ع) خواست تا به منبر بروند و به ایراد سخن بپردازند. ⭕️پس از سخنرانی کوتاه امام حسن(ع)، امام حسین(ع) از منبر، بالارفت و پس از حمد و ثنای الهی و درود فرستادن بر پیامبر(ص)، فرمود: "ای مردم! از جدّم رسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرمود: «علی(ع)، شهر هدایت است، پس هر کس به آن در آید، نجات می‌یابد و هر کس جا بماند، هلاک می‌شود." سپس از منبر پایین آمد و مورد استقبال گرم پدر قرار گرفت؛ علی(ع) به سوی او رفت و او را به سینه‌اش چسباند و وی را بوسید. شیخ صدوق؛ التوحید، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، 1398ق، صص307-308؛ دیلمی، حسن بن ابی‌الحسن؛ ارشاد القلوب، قم، شریف رضی، 1412، ج2، ص376 و شیخ صدوق؛ الامالی، کتابخانه اسلامیه، 1362ش، صص344-345. 📚 پژوهه داستان‌های قرآنی و مذهبی ایتا http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca تلگرام @Dastanqm
✔️✔️ روزى یك اعرابى نزد آمد و عرض كرد: اى فرزند رسول خداصلى‌الله‌علیه‌وآله من پرداخت دیه اى كامل را ضمانت كرده ام امّا از اداى آن ناتوانم. با خود گفتم كه از بزرگوارترین مردم، آن را تقاضا میكنم و از خاندان رسول اللَّه كسى را بزرگوارتر و بخشنده تر نیافتم. پس امام حسین به وى فرمود: "اى برادر عرب از تو سه پرسش مىكنم اگر یكى از آنها را پاسخ گفتى ثلث آن دیه را به تو میدهم و اگر دو پرسش را جواب دادى دو ثلث آن را به تو مىپردازم و اگر هر سه پرسش را پاسخ گفتى تمام مالى را كه مىخواهى به تو مىدهم". اعرابى عرض كرد: آیا كسى مانند تو كه اهل علم و شرف است از چون منى مىخواهد بپرسد؟ حضرت فرمود: "آرى. از جدّم رسول خدا صلى‌الله‌علیه‌وآله شنیدم كه مىفرمود.معروف به اندازه معرفت است". اعرابى عرض كرد: آنچه مىخواهى بپرس اگر پاسخ دادم (كه هیچ) و گرنه جواب آنها را از تو فرا خواهم گرفت. و لا قوة الا باللَّه. امام علیه السلام پرسید: "برترین اعمال چیست؟" اعرابى گفت: ایمان به خدا. آنحضرت براى ترغیب مردم به جود و سخاوت این اشعار را میخواند: - چون دنیا به تو بخشید تو نیز همه آن را پیش از آنكه از بین برود، بر مردم ببخش حضرت سؤال كرد: "راه رهایى از نیستى و نابودى چیست؟" اعراى گفت: اعتماد به خداوند. امام حسین پرسید: "زینت دهنده انسان چیست؟" اعرابى گفت: علم همراه با حلم. امام پرسید: "اگر این نشد؟" اعرابى گفت: مال همراه با مروّت. حضرت پرسید: "اگر این نشد؟" اعرابى گفت: "فقر همراه با صبر". حضرت پرسید: "اگر این نشد؟" اعرابى گفت: در این صورت صاعقه‌‍‌‌‌اى از آسمان بر او فرود آید و بسوزاندش كه او سزاوار آن است. آن حضرت براى ترغیب مردم به جود و سخاوت این اشعار را میخواند: - چون دنیا به تو بخشید تو نیز همه آن را پیش از آنكه از بین برود، بر مردم ببخش. آنگاه امام حسین علیه السلام خندید و كیسه‌اى كه در آن هزار دینار بود، به او داد و انگشترى خود را كه نگین آن به دویست درهم مىارزید، بدو بخشید و فرمود: "اى اعرابى این طلا را به طلبكارانت بده و انگشترى رابه مصرف خود برسان." اعرابى تمام آنها را گرفت و گفت: "خدا داناتر است كه رسالتش را در كجا نهد."1 1 - اعیان الشیعه - سیّد محسن امین، ص40 - 29. بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان داستان‌های قرآنی و مذهبی http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
روزی پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله) وارد خانه دخترشان فاطمه(سلام الله علیها) شدند و دیدند حسن(علیه السّلام) و حسین(علیه السّلام) مشغول کشتی گرفتن هستند. پیامبر(صلّی الله علیه و آله) کشتی آن ها را تماشا می کردند و حسن(علیه السّلام) را تشویق می کردند و می فرمود: زود باش حسن، حسین را بگیر و روی زمین بزن. حضرت زهرا(سلام الله علیها) گفتند: پدرجان با این که حسن(علیه السّلام) بزرگ تر است او را تشویق می کنید؟ پیامبر(صلّی الله علیه و آله) فرمود: به خاطر اینکه الآن جبرئیل در آنجا حاضر است و حسین(علیه السّلام) را تشویق می کند و می گوید: زود باش حسین(علیه السّلام). از این رو، من، حسن(علیه السّلام) را تشویق می کنم. * (بحار،ج43،ص285) 📚پایگاه اطلاع‌رسانی مؤسسه بهشت دختران آسمانی کانال کودکان علی اصغر http://eitaa.com/joinchat/3402432525C2b42624acc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت در باره تكامل و پویایى فرزندش، فرمود: همانا فرزندم عباس در كودكى علم آموخت و به‌سان نوزاد كبوتر، كه از مادرش آب و غذا مى‏گیرد، از من معارف فراگرفت. 📚 تبیان @Dastanqm
ماجراى ازدواج على(عليه السلام) با ام‌البنين مادر ❣️پس از شهادت حضرت زهرا(عليها السلام) على(عليه السلام) برادرش كه در علم نسب شناسى آگاهى كامل داشت و قبايل و خصلت‌هاى اخلاقى و روحى انها آشنا بود را به حضور طلبيد و از وى خواست كه براى آن حضرت هم‌سرى شايسته و از قبيله‌اى كه اجدادش از شجاعان و دليرمردان باشند پيدا كند تا ثمره ازدواجشان فرزندانى شجاع و رشيد باشند 💕 پس از مدتى عقيل زنى از طايفه بنى‌كلاب را به حضرت معرفى‌كرد كه داراى آن ويژگى‌ها بود نامش بود و نياكانش همه از دليرمردان بودند. 💞حضرت با وى ازدواج نمود و او نيز وظيفه مادرى و سرپرستى براى فرزندان حضرت زهرا(عليها السلام) را به‌عهده‌گرفت و آنان را چون فرزندان خود بلكه بيشتر از فرزندانش دوست مى‌داشت. ❤️ گويند وقتى وى را فاطمه صدا مى‌زدند وى گفت مرا فاطمه صدا نكنيد زيرا فرزندان با شنيدن نام فاطمه به ياد غم‌هاى مادرشان مى‌افتند و ناراحت مى‌شوند بلكه مرا خادم خود بناميد. و حضرت على(عليه السلام) ولى را ‌ يعنى ناميد و به اين نام شهرت يافت. 📚 بیتوته @Dastanqm
تولد حضرت عباس 💚 حضرت ابوالفضل نخستين فرزند ام‌البنین بود. تولد وی، خانه على(عليه السلام) و دل مولا را غرق نور و سرور ساخت وقتى كه به دنيا آمد حضرت على(عليه السلام) در گوش او اذان و اقامه گفت نام خدا و رسول خدا را بر گوش وى خواند و نام او را عباس قرار داد. با آن كه اين نوزاد بسيار خوش منظر و زيبا بود به طورى كه وى را قمر بنى هاشم ناميده اند و به ماه شب چهارده تشبيه نموده اند و حضرت وى را به نام عباس نام نهاد و آن به اين علت بود كه هم به معناى شير شرزه و خشمگين است و هم به معناى عبوس و چهره گرفته زيرا كه ايشان نسبت به ظالمان چهره‌اى خشمگين داشتند. 💙 در روز هفتم تولدش گوسفندى را به عنوان عقيقه ذبح‌كردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند. 📚 بیتوته با تغییراتی @Dastanqm
با آن كه هنگام تولد پدر خوشحالى مى‌كند، حضرت گاهى قنداقه عباس خردسال را در آغوش مى‌گرفت و آستين دست‌هاى كوچك او را بالا مى‌زد و بر بازوان او بوسه مى‌زد و اشك مى‌ريخت حضرت در پاسخ ام‌البنين نسبت به اين كار فرمود اين دست‌ها براى كمك و يارى به برادرش حسين قطع خواهد شد. حضرت عباس در خانه على(عليه السلام) و در دامان مادر با ايمان وفادارش و در كنار امام حسين رشد كرد و درس‌هاى بزرگ انسانيت صداقت و اخلاق را فرا گرفت تربيت خاص امام على(عليه السلام) بى‌شك در شكل دادن به شخصيت فكرى و روحى اين نوجوان سهم عمده‌اى داشت. 📚 بیتوته با تغییراتی @Dastanqm
شجاعت و شهامت عباس 🕺🏿دلاورى‌هاى اين نوجوان(حضرت عباس) از زمان پدر بزرگوارش در جنگ‌هاى آن حضرت با مخالفين نمودار بود كه برخى جلوه‌هايى از شجاعت اين نوجوان را در جنگ صفين در تاريخ ثبت كرده‌اند. گويند: در يكى از روزهاى نبرد صفين نوجوانى از سپاه على(عليه السلام) بيرون امد كه نقاب بر چهره داشت و از حركات او نشانه‌هاى شجاعت، هيبت و قدرت هويدا بود از سپاه شام كسى جرأت نكرد به ميدان بيايد معاويه يكى از مردان سپاه خود به نام ابى شقاء كه دلاورى نام‌آور بود را گفت به جنگ اين جوان برو وى گفت اى امير شأن بالاتر از آن است كه جنگ وى بروم بلكه من هفت پسر دارم و يكى از آنها را مى‌فرستم تا او را از پاى درآورد وى يكى از پسرانش را فرستاد كه از پاى درآمد پسر بعدى اش را فرستاد كه او هم به سرنوشت برادر قبل دچار شد تا اين كه هر هفت پسر در نبرد با او كشته شدند و در اين هنگام پدر خود به ميدان كارزار آمد و پس از رد و بدل شدن ضرباتى چند ابن شعثاء نيز بمانند فرزندانش به هلاكت رسيد كه اين موجب تعجب حاضران شد 🌸 حضرت على(عليه السلام) وى را فرا خواند و نقاب از چهره‌اش برداشت و پيشانى اش را بوسيد و در اين هنگام هم‌گان ديدند كه اين نوچوان عباس بن على قمر بنى‌هاشم است. 📚 بیتوته با تغییراتی @Dastanqm
نقل كرده اند: در جنگ صفين هنگامى كه سپاه معاويه بر آب مسلط بودند و سپاه اسلام در تشنگى به‌سرمى‌برد جمعى را در ركاب امام حسين(عليه السلام) فرستاد كه شريعه فرات را از سپاه دشمن پس‌بگيرند كه در اين جمع كه موفق به بازكردن راه آب براى سپاه اسلام شده‌بودند نيز حضور داشت. 📚 بیتوته @Dastanqm