دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۱٠۱ 🔅•✾••┈ 📍فصل پنجم: دوران جنگ جمل ☀️عهدشکنی طلحه و زبیر 🔻سهمخواهی
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۱٠۲ 🔅•✾••┈
🔻 طلحه و زبیر شیفتگان قدرت و حکومت
عبداللهبنعباس نیز که میدانست مشکل طلحه و زبیر چیست و عمده و علاقهمند به داشتن مقامی هستند، به من گفت: بهتر است بصره را به زبیر و کوفه را به طلحه واگذار کنی تا آن دو از جوسازی علیه تو دست بردارند!
خندیدم و به وی گفتم: چه میگویی؟! در شهرهای کوفه و بصره نیروهای فراوان و اموال گستردهای وجود دارد.
اگر طلحه و زبیر به زمامداری آن دو شهر برسند، افراد سفیه و نادان را بسوی خود جلب میکنند و اشخاص ضعیف و ناتوان را آزار میدهند و با توانگران و قدرتمندان سازش خواهند کرد.
اگر قرار بود کسی را به سبب رساندن نفع یا داشتن ضرر، به کار حکومت بگمارم، معاویه را بر شام میگماشتم و اگر نبود آنچه از این دو تن مشاهده کردم و نیز حرص و ولعشان برای رسیدن به ریاست و قدرت، شاید درباره آنها تصمیم دیگری میگرفتم و مسئولیتی برایشان در نظر میگرفتم.
🔻 سفر عمره، آغاز فتنهگری
طلحه و زبیر در فرصتی خلوت سراغ من آمدند و برای رفتن به عمره اجازه خواستند.
به آن دو گفتم: به خدا سوگند شما قصد انجام عمره ندارید؛ بلکه به دنبال پیمانشکنی هستید و تصمیم گرفتهاید به بصره بروید!
آن دو سوگند یاد کردند که فقط قصد انجام عمره دارند.
به آنها گفتم: پس سوگند یاد کنید که شما قصد به فساد کشیدن امور مسلمانان را ندارید و به دنبال شکستن بیعت خود نیستید و فتنهانگیزی نخواهید کرد!
سوگندهای بزرگی یاد کردند و در نهایت اجازه گرفتند. پس از رفتن آنها، عبداللهبنعباس آمد و گفت: از طلحه و زبیر شنیدم که از شما اجازه عمره را دریافت کردهاند.
گفتم: آری، آنها برای بجا آوردن عمره از من اجازه گرفتند و من نیز اجازه دادم و البته پس از آنکه تعهد مؤکد از آنها گرفتم که مکر و حیلهای در کارشان نباشد و دنبال بیعتشکنی نروند و مفسدهانگیزی نکنند.
ای فرزند عباس، به خدا سوگند، آنها قصدی ندارند جز برپا کردن فتنه و گویا آنها را میبینم که به مکه رفته و خود را برای جنگ با من آماده میسازند! زیرا #یعلیبنمنیع آن مرد خائن و فاجر، اموال عراق و ایران را به مکه منتقل کرده است و در اختیار این دو میگذارد تا در برابر من بکار گیرند و خون شیعیان و یاران من را بر زمین بریزند!
ابنعباس پرسید: شما با داشتن این اطلاعات، چرا به آنها اجازه خروج دادید؟ و چرا دستور زندانی کردن آنها را صادر نکردید؟
به وی پاسخ دادم: ای فرزند عباس، آنها هنوز فتنه را آغاز نکردهاند. آیا از من میخواهی که آغازگر ظلم باشم و قبل از اینکه در کار خوب پیشقدم باشم، دست به رفتار ناشایست بزنم؟! کسانی را بر اساس احتمال و اتهام مجازات کنم و قبل از آنکه کاری کرده باشند، با آنها خصمانه روبرو شوم؟!
نه، به خدا سوگند، من از وظیفهای که خداوند متعال بر عهدهام گذاشته است، عدول نخواهم کرد و لحظهای از عدالت و کلام حق فاصله نخواهم گرفت.
ای فرزند عباس، من به آن دو اجازه رفتن به عمره را دادم و البته از نیت و قصد آنها نیز خبر دارم؛ اما به یاری خداوند امید دارم و از خدا کمک میطلبم.
به خدا سوگند، آن دو در جنگ کشته خواهند شد و خیالها و پندارهایشان نقش بر آب خواهد شد و به آرزوهایشان نخواهند رسید! آری خداوند آن دو را به دلیل ظلمی که بر من روا میدارند و بیعت مرا میشکنند و علیه من شورش میکنند، گرفتار خواهد کرد!
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
آرشیو تخصصی #علی_از_زبان_علی
http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de