eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
38.6هزار عکس
10هزار ویدیو
858 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علی‌اززبان‌علی /قسمت ۳۲۳ 🔅•✾••┈ ⭕️ دستور به والی بصره، برای مقاومت در برابر اشرار پس از اعل
┈••✾•🔅 /قسمت ۳۲۴ 🔅•✾••┈ 🔻مقابله با غارت ضحاک در اطراف عراق 🔻مقابله با غارتگران معاویه معاویه برای ناامن ساختن عراق، افرادی را اجیر کرد و آن‌ها را برای غارت شهرها و کشتن مردم بی‌گناه مجهز ساخت. اولین نفری که برای غارت فرستاد، ضحاک‌بن‌قیس فهری بود که با سه هزار نفر اعزام شد. معاویه به وی دستور داد: حرکت کن و خود را به اطراف کوفه برسان؛ ولی به شهر کوفه نزدیک مشو! در مسیر خود هر کسی را در طاعت علی دیدی غارت کن، به هر گروه یا مرکز نظامی برخورد کردی حمله کن، اگر هنگام صبح در شهری بودی حتما شب به شهر دیگری هجوم ببر و در یکجا استقرار نداشته باش و اگر لشکری برای جنگ با تو فرستادند، از مقابله با آن پرهیز کن و فرار را بر قرار ترجیح بده، ضحاک به اطراف کوفه آمد و اموال فراوانی غارت کرد و جمعی از مسلمانان را کشت و به قافله‌های حجاج هجوم برد و اموالشان را غارت کرد. هنگامی که خبر فجایع ضحاک به کوفه رسید، بالای منبر رفتم و خطاب به مردم گفتم: 🔸ای مردم کوفه، خود را به قتلگاه بنده صالح خدا، عمروبن‌عمیس، برسانید و به یاری لشکریانتان بشتابید که برخی از آنها کشته شده‌اند. اگر می‌خواهید کاری انجام دهید، برخیزید و با دشمنانتان مقابله کرده و از حریم خویشتن محافظت کنید. پاسخ مردم بسیار ضعیف بود و نشان می‌داد که جدیتی در آنان وجود ندارد! از این رو به آنان گفتم: 🔸به خدا سوگند، دوست دارم به جای صد مرد از شما، یکی از آنها همراه من باشد! 🔸وای بر شما! با من همراهی کنید و برای جنگ بیرون آیید؛ پس از آن اگر پشیمان شدید، فرار کنید و برگردید! به خدا سوگند، با همین نیت و بصیرتم، از ملاقات با خدا اکراه ندارم؛ بلکه شادمانی بزرگ من در ملاقات با خداست و راحتی من در رهایی از سخن گفتن و مدارا با شماست! مدارا با شما چونان مدارا کردن با شتران جوانی است که از سنگینی بار، پشتشان زخمی شده یا همانند آن لباس کهنه‌ای است که هرجای آن را وصله زنند، طرف دیگرش پاره شود! 🔸ای مردمی که بدن‌های شما مجتمع، اما افکار و خواسته‌های شما پراکنده است! 🔸سخنان ادعایی شما سنگ‌های سخت را می‌شکند؛ ولی رفتار سست شما دشمنانتان را به طمع می‌اندازد. در خانه‌هایتان که نشسته‌اید، ادعای رزم‌آوری می‌کنید و شعارهای تند سر می‌دهید؛ اما در روز نبرد، می‌گویید: ای جنگ از ما دور شو، و فرار می‌کنید. 🔸آن کس که از شما یاری خواهد، روی پیروزی نبیند و آن‌کس که برای راحتی شما خویشتن را به زحمت اندازد، هرگز به راحتی و آرامش نرسد. بهانه‌های واهی می‌آورید تا در کار تعلل ورزید. همچون بدهکاران که پیوسته ادای دِین خویش را به تأخیر می‌اندازند، از من مهلت می‌طلبید و برای مبارزه سستی می‌کنید. 🔸افراد ضعیف و ناتوان هرگز نمی‌توانند ستم را دور کنند، که حق فقط در سایه تلاش و کوشش به دست می‌آید. شما که از خانه خود دفاع نمی‌کنید، چگونه از خانه دیگران دفاع خواهید کرد؟! بعد از من در کنار کدام امام می‌خواهید با دشمن خود رویارو شوید؟! 🔸به خدا سوگند، کسی که به وعده‌های شما دلخوش بدارد، فریب خورده و کسی که به امید شما به سوی پیروزی رود، با کندترین پیکان به میدان آمده و کسی که بخواهد دشمن را توسط شما هدف قرار دهد، با تیر شکسته تیراندازی کرده است! به خدا سوگند، به جایی رسیده‌ام که دیگر گفتار شما را باور ندارم و به یاری شما امید نمی‌بندم و دشمن را به وسیله شما تهدید نمی‌کنم! 🔸راستی، شما را چه می‌شود؟! داروی درد شما چیست؟! راه درمانتان کدام است؟! شما چه مشکلی دارید که مردم شام ندارند؟! آیا هر آنچه در حمایت از حق گفتید، همه از روی نادانی یا اثر غفلت و ناپرهیزکاری بود یا در چیزی که حق شما نبود طمع کردید؟! 🔸از منبر پایین آمدم و پیاده به خارج شهر کوفه رفتم، در آنجا حجربن‌عدی را خواستم و پرچم جنگ را به دست او دادم و با چهار هزار نیرو روانه ساختم. حجر شتابان در پی ضحاک رفت و در ناحیه «تدمر» به او رسید. او را متوقف ساخت و ساعتی نبرد کردند. از یاران ضحاک نوزده نفر و از یاران حجر دو تن کشته شدند. شب که فرا رسید، ضحاک از صحنه نبرد گریخت. آرشیو تخصصی کتاب http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علی‌اززبان‌علی /قسمت ۳۲۴ 🔅•✾••┈ 🔻مقابله با غارت ضحاک در اطراف عراق 🔻مقابله با غارتگران معاو
┈••✾•🔅 /قسمت ۳۲۵ 🔅•✾••┈ ☀️جهاد با پیمان شکنان تا هنگام دیدار با خدا برادرم عقیل پس از شنیدن خبر غارت ضحاک‌بن‌قیس نامه‌ای برایم نوشت: بسم الله‌الرحمن‌الرحیم. به بنده خدا علی امیرالمومنین، از عقیل‌بن‌ابیطالب سلام علیک. حمد به خدایی اختصاص دارد که خدایی جز او نیست. اما بعد، امیدوارم خداوند متعال تو را از بدی‌ها محافظت کند و از هر مکروهی در امان نگه دارد. برای سفر عمره به مکه رفته بودم. در آنجا با عبدالله‌بن‌سعدبن ابی‌سرح حدود چهل تن از فرزندان طلقاء برخورد کردم و در چهره‌هایشان نشانه انکار تو و مخالفت با تو را مشاهده کردم. به آنها گفتم: به کجا می‌روید؟ آیا قصد پیوستن به معاویه را دارید؟ به خدا سوگند، دشمن شما دیرینه است و انکارناپذیر. آیا می‌خواهید نور خدا را خاموش کنید و کار او را دگرگون سازید؟! آنان برخورد زشتی با من کردند و من نیز پاسخشان را دادم! در مکه شنیدم که ضحاک‌بن‌قیس به «حیره» حمله کرده و اموال مردم را به تاراج برده و بدون هیچ آسیبی بازگشته است. چه بد روزگاری است که عنصری همچون ضحاک بر تو چیره شود. مگر این ضحاک کیست؟ زبون بی‌ریشه‌ای چون گیاهی ارزش در بیابان! وقتی این خبر را شنیدم، با خود گفتم مگر شیعیان و یارانت، تو را تنها گذاشته‌اند؟! ای برادر، تصمیم خویش را برای من بنویس. اگر می‌خواهی تن به مرگ دهی، برادران و برادرزادگانت را به نزد تو آورم، که تا زنده‌ای، ما نیز زنده باشیم و وقتی مرگ تو در رسد، ما نیز ساعتی بعد از تو در دنیا نباشیم. به خدا سوگند، زندگی بعد از تو هرگز به کام ما گوارا و دلپذیر نیاید. والسلام علیک و رحمة الله و برکاته. 🔸در پاسخ وی نوشتم: بسم الله الرحمن الرحیم 🔸از بنده خدا علی، امیرالمومنین، به عقیل‌بن ابیطالب 🔸سلام علیک. خدای را حمد می‌کنم که خدایی جز او نیست. 🔸اما بعد، خداوند ما و تو را محافظت فرماید، همانگونه که بیمناکان در نهان را حفظ کند، که او خدایی ستوده و بزرگ است. 🔸نامه تو توسط عبدالرحمان‌بن‌عبید ازدی به دستم رسید. نوشته بودی که عبدالله‌بن‌سعدبن ابی‌سرح را دیده‌ای که با حدود چهل نفر از فرزندان طلقاء رهسپار شام بودند. ابن ابی‌سرح از مدت‌ها قبل با خدا و پیامبرش و قرآن دشمنی ورزیده و مردم را از راه خدا باز داشته و منحرف کرده است. پس ابن ابی‌سرح را واگذار و قریش را هم، تا همچنان در گمراهی خویش بتازند و در دشمنی و مخالفتشان سرگردان باشند. آری، امروز عرب برای جنگ با برادرت دست به دست هم داده یکپارچه و متحد شده‌اند، همانگونه که در گذشته هم برای جنگ با رسول خدا متحد شده بودند و حق او را نشناختند و فضیلتش را انکار کرده و با او دشمنی‌ها کرده‌اند و پیوسته کوشیدند و جنگیدند و لشکرهای احزاب را به سوی او گسیل داشتند! آرشیو تخصصی کتاب http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علی‌اززبان‌علی /قسمت ۳۲۵ 🔅•✾••┈ ☀️جهاد با پیمان شکنان تا هنگام دیدار با خدا برادرم عقیل پس
┈••✾•🔅 /قسمت ۳۲۶ 🔅•✾••┈ ادامه.... ☀️جهاد با پیمان شکنان تا هنگام دیدار با خدا 🔸پروردگارا، قریشی را کیفرها بده که رشته خویشاوندی مرا بریدند، بر ضد من متحد شدند، مرا از حقم دور ساختند، جانشینی برادرم رسول خدا را از من سلب کردند و آن را به کسی دادند که در قرابت با رسول خدا همانند من بود و نه در سابقه‌اش در اسلام! مگر آن که مدعی چیزی را ادعا کند که من از آن خبر نداشته باشم! و گمان نمی‌کنم که خدا نیز خبر داشته باشد. و در هر حال سپاس خدای را. 🔸اما درباره آنچه از حمله ضحاک‌بن‌قیس به مردم حیره گفتی، بدان که ضحاک بسی کمتر و حقیرتر از آن است که در حیره جا خوش کند یا حتی به آن نزدیک شود. او با چند سوار آمد و قصد «سماوه» داشت و از «واقصه» و «شراف» و «قطقطانه» و حوالی آن گذشت. من سپاهی بزرگ از مسلمانان برای مقابله با وی فرستادم. هنگامی که خبر به او رسید، گریخت و با آنکه دور شده بود، به او رسیدند و خورشید نزدیک به غروب بود. میان دو گروه اندک نبردی در گرفت؛ ولی ضحاک و یارانش تاب شمشیرهای ما را نداشتند و پا به گریز نهادند؛ در حالی که ۱۹ تن از یارانش کشته شده بودند. باقی یارانش دل خسته و تن خسته، پس از آنکه کارشان به جان رسیده بود و رمقی نداشتند، با رنج و تلاش بسیار نجات یافتند. 🔸اما اینکه از من خواسته‌ای نظر خویش را درباره وضعی که در آن هستم برایت بنویسم، بدان که نظر من جهاد با پیمان شکنان است تا هنگامی که با خدا دیدار کنم! در این راه اگر شمار یارانم افزون باشد، بر عزت من نیفزاید و اگر از اطراف من پراکنده شوند، نگران نمی‌شوم! زیرا که من بر حقم و خدا همراه کسی است که بر حق باشد. 🔸به خدا سوگند، در راه حق از مرگ اکراهی ندارم، که پس از مرگ همه خیرها برای فرد بر حق باشد! 🔸اما پیشنهاد کرده بودی که با فرزندان و برادرانت حرکت کنی و به یاری من بیایی. مرا بدان نیازی نیست! همان جا که هستی بمان. امید است راه یافته و پسندیده باشی. به خدا سوگند، دوست ندارم که اگر من کشته شوم، شما نیز کشته شوید! 🔸چنین مپندار که برادرت، هرچند مردم تنهایش بگذارند، اظهار ترس و تضرع کند یا زیر بار ستم برود یا زمام خود به دست دیگری بسپارد یا برای سواری گرفتن دیگران، پشت خم کند! 🔸من همانند آن کسی هستم که شاعر بنی‌سلیم گوید: 🔸اگر از من بپرسی که چگونه‌ای؟ 🔸بدان من در برابر مشکلات روزگار شکیبا و پایدارم. 🔸بر من دشوار است که مرا با چهره‌ای اندوهناک بنگرند 🔸تا دشمنم شماتت کند و دوستم اندوهگین شود آرشیو تخصصی کتاب http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علی‌اززبان‌علی /قسمت ۳۲۶ 🔅•✾••┈ ادامه.... ☀️جهاد با پیمان شکنان تا هنگام دیدار با خدا 🔸پرو
┈••✾•🔅 /قسمت ۳۲۷ 🔅•✾••┈ 🔺مقابله با غارت‌های نعمان و ابن‌مسعده و یزیدبن‌شجره 🔻توطئه دیگر معاویه: اعزام جمعی دیگر برای غارت شهرها بعد از غارت ضحاک و بازگشت وی به شام، معاویه به نعمان‌بشیر ماموریت داد برای ناامن ساختن عراق و تهدید مردم آن، دست به غارت بزند. دو هزار نیرو نیز در اختیارش گذاشت. نعمان به منطقه «عین‌التمر» رفت. مسئولیت منطقه با مالک‌بن‌کعب ارحبی بود که نیروهایش برای استراحت رفته بودند و فقط صد نیرو در اختیار داشت. نامه‌ای به من نوشت و درخواست کمک کرد. 🔸به مردم گفتم: ای مردم کوفه، به یاری برادرتان مالک‌بن‌کعب بشتابید. نعمان‌بن‌بشیر با جمعیتی که فراوان هم نیستند، به منطقه وی یورش برده است. امید است که خداوند ظالمان را سرکوب کند. وقتی پاسخ مناسبی دریافت نکردم، بالای منبر رفتم و از مردم کوفه گلایه کردم و به آنان گفتم: 🔸ای مردم کوفه، هر بار که گروه مهاجمان شام از دور پدیدار می‌شوند، شما به خانه خود میگریزید و در را به روی خود می‌بندید؛ همانند سوسماری که از بیم، در سوراخ خود می‌خزد یا کفتاری که در لانه پنهان می‌شود! 🔸به خدا سوگند، کسی که شما یاورش باشید، به ذلت می‌افتد و کسی که سلاح او باشید، مانند تیراندازی باشد که بدون پیکان تیر رها ساخته است! 🔸اف بر شما! از شما اندوه بسیار در دل دارم! وای بر شما! روزی شما را در نهان فراخواندم و روزی آشکارا دعوتتان کردم؛ اما هیچ‌کس به دعوت من پاسخی نداد و در ملاقات‌ها نیز برادران صادقی نبودید! به خدا سوگند، من گرفتار شما شده‌ام! گوش شنوایی برای شنیدن و زبانی برای سخن گفتن و چشمانی برای دیدن ندارید! سپاس خدا را. 🔸وای بر شما! به یاری برادرتان مالک‌بن‌کعب برخیزید که نعمان‌بن‌بشیر با جمعی از مردم که چندان هم زیاد نیستند، به جنگ او آمده است. برخیزید و برای نبرد آماده شوید. شاید خداوند به دست شما، ستمکاران را سرکوب کند. کسی پاسخ نداد.عدی‌بن‌حاتم برخاست و گفت: به خدا سوگند، این برخورد ما بسیار زشت و ناشایست است! ما با امیرالمومنین، علی بن ابی‌طالب، بیعت نکرده بودیم که او را تنها بگذاریم! ای امیرالمومنین، هزار مرد از قبیله «طی» تحت فرمان من هستند و سرپیچی نمی‌کنند. اگر فرمان دهی، با آنان رهسپار نبرد می‌شوم. 🔸به وی گفتم: نمی‌خواهم یک قبیله را در مقابل همه قرار دهم؛ ولی تو با یارانت در نُخیله اردو بزن. او در نُخیله حاضر شد و هزار نیروی رزمنده نیز به نیروهای وی افزوده شد و با دو هزار نیرو حرکت کرد. از سوی دیگر، مالک‌بن‌کعب با صد نفر نیرو توانسته بود مقاومت کند و پنجاه نفر نیرو نیز از جانب مخنف‌بن‌سلیم به کمک وی شتافته و سپاه دوهزار نفری نعمان را فراری داده بودند. آرشیو تخصصی کتاب http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علی‌اززبان‌علی /قسمت ۳۲۷ 🔅•✾••┈ 🔺مقابله با غارت‌های نعمان و ابن‌مسعده و یزیدبن‌شجره 🔻توطئه
┈••✾•🔅 /قسمت ۳۲۸ 🔅•✾••┈ 🔻سومین توطئه معاویه: اعزام نیروهای غارتگر به مکه و مدینه معاویه به سراغ عبدالله‌بن‌مسعده فزاری فرستاد و هزار و هفتصد نیرو در اختیارش گذاشت تا مدینه و مکه را غارت کنند. خبر اعزام ابن‌مسعده رسید. مسیّب‌بن نجبه فزاری را خواستم و به وی گفتم: 🔸ای مسیّب، تو از جمله کسانی هستی که به شایستگی و مردانگی و خیرخواهی آنان اعتماد دارم. گرچه این جماعت قوم تو هستند، به سراغ آن‌ها برو و با قاطعیت خویش، آنها را از غارتگری پشیمان کن. مسیّب پاسخ داد: ای امیرالمومنین، برای من خوشبختی است که از افراد معتمد تو باشم. او با همراهی دو هزار مرد جنگی به مقابله با آنان رفت و جنگید و آنها را به عقب‌نشینی به قلعه «تیما» وادار کرد. آنان سه روز در محاصره بودند و مسیّب می‌توانست بر آنان غلبه کند؛ ولی کوتاهی کرد و آنان فرصت فرار یافتند. وقتی مسیب به کوفه بازگشت به وی گفتم: 🔸مسیب، تو از خیرخواهان من بودی؛ ولی عاقبت دست به چنین کاری زدی! ای مسیب، در برخورد با قبیله‌ات مسامحه به خرج دادی و نرمش نشان دادی و ماموریت خود را ضایع کردی. او عذرخواهی کرد و من چند روزی او را حبس کردم. برخی بزرگان کوفه برای آزادی وی از حبس، درخواست مساعدت کردند؛ ولی به آنان پاسخ ندادم و خود، مسیب را خواستم و به وی گفتم: 🔸افرادی درباره تو با من سخن گفتند و شفاعت کردند که تو نزد من برتر از آن هستی و امید بیشتری به تو دارم. شفاعت آنان را نپذیرفتم؛ چون دوست نداشتم که آنان بر تو منت داشته باشند. 🔸رضایت خودم را از وی اظهار کردم و او را در مسئولیت قبلی‌اش ابقا کردم و عبدالرحمان‌بن محمد کندی را نیز همراه وی ساختم و به یارانم گفتم: 🔸اگر همه مردم همانند این دو مرد شایسته بودند، هیچ صاحب گله‌ای آسیب نمی‌دید، حتی اگر چوپانی بالای سر گله نمی‌بود و هیچ زن مسلمانی در معرض خطر قرار نمی‌گرفت؛ حتی اگر در خانه‌ها برایشان بسته نمی‌شد و هیچ تاجری تاراج نمی‌شد؛ حتی اگر اموالشان در بیابان رها می‌شد. آرشیو تخصصی کتاب http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علی‌اززبان‌علی /قسمت ۳۲۸ 🔅•✾••┈ 🔻سومین توطئه معاویه: اعزام نیروهای غارتگر به مکه و مدینه م
┈••✾•🔅 /قسمت ۳۲۹ 🔅•✾••┈ 🔻چهارمین توطئه معاویه: اخلال در مراسم حج خبر رسید که معاویه لشکری با فرماندهی یزیدبن‌شجره رهاوی به مکه فرستاده است تا مراسم حج را مختل کنند. معقل‌بن‌قیس ریاحی را خواستم و به وی گفتم: 🔸تصمیم گرفتم تو را به مکه بفرستم، برای مقابله با گروهی از اهل شام که به سوی مکه گسیل شده‌اند. معقل این ماموریت را با روی باز پذیرفت. خطبه‌ای خواندم و مردم را برای عزیمت، به همراه وی بسیج کردم: 🔸سپاس خدایی را که بر هرکس غالب آید، آن کس عزت نیابد و برای هر کس که نقشه کشد، آن کس رستگار نشود. 🔸به من خبر رسیده که لشکری به سوی مکه گسیل کرده‌اند. مردی در آن لشکر است که نامش را به من گفته‌اند. خدای رحمتتان کند! برای مقابله با آن‌ها حرکت کرده و با ما معقل‌بن‌قیس همراهی کنید. همراهی با وی را به حساب جهاد بگذارید که به پاداش بزرگ الهی دست خواهید یافت و بهترین ذخیره برای آخرت شماست. همه ساکت بودند و کسی پاسخ مناسبی نداد. معقل برخاست و خطاب به مردم گفت: ای مردم، حرکت کنید. چند روزی بیشتر طول نخواهد کشید تا برگردید ان‌شاء‌الله، امیدوارم آنان با شنیدن حرکت شما، همانند گلهٔ بزها پراکنده شوند. به خدا سوگند، جهاد در راه خدا بهتر از نشستن در زیر سقف خانه‌ها و خوابیدن در کنار زنان است! با تلاش زیاد توانستیم معقل را با هزارونهصد نیروی رزمنده به سمت مکه اعزام کنیم. ☀️جمعی از دلیرمردان مسلمان را برای کمک به شما فرستادم به فرماندار مکه، قثم‌بن‌عباس، نیز نامه‌ای نوشتم: 🔸بسم الله الرحمن الرحیم 🔸از بنده خدا علی، امیرالمومنین، به قثم‌بن‌عباس: سلامٌ علیک. 🔸اما بعد، مامور اطلاعاتی من در شام به من نوشته و خبر داده است که جماعتی از مردم عرب را در موسم حج به مکه فرستاده‌اند. این جماعت، کوردل هستند، نه گوش شنوا دارند و نه چشم بینا، حق را با باطل می‌آمیزند، از خلق اطاعت می‌کنند گرچه به بهای معصیت خالق باشد، دین را فدا می‌کنند تا دنیا را به دست آورند، آرزو هم دارند که خداوند آنان در جوار نیکان به شمار آورد! اما بدانید فقط کسانی به خیر دست می‌یابند که کار خیر کرده باشند و بدکار را به حتم، با بدی کیفر میدهند. 🔸و من جمعی از دلیرمردان مسلمان را همراه فرماندهی برای کمک به شما فرستادم که از گوهری والا و شجاعتی چشمگیر و ورع و تقوایی پسندیده برخوردار است؛ یعنی معقل‌بن‌قیس ریاحی، به او فرمان دادم که مهاجمان را تعقیب کند و آثارشان براندازد تا آنان را از سراسر سرزمین حجاز بیرون کند. تو نیز با همه کسانی که در اطرافت هستند، برخیز و در مقابل دشمن با همه توان و قدرت پایداری کن و برای خیرخواهی امت، از قلمرو خود دفاع کن. مبادا به من خبر رسد که در کار خود سستی کرده یا اظهار ناتوانی کرده‌ای یا عذر و بهانه‌ای تراشیده‌ای. در همه سختی‌ها، به خرج دادن صبر و پایداری شیوه تو باشد. سستی مکن و ضعف از خود نشان مده و در برابر حوادث نترس. والسلام. آرشیو تخصصی کتاب http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علی‌اززبان‌علی /قسمت ۳۲۹ 🔅•✾••┈ 🔻چهارمین توطئه معاویه: اخلال در مراسم حج خبر رسید که معاوی
┈••✾•🔅 /قسمت ۳۳٠ 🔅•✾••┈ ⭕️مقابله با غارت بُسربن‌ارطاة در حجاز و یمن 🔻پنجمین توطئه معاویه: اعزام بُسربن‌ابی‌ارطاة برای غارت سرزمین حجاز و یمن معاویه وحشی‌ترین و خونخوارترین فرد را برای غارت حجاز و یمن انتخاب کرد و او کسی نبود جز بُسربن‌ارطاة که در سنگدلی و خشونت‌ورزی شهره بود. 🔸خطبه‌ای برای بسیج مردم با هدف مقابله با غارتگری بُسر ایراد کردم: ای مردم از روزی که تفرقه در میان شما رخ داد و توان شما رو به نقصان گذاشت که اهل خِرَد و صاحبان رأی از میان شما رخت بربستند! آنان اگر سخنی بر زبان می‌آوردند، راست می‌گفتند و عدالت را مدنظر قرار می‌دادند و اگر آنان را به یاری می‌طلبیدم، با جان و دل اجابت می‌کردند. 🔸من شما را بارها و بارها در نهان و آشکار، در شب و روز، در صبح و شام، فراخواندم؛ ولی اجابت که نکردید هیچ، بیشتر پراکنده شدید و پا به فرار گذاشتید! آیا نصیحت و دعوت به هدایت و حکمت برای شما سودی ندارد؟! من خوب می‌دانم که چه چیزی شما را اصلاح می‌کند به کجی‌های شما را راست می‌دارد؛ ولی به خدا سوگند، نمی‌خواهم برای اصلاح شما خود را به فساد بکشانم! 🔸اندکی صبر کنید. گویی می‌بینم مردی را که بر شما مسلط شده و از همه چیز منعتان ساخته و گرفتار عذابتان کرده است. خدا او را عذاب کند، همانگونه که او شما را شکنجه خواهد کرد! 🔸به راستی که این خواری مسلمانان و نابودی دین است که معاویة‌بن‌ابی‌سفیان اراذل و اوباش را فرابخواند و آنان اجابتش کنند و من که شما نیکان و صاحبان فضیلت را فرامی‌خوانم، پاسخم را ندهید! این رفتار اهل تقوا نیست. 🔸بُسربن‌ارطاة رهسپار سرزمین حجاز شده است. مگر این بُسر کیست؟! خدایش لعنت کند! جمعی از شما آماده نبرد شوید تا او را از کشتار و غارت باز دارید. همه سپاه او ششصدتن است یا اندکی بیشتر. سکوت مسجد را فرا گرفته و هیچکس سخن نگفت. 🔸خطاب به آنان گفتم: شما را چه شده است؟! لال شده‌اید که توان سخن گفتن ندارید؟! ابوبردة‌بن‌عوف ازدی برخاست و گفت: هیئت ای امیرالمومنین، اگر تو خود رهسپار شوی، ما نیز با تو می آییم! 🔸با ناراحتی و عصبانیت پاسخ دادم: بار خدایا، اینان چه می‌گویند؟! چرا سخن سنجیده بر زبان نمی‌آورید؟! آیا برای چنین کاری باید من رهسپار شوم؟! برای اینکار یکی از سواران شجاع شما کافی است. سزاوار نیست که من کار کشور و لشکر و بیت‌المال و قضاوت و حقوق مردم را رها کنم و لا دسته‌ای از این بیابان به آن کوه و از آن کوه به این بیابان در تاخت و تاز باشم. به خدا سوگند، این فکر نادرست و زشتی است. به خدا سوگند، اگر امیدوار نبودم که روزگاری بار دیگر با اهل شام مقابله کنم، حتماً پای در رکاب می گذاشتم و از میان شما می‌رفتم و تا باد شمال و جنوب می وزید، هرگز از شما یاد نمی کردم؛ زیرا دوری از شما برای من راحت جان است و آسایش تن! جاریة‌بن‌قدامه بلند شد و گفت: ای امیرالمومنین، خدا تو را از ما نگیرد و ما را به فراق تو مبتلا نسازد. من آماده نبرد با آن قوم هستم. این ماموریت را به من محول کن. 🔸به وی پاسخ دادم: آماده حرکت باش که از وقتی تو را شناختم، مردی پر برکت و نیک سیرت بوده‌ای. پس از او وهب‌بن‌مسعود خثعمی برخاست و گفت: ای امیرالمومنین، من نیز آماده نبردم. 🔸به وی نیز گفتم: تو نیز حرکت کن. خدا به تو برکت عطا فرماید! جاریه با دوهزار نفر و خثعمی با دوهزار نفر حرکت کردند. 🔸به آن دو گفتم: حرکت کنید و به دنبال بُسربن‌ارطاة باشید. هر جا وی را یافتید، با تمام توان سرکوبش کنید و هرگاه دو لشکر شما به هم رسید، فرماندهی لشکر بر عهده جاریة‌بن‌قدامه خواهد بود. آرشیو تخصصی کتاب http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علی‌اززبان‌علی /قسمت ۳۳٠ 🔅•✾••┈ ⭕️مقابله با غارت بُسربن‌ارطاة در حجاز و یمن 🔻پنجمین توطئه
┈••✾•🔅 /قسمت ۳۳۱ 🔅•✾••┈ ‼️مبادا مسلمانی را تحقیر کنی 🔸هنگامی که جاریه را بدرقه می‌کردم، به وی سفارش کردم: بترس از خدایی که در نهایت، بازگشت تو به سوی اوست. مبادا مسلمانی را تحقیر کنی یا غیرمسلمانی را که در پناه اسلام است، خوار بشماری! مبادا اموال و حیوانات کسی را غصب کنی، حتی اگر به آن‌ها نیاز داشته و پابرهنه و پیاده باشی! نمازها را هم اول وقت اقامه کن. ❇️ شتاب کن تا هر چه زودتر با دشمنت روبه‌رو شوی پس از رفتن جاریه، نامه‌ای به وی نوشتم و تذکراتی دادم: 🔸اما بعد، ماموریت تو همان است که در پیش گرفته‌ای و برای آن تو را فرستاده‌ام. تو را به تقوای الهی سفارش می‌کنم که مجموعه خیرات و در راس همه امور است. قبل از حرکت، برخی توصیه‌ها را بیان نکردم و اکنون آنها را شرح می‌دهم تا بدانی. 🔸به برکت و یاری خداوند حرکت کن تا با دشمن روبه‌رو شوی. مبادا کسی از بندگان خدا را تحقیر کنی، یا شتر و حیوان کسی را به زور بستانی، اگر پیاده و پابرهنه باشی! 🔸هنگامی که به آبی می‌رسی، خود را بر صاحبان آب ترجیح مده و تا راضی نباشند از آن آب استفاده نکن. 🔸مرد و زن مسلمانی را ناسزا مگو و بر کسانی که در سایه اسلام زندگی می‌کنند و بر غیر آن‌ها ستم روا مدار. 🔸نماز خود را در اول وقت اقامه کن و خدا را در شب و روز یاد کن. پیادگان خود را نیز سوار کن و از داشته‌هایتان به دیگران که ندارند، سهمی بدهید. 🔸در رفتن شتاب کن تا هر چه زودتر با دشمن روبه‌رو شوی. آنان را از بلاد یمن دور بران و با ذلت بیرونشان کن. ان‌شاءالله. والسلام علیک و رحمة‌الله و برکاته. آرشیو تخصصی کتاب http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علی‌اززبان‌علی /قسمت ۳۳۱ 🔅•✾••┈ ‼️مبادا مسلمانی را تحقیر کنی 🔸هنگامی که جاریه را بدرقه می‌
┈••✾•🔅 /قسمت ۳۳۲ 🔅•✾••┈ ▪️تسلط بُسربن‌ارطاة بر یمن 📍اخبار حاکی از این بود که بسربن‌ارطاة به مدینه رفته و استاندار مدینه، ابوایوب انصاری، به ناچار از شهر خارج شده است. او مردم مدینه را بسیار تحقیر کرد و از آنها برای معاویه بیعت گرفت و به سوی مکه حرکت کرد. درب مسیر مکه تعدادی از مردم را کشت و اموالشان را غارت کرد. قثم‌بن‌عباس، استاندار مکه، از آن شهر فرار کرد. بُسر وارد مکه شد و مردم آنجا را نیز بسیار تحقیر کرد و سپس به سمت طائف رفت و شیعیان را کشت. بُسر در مسیر خود به منطقه «بنی‌کنانه» رفت که همسر و دو فرزند عبیدالله‌بن‌عباس در آنجا بودند و هر دو را کشت. سپس به منطقه «أرحب» حرکت کرد و ابوکرب، رئیس شیعیان آن منطقه را به طرز فجیعی به قتل رساند. پس از آن، بسر به یمن وارد شد و به سمت صنعا رفت. عبیدالله‌بن‌عباس که استاندار یمن بود، از صنعا خارج شد، بُسر هم قتل عام وحشتناکی در صنعا به راه انداخت و همه بزرگان شهر را از دم تیغ گذراند و صد نفر از بزرگان ایرانی حاضر در آنجا را نیز کشت. مردم را از غارت‌های بسر خبردار کردم و از کوتاهی آنان در امر جهاد و سرپیچی آنان از فرمانم انتقاد کردم: 🔸برای من جز کوفه قلمروی باقی نمانده است. تنها اداره کارهای کوفه است که با من است. ای کوفه، اگر جز تو جای دیگری برای من نمانده است و تو نیز دستخوش گردبادهای توفنده‌ای، خدا چهره‌ات را زشت کند. 🔸به من خبر رسیده که بُسربن‌ارطاة بر یمن تسلط یافته است. به خدا سوگند، گمان دارم که مردم شام به زودی بر شما چیره شوند؛ زیرا آن‌ها در یاری کردن باطِلِ خود وحدت دارند و شما در دفاع از حق متفرقید! شما از امام خود در راه حق نافرمانی می‌کنید؛ ولی آن‌ها از امام خود در راه باطل فرمان‌بُردارند! آن‌ها در حق رهبر خود امانت‌دارند و شما خیانت‌ورزید! آن‌ها در شهرهای خود به اصلاح و آبادانی مشغول‌اند و شما به فساد و خرابی؛ به گونه‌ای که اگر من ظرفی چوبی را به یکی از شماها امانت دهم، می‌ترسم که بند آن را بدزدید! 🔸خداوندا، من این مردم را با تذکرهای مداوم خسته کرده‌ام و آن‌ها نیز مرا خسته کرده‌اند. آن‌ها از من به ستوه آمده‌اند و من از آنان به ستوه آمده و دل شکسته‌ام. به جای آنان، افرادی بهتر به من مرحمت فرما و به جای من، بدتر از من بر آن‌ها مسلط کن! خداوندا، دل‌های آنان را آب کن، آن‌چنان که نمک در آب حل می‌شود. 🔸به خدا سوگند، دوست داشتم به جای انبوه شما، فقط هزار سوار از بنی‌فراس‌بن‌غنم می‌داشتم که اگر آنان را فرامی‌خواندی، به یک‌باره سوارانی از ایشان نزد تو می‌آمدند، مبارز و تازنده همچون ابر تابستانی! ▪️خداوندا، لعنت خویش را بر بُسر و عمر و معاویه فرود آور 🔸فجایعی که بُسر دینش را به دنیایش فروخت و پرده‌های حرمت را دارید و اطاعت از شخص آلوده و گنهکار را بر اطاعت از تو ترجیح داد. خداوندا، قبل از اینکه او را بمیرانی، عقلش را بگیر و رحمت خویش را حتی برای لحظه‌ای نصیب او مکن. 🔸خداوندا، لعنت خویش را بر بُسر و عمر و معاویه فرود آور، غضب خویش را شامل حال آنان کن، عقوبت خویش را بر آنان نازل فرما و آن عذاب و پلیدی را که از مجرمان دور نمی‌کنی، نصیب آنان ساز. 📍طولی نکشید که بُسر عقلش را از دست داد و دیوانه شد و پس از مدتی از دنیا رفت. آرشیو تخصصی کتاب http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علی‌اززبان‌علی /قسمت ۳۳۲ 🔅•✾••┈ ▪️تسلط بُسربن‌ارطاة بر یمن 📍اخبار حاکی از این بود که بسربن
┈••✾•🔅 /قسمت ۳۳۳ 🔅•✾••┈ ❇️ مقابله با غارت سفیان‌بن‌عوف غامدی در شهر الانبار 🔻ششمین توطئه معاویه: اعزام سفیان‌بن‌عوف غامدی برای غارت الانبار پس از بازگشت پیروزمندانه «بُسر» به شام، معاویه تصمیم گرفت در عراق به غارت بزرگی دست بزند. برای این منظور، به سفیان‌بن‌عوف غامدی با شش هزار نیرو مأموریت داد که به منطقه «هیت» و شهر الانبار حمله کرده و اموال مردم را غارت کنند و شیعیان را بکشند. آن‌ها به شهر الانبار رسیدند. أشرش‌بن‌حسّان بکری، فرماندار شهر، با نیروی اندکش از شهر دفاع کرد و با شجاعت تمام جنگید و به شهادت رسید و شهر غارت شد. وقتی خبر این غارت به کوفه رسید، در جمع مردم سخنرانی کردم: 🔸ای مردم، برادر «بکری» شما در الانبار به شهادت رسید. او مردی بزرگ و عزیز بود که از هیچ پیش آمدی هراس نداشت و آنچه را نزد خدا بود، برای این دنیای فانی ترجیح داد. 🔸به سوی دشمن بشتابید تا با آنان رویاروی شوید. اگر بر آنان پیروز شوید، تا ابد آنان را از عراق بیرون رانده‌اید. 🔸پاسخی دریافت نکردم و از منبر پایین آمدم و پیاده به سوی نُخَیله حرکت کردم. جمعی از بزرگان کوفه به دنبالم آمدند و گفتند: ای امیرالمومنین، شما بازگردید. ما آنان را کفایت می‌کنیم. 🔸به آنان گفتم: چگونه کفایت می‌کنید؛ در حالی که خودتان را هم نمی‌توانید کفایت کنید؟! شما از انجام کار خود در مانده‌اید. چگونه کار دیگری را برایم کفایت می‌کنید؟! اگر مردم پیش از من از ستم حاکمان می‌نالیدند، امروز من از مردم خود می‌نالم؛ گویی من پیرو و آنان حکمران‌اند یا من محکوم هستم و آنان فرمانروایان‌اند! ❇️ به تعقیب آن لشکر برو تا آنها را از سرزمین عراق بیرون کنی 🔸در پادگان نُخیله حاضر شدم و سعیدبن‌قیس همدانی را به همراه هشت هزار نفر ماموریت دادم به مقابله با سفیان‌بن‌عوف بروند. 🔸به سعید گفتم: تو را با هشت هزار نفر نیرو به این ماموریت اعزام می‌کنم. به تعقیب آن لشکر برو تا آنها را از سرزمین عراق بیرون کنی. آرشیو تخصصی کتاب http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علی‌اززبان‌علی /قسمت ۳۳۳ 🔅•✾••┈ ❇️ مقابله با غارت سفیان‌بن‌عوف غامدی در شهر الانبار 🔻ششمین
┈••✾•🔅 /قسمت ۳۳۴ 🔅•✾••┈ ☀️جهاد در راه خدا دری از درهای بهشت است در این ایام، از شدت ناراحتی بیمار شده بودم و توان ایستادن و سخنرانی نداشتم. نامه‌ای خطاب به مردم نوشتم و در کنار «درب السدّة» مسجد نشستم و از سعد خواستم که نامه را برای مردم بخواند: 🔸بسم الله الرحمن الرحیم 🔸از بنده خدا علی، به هر کس از مسلمانان که این نامه بر او خوانده شود 🔸سلام علیکم 🔸حمد و سپاس خدای جهانیان را و سلام بر رسولان. خداوند قیّوم را شریکی نیست و درود و سلام بر محمد در همه هستی. 🔸اما بعد، شما را بسیار سرزنش کردم تا راه هدایت را بیابید؛ اما شما سخنانی آمیخته با مزاح پاسخم دادید تا اینکه از دست شما خسته شدم. سخنان بیهوده راه به جایی نمی‌برد و اعمال نابخردانه کسی را عزت نمی‌بخشد! اگر چاره‌ای داشتم، لب فرو می‌بستم و شما را عتاب نمی‌کردم. اکنون نامه‌ای نوشته‌ام که برای شما خوانده می‌شود. پس نیک پاسخش دهید و به آن عمل کنید؛ هرچند گمان ندارم که انجام دهید و از خدا یاری می‌طلبم. 🔸ای مردم، جهاد در راه خدا دری از درهای بهشت است که خدا آن را به روی بندگان خاص خود گشوده است. جهاد، لباس تقوا و زره محکم و سپر مطمئن خداوند است. کسی که جهاد را ناخوشایند داند و آن را ترک کند، خداوند جامعه ذلت و زبونی بر او پوشاند، دچار بلا و مصیبت شود، کوچک و ذلیل گردد، دلش در پرده گمراهی مانَد و حق از او روی گرداند و به جهت ترک جهاد، به خواری محکوم شود و از عدالت بی‌بهره ماند. 🔸آگاه باشید که من شب و روز در نهان و آشکار شما را به نبرد با این قوم دعوت کردم و گفتم پیش از آنکه آن‌ها با شما بجنگند، شما با آنان نبرد کنید. به خدا سوگند، هر ملتی که درون خانه خود دستخوش هجوم قرار گیرد، ذلیل و زبون خواهد شد. 🔸اما شما سستی کردید، کار را به گردن یکدیگر انداختید، از یاری رسانی به هم خودداری کردید تا آنجا که سخن من بر شما سنگین آمد و با آن مخالفت کردید و پشت‌سر خویش انداختید؛ در نتیجه هرچه داشتید، به باد یغما رفت و غارت شد و سرزمینتان جولانگاه دشمنانتان گردید. 🔸و اکنون، این مرد «غامدی» با سپاه خود به شهر انبار وارد شده و أشرس‌بن‌حسّان را به شهادت رسانده و سربازان شما را از مواضع مرزی بیرون رانده و مردان صالح شما را از دم تیغ گذرانده است. 🔸به من خبر رسیده که مردی از دشمنان شما بر زن مسلمان تعرض کرده و دیگری بر زن غیرمسلمان که در پناه اسلام بوده، تعرض کرده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره‌های آن‌ها را به غارت برده‌اند، در حالی که هیچ کس از آن زنان دفاع و حمایت نکرده است. ادامه دارد.... آرشیو تخصصی کتاب http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علی‌اززبان‌علی /قسمت ۳۳۴ 🔅•✾••┈ ☀️جهاد در راه خدا دری از درهای بهشت است در این ایام، از شد
┈••✾•🔅 /قسمت ۳۳۵ 🔅•✾••┈ ... ادامه ☀️ جهاد در راه خدا دری از درهای بهشت است 🔸آنها پیروزمندانه با غنائم فراوان بازگشتند، بی‌اینکه حتی یک نفر از آنان زخمی بردارد یا قطره خونی از او ریخته شود! اگر برای این حادثه تلخ، مرد مسلمانی از اندوه بمیرد، نه تنها نباید ملامتش کرد، بلکه از نظر من سزاوار است! 🔸شگفتا! شگفتا! به خدا سوگند، این واقعیت دل را می‌میراند و اندوه را بر آدمی چیره می‌سازد که این قوم در باطل خود وحدت دارند و شما در حق خود متفرقید! 🔸ای قباحت و ذلّت نصیبتان باد و زشت باد روی شما! آماج تیر بلا شدید؛ ولی از جای خود نمی‌جنبید! به شما حمله می‌کنند؛ ولی شما حمله نمی‌کنید! با شما می‌جنگند؛ اما شما نمی‌جنگید! اینگونه معصیت خدا می‌شود و شما بدان رضایت می‌دهید! 🔸وقتی در گرمای تابستان فرمان حرکت به سوی دشمن می‌دهم، می‌گویید: هوا بسیار گرم است، مهلت بده تا سوز گرما بگذرد! آنگاه که در زمستان فرمان جنگ می‌دهم، می‌گویید: هوا خیلی سرد است بگذار سوز سرما برود! همه این بهانه تراشی‌ها برای فرار از سرما و گرما بود! وقتی شما از گرما و سرما فرار می‌کنید، به خدا سوگند که از شمشیر گریزان‌ترید! نه، به خدایی سوگند که جان فرزند ابوطالب در دست اوست، از شمشیر فرار می‌کنید. ولی تا کی می‌توان از شمشیر فرار کرد؟! 🔸ای مرد نمایان نامرد! ای کودک‌صفتان بی‌خرد که عقل‌های شما به زنانِ در حجله آرمیده شباهت دارد! خداوند می‌داند که از زندگی در میان شما خسته شده‌ام و بسیار دوست دارم که خداوند مرا از میان شما به سوی رحمت خویش ببرد. ای کاش نه شما را دیده بودم و نه شما را می‌شناختم! این آشنایی برای من، به خدا سوگند، جز پشیمانی و اندوه ثمره‌ای نداشت! 🔸خدا می‌داند که دلم انباشته از خون و سینه‌ام از خشم آکنده است. شما کاسه‌های غم را جرعه جرعه به من نوشاندید و با نافرمانی‌های خود اندیشه‌ام را تباه ساختید؛ تا آنجا که قریش و دیگران در حق من گفتند: پسر ابوطالب مردی دلیر است؛ ولی از آیین لشکرکشی و فنون نظامی آگاه نیست! 🔸خدا پدرشان را بیامرزد! آیا در میان رزم‌آوران، رزم دیده‌تر و با تجربه‌تر از من می‌شناسند؟! کسی را سراغ دارند که پیش از من، قدم به میدان جنگ نهاد باشد؟! هنوز به بیست سالگی نرسیده بودم که در میدان نبرد حاضر بودم و حال آنکه اکنون از شصت سالگی هم گذشته‌ام. اما دریغ، آن کس که فرمانش را اجرا نکنند، رأیی نخواهد داشت. آرشیو تخصصی کتاب http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist