فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ Video ]
🎥 فیلم | اورژانس و بهداری در #زمان_جنگ
💠 توضیحات نصرالله فتحیان، مسئول بهداری سپاه در قرارگاه جنوب
🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
✅ کانال "روایت فتح"
🌹🌷 به یاد شهیدان :
حبیب سیاوش ، مسلم دهقان
محمدکاظم دیدهور ، نگهدار جوکار
💠 #رزمندگان #گردان_فجر_فارس
🌴 دوران #دفاع_مقدس
🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
✅ کانال "روایت فتح"
💠 #به_احترام_پدرم!
🔹نزدیک عملیات بود و موهای سرم بلند شده بود باید کوتاهش میکردم مانده بودم معطل توی آن برهوت که سلمانی از کجا پیدا کنم. تا اینکه خبردار شدم که یکی از پیرمردهای گردان یک ماشین سلمانی دارد و صلواتی موها را اصلاح میکند. رفتم سراغش...
🔸دیدم کسی زیر دستش نیست طمع کردم و جلدی با چرب زبانی قربان صدقه اش رفتم و نشستم زیر دستش. اما کاش نمی نشستم. چشم تان روز بد نبیند با هر حرکت ماشین بی اختیار از زور درد از جا می پریدم.
▪️ماشین نگو تراکتور بگو. به جای بریدن موها، غِلِفتى از ریشه و پیاز می کندشان! از بار چهارم هر بار که از جا می پریدم با چشمان پر از اشک سلام می کردم. پیرمرد دو سه بار جواب سلامم را داد، اما بار آخر کفری شد و گفت: «تو چت شده سلام می کنی؟ یکبار سلام می کنند.» گفتم: «راستش به پدرم سلام می کنم.» پیرمرد دست از کار کشید و با حیرت گفت: «چی؟ به پدرت سلام میکنی؟ کو پدرت؟»
💦 اشک چشمانم را گرفت و گفتم: «هر بار که شما با ماشین تان موهایم را می کنید، پدرم جلوی چشمم می آید و من به احترام بزرگ تر بودنش سلام می کنم!» پیرمرد اول چیزی نگفت. اما بعد پس گردنی جانانهای خرجم کرد و گفت: «بشکنه این دست که نمک نداره...» مجبوری نشستم و سيصد، چهارصد بار دیگر به آقا جانم سلام کردم تا کارم تمام شد.
🆔 @revayate_fath ✔️JOIN
✅ کانال "روایت فتح"
[ Photo ]
🌗 یاد آن شب های سنگر ها بخیر
🌖 یاد آن شب های پر معنا بخیر
🌷 حرف هایشان عطر و بوی لاله داشت
🌈 قصه هاشان خود نسیم ژاله داشت
🆔 @revayate_fath
✅ کانال "روایت فتح"
دفاع مقدس
[ Photo ] 🌗 یاد آن شب های سنگر ها بخیر 🌖 یاد آن شب های پر معنا بخیر 🌷 حرف هایشان عطر و بوی لاله دا
🌘 یاد آن شب های سنگر ها بخیر
💕 یاد آن شب های پر معنا بخیر
🌙 مونس شب می شدیم مانند ماه
🌾 تا بپیمائیم دو صد فرسنگ راه
🆔 @revayate_fath
✅ کانال "روایت فتح"
😊 لبخند شهدایی 😊
▫️ فرمانده گردانمون شهید علی باقری نیم ساعت در مورد سکوت در شب حرف زد :
برادرا هیچ صدائی نباید از شما شنیده بشه !
سکوت ،سکوت،سکوت🤐
کوچکترین صدا می تونه سرنوشت یک عملیات رو عوض کنه.
باید سکوت رو تمرین کنیم
گردان در یک ستون به حرکت در آمد و ما همه مواظب بودیم صدای پاهایمان هم شنیده نشود
که در سکوت و تاریکی مرگبار شب ناگهان فریادی از عمق وجود همه ما را میخکوب کرد
برادر اسحاقیان بود، مرد ساده دلی که خیلی دوست داشتنی بود:😱
در تاریکی قبر علی بفریادت برسه بلند صلوات بفرست
همه بچه مانده بودند صلوات بفرستند ؟🙄
بخندند؟🤕
بعضی ها اجابت کرده و بلند صلوات فرستادند
و بعضی ها هم آرام
اما باقری عصبانی فریاد کشید: بابا سکوت سکوت سکوت😡
... و باز سکوت بود که بر ستون حاکم شد و در تاریکی به پیش می رفت که،
این بار با صدائی به مراتب بلندتر فریاد کشید:😱
لال از دنیا نری بلند صلوات بفرست .
وباز ما مانده بودیم چه کنیم ...😳
فرمانده گردان دو باره عصبانی تر ...😡
هنوز حرف های او تمام نشده بود که فریاد اسحاقیان بلند شد:
سلامتی فرماندهان اسلام سوم صلوات رو بلندتر ...😱
خود حاج علی هم از خنده نتونست دیگه حرف بزنه😂
🆔 @revayate_fath
✅ کانال "روایت فتح"
💠 نبض زندگی در #دهه_60
🌼 فعالیت بانوان و مادران در پشت جبهه
⏳ دوران #جنگ_تحمیلی
🆔 @revayate_fath
✅ کانال "روایت فتح"
📷 خواهران و مادران ایثارگر در حال شستن لباس های رزمنده ها💦
⏳دوران #جنگ_تحمیلی
🆔 @revayate_fath
✅ کانال "روایت فتح"
دفاع مقدس
📷 خواهران و مادران ایثارگر در حال شستن لباس های رزمنده ها💦 ⏳دوران #جنگ_تحمیلی 🆔 @revayate_fath ✅ ک
💠 #خواهران_در_ميدان_مين ‼️
🌷هر سال چند روز به عید مانده، مادرم همراه مادر بزرگ و پدربزرگ با گروهی از خانم ها و آقایان به اهواز و پایگاه علم الهدی می رفتند. آقایان پتو و پوتین و خانم ها،لباس ها و ملحفه های رزمندگان را می شستند. آن سال مادرم مرا که هنوز ١٠ سالم تمام نشده بود، همراه خودش برد. خانم ها در ساعت هشت صبح کنار ظرف های رخت می نشستند تا اذان ظهر و پس از نماز و ناهار. دوباره تا نزدیک اذان مغرب به رخت شستن می پرداختند.
🌷سطل هایی را که خانم ها، رخت های شسته را داخل آن می گذاشتند (با این که خیلی سنگین بود) با تمام قدرت بلند می کردند و به آنها که سر حوض ایستاده بودند، برای آبکشی می رساندند. خانم ها اسم مرا «سرباز کوچولو» گذاشته بودند و هر کسی صابون، تاید، وایتکس و ... لازم داشت به من می گفت تا برای او ببرم.
🌷یکی از روزها که همه مشغول شستن لباسها بودند و من هم مأموريت خودم را انجام می دادم عراق اعلام کرده بود که شهر را بمباران خواهد کرد و به مردم مهلت داده بود که شهر را ترک کنند. خانم موحد مسئول خواهران پایگاه شهید علم الهدی میان خانم ها آمد و با جذبه ای که داشت، گفت: خواهران! خسته نباشید. اجر همه شما با حضرت زهرا(س). بعد ادامه داد: امروز به چند رزمنده فداکار نیاز داریم تا به میدان مین بروند.
🌷....همه خانم ها همدیگر را نگاه کردند و زمزمه ها بلند شد. میدان مین؟! مگر خواهران را به میدان مین می برند؟! خانم موحد با قاطعیت باز پرسید: کی حاضر است به میدان مین برود؟ دختران جوان ١٨ و ١٩ ساله بدون اینکه سئوالى کنند؛ رفتند و کنار خانم موحد ایستادند و با این عمل آمادگی خود را اعلام کردند.
🌷خانم موحد دستی به سر و روی آنها کشید و گفت: نه! شما خیلی جوانید. اما دختران گفتند: ما حاضریم! خانم موحد آنها را کنار جویی که در حیاط بود، به صف کرد و به خانمی که مسئول میدان مین بود، گفت: گونی ها را بیاورید! بلافاصله چند گونی را کنار جوی گذاشتند و در گونی ها را باز کردند. همه منتظر بودند تا ببینند مین چیست؟ اما مین هنوز مشخص نبود.
🌷چند نفر از خانم ها که گونی ها را آورده بودند ته گونی ها را گرفته و محتوای داخل آن را کنار جوی ریختند. لباس های غرق به خون رزمندگان بود که جای گلوله و خمپاره روی سینه، کمر و ران و ... لباس ها مشخص بود. از همه دلخراش تر این که قطعه هایی از بدن بچه های رزمنده در میان این لباس ها وجود داشت. با دیدن این صحنه همه خانم ها یک صدا گریه می كردند.
🌷....جوان هایی که برای رفتن به میدان مین آماده شده بودند شیلنگ آب را باز کردند، وقتی آب را روی لباس ها ریختند جوی خون جاری شد. در این هنگام همه یک حالت روحانی پیدا کردند. خانم ها در حالی که لباس رزمندگان را می شستند اشكهایشان به داخل تشت می ریخت. مادر بزرگم که هر روز در حال رخت شستن برای خانم ها مسأله شرعی می گفت، وقتی حالت روحانی خانم ها را دید شروع کرد به خواندن دعای توسل.
🌷شور و حال عجیبی برپا شد. خانم ها نیروی تازه ای پیدا کرده بودند! هر چه قدر سطل رخت شسته را خالی می کردند. باز پر می شد. در همان حال که رخت میشستند دعا را زیر لب زمزمه می کردند و زمانی که به «یا وجیها عندالله» می رسیدند، همه با صدای بلند آن را تکرار می کردند.
🌷دعا به نام حضرت زهرا(س) که رسید همه با سوز و گداز و از ته دل گفتند:«یا وجیها عندالله اشفعی لنا عندالله». مادربزرگم خانم زهرا(س) را به پهلوی شکسته اش قسم می داد که به یاری رزمندگان بیایند. در همین لحظه حالتی پیش آمده بود که کسی نمی توانست منکر آن شود. بوی خوش را همه احساس کرده بودند. بوی خوش از یک طرف می آمد اما همه محوطه را پر کرده بود آن بوی خوش از جوی خون لباس های خونی رزمندگان بود.
—(راوى: حمیده مرادیان از بانوان ايثارگر سال ١٣٦٤)
🆔 @revayate_fath
✅ کانال "روایت فتح"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 موشن گرافیک - نقش زنان در دفاع مقدس
🆔 @revayate_fath
✅ کانال "روایت فتح"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 نماهنگ | حضور زنان در دفاع مقدس
💠 امام خمینی: من وقتی فعالیت بانوان را در پشتیبانی از رزمندهها میبینم، از خودم خجالت میکشم
🆔 @revayate_fath
✅ کانال "روایت فتح"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم| ننه عصمت- دیروز برای رزمندگان جبهه، دستکش می بافته، امروز برای مرزداران کشور دستکش می بافد...
🆔 @revayate_fath
✅ کانال "روایت فتح"
دفاع مقدس
🎬 نماهنگ | حضور زنان در دفاع مقدس 💠 امام خمینی: من وقتی فعالیت بانوان را در پشتیبانی از رزمندهها م
🔰 زنها ما را پیروز کردند...
💠 رهبرانقلاب: اگر در جنگی که هشت سال بر ما تحمیل شد، زنان ما، بانوان کشور ما در میدان جنگ، در عرصهی عظیم ملی حضور نمیداشتند، ما در این آزمایش دشوار و پر محنت پیروز نمیشدیم.
🔹 زنها، ما را پیروز کردند، مادران شهدا، همسران شهدا، همسران جانبازان، همسران اسرا و آزادگان ما؛ مادران اینها با صبر خود یک فضایی را در یک منطقهی محدودی به وجود آوردند، که آن فضا جوانها را، مردان را، به حضور مصممانه تشویق میکرد؛ و این در سراسر کشور گسترده شد و گسترده بود.
🔸 نتیجه این شد که فضای کشور ما یکسره فضای مجاهدت شد، فضای فداکاری و گذشت شد؛ گذشت از جان. و پیروز شدیم. ۱۳۹۱/۰۴/۲۱
🆔 @revayate_fath
✅ کانال "روایت فتح"
💠 به مناسبت ولادت حضرت عیسی مسیح(ع)
┄──┄──┄──┄─ا
🌷 «واهیک یسائیان» شهیدی از هموطنان ارمنی ✝️
🌿 آرامش و اخلاق پسندیدهاش زبانزد بود. به همه احترام میگذاشت. دانشجو بودن برایش مهم نبود و این که جزء هموطنان مسیحی باشد. در #کربلای_9 وقتی که در لشکر 9 زرهی خدمت میکرد، یک بار گفتند که مفقود شده است. بعد از یک روز بدون آب و غذا ماندن، در حالی که نیمی از بدنش در خاک بود، بیرونش آوردند و هنوز نفس میکشید.
🌾 یک سال قبل از شهادتش، در آخرین عید ژانویه، درخت کریسمس را تزیین میکرد. آخر شب مادر از او پرسید واهیک چرا ناراحتی؟ گفت: برای شما ناراحتم که ژانویه سال بعد دیگر کنارتان نیستم. همان گونه هم شد. سال بعد خبر شهادتش را به خانواده دادند.
🆔 @revayate_fath
✅ کانال "روایت فتح"
🌴 رهبر انقلاب در منزل شهدای ارامنه و دیدار با خانوادههای آنان
┄──┄──┄──┄─ا
🌲 به مناسبت ولادت حضرت عیسی مسیح(ع)
🆔 @revayate_fath
✅ کانال "روایت فتح"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌲 به مناسبت ولادت حضرت عیسی مسیح(ع)
┄──┄──┄──┄─ا
🎥 فیلم | تصاویری آرامش بخش از دیدار رهبر انقلاب با خانواده یکی از شهدای ارامنه
🆔 @revayate_fath
✅ کانال "روایت فتح"
🌹در رثای شهدای ارامنه، سربازان وطن🌷
➖ شعر به زبان آذری:
▫️عیسی کیمی حق دییب حقه قوشولانار. بیزدن سلام اولسون سیزه
🔹مسیح و مسلمان برابر قانه غلطان اولان نار سلام اولسون سیزه
🔸عیسی محمد پیرو لاری عاشقان شهادت امر امامه لبیک دینلر
▪️حق و وطن یولوندا ال اله وریب قربان کدنلر سلام اولسون سیزه
ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱
➖ ترجمه فارسی:
▫️ای که مثل عیسی حق گفتید و به حق پیوستید از ما سلام بر شما
🔹مسیح و مسلمان برابر به خون غلطیده گان از ما سلام بر شما
🔸پیروان عیسی محمد عاشقان شهادت لبیک گویان امامند
▪️در ره حق و وطن آینه مذهب گشته گان از ما سلام بر شما
--(شعر از: سلطانی)
🆔 @revayate_fath
بسیجیان ارامنه در پایگاه بسیج مقاومت - کلیسای آبادان - سال۱۳۶۰
🍀🌼🌸 در ایام #دفاع_مقدس ، کلیسا نیز همچون مساجد شهر، یکی از سنگرهای دفاع رزمندگان به شمار میآمد
🆔 @revayate_fath
✅ کانال "روایت فتح"
☀️صبح است و
🌈 هوای دلِ من
⛈ مثلِ بهار است
🌻 پلکی بِزن و صبح بخیر غزلم باش . . .
🆔 @revayate_fath
✅ کانال "روایت فتح"
سالها گذشته ، اما!
هنوز عادت نکردهایم به دردِ دوری!،
هنوز عطرِ خاکریزها و سنگرها
مشاممان را مینوازد...
🌈 یاد باد آن روزگاران یاد باد
🆔 @revayate_fath
✅ کانال "روایت فتح"
📷 تصویر متفاوت از جنگ
🌴 نخلستان خوزستان در زیر آب💦
⏳ دوران #جنگ_تحمیلی
🆔 @revayate_fath
شهید آوینی- جوهر حقیقی کمال انسان.mp3
926.6K
📢 صوت | شهید مرتضی آوینی:
🌿 جوهر حقیقی كمال انسان در مقابله با دشواريها ظاهر ميگردد و اگر جز این بود، خداوند هرگز مؤمنین را به ابتلائاتی اینچنین دچار نميكرد. جنگ عرصهی ظهور و پرورش كمالات الهی انسان است. كمال در آزادی است و آزادی، در نفی تعلقات و رهایی از عادات. خانه، خانهی تعلقات است و شهر، مهبط عادات، و اگر نبود دشواريها و ابتلائاتی كه خداوند انسان را بدان ميآزماید، جوهر حقیقی وجود انسان همواره پنهان ميماند. آیا هیچ چیز خواهد توانست ما را از راهی كه فطرت الهی راهبر آن است باز دارد؟ رودخانه راه خویش را به سوی دریا خوب ميشناسد.
📚کتاب گنجینه ی آسمانی/ص298 - نوشته: شهید آوینی
🆔 @revayate_fath
✅ کانال "روایت فتح"
شهید آوینی-چه روزگار شگفتی.mp3
619.5K
📢 صوت | شهید مرتضی آوینی:
⚪️ چه روزگار شگفتی! تاریخ آینده کره ارض بارور حوادثی بس شگفت است...
🆔 @revayate_fath
✅ کانال "روایت فتح"