دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۳۳۵ 🔅•✾••┈ ... ادامه ☀️ جهاد در راه خدا دری از درهای بهشت است 🔸آنها پ
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۳۳۶ 🔅•✾••┈
☀️حق من بر شما بسیار واجبتر از حق اشتر است
🔸بار دیگر بالای منبر رفتم و برای مردم خود به خواندم و آنان را به جهاد دعوت کردم:
🔸اما بعد، ای مردم، به خدا سوگند، تعداد جمعیت شهر شما نسبت به جمعیت شهرهای دیگر، بیشتر از تعداد جمعیت انصار نسبت به جمعیت عرب است. آن روزی که انصار با رسول خدا عهد بستند که به یاری او و مهاجران برخیزند تا رسول خدا بتواند رسالت پروردگارش را ابلاغ کند، فقط دو قبیله کوچک بودند که نه از قبایل دیگر عرب کهنتر به شمار میرفتند و نه در تعداد جمعیت شمار بیشتری داشتند. هنگامی که رسول خدا و اصحابش را نزد خود پناه دادند و به یاری خدا و دینش پرداختند، همه عرب یکپارچه به مخالفت با آنها برخاستند و آنها را طعمه تیرهای بلای خود ساختند.
🔸یهودیان در برابر آنان هم قسم شدند و هر قبیلهای پس از قبیله دیگر به جنگ با آنان آمد. در چنین موقعیتی، انصار دامن همت به کمر بستند و با جدیت، دین خدا را یاری کردند. آنها روابط خود با عرب را گسیختند، هر پیمانی که با یهود داشتند، بر هم زدند، با مردم «نجد» و «تهامه» و «مکه» و «یمامه» و مردم دشت و کوهسار جنگیدند و برای دفاع از دین نیزهها برافراشتند و در میدان نبرد، با تمام توان پایداری ورزیدند. نتبجه این شد که عرب، دین رسول خدا را پذیرفت و تسلیم وی شد و رسول خدا با رضایت و خوشنودی از انصار، از دنیا رفتند.
🔸امروز تعداد جمعیت شما در میان مردم، بیشتر از انصار در میان عرب آن زمان است.
مردی از میان جمعیت برخاست و گفت: تو محمد نیستی و ما نیز آن مردمی که یاد کردی نیستیم. ما را به افزونتر از طاقتمان مکلف نساز!
🔸به او گفتم: اول خوب گوش کن تا بتوانی به خوبی پاسخ دهی! زنان فرزند مرده برایتان زاری کنند! جز به غم و غصه من نیافزودید! آیا گفتم که من محمد هستم و شما انصار هستید؟ این مثالی بود که برای شما زدم و امیدم آن بود که از آنان الگو بگیرید.
همهمه و سروصدا فضای مسجد را پر کرد. شنیدم کسی گفت: امروز معلوم شد که امیرالمومنین و همراهانش چه بسیار به اهل نهروان نیازمند هستند! و مردی با صدای بلند گفت: و امروز برای مردم عراق جای خالی مالکاشتر آشکار شد. به راستی که اگر اشتر زنده بود، شاهد این همه جنجال و آشوب نبودیم و هرکس میدانست چه بگوید!
🔸به آنان گفتم: مادرانتان در عزایتان بگریند! حق من بر شما بسیار واجبتر از حق اشتر است. آیا اشتر جز حق یک مسلمان، حق دیگری بر شما داشت؟
🔸و با ناراحتی از منبر پایین آمدم. حجربن کندی و سعیدبنقیس همدانی بلند شدند و گفتند: ای امیرالمومنین، ناراحت مباش. هرچه فرمان دهی، آماده فرمانبری هستیم. به خدا سوگند، در راه اطاعت از تو، از تباه شدن اموالمان و کشته شدن خاندانمان باکی نداریم.
🔸به آنان گفتم: مهیای حرکت به سوی دشمن باشید.
🔸به منزل رفتم و بزرگان اصحاب نیز آمدند.
🔸از آنان خواستم: مردی شجاع و خیرخواه معرفی کنید تا مردم اطراف کوفه را برای عزیمت به جنگ گردهم آورد.
سعیدبنقیس گفت: یا امیرالمومنین، من معقلبنقیس تمیمی را پیشنهاد میکنم که مردی خیرخواه و ادیب و شجاع و دلیر است.
🔸پیشنهاد وی را پسندیدم و معقل را برای این ماموریت فرستادم.
آرشیو تخصصی کتاب #علی_از_زبان_علی
http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۳۳۶ 🔅•✾••┈ ☀️حق من بر شما بسیار واجبتر از حق اشتر است 🔸بار دیگر بالا
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۳۳۷ 🔅•✾••┈
🔻سقوط شهر الانبار توسط افراد غارتگر معاویه
کمیل که استاندار منطقه «هیت» بود، بدون اجازه من برای مقابله با غارت «قرقیسیا» رفته بود و هنگامی که سفیانبنعوف وارد منطقه هیت شد، کمیل حضور نداشت که از منطقهاش دفاع کند؛ به همین دلیل، شهر الانبار هم سقوط کرد. از بیتدبیری کمیل عصبانی بودم و نامهای عتابآمیز به وی نوشتم:
🔸اما بعد، کسی که کار واگذارشده به او را تباه سازد و به کاری که انجام دادنش بر عهده دیگران است بپردازد، ناتوان مردی است با اندیشهای ناقص. تاختوتاز کردنت بر مردم قرقیسا و رهاکردن پاسداری از مرزهایی که تو را به حفظ آنها گمارده بودیم، آن هم وقتی کسی در آنجا نیست تا مرزها را حفظ کند و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد، نشان نارسایی اندیشه توست.
🔸تو در آنجا پلی شدهای که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت هجوم آورند! نه قدرتی داری که با آنان نبرد کنی و نه هیبتی داری که از تو بترسند و بگریزند! 🔸نه مرزی را میتوانی حفظ کنی و نه شوکت دشمن را میتوانی درهم بشکنی! نه نیازهای مردم دیارت را کفایت میکنی و نه امام خود را راضی نگه میداری!
🔸از این پس به سراغ هیچ جنگی نمیروی، مگر اینکه از من اجازه بگیری
کمیل برای جبران اشتباهی که کرده بود، و این بار نیز بدون اجازه من، به مقابله با عبدالرحمانبنقباث که به دنبال غارت «جزیره» بود، رفت و او و لشکرش را شکست داد و از منطقه دورشان ساخت و طی نامهای، خبر این پیروزی را به من داد.
🔸در پاسخ نامه کمیل نوشتم: اما بعد، سپاس خدایی را که هرآنچه بخواهد، برای افراد انجام میدهد و یاری خویش را بر هرکس که بخواهد، نازل میکند. پس پروردگار ما چه مولای خوبی و چه یاری کننده خوبی است!
🔸به راستی که کار خوب و شایستهای برای مسلمانان انجام دادی و برای امام خویش خیرخواهی کردی. از گذشته نیز درباره تو چنین گمانی داشتم. امیدوارم بهترین پاداشی که برای صابران و مجاهدان است، در این جنگی که با دشمن داشتی، نصیب تو و گروه همراه تو شود؛ اما توجه کن که از این پس به سراغ هیچ جنگی نمیروی و قدمی برای پیکار با دشمن خویش برنمیداری، مگر اینکه از من اجازه بگیری. خداوند ما و تو را از ستم ستمگران کفایت کند که او عزیز و حکیم است.
🔸والسلام علیک و رحمةالله و برکاته
آرشیو تخصصی کتاب #علی_از_زبان_علی
http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۳۳۷ 🔅•✾••┈ 🔻سقوط شهر الانبار توسط افراد غارتگر معاویه کمیل که استاندا
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۳۳۸ 🔅•✾••┈
📃 نامهای تاریخی و روشنگر
📄 نامهای برای پاسخ به پرسشهای شما
پس از بازگشت از نهروان و سقوط مصر و شهادت مالکاشتر و محمدبنابیبکر و غارتهای متعدد مزدوران معاویه، کوفه وضع مناسبی نداشت. در این میان برخی سوالات عقیدتی و تاریخی نیز مطرح شده و ابهامات و شبهات بر فضای شهر سایه افکنده بود.، در این اوضاع! نظر مرا درباره ابوبکر و عمر و عثمان میپرسیدند!
🔸خطاب به پرسش کنندگان گفتم: پرسشهای بیحاصل که سودی برای شما ندارد، فرصت یافتهاید، آن هم وقتی که مصر سقوط کرده و محمدبنابیبکر به شهادت رسیده است؟! شهادت محمدبنابیبکر برای من مصیبت بسیار بزرگی است. به خدا سوگند، او مانند یکی از فرزندان من بود. سبحانالله! ما امید داشتیم بر این قوم پیروز شویم و بر متصرفاتشان چیره گردیم که ناگهان آنها بر ما تاختند شهرهای ما را تصرف کردند.
🔸من نامهای برای شما خواهم نوشت تا انشاءالله تعالی پاسخی روشن به پرسشهای شما باشد.
🔸نامه را نوشتم و به کاتبم، عبیداللهبنابیرافع، گفتم: این ده تن از اصحاب معتمدم را نزد من فراخوان: اصبغبننباته و ابوطفیل عامربنوائله کنانی و رزینبنحبیش اسدی و جویریةبنمسهر عبدی و خندفبنزهیر اسدی و حارثةبنمضرب الهمدانی و حارثبنعبدالله أعور همدانی زندگی و مصباح نخعی و علقمةبنقیس و کمیلبنزیاد و عمیربنزراره.
🔸این ده نفر آمدند و به آنها گفتم: این نامه را بگیرید و عبیداللهبنابیرافع آن را بر مردم بخواند و شما هر جمعه حاضر باشید. اگر کسی اعتراضی کرد و بر شما ایراد گرفت، با او منصفانه رفتار کنید و با کتاب خدا پاسخش دهید.
🔸بسم الله الرحمن الرحیم
🔸از بنده خدا علی، امیرالمومنین، به مومنان و مسلمانان از شیعیان خود
🔸خداوند متعال میفرماید:
وَإِنَّ مِن شِيعَتِهِۦ لَإِبْرَٰهِيمَ
و بیگمان، ابراهیم از پیروان نوح بود./صافات۸۳
🔸شیعه اسمی است که خداوند در کتاب خویش به آن شرافت بخشیده است. این اسم اختصاص به ابراهیم ندارد؛ بلکه شما شیعیان محمد رسول خدا هستید و در این نامگذاری بدعتی وجود ندارد.
🔸سلام خدا بر شما باد؛ چه اینکه خداوند سلام است و دوستان خود را از عذاب خوارکننده میرهاند و به سلامت میرساند و با عدل خویش بر آنان حکم میراند.
🔸اما بعد، خداوند متعال محمد را به نبوت مبعوث کرد، در زمانی که شما جماعت عرب در بدترین حال زندگی میکردید. برخی از آنها سگهایشان را غذا میدادند؛ اما فرزندان خود را میکشتند!، به تاراجگری و غارت سرگرم بودند و به هنگام بازگشت، متوجه میشدند دیگران اموالشان را به غارت بردهاند! خوراک شما ناگوار بود. حیوان مرده و خون و حنظل میخوردید. غذای شما خشن و آب آشامیدنی شما آلوده بود. خانههای شما بر روی سنگهای خشن بنا شده بود. بتها را پرستش میکردید. خون همدیگر را میریختید و یکدیگر را به اسارت میبردید.
ادامه دارد....
آرشیو تخصصی کتاب #علی_از_زبان_علی
http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۳۳۸ 🔅•✾••┈ 📃 نامهای تاریخی و روشنگر 📄 نامهای برای پاسخ به پرسشهای
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۳۳۹ 🔅•✾••┈
... ادامه
📄 نامهای برای پاسخ به پرسشهای شما
🔸خداوند متعال سه آیه قرآن را به قریش اختصاص داده است و یک آیه را به عموم عرب.
🔸سه آیه مربوط به قریش عبارتاند از:
وَٱذْكُرُوٓا۟ إِذْ أَنتُمْ قَلِيلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِى ٱلْأَرْضِ تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ ٱلنَّاسُ فَـَٔاوَىٰكُمْ وَأَيَّدَكُم بِنَصْرِهِۦ وَرَزَقَكُم مِّنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ
و به یاد آورید زمانی را كه شما كم بودید و در زمین (مكّه) مستضعف بودید، میترسیدید مردم (دشمنان) شما را بربایند، پس (خداوند در مدینه) پناهتان داد و با یاری خویش، شما را نیرومند كرد و از پاكیزهها به شما روزی داد، باشد كه شما شكرگزاری كنید./انفال۲۶
وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مِنكُمْ وَعَمِلُوا۟ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى ٱلْأَرْضِ كَمَا ٱسْتَخْلَفَ ٱلَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ ٱلَّذِى ٱرْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ يَعْبُدُونَنِى لَا يُشْرِكُونَ بِى شَيْـًٔا ۚ وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ ٱلْفَٰسِقُونَ
خداوند به كسانی از شما كه ایمان آورده و كارهای شایسته انجام دادهاند، وعده داده است كه حتماً آنان را در زمین جانشین قرار دهد، همان گونه كه كسانی پیش از ایشان را جانشین كرد، و قطعاً دینی را كه خداوند برای آنان پسندیده است، برای آنان استقرار و اقتدار بخشد و از پی ترسشان امنیّت را جایگزین كند، تا (تنها) مرا بپرستند و چیزی را برای من شریك نگیرند، و هر كس بعد از این، كفر ورزد پس آنان همان فاسقانند./نور۵۵
🔸آیه سوم، سخن قریش با رسول خدا است، در هنگامی که آنان را به اسلام و هجرت دعوت میکرد:
وَقَالُوٓا۟ إِن نَّتَّبِعِ ٱلْهُدَىٰ مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَآ ۚ
و (كفّار مكّه) گفتند: اگر ما با (قبول برنامههای) تو، هدایت را بپذیریم، (بزودی) از سرزمینمان میربایند./قصص۵۷
و خداوند متعال در پاسخ آنان فرمود:
أَوَلَمْ نُمَكِّن لَّهُمْ حَرَمًا ءَامِنًا يُجْبَىٰٓ إِلَيْهِ ثَمَرَٰتُ كُلِّ شَىْءٍ رِّزْقًا مِّن لَّدُنَّا وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ
و ( شد. (بگو:) آیا ما آنان را در حرم أمنی قرار ندادیم كه بهرههای هر چیزی به عنوان روزی از جانب ما به سوی آن سرازیر میشود؟ ولی بیشتر آنان نمیدانند!
🔸این کلام الهی نیز درباره عموم عرب است:
وَٱذْكُرُوا۟ نِعْمَتَ ٱللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَآءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِۦٓ إِخْوَٰنًا وَكُنتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ ٱلنَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمْ ءَايَٰتِهِۦ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
و نعمت خدا را بر خود یاد كنید، آنگاه كه دشمنان یكدیگر بودید، پس خداوند میان دلهایتان الفت انداخت ودر سایه نعمت او برادران یكدیگر شدید، و بر لب پرتگاهی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد. این گونه خداوند آیات خود را برای شما بیان میكند، شاید هدایت شوید./آلعمران ۱٠۳
🔸چه نعمت بزرگی بود، اگر از آن دست نمیکشیدند و به سوی تباهی نمیرفتند! و چه مصیبت بزرگی است، اگر به آن ایمان نیاورند و به آن بیرغبت باشند!
ادامه دارد...
آرشیو تخصصی کتاب #علی_از_زبان_علی
http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۳۳۹ 🔅•✾••┈ ... ادامه 📄 نامهای برای پاسخ به پرسشهای شما 🔸خداوند متعا
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۳۴٠ 🔅•✾••┈
...ادامه
📄 نامهای برای پاسخ به پرسشهای شما
🔸رسول خدا پس از آنکه رسالت خویش را ابلاغ کردن، از دنیا رفتند. چه مصیبت سنگینی بود برای عموم مومنان و به ویژه برای نزدیکان آن حضرت؛ تا جایی که به مصیبتی مانند آن دچار نشده بودند و از این پس نیز چنان مصیبت سختی را نخواهند دید.
🔸رسول خدا از این جهان چشم فرو بستند و قبل از آن، کتاب خدا و اهلبیتشان را به عنوان دو پیشوا در میان امت به امانت گذاشتند. بین آن دو اختلافی نیست و همانند دو برادرند که هیچگاه یکدیگر را تنها نمیگذارند و بین آن دو چه نوع اتحادی است که به هیچ وجه بین آنها جدایی نمیافتد.
🔸خداوند پیامبرش، محمد را در حالی از این دنیا برد که من از این پیراهن که به تن دارم، نزدیکتر بودم و باور نمیکردم و حتی از خاطرم نمیگذشت که مردم به شخص دیگری توجه کنند! اما مردم به دلایلی، از سپردن امر حکومت به من دریغ کردند.
🔸در چنین وضعیتی، انصار که به واقع انصارالله و لشکر اسلام بودند، اظهار کردند: اگر حکومت را به علی واگذار نکنید، باید حق ما را در حکومت که بیش از دیگران است ادا کنید و رئیس ما، سعدبنعباده انصاری، شایستگی بیشتری برای حکومت دارد.
🔸به خدا سوگند، نمیدانم به چه کسی شکایت برم! آیا در حق انصار ظلم میکردند یا در حق من؟ آری، حق مرا گرفتند و من مظلوم واقع شدم.
🔸یکی از قریش استدلال کرد که رسول خدا فرمودهاند: امامان از قریش هستند. با این استدلال توانستند انصار را از ادعای ایشان منصرف کنند؛ اما مرا نیز که از قریش بودم، از دایره حکومت خارج کردند و از حقم، محروم ساختند.
🔸پس از آن افرادی نزد من آمدند و برای یاری رسانی آمادگی خویش را اعلام کردند و از آن جمله پسران سعید، مقدادبناسود، ابوذر غفاری، عماربنیاسر، سلمان فارسی، زبیربنعوام و براءبنعازب بودند. به آنان گفتم: رسول خدا با من عهدی بسته و وصیتی فرمودهاند که از فرمان ایشان سرپیچی نخواهم کرد. به خدا سوگند، اگر ریسمان برگردنم اندازند و مرا به هر سو کشند، جز به فرمان الهی گامی بر نخواهم داشت!
🔸هنگامی که مشاهده کردم مردم برای بیعت با ابوبکر هجوم آوردند، خود را کنار کشیدم؛ با اینکه یقین داشتم من بیشتر از او و هر کس دیگری شایسته جانشینی مقام رسول خدا هستم.
🔸آری، رسول خدا لشکری را به فرماندهی اسامةبنزید بسیج کرده و آن دو را در لشکر اسامه و تحت امارت وی قرار داده بودند. رسول خدا تا آخرین لحظه زندگی خویش دستور میدادند که لشکر اسامه را حرکت دهید، لشکر اسامه را راه اندازید. آن لشکر، بدون حضور آن دو، حرکت کرد و به سوی شام رفت و در منطقه «اذرعات» با سپاه روم درگیر شد و آنان را فراری داد و خداوند غنایمی نصیبشان کرد.
🔸اما وقتی مشاهده کردم گروهی از مردم در حال بازگشت از اسلام هستند و برای نابودی دین محمد و آیین ابراهیم تلاش میکنند، ترسیدم اگر من به یاری اسلام و مسلمانان نشتابم، در دین رخنهای پدید آید و این بنای ارزشمند در هم فرو ریزد.
🔸این مصیبت برای من بسیار سنگینتر از آن بود که خلافت بر شما را از دست بدهم؛ زیرا خلافت متاع کوتاه مدتی بود که مانند ابر و آسمان از میان میرفت و ناپدید میشد. به همین دلیل بود که با آنان که امر خلافت را در دست گرفته بودند، همکاری کردم و در این حوادث به یاری آنان برخاستم تا آنکه باطل از میان رفت و به خلاف میل کافران، برتری کلمة الله اثبات شد.
آرشیو تخصصی کتاب #علی_از_زبان_علی
http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۳۴٠ 🔅•✾••┈ ...ادامه 📄 نامهای برای پاسخ به پرسشهای شما 🔸رسول خدا پس
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۳۴۱ 🔅•✾••┈
...ادامه
📄 نامهای برای پاسخ به پرسشهای شما
🔸هنگامی که سعدبنعباده بیعت مردم با ابوبکر را مشاهده کرد، با صدای بلند خطاب به آنان گفت: ای مردم، اگر من نیز داوطلب امر خلافت شدم، برای آن بود که دیدم علی را از دایره خلافت خارج کردهاید! اکنون تا او بیعت نکند، من با شما بیعت نخواهم کرد و شاید اگر او هم بیعت کند، من دیگر بیعت نکنم. سپس بر اسب خویش سوار شد و به «حوران» رفت و در خانهای زندگی کرد تا از دنیا رفت و بیعت نکرد.
🔸فروةبنعمر انصاری که دو اسب خویش را تقدیم رسول خدا کرده بود و هر سال هزار کیسه خرما برای فقرا انفاق میکرد، برخاست و با صدای بلند پرسید: ای اهل قریش، آیا در میان شما کسی همانند علی وجود دارد که لایق خلافت باشد؟
🔸قیسبنمُخرمةالزُّهریّ پاسخ داد: نه، چنین کسی را سراغ نداریم که همه شایستگیهای علی را داشته باشد.
🔸فروه گفت: راست میگویی، اما باز هم میپرسم: آیا امتیازاتی در علی وجود دارد که در هیچ کس دیگری یافت نمیشود؟
🔸او پاسخ داد: آری، امتیازاتی در علی هست که در هیچ کس دیگر سراغ نداریم.
فروه پرسید: پس چرا دست از دامن او کشیدید؟
🔸قیس پاسخ داد: مردم درباره ابوبکر به وحدت نظر رسیدند و برای بیعت با او اجتماع کردند!
🔸فروه نیز گفت: به خدا سوگند، مطابق اخلاق و سنت خویش عمل کردید؛ ولی سنت رسول خدا را رها ساختید. اگر امر خلافت را در خاندان پیامبر خویش حفظ میکردید، از زمین و آسمان بر شما نعمت میبارید.
🔸در نهایت، ابوبکر زمام امور را در دست گرفت و خلیفه شد. او تلاش میکرد خود را به ما نزدیک کند و در کارها اعتدال را رعایت میکرد. و نیز با خیرخواهی، او را همراهی میکردم و کوشش من بر این بود که در هر کاری که اطاعت خدا محسوب میشد از وی اطاعت کنم، تا این که هنگام وفات وی رسید.
🔸با خود گفتم: او در امر خلافت از من عبور نخواهد کرد. البته اگر نبود ارتباط خاص و صمیمیت بین او و عمر و توافقی که از قبل با هم داشتند، به گمانم زمام امر خلافت را به دست کس دیگری جز من نمیداد.
🔸آری، ابوبکر سخن رسول خدا خطاب به بّریده اسلمی را شنیده بود. ماجرا مربوط به زمانی بود که پیامبر، من و خالدبنولید را به مأموریت یمن فرستادند و فرمودند: « هرگاه جدا از یکدیگر هستید، هر یک فرمانده لشکر خویش هستید و هرگاه با هم بودید، فرماندهی همه شما بر عهده علی است.»
🔸در این سفر، بین من و خالد اختلافی پیش آمد و خالد پیشدستی کرد و بَریده را نزد رسول خدا فرستاد و بر ضد من سخنانی مطرح کرد. رسول خدا خطاب به بَریده فرمودند: « علی بعد از من ولیّ و سرپرست شماست و سهم او از خمس بیشتر از آن مقداری است که برای خویش اختصاص داده است.» این سخن ابوبکر و عمر، هر دو، شنیدند و بَریده نیز هنوز زنده است و از دنیا نرفته است. آیا پس از این سخن صریح، جای سخن دیگر وجود دارد؟!
آرشیو تخصصی کتاب #علی_از_زبان_علی
http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۳۴۱ 🔅•✾••┈ ...ادامه 📄 نامهای برای پاسخ به پرسشهای شما 🔸هنگامی که سع
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۳۴۲ 🔅•✾••┈
...ادامه
📄 نامهای برای پاسخ به پرسشهای شما
🔸ولی به هر جهت، ابوبکر بیاینکه با کسی مشورت کند، کار خلافت را به عمر واگذار کرد. مردم نیز با وی بیعت کردند و رفتارش را پسندیدند و به شیوه زمامداری او رضایت دادند، تا اینکه هنگام وفات او فرا رسید.
🔸با خودم گفتم: او خلافت را از من دریغ نمیکند؛ چون بارها نقش مرا در موقعیتهای خاص مشاهده کرده و از رسول خدا سخنان فراوانی درباره من شنیده است. اما او در اقدامی عجیب، مرا ششمین نفر از گروه ششنفری قرار داد و به صُهَیب دستور داد که امامت نماز مردم را برعهده گیرد و به ابوطلحه زیدبنسعد انصاری دستور داد با پنجاه نفر از قوم خود مراقبت کند و هر یک از این ششنفر که به تصمیم جمع راضی نشدند، او را بکشند!
🔸چقدر عجیب است بیخبری مردمی که گمان کردند ابوبکر را رسول خدا به جانشینی خود منصوب کرده است! در حالی که اگر چنین بود، این امر بر انصار مخفی نمیماند. بلکه مردم بودند که در سقیفه با وی بیعت کردند و او نیز با نظر شخصی خود، امر خلافت را به عمر واگذار کرد و عمر نیز با نظر شخصی خود، امر خلافت را به شورای شش نفره سپرد.
🔸باز جای تعجب دارد که در شیوه انتخاب خلیفه نیز از روشهای مختلف استفاده کردند و دوست ندارم سخن عمر را تکرار کنم که برای توجیه کار خود در تاسیس شورای شش نفره، به رسول خدا استناد کرد که آن حضرت در هنگام وفاتش از این شش نفر راضی بود! و در عینحال دستور داد اگر این شش نفر در انتخاب خلیفه به نظر واحد نرسیدند، همگی کشته شوند! بسیار عجیب است که دستور قتل کسانی را صادر کرد که مدعی بود خدا و رسولش از آنها راضی هستند!
🔸آنها از حاکمیت هیچکس به اندازه حاکمیت من ناراحت نبودند؛ بااینکه استدلال مرا شنیده بودند که در بحث با ابوبکر گفتم: ای جماعت قریش، من برای حکومت، از همه شما بیشتر حق دارم؛ زیرا هیچ یک از شما همانند من احاطه به قرآن و معرفت به سنت ندارد و از دین حق آگاه نیست.
🔸 استدلال من بر اینکه حق حکومت به من اختصاص دارد و نه قریش، کلام رسول خدا بود که فرمودند: «حکومت حق کسی است که مردم را آزاد کرده باشد.»
🔸رسول خدا مردم را از آتش جهنم آزاد ساختند و زنجیرهای بردگی را از گردن آنان باز کردند و به همین دلیل، حق حکومت بر مردم داشتند و پس از او نیز من چنین حقی را دارا هستم.
🔸اگر قریش به دلیل انتساب به رسول خدا مدعی برتری بر دیگر قبایل است و خود را دارای فضیلت میداند، پس بنیهاشم به دلیل نزدیکتر بودن به آن حضرت از فضیلت بیشتری برخوردار خواهد بود و در میان بنیهاشم، من از همه به آن بزرگوار نزدیکترم و دلیل آن، سخن رسول خدا در روز غدیر خم است که فرمودند: «من مولای هر کس بودم، علی نیز مولای اوست.»
🔸مگر اینکه دلیل برتری خویش بر عرب را غیر از انتساب به رسول خدا بداند که آن کلام دیگری است و اگر چنین مطلبی را میپسندند، آن را بیان کنند!
🔸اعضای شورای خلافت میترسیدند که اگر من زمام امر حکومت را در اختیار داشته باشم، بر آنان سخت بگیرم و گلویشان را بفشارم و سهمی از حاکمیت به آنان نرسد! به همین دلیل، در برابر من متحد شدند و حکومت را از دست من گرفتند و به عثمان تحویل دادند، به این امید که سهمی نیز به آنان برسد و حکومت را در میان خود دستبهدست بچرخانند!
آرشیو تخصصی کتاب #علی_از_زبان_علی
http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۳۴۲ 🔅•✾••┈ ...ادامه 📄 نامهای برای پاسخ به پرسشهای شما 🔸ولی به هر جهت
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ٣٤٣ 🔅•✾••┈
...ادامه
📄 نامهای برای پاسخ به پرسشهای شما
🔸در آن شبی که به بیعت با عثمان تصمیم گرفتند، در مدینه صدایی به گوش رسید که معلوم نشد از چه کسی است.
🔸آن صدا این اشعار را میخواند: ای که عزادار اسلام هستی، برخیز که هنگام سوگواری فرا رسیده است.
🔸اکنون مرگ نیکیها فرا رسیده و زشتیها آشکار شده است!
🔸قریش را چه شده است؟! امروز چه کسانی را جلو انداختهاند و چه کسانی را عقب راندهاند؟!
🔸علی به حکومت شایستهتر است، ولایت را به او بسپارید و منکر مقام او نباشید.
🔸تا آنکه مرا به بیعت با عثمان فراخواندند و من با اکراه بیعت کردم و صبر پیشه کردم و آن را به حساب خدا گذاشتم.
🔸به اهل دعا سفارش کردم که در قنوت نمازها چنین دعا کنند: «بار خدایا، دلها برای تو خالص شدهاند و چشمها به سوی تو نگراناند. نام تو بر زبانهاست، داوری کارها به تو واگذار شده است، میانه ما و قوم ما را به حقیقت را بنمای. بار خدایا، از نبود پیامبرمان، از کثرت دشمنانمان، از اندکبودن تعدادمان، از خواربودن در چشم مردمان، از سختی روزگار و از روی آوردن فتنهها به سوی ما، به درگاه تو شکایت آوردهایم. بار خدایا، با آشکار کردن عدل خویش و چیرهکردن حقیقتی که میدانی، برای ما گشایشی عنایت فرما.»
🔸عبدالرحمانبنعوف خطاب به من گفت: ای پسر ابوطالب، بسیار علاقهمندی به قدرت برسی و به آن حرص میورزی!
در پاسخ گفتم: من به حکومت دل نبستهام و به آن حریص نیستم. مطالبه من همان حق جانشینی رسول خدا و میراث اوست که زمامداری امت را بعد از خود به من واگذار کرد. شما که با زور شمشیر، میان من و حقم مانع شدید، به این امر علاقهمندتر و حریصتر هستید!
🔸بار خدایا، من از قریش به درگاه تو شکایت میآورم. آنان رابطه خویشاوندی مرا قطع کردند و روزگارم را تباه ساختند، مانع حق من شدند، به موقعیت من بیتوجهی کردند و جایگاه رفیع مرا تنزل دادند، در مخالفت با من همگی دست به دست هم دادند و در حالی که حق مسلم مرا ضایع کرده بودند، گفتند: یا با غم و اندوه صبر پیشه کن یا با دریغ و حسرت جان بسپار.
🔸آری، به خدا سوگند، اگر میتوانستند نسبت مرا با رسول خدا نیز انکار کنند، حتما این کار را میکردند؛ ولی راهی برای آن نیافتند.
🔸حق من بر این امت همانند حق کسی است که از جماعتی مطالبهای دارد تا در زمان معیّنی حقش را دریافت کند. اگر آن جماعت به نیکویی در همان زمان معیّن حق او را تسلیم کنند، از آنان سپاسگزاری میکند؛ ولی اگر در ادای حق او تاخیر کنند، آن را میگیرد بیآنکه سپاسگزاری کند. آری، اگر مردی نتوانست حقش را بگیرد، بر او ایرادی وارد نیست؛ ایراد بر کسی وارد است که بر جایگاهی تکیه زند که حق او نبوده است.
🔸رسول خدا با من عهد بسته و فرموده بودند: «ای پسر ابوطالب، پس از من ولایت و زمامداری امت بر عهده توست. اگر با عافیت و سلامت این امر را به تو واگذار کردند و به آن راضی شدند، تو نیز برخیز و زمام امور آنان را در دست بگیر! اما اگر اختلاف کردند و به مخالفت برخاستند، تو نیز کار آنان را به خودشان واگذار کن و به آنچه سرگرم و مشغولاند، رهایشان ساز! که خداوند متعال به زودی برای تو گشایشی پدید خواهد آورد. من نیز پیرامون خود نگریستم و جز اهلبیت خود، یار و یاور و پشتیبان نیافتم. ناچار آنان را از نابودی حفظ کردم.
آرشیو تخصصی کتاب #علی_از_زبان_علی
http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ٣٤٣ 🔅•✾••┈ ...ادامه 📄 نامهای برای پاسخ به پرسشهای شما 🔸در آن شبی که
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ٣٤٤ 🔅•✾••┈
...ادامه
📄 نامهای برای پاسخ به پرسشهای شما
🔸آری، اگر بعد از ارتحال رسول خدا عمویم حمزه و برادرم جعفر باقی بودند، ناچار نمیشدم به اجبار و اکراه بیعت کنم؛ ولی من گرفتار دو مرد (عباس و عقیل) شدم که تازهمسلمان بودند و کاری از آنان ساخته نبود! پس به این نتیجه رسیدم که اهلبیتم را از هلاکت دور نگاه دارم و چنین بود که وجود خار و خاشاک را در چشمانم تحمل کردم و جرعههای اندوه را با گلویی گرفته فروبردم و بر تلختر از حنظل و تیغههای تیز که قلبم را مجروح میساخت، شکیبایی کردم.
🔸در موضوع انقلاب بر ضد عثمان و کشته شدن وی، نکاتی در خور ذکر است: گویا این موضوع یکی از نشانههای قرنهای گذشته بود که:
عِلْمُهَا عِندَ رَبِّى فِى كِتَٰبٍ ۖ لَّا يَضِلُّ رَبِّى وَلَا يَنسَى
علم آن (احوال) در كتابی نزد پروردگار من است (و) پروردگار من نه (خطا و چیزی را) گم میكند و نه فراموش مینماید./طه٥٢
🔸اصحاب رسول خدا که در جنگ بدر همراه آن حضرت بودند، دست از یاری عثمان برداشتند و او را به حال خود رها ساختند! و اهل مصر نیز وی را کشتند. اما نقش من در این حادثه بدینگونه بود که نه به قتل وی فرمان دادم و نه کسانی را که قصد قتل وی را داشتند، از این کار باز داشتم! من اگر به قتل وی امر میکردم، جزو یاران و مددکاران قاتلان وی محسوب میشدم و اگر آنها را از این کار باز میداشتم، از یاران و حامیان و عثمان به حساب میآمدم که آن را نیز مصلحت نمیدیدم.
🔸اوضاع بسیار آشفته و حق و باطل درهم آمیخته و مشتبه شده بود. موافقان و یاوران عثمان معتقد بودند که بیشترین ضربه را من به عثمان وارد کردهام! و مخالفان عثمان فکر میکردند که بیشترین یاری را من به عثمان رساندهام!
اما تحلیل من درباره عثمان این است که وی در انتخاب خویش درست عمل نکرد و راه بدی در پیش گرفت. البته مخالفان وی نیز عجولانه برخورد کردند و ناخشنودی خویش را از عملکرد عثمان به گونهای نامناسب بروز دادند و به هرحال، خداوند میان شما و او قضاوت خواهد کرد.
🔸به خدا سوگند، در خون عثمان هیچ تهمتی متوجه من نیست و من همانند دیگر مسلمانان و مهاجران در خانه خویش نشسته بودم و در قتل وی دخالتی نکردم. بعد از آنکه عثمان را کشتید، برای بیعت به سوی من آمدید. من نپذیرفتم و شما اصرار کردید. دستم را بستم؛ ولی شما آن را گشودید و به جانب خود کشیدید. شما به سوی من هجوم آوردید، مانند حضور شتران تشنه که به آبشخور خود هجوم میآورند.
🔸ازدحام جمعیت چنان شدید شد که بیم آن میرفت کشته شوم و بعضی از شما بعضی دیگر را بکشند. از شدت هجوم، بند کفشهایم گسست و عبا از دوشم افتاد و افراد ضعیف زیر دستوپا ماندند! به اندازهای برای بیعت با من شادی کردند که خردسالان را بر روی دوش گرفتند تا بتوانند بیعت کنند و سالمندان با پای لرزان برای بیعتکردن شتاب میکردند و ناتوانان را بر دوش میکشیدند و پاها از خستگی واماند.
🔸آنگاه گفتید: همانند ابوبکر و عمر با ما بیعت کن که ما جز تو کسی را نداریم و به غیر تو راضی نمیشویم. بیعت ما را بپذیرد تا پراکنده نشویم و اختلاف نکنیم.
آرشیو تخصصی کتاب #علی_از_زبان_علی
http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ٣٤٤ 🔅•✾••┈ ...ادامه 📄 نامهای برای پاسخ به پرسشهای شما 🔸آری، اگر بعد
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ٣٤٥ 🔅•✾••┈
...ادامه
📄 نامهای برای پاسخ به پرسشهای شما
🔸و من براساس کتاب خدا و سنت رسول خدا با شما بیعت کردم. مردم را به بیعت دعوت کردم. هر کس با رضا و علاقهمندی بیعت کرد، پذیرفتم و هرکس از بیعت خودداری کرد، رهایش ساختم. نخستین کسانی که با من بیعت کردند، طلحه و زبیر بودند که گفتند: با تو بیعت میکنیم، به شرط آنکه در کار خلافت با تو مشارکت کنیم. گفتم: مشارکت در خلافت ممکن نیست؛ ولی میتوانید پشتیبان و یاور من باشید و در هنگام نیاز مرا مدد رسانید. به این شرط بیعت کردند و اگر نمیپذیرفتند، با اجبار به بیعت وادارشان نمیکردم؛ همچنان که هیچ کس دیگر را به اجبار وادار به بیعت نکردم.
🔸طلحه امید داشت حکومت یمن برسد و زبیر به حکومت عراق دل بسته بود. هنگامی که دانستند تسلیم خواسته آنان نخواهم شد و آنان را به حکومتی منصوب نخواهم کرد، به بهانه عمره اجازه سفر خواستند. در حقیقت قصدشان نیرنگ و حیلهگری بود. سپس به عایشه پیوستند و او را که دلش از دشمنی با من انباشته بود، به جنگ با من واداشتند.
🔸عبداللهبنعامر آنها را به بصره کشانید و تعهد کرد که مردان جنگجو و اموال و امکانات در اختیارشان بگذارد. آنها عایشه را نیز با خود همراه کردند و عایشه هم آنها را به دنبال خود میکشید! آنها عایشه را پناهگاه خود قرار دادند تا پیرامون او به جنگ بپردازند. چه گناهی بزرگتر از اینکه زنان خود را در خانههایشان محفوظ نگاه داشتند، اما همسر رسول خدا را از خانه بیرون کشیدند و حجاب او را که خدای تعالی بر او پوشانده بود برداشتند؟! به راستی که انصاف را در حق خداوند و رسول خدا مراعات نکردند.
🔸در قرآن سه خصلت ذکر شده است که عواقب آن دامن مردم را میگیرد ظلم و عهدشکنی و نیرنگ خدای متعال می فرماید:
يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُم ۖ
ای مردم! همانا سركشی شما فقط به زیانِ خودتان است./یونس٢٣
🔸و میفرماید:
فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ
پس هركس پیمان شكنی كند، به زیان خود پیمان میشكند./فتح١٠
🔸و میفرماید:
وَلَا يَحِيقُ ٱلْمَكْرُ ٱلسَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِۦ ۚ
و این نیرنگهای بد جز اهلش را فرا نگیرد./فاطر٤٣
🔸به راستی که طلحه و زبیر در حق من ستم کردند و بیعت مرا شکستند و به فریب و نیرنگ دست زدند! من گرفتار عایشه دختر ابوبکر شدم که در میان مردم، بیش از هر کس اطاعت او را میکردند و گرفتار زبیر شدم که شجاعترین مردم بود و نیز طلحه که دشمنترین مردم با من بود.
🔸یعلیبنمنیه هم با دینارهای بیاندازه به آنها یاری رساند. به خدا سوگند، اگر بتوانم، اموال او را غنیمت مسلمانان قرار خواهم داد!
🔸سپس وارد بصره شدند. اهل بصره در بیعت با من و اطاعت از من یکدل بوده و شیعیان من در آن شهر، خزانهداران بیتالمال مسلمانان شده بودند. طلحه و زبیر مردم را به شکستن بیعت من دعوت کردند و خواستند که آنان از اطاعت من روی برتابند؛ پس هرکس از ایشان اطاعت نکرد، کافرش خواندند و هرکس را که با آنان مخالفت کرد، کشتند!
آرشیو تخصصی کتاب #علی_از_زبان_علی
http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ٣٤٥ 🔅•✾••┈ ...ادامه 📄 نامهای برای پاسخ به پرسشهای شما 🔸و من براساس
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ٣٤٦ 🔅•✾••┈
...ادامه
📄 نامهای برای پاسخ به پرسشهای شما
🔸حکیمبنجبله در مقابل آنها قیام کرد و به مبارزه برخاست. او را با هفتاد اذان تن از مردم صالح و اهل عبادت بصره که معروف به «مثفّنین» بودند، به قتل رساندند! علت اینکه آنها را مثفّنین مینامیدند، این بود که بر اثر عبادت زیاد، کف دستشان همانند زانوی شتر پینه بسته بود!
🔸یزیدبنحارث یشکری از بیعت با آنان امتناع ورزید و به طلحه و زبیر گفت: از خدا بترسید، نخست ما را به بهشت کشاندید، در پایان ما را به دوزخ نکشانید! به ما تکلیف نکنید که مدعیان را تصدیق کنیم و بر ضد کسی که حضور ندارد، حکم دهیم. دست راست مرا علیابنابیطالب با بیعت خویش مشغول داشته است؛ اما دست چپ من آزاد است. اگر میخواهید، آن را بگیرید!
🔸گلوی او را چنان فشار دادند که جان سپرد! خداوند او را رحمت کند!
🔸عبداللهبنحکیم تمیمی برخاست و گفت: ای طلحه، آیا این نامه را میشناسی؟
🔸گفت: آری، این نامه را من برای تو فرستادهام.
🔸پرسید: آیا به یاد داری که در آن چه نوشتهای؟
🔸گفت: آن را برای من بخوان. نامه را خواند. در آن نامه، از عثمان بد گفته و به قتل او دعوت کرده بود.
🔸پاسخی برای گفتن نداشتند؛ از این رو او را از بصره بیرون کردند!
🔸عثمانبنحنیف انصاری، استاندار منصوب مرا با نیرنگ دستگیر کرده و به بدترین وجه شکنجه کردند و تمام موهای سر و صورت او را کندند!
🔸گروهی از شیعیان مرا به حیله کشتند و گروهی را قطعه قطعه کردند! آنها از خود پایداری نشان دادند و جنگیدند تا به شرف ملاقات با خدا نائل آمدند.
🔸به خدا سوگند، اگر تنها یک تن را کشته بودند، خون ایشان و لشکریانشان بر من حلال بود؛ زیرا که همگی آنان به کشتهشدن کشتهها راضی بودند! اما آنها نه یک تن، که تعداد زیادی از دم تیغ گذرانده بودند. در نهایت، خداوند شّر آنها را برطرف کرد. پس رحمت خداوند از ستمکاران دور باد.
آرشیو تخصصی کتاب #علی_از_زبان_علی
http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ٣٤٦ 🔅•✾••┈ ...ادامه 📄 نامهای برای پاسخ به پرسشهای شما 🔸حکیمبنجب
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ٣٤٧ 🔅•✾••┈
...ادامه
📄 نامهای برای پاسخ به پرسشهای شما
🔸طلحه با تیری که مروان پرتاب کرد، کشته شد؛ اما با زبیر سخن گفتم و کلام رسول خدا را به وی یادآوری کردم که فرموده بود: «تو با علی جنگ خواهی کرد و در حق او ظلم روا خواهی داشت.» عایشه نیز به دستور رسول خدا از این سفر منع شده بود و پس از شکست، از سر پشیمانی دست به دندان میگزید.
🔸طلحه در مسیر حرکت به سوی بصره، وقتی به منزلگاه ذیقار رسید، به پا خاست و خطبه ایراد کرد و گفت: ای مردم، ما در حق عثمان خطا کردیم و آن خطا را نمیتوانیم جبران کنیم؛ مگر اینکه به خونخواهی او به پا خیزیم! علی قاتل عثمان است و خون او به گردن علی است! هم اکنون علی در منزلگاه «دارن» فرود آمده است و اهل تردید، از مردم یمن و مسیحیان قبیله ربیعه و منافقان قبیله مَضر، او را همراهی میکنند.
🔸وقتی این سخنان طلحه و سخنان زشت زبیر به من رسید، کسی را نزد آنان فرستادم و به حق محمد سوگندشان دادم: آیا وقتی اهل مصر عثمان را محاصره کرده بودند، شما به همراه آنان نزد ما نیامدید و از من تقاضا نکردید که در قتل عثمان با شما همراهی کنم؟!
🔸آیا نگفتید که ما برای کشتن عثمان، جز تو نیرو و مددکاری نداریم؟!
🔸و آیا نگفتید تو خود میدانی که عثمان ابوذر را از مدینه بیرون کرد و عمار را به قدری زد که به فتق مبتلا شد و حکمبنابیالعاص را پناه داد، در حالی که رسول خدا و ابوبکر و عمر او را رانده بودند، و ولیدبنعقبه را که به حکم خدا فاسق شمرده میشد، عامل خود قرار داد و خالدبنعرفطه عذری را به کتاب خدا مسلط ساخت و او آن را پاره کرد و سوزانید؟!
🔸و آیا به یاد دارید که من در پاسخ شما گفتم همه این مطالب را میدانم، اما امروز کشتن او را صلاح نمیدانم و در آینده نزدیک واقعیتها بر همه کس آشکار خواهد شد؟!
🔸آنها سخنان مرا پذیرفتند و به آن اقرار کردند.
🔸اما درباره خونخواهی عثمان هم اکنون سعید و عمرو، پسران عثمان، حاضرند.
🔸بگذارید آنان خونخواهی پدر را برعهده بگیرند. چه هنگام طایفه اسد و طایفه «تیم» اولیایدم بنیامیه بودهاند که اکنون طلحه و زبیر میخواهند به جای آنان خونخواهی عثمان کنند؟ پس چون حجت نداشتند، به ناچار خاموش شدند.
آرشیو تخصصی کتاب #علی_از_زبان_علی
http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist