eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
38.6هزار عکس
10هزار ویدیو
858 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
در این هوای بهاری، شدم دوباره هوایی بهار می‌رسد اما، بهار من، تو کجایی؟ چه برکتی، چه نویدی، چه سبزه‌ای و چه عیدی؟ به سال نو چه امیدی؟ اگر دوباره نیایی مقلّبانه به قلبم، هوای تازه بنوشان محوّلانه به حالم، اشاره کن به دعایی مقدرست به فالم مدبّرانه بتابی خوش است لیل و نهارم، اگر نظر بنمایی اگر قرار چنین شد، تو را بهار نبیند چنین نکو ز چه رویی؟ چنین خجسته چرایی؟ اگرچه حُسن فروشان، به جلوه آمده باشند تو آبروی جهانی، تو روی ماه خدایی دل از امیر سواران، گرفته است بشارت از آسمان خراسان، شنیده است ندایی خودت مگر که به زهرا توسلی کنی امشب نمیرسد گل نرگس، دعای ما که به جایی : 💔 دل عشـاق بِسوزد ز غـمِ دوریِ تـو قدِ عـالـم ز فراقِ تو کمان است بیا سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
دیده در حسرت دیدار شما مانده هنوز و به امید نگاهت دل ما مانده هنوز بوسه یک روز به خاک قدمت خواهم زد لب به امید همان بوسه به پا مانده هنوز فقرا پیش کریمان که معطل نشوند منتظر بر سر راه تو جدا مانده هنوز در نبودت ز دلم صدق و صفا کم کم رفت مهرت اما به دلم شکر خدا مانده هنوز می‎شود دیدن روی تو نصیبم یا نه؟ دل من بین همین خوف و رجا مانده هنوز هر چه که خواسته‎ام داده‎ای اما آقا با شما یک سفر کرب و بلا مانده هنوز ای امید همه دل‎های شکسته برگرد دختری در عقب قافله جا مانده هنوز به همان ناله‎ی بین در و دیوار قسم مادرت چشم به راهت به خدا مانده هنوز : روزها رفت و فقط حسرت دیدارِ رُخت مانده بر این دلِ یعقوبی ما سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
باز بی خورشید مانده آسمان جمعه ها بر لب آمد از فراقت باز جان جمعه ها باز بی تو میرسند از راه و بی تو میروند ظاهرا پایان ندارد داستان جمعه ها قبل از آن امیدواریم و پس از آن ناامید عالمی داریم با ظهر و اذان جمعه ها منتظر با بال ندبه جمعه را طی می کند ما که جا خواهیم ماند از کاروان جمعه ها اصلا آقا با چه امیدی بیایی از سفر قلبهای ماست وقتی میزبان جمعه ها از غروب جمعه ها دلگیرتر چشمان توست می شود فهمید این را از زبان جمعه ها فاطمه شبهای جمعه روضه خوان کربلاست هست اما چشمهایت روضه خوان جمعه ها : جمعه‌ها شرحِ دلم یک غزل کوتاه است که ردیفـش همه «دل‌تنگ توأم» می‌آید سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
شبی به حال دل ما نظر کنی بد نیست تفقّدی به گدایت اگر کنی بد نیست سه شنبه های من و جمعه های تو باقی ست نظر به گمشده ی در به در کنی بد نیست برای دیدنتان سالها سفر کردیم برای دیدن ما هم سفر کنی بد نیست تمام بتکده ها را، خلیل آل الله اگر بیایی و نذر تبر کنی بد نیست نگاه روشن تو جوشن کبیر من است از این اسیرِ بلا دفع شرّ کنی بد نیست خدا کند که به درد ظهورتان بخورم مرا برای وجودت سپر کنی بد نیست نشسته ام به امیدی ببینمت یک بار شبی ز کوچه ی ما هم گذر کنی بد نیست : تو که آهسته میخوانی قنوت گریه هایت را میان ربنای سبز دستانت دعایم کن سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
از حسین مظلوم تر میدانی که کیست؟ تنهاترین سردار نیست؟ تاکنون هل من معینش را چرا نشنیده اید مقتل آقایمان عباس را خوانده اید؟ یک طرف یکصد هزار و بیشمار انسان پست این طرف عباس و آب و عشق مولا بود و بس آب از لـبـهـای تشنه دلـربایی می کند در دل اما با حسینش عشقبازی می کند قطعه قطعه، تشنه، مشکی پر ز آب اینچنین هل من معین را میدهد آقا جواب آه اما، عباس مهدی پس کجاست؟ یار مولامان فقط آیا خداست؟ یکهزار و چارصد سال و تنها یک قنوت هر شب جمعه، خدا و مهدی و دنیا سکوت یوسف ما گمشده در چاه نیست عطر پیراهنش چیزی به غیر از آه نیست کوری ما درد دوری نیست، هست؟ عشق را جز صبوری نیز هست؟ بشنو از نی چون حکایت می‌کند غــربـــت دیــن را روایت می‌کند : اگر حجاب ظهورت وجود تار من است خـدا کند که ، چرا نمی آیی؟ سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
چه روزها که  به راهت نشسته ام بی تو به زير بار غمت دل  شکسته ام  بی تو چه عشقها که به جانم چو ماه تابيدند ولی به غير تو من  دل نبسته ام  بی تو چه صبحدم که به يادت دعاکنان گفتم به رغم عهد کسان عهد بسته ام بی تو دلم رميده ز خلق است و  روزگارم تلخ ز هر چه غير وجودت گسسته ام بی تو ز عشق روی تو  داغی نشسته  بر جانم بيا که ديگر از اين داغ خسته ام  بی تو مگر ز راه محبت به داد من برسی که من ز دام شياطين نرسته ام بی تو ز دشمنان تو ديریست کرده ام دوری ز دوستی بدان دست شسته ام بی تو به انتظار تو تا کي نشينم از هجران به عيد و شادی دل، کی خجسته‌ام بی تو : اگرچه این شب هجران هنوز تاریک است قسم به نور، که صبح ظهور نزدیک است. سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
اشک سحر دارم غمی سرشار دارم راهم بده که دردِ دل بسیار دارم بیچاره‎ام، بی سرپناهم، بی نوایم تنهای تنهایم، ولی غمخوار دارم اظهار کردم عاشقم اما نبودم آلوده‎ام، آلوده‎ام اقرار دارم از توبه‎ام، از ندبه‎ام خیری ندیدم تو قلب زار و من فقط آزار دارم حق داری آقاجان اگر من را نبخشی وقتی که با من کار داری، کار دارم خیلی محبت داشتی، داری هنوزم خیلی به دوری از شما اصرار دارم جان عزیزت آبرو داری کن آقا اصلا بگو یک نوکرِ سربار دارم امروز و فرداهای تو کِی سر می‎آید؟ دلـواپسم چون حالت مردار دارم : دلخوش نکن به ی جمعه،خودت بیا با این همه گناه نگیرد دعای شهر سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
با اینکه هر دفعه تو می بینی گناهم را امـا نمیـاری به رویـم اشتبـاهـم را اینجا پر است از رو سفیدان تو یاالله پس من کجا مخفی کنم روی سیاهم را؟ مَـردُم سیاهیهـای رویم را نمی بینند از دور می بینند تنهـا روی مـاهـم را من بعد از این هم سر به راه تو نخواهم شد پس تو عوض کن سمت راه خویش راهم را محتاج جز تو بودن اصلا به صلاحم نیست از هـر کسی بهتر تو میدانـی صلاحم را دیدی اگر جایی به جز تو چشمم افتاده قـدرت بده تا اینکـه بردارم نگاهـم را بر حب حیدر تکیه دادم که نمیافتم می ترسم از اینکه بگیری تکیه گاهم را بگذار گرم روضه ها باشد نفسهـایم خرج حسین بن علی کن سوز و آهم را : شب جمعه است بیا حال مرا بهتر کن فکـر دلـواپسـیِ قلب من مضطـر کن این شب جمعه اگر مقصد تو کرب و بلاست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام
غبار کوی تو هرجا که در هوا برخاست نشست بر دل و آه از نهادها برخاست کجا زیارت ناحیه خوانده‌ای که چنین ز جمکران تو هم عطر کربلا برخاست گذشت یاد تو بر هر کویر، باران زد هزار تیر اجابت به یک دعا برخاست به احترام تو بوده‌ست ای رسول قیام اگر امام پس از نام تو ز جا برخاست فدای آنکه ز نام تو سرسری نگذشت گذاشت بر سر خود دست و روی پا برخاست خوشا کسی که پس از مرگ، شاهراً سَیفی به عهد بسته‌ی خود چون کند وفا برخاست : شده‌ نَزدیک که هجرانِ تُو مارا بِکُشد اِشتیاقِ تُو مَرا سوختْ؛ کُجایۍ آقا... سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
باید برای درک حضورش دعا کنیم خود را از این جهان خیالی جدا کنیم هرگز برای پرزدن از پیله دیر نیست از جنس عشق، بال و پری دست و پا کنیم گم کرده‌ایم ما خودمان را و لازم است در ندبه‌ها شکایت از این ماجرا کنیم در حیرتم از این‌که غریبیم و باز هم هرگز نشد که یادی از آن آشنا کنیم شرط است در طریق محبت که جان خویش همواره از تعلّق عالم رها کنیم ما از هرآنچه غیر رخ دوست خسته‌ایم بی او چگونه با دل بی‌چاره تا کنیم؟ «خورشید را برای ظهور آفریده‌اند» فکری برای رفتن این ابرها کنیم... تنها حضورِ اوست که درمان دردِ ماست باید برای درک حضورش دعا کنیم : شعرم نفس بریده به لکنت رسیده است ای شرح اضطراب دلـم، جمعه شد بیا سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
خدا کند به سر این انتظارها برسد زمان مرگ، خزانِ بهارها برسد نشد اگر برسم من به پای‌بوسی تو خدا کند که از آن سو غبارها برسد توجهی، نظری، گوشه‌چشمی ای آقا یکی به داد دل بی‌قرارها برسد خدا کند خبر همسفر نداشتن تو به گوش پر ز هیاهوی یارها برسد غروب جمعه تو را خوانده‌ایم و فردا صبح دوباره هر که رود تا به کارها برسد بمان كه شايد اويسی كه وقت كم دارد برای دیدنت از این دیارها برسد سحر ندارم و باید دعا کنی که دلم به میهمانی شب‌زنده‌دارها برسد گنهکاری من را ببخش جان همیشه رحمت شه بر ندارها برسد اگر که عمر وفایم نکرد، پای تو کاش شبی چو رهگذری بر مزارها برسد : ظهور کن، گل نرگس! ظهور کن! که دگر نَفَس کشیدنِ در آخرُالزّمان سخت است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام
خشکیده است در گذرِ روزگارها شور هزار رود در این شوره‏ زار‏ها بیدار مانده ‏ای و تو را خواب دیده ‏اند در بامدادهای مه‏ آلود، دارها وقت بهار بود ولی باز هم زمین چرخید بر خلاف قرار و مدارها بختش سیاه بود، سپیدار و دار شد تا سهم ما چه باشد از این گیر و دارها جنگی نمانده‏ است مگر جنگ زرگران خو کرده دست تیغ به نقش و نگارها ما مانده‏ ایم و چشم و دلِ رو به قبله‏ ای ای قبله ی قبیله ی چشم انتظارها : ظهور کن، گل نرگس! ظهور کن! که دگر نَفَس کشیدنِ در آخرُالزّمان سخت است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام