eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
10.2هزار ویدیو
838 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
☠️ مرگ بهزاد معزی، #خلبان نفوذی 💀🔥🔥
☠️ مرگ بهزاد معزی، نفوذی 💀🔥🔥 ✈️ خلبان شاه و رئیس جمهور، بنی صدر ‼️ "بهزاد معزی" کاپیتان خلبان، روز 26 دی 1357 با هواپیمای شاهین، محمدرضا پهلوی شاه خائن را از چنگ مردم ایران ایران فراری داد. سپس به دستور اربابانش، در حرکتی مزورانه، هواپیما را به ایران بازگرداند و مدعی شد به زور مجبور به این کار خائنانه شده است. از آن به بعد طبق ماموریتی که برایش تعریف کردند، به جمع خلبانان انقلابی و مومن پیوست تا هرچه بیشتر خود را جهت اجرای برنامه های آینده مهیا کند. وی به محض بازگشت به ایران، مستقیما به دفتر منافقین در تهران مراجعه کرد و برای انجام هرگونه خدمت به منافقین، اعلام آمادگی نمود. ماموریت جدید معزی این بود: فراری دادن "مسعود رجوی" رهبر گروهک تروریستی منافقین (مجاهدین خلق) که دستش به خون مردم آلوده بود و "ابوالحسن بنی صدر" که از مقام ریاست جمهوری اسلامی ایران خلع شده بود. سرانجام روز 6 مرداد 1360، در اوج اعتراضات مردم ایران علیه خائنین، معزی همان هواپیمای شاهین که با آن شاه را از ایران فراری داد، مجددا ربود. این بار مسافرین او نه شاه و چمدان های پر از طلا و جواهرات و اموال ملت، که تعدادی از رهبران و فرماندهان جنایتکار و تروریست منافق بود. در گوشه ای از هواپیما، فردی ظاهرا مهماندار، با آرایش و لباس زنانه پنهان شده بود که همچنان خود را رئیس جمهور ایران می دانست: ابوالحسن بنی صدر! پس از ورود به خاک فرانسه، آرایش خود را پاک کرد و لباس مردانه پوشید؛ ولی لپ های گل انداخته و سیبیل معروفش که حالا دیده نمی شد، نشانی از رئیس جمهور کشور انقلابی ایران نداشت! بعدا معزی همراه رجوی و تمام منافقین به عراق گریخت و به دریوزگی و نوکری برای صدام حسین بعثی پرداخت و همچون نیروهای مجاهدین به توطئه و طراحی عملیات علیه وطن خود و خدمت به صدام ادامه داد. افتخار معزی، فریب تعدادی خلبان بود تا در اوج جنگ، با هواپیمای خود از ایران گریخته و به عراق پناهنده شوند. 🔴 سرانجام روز 21 دی 1399 پرونده خیانت های معزی بسته شد و در سن 83 بر اثر سرطان خون در بیمارستانی در پاریس مُرد و به آنان که عمر خویش را به پایشان گذاشت، یعنی: محمدرضا پهلوی، صدام حسین و مسعود رجوی پیوست🔥🔥🔥 أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللَّهِ كَمَنْ بَاءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ ۚ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ آیا کسی که (به ایمان) در راه رضای خدا قدم بردارد مانند کسی است که (به کفر) راه غضب خدا پیماید؟ که منزلگاه او جهنم است و بسیار بد جایگاهی است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚪️ ۷ مرداد ۱۳۶۲ 🎞 آغاز عملیات والفجر ۳ در منطقه دوران کانال دفاع مقدس
دفاع مقدس
⚪️ ۷ مرداد ۱۳۶۲ 🎞 #موشن_گرافیک آغاز عملیات والفجر ۳ در منطقه #مهران دوران #جنگ_تحمیلی کانال دف
🗓 7 مرداد 1362 - سالروز عملیات والفجر 3 * نخستین آزادسازی مهران شهر "مهران" پس از گذشت نزدیک به سه سال از آغاز جنگ تحمیلی همچنان در اشغال عراق بود، تا اینکه عملیات "والفجر 3" در 7 مرداد ماه 1362 به انجام رسید و این شهر به دست رزمندگان ارتش و سپاه آزاد شد ... حمله در ساعت 23 با رمز "یا الله" آغاز و نیروهای خودی از سه محور جاده دهلران - مهران، "زالوآب" در شمال مهران و دشت مهران به سوی دشمن یورش بردند. در این حمله یک تیپ زرهی مستقر در منطقه و یک گردان پیاده از ارتش و 3 لشگر، 2 تیپ، یک تیپ پیاده و یک تیپ زرهی از سپاه به صورت ادغامی وارد عمل شدند ... در محور جنوبی با توجه به پیشرفت های به عمل آمده از سوی نیروهای ایران، از آنجا که فرصت کافی برای کشیدن خاکریز از یال بلندی های "قالویزان" به سمت روستای "فیروزآباد" در دشت مهران و از آنجا تا روستای "فرح آباد" به دست نیامد، اهداف مورد نظر در این محور به طور کامل تامین نشدند ... در محور شمالی با توجه به اهمیت بلندی های زالوآب و کله قندی، علیرغم محاصره کامل کله قندی توسط نیروی خودی، عراقی ها تالش فراوان میکردند تا از محاصره خارج و یا منطقه اشغالی را حفظ کنند، بدین منظور تا چند روز به وسیله چرخبال و با "اسلینگ" به نیروهای محاصره شده خود آذوقه و مهمات میرساندند و از جناح دیگر تلاش میکردند که خط ایرانی ها را در "دوراجی" شکسته و به جناح چپ خود ملحق کنند و جدای از شکستن محاصره کله قندی، با محاصره "نمه کلانبو" موقعیت جناح شمالی نیروهای ایرانی را متزلزل کرده و پس از آن در محور میانی، ایرانی ها را از دشت مهران پس برانند، لذا با گذشت 11 شب از آغاز عملیات بارها بر این امیدواری اصرار ورزیدند و به مواضع تازه فتح شده ایران پاتک زدند ... نهایتا شهید "حاج ابراهیم همت" فرمانده لشگر 27 محمد رسول الله(ص) با یک گردان وارد عمل شد و همان شب این مشکل هم از سر راه رزمندگان اسلام برداشته شد. فرمانده عراقی این محور (کله قندی) سرهنگ "جاسم یعقوب" بود که به اسارت نیروهای ایرانی درآمده و هنگام انتقال به عقبه به علت شدت جراحات وارده جان باخت ... در این عملیات راه ایلام - مهران - دهلران، بلندی های زالوآب و نمه کلانبو و دشت مهران به گستره 45 کیلومتر مربع آزاد و ارتباط جبه های میانی و جنوبی از طریق این دو جاده فراهم شد ... در گزارشی که از شمار خسارات و تلفات و غنایم دشمن گرفته شده بود چنین آمده است : سقوط 1 فروند هواپیما، 3 فروند چرخبال، انهدام 10 انبار مهمات، 3 دستگاه لودر و بولدوزر، 16 قبضه خمپاره انداز، 60 قبضه تیربار، 33 دستگاه خودرو، 70 دستگاه تانک و نفربر و به غنیمت گرفتن 15 دستگاه خودرو، 5 دستگاه لودر و بولدوزر، 16 قبضه خمپاره انداز، 3 دستگاه تانک، بیش از 1000 قبضه تیربار، 51 قبضه خمپاره انداز 80 و 120 میلیمتری و شماری سلاح و تجهیزات انفرادی ، شمار کشته، زخمی گزارش شده است ... 💠سال۱۳۶۲: پیش افتادن عراقی ها در تبلیغات عملیات والفجر ۳ ✍️در خانه بودم و مطالعه و استراحت داشتم. از دفترم اطلاع دادند، عملیات والفجر ۳ در مهران آغاز شده و نسبتاً موفق بوده است. لشکرهای نصر و ... به هدف ها رسیده‏ اند و لشکر ثارالله به مشکل برخورد کرده است.چند تپه و سه پاسگاه در خاک عراق تصرف شده و حدود صد اسیر به پشت جبهه تخلیه کرده‏ ایم. تبلیغاتش را هنوز شروع نکرده‏ اند مغرب به دفترم آمدم؛ برای تعقیب اخبار جنگ و نتایج عملیات والفجرهای ۲ و۳ . از ساعت هفت، تبلیغات عملیات والفجر ۳ شروع شد.عراقی ها در تبلیغ جلو افتاده‏ اند و مدعی سرکوب حمله ما شده‏ اند. شب در مجلس ماندم و کارها را انجام دادم. ✿✨ از خاطرات اکبر هاشمی کانال دفاع مقدس
دفاع مقدس
🗓 7 مرداد 1362 - سالروز عملیات والفجر 3 * نخستین آزادسازی مهران شهر "مهران" پس از گذشت نزدیک ب
عملیات والفجر ۳ در ساعت ۱۱ شب ۷ مرداد ماه سال ۱۳۶۲ با رمز مقدس (یاالله، یاالله، یاالله) در جبهه غرب واقع در منطقه عمومی مهران توسط ۳۲ گردان پیاده، زرهی و مکانیزه و چهار گردان توپخانه رزمندگان اسلام آغاز و به مدت دو هفته انجام شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارتفاعات قلاویزان مهران 📹 کشف پیکر مطهر تنی چند از شهدای عملیات والفجر ۳ - نیروهای لشگر ۴۱ ثارالله کرمان ( حاج قاسم سلیمانی) دو تن از این شهدا داشته و شناسایی شدند. پیکر شهدا به هنگام حفر کانال تشرف، در یادمان شهدای قلاویزان تفحص گردید
💠 رأس شهید 🌴 منطقه عملیاتی والفجر سه - جبهه مهران - مرداد 1362 🌷شهید بی سر، حسن منصوری، معاون تدارکات لشکر 5 نصر- استان خراسان 📷👆 محل دفن سر از تن جدای شهید منصوری- او در 16مرداد 1362 در اثر بمباران‌ هوایی‌ دشمن‌ و اصابت‌ راکت‌ در منطقه‌ مهران‌ به‌ شهادت‌ رسید. پیکرش‌ با تنی‌ بی‌ سر به‌ تربت‌ حیدریه‌ انتقال‌ داده‌ شد و در بهشت‌ عسکری‌ در کنار دیگر شهدای‌ انقلاب و دفاع مقدس‌ به‌ خاک‌سپرده‌ شد.
دفاع مقدس
💠 رأس شهید #حسن_منصوری 🌴 منطقه عملیاتی والفجر سه - جبهه مهران - مرداد 1362 🌷شهید بی سر، حسن منصوری
🌷 شهید حسن منصوری سومین‌ فرزند خانواده‌ی‌ منصوری‌ که در دهمین‌ روز از ماه‌ بهمن‌ سال‌1332 در شهر تربت‌ حیدریه‌ به‌ دنیا آمد، از سوی پدر و مادرش حسن نام‌گرفت. کودکی‌ حسن‌ درخانه‌ی‌ مستأجری‌ و با دسترنجی‌ که‌ پدر از درآمد کار شش‌ ماهه‌ در سال‌ به‌دست‌ می‌آورد، سپری‌ شد. از رهگذر عشق‌ و علاقه‌ای‌ که‌ پدر به‌ شرکت در جلسات‌ قرآن‌‌خوانی‌ داشت‌، «حسن‌» با قرآن‌ آشنا شد. کودک‌ شوخ‌ و پر جنب‌ وجوش‌ خانواده‌ی‌ منصوری‌ پس‌ از گذراندن‌ دوره‌ی‌ ابتدایی‌ و چند سال‌ آغازدوره‌ی‌ دبیرستان‌ ترک‌ تحصیل‌ کرد و برای‌ کمک‌ به‌ پدر به‌ مغازه‌ی‌شیشه‌فروشی‌ او رفت‌. در آن زمان به‌ دلیل کثرت سربازها «حسن منصوری» که در سن خدمت قرار داشت از سربازی معاف‌ شد و در بیست‌ و سه‌سالگی‌ ازدواج‌ کرد. او در همان‌ سال‌های‌ قبل‌ از انقلاب‌ وارد فعالیت‌های‌ مذهبی‌ شد و یک‌ انجمن‌ ضدبهاییت‌ تشکیل‌ داد. پرداختن‌ به‌ورزش‌ باستانی‌ از سرگرمی‌های‌ خاص‌ او در این‌ سال‌ها بود. با شروع‌انقلاب اسلامی‌ در کار انتقال‌ اعلامیه‌ها از منزل‌ آیت‌الله شیرازی‌ از مشهد به‌ تربت‌حیدریه‌ نقش‌ مؤثّری‌ داشت‌. او یک‌ بار در حین فرار از دست‌ مأموران‌ شاه در محل‌ روستای‌ امام‌ تقی‌ که حد فاصل تربت و مشهد است با ماشین‌ چپ‌ کرد اما اعلامیه‌ها را به‌سرعت‌ جمع‌آوری‌ کرد و خودش‌ را به‌ تربت‌ رساند. او در برپایی‌ تظاهرات‌، مقابله‌ با مأموران‌ رژیم‌ پهلوی‌، سرنگونی‌ مجسمه‌ی‌ شاه‌ و تصرف‌ شهربانی‌ در روز دی‌ 1357 فعالیت‌ چشمگیری‌ داشت‌. حسن‌ منصوری‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ وارد کمیته‌ انقلاب‌ شد و پس‌ از چندی‌ در شمار مؤسسین‌ سپاه‌ پاسداران‌ تربت‌ حیدریه‌ قرار گرفت‌ و به‌عنوان‌ مسوول‌ تدارکات‌ فعالیت‌ خود را آغاز نمود. دی‌ ماه‌ 1361 زمانی بود که او به‌ جبهه‌ اعزام‌ شد و مسؤولیت معاون تدارکات‌ لشکر پنج‌ نصر را به عهده گرفت. وی پس‌ از مدتی‌ به‌ تربت‌ حیدریه‌ بازگشت‌ اما در خرداد 1362 دوباره به‌ منطقه‌ جنوب‌ اعزام‌ شد و مسؤول تدارکات‌ سپاه‌ هشتم‌ گردید. منصوری‌ در «فتح‌المبین» و عملیات «والفجر3» شجاعت‌ها از خود به یادگار گذاشت و سرانجام‌ در 17 مرداد 62 در اثر بمباران‌ هوایی‌ دشمن‌ و اصابت‌ راکت‌ در منطقه‌ مهران‌ به‌ شهادت‌ رسید. 🕊🕊
دفاع مقدس
🌷 شهید حسن منصوری سومین‌ فرزند خانواده‌ی‌ منصوری‌ که در دهمین‌ روز از ماه‌ بهمن‌ سال‌1332 در شهر تر
📷 شهید معاون لجستیک لشکر 5 نصر- استان خراسان 🌷 شهادت: عملیات والفجر سه - جبهه مهران - مرداد 62 پیکر بی‌ سر شهید به تربت‌ حیدریه‌ انتقال‌ یافت و در بهشت‌ عسکری‌ در کنار دیگر شهدای‌ انقلاب و دفاع مقدس‌ آرام گرفت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 فیلم کامل| خاطره نوجوان رزمنده از امداد غیبی در عملیات والفجر۳ 🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱ا 🌴 عملیات والفجر ۳ در ساعت ۱۱ شب (۷ مرداد ماه سال ۱۳۶۲) با رمز مقدس (یاالله، یاالله، یاالله) در جبهه غرب واقع در منطقه عمومی مهران توسط ۳۲ گردان پیاده، زرهی و مکانیزه و چهار گردان توپخانه رزمندگان اسلام آغاز و به مدت دو هفته انجام شد. دوران
🕊🕊 ۵ مرداد ۱۳۶۷ — (عملیات مرصاد)، سالروز شهادت پاسدارِ جانباز، محمد مجازی از شهدای اسلامشهر، شهرک سعیدیه عضو گردان بدر، تیپ ۳ ابوذر (۱۳۶۲) عضو گردان حمزه سید الشهدا (ع) معاون دلاور گروهان شهید بهشتی گردان مالک اشتر (بعد از عملیات خیبر تا والفجر ۸) مسئول محور تیپ ۲ سلمان لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) در زمان شهادت ا◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️ فرالزی از وصیت نامه شهید:👇 ✍️"ای دل منال! ای دل ز درد نفس بنال. دلم می‌نالد؛ نمی‌دانم چگونه بگویم که ننالد. الها! کمکم کن که همیشه در مشکلات ننالم و اگر نالیدم فقط جهت استمداد از تو و لاغیر باشد. می‌روم (خط) ولی حس می‌کنم لیاقت ندارم و فقط توفیق آن را فقط و فقط از تو می‌خواهم که لیاقت ما را (بنده را) نیز مجد توفیق قرار بدهی. ای دل رضا به رضای خدا شو و لاغیر ای دل رضا به رضای خدا شو نه نفس ای دل کارت را فقط برای رضای او انجام بده و لاغیر (یا سریع الرضا)
دفاع مقدس
🕊🕊 ۵ مرداد ۱۳۶۷ — (عملیات مرصاد)، سالروز شهادت پاسدارِ جانباز، محمد مجازی از شهدای اسلامشهر، شهرک س
"اینها را بزنید شما اگه بهشان رحم کنید، اینها به شما رحم نمی کنند. حواستون باشد، گول نخورید بگید: ایرانی هستند، اینها از صدتا اجنبی پست ترند" ❇️ عملیات مرصاد تنگه چهارزبر 🔹 شهادت شهید محمد مجازی 🔸به روایت برادر احسان احمدی خاوه👇 اوضاع در کرمانشاه خیلی مساعد نبود، سرعت عمل منافقین از یک طرف و عملیات ایذایی عراق در جنوب در سمت دیگر، موجب شده بود نیروهای ما به نوعی غافل گیر شوند. منافقین همه نیروهایش را از همه دنیا فراخوان داد و به عراق آورده بود. رجوی توانسته بود پنج هزار نفر را جمع و جور کند که حدود یک چهارم آنها را زنان و دختران تشکیل می دادند. بعد از تصرف اسلام آباد و فرار مردم، در بیرون شهر ترافیک سنگینی ایجاد شده بود و ستون تجهیزات منافقین را کاملا متوقف کرده بود. این توفق اجباری، فرصتی به نیروهای خودی داد تا بتوانند راه را بر آنها ببندند. بعد از خلوت شدن تدریجی مسیر، با یکی دو درگیری مختصر، منافقین به حسن آباد رسیدند، اما در حوالی صبح چهارم مرداد در گردنه چهارزبر دوباره متوقف شدند و درگیری شروع شد. محمد که به منطقه برگشت، به عنوان مسئول محور تیپ ۲ به فرماندهی حاج محمود امینی، گردان های تحت امر تیپ را به سه راهی اسلام آباد غرب _خرم آباد منتقل کرد. منافقین تا اسلام آباد، مراکز دولتی و نظامی را تقریبا غارت کردند، در درگیری نیروهای خودی با منافقین، محمد وقتی به محور رسید، یک موتور انداخت زیر پایش و همه محور را با موتور زیر پا گذاشت. حدود صد متر مانده به سه راهی اسلام آباد، پشت یک پمپ بنزین، یک آب گیر زیر جاده به وجود آمده بود که از این محل به عنوان مقر تاکتیکی برای هدایت نیروها استفاده می کردند. هر نیم ساعت بچه های هوانیروز می آمدند و منافقین را می زدند، از آن طرف هم نیروی هوایی عراق همان طور که قبلا رجوی قولش را گرفته بود در حمایت از آنان، عملیات پشتیبانی انجام می داد. قبل از سه راهی اسلام آباد، یک باند فرودگاه اضطراری بود که محمد کوثری فرمانده لشکر و فرماندهان گردان ها در کناره ارتفاعات آن جا برای هماهنگی کارها دور هم جمع شده بودند. محمد حجازی هم آنجا بود. روی ارتفاعات، چند کیلومتر جلوتر آتش هایی روشن بود، فرمانده لشکر به آن طرف اشاره کرد و گفت: آن جایی که آتش روشن است، منافقین پناه گرفته اند، باید آن منطقه را بزنیم. جلسه توجیهی در همین حد بود، نه کالکی، نه نقشه ای و نه هیچ چیز دیگری وجود نداشت، محمد با موتور، دائم در طول منطقه در رفت و آمد بود. هنوز چشمش را که در عملیات بیت المقدس ۴ شیمیایی شده بود، آفتاب اذیت می کرد و مجبور شده بود عینک آفتابی بزند. بطور مدام، در محور بالا و پایین تردد داشت و خط را کنترل می کرد و به بچه ها می گفت: "اینا رو بزنید شما اگه به اینا رحم کنید، اینا به شما رحم نمی کنند. حواستون باشه گول نخورید، بگید: ایرانی هستند، اینا از صدتا اجنبی پست ترند" پنجم مرداد بود، دو روز از شروع عملیات می گذشت. منافقین اگر چهار زبر را رد می کردند دیگر سخت می شد جلویشان گرفت. مردم تا شنیدند اوضاع کرمانشاه قمر در عقرب شده، دسته دسته دوباره خودشان را رساندند به کرمانشاه. هرچه بیشتر می گذشت، تلفات منافقین در چهارزبر بیشتر می شد تا اینکه حوالی ظهر از دوطرف، از طرف پادگان الله اکبر و از طرف سه راه اسلام آباد نیروهای خودی به سمت اسلام آباد حمله کردند. از صبح، کار به جنگ تن به تن کشید. در این سه روزی که اینجا بودند محمد بیشتر از دو، سه ساعت نخوابیده بود. بچه های دیگر هم حال روز بهتری نداشتند. همه با تمام توانشان می خواستند این فتنه را همان جا خفه کنند. در یکی از سرکشی ها، خمپاره ای نزدیک محمد اصابت کرد و محمد به مراد دلش رسید 🕊🕊🕊 پایان آنروز ، پایان کار منافقین هم بود آنها با به جا گذاشتن بیش از چهار هزار نفر تلفات و انهدام صدها دستگاه تانک و نفر بر و خودرو به داخل خاک عراق فرار کردند .
دفاع مقدس
"اینها را بزنید شما اگه بهشان رحم کنید، اینها به شما رحم نمی کنند. حواستون باشد، گول نخورید بگید: ا
💠 شهید محمد مجازی - جانشین گردان حمزه - لشکر 27 محمد رسول‌الله (ص) 🌷شهادت: اسلام آباد غرب - ۵ مرداد ۱۳۶۷ (عملیات مرصاد ) - توسط منافقین خلق ⚪️ مزار: بهشت زهرا، قطعه 40، ردیف 48، شماره 4
دفاع مقدس
هرگز نروی از یاد ... در نعره طوفان ها .. یاد و خاطره معاون دلاور گروهان شهید بهشتی گردان مالک اشتر پاسدار باشرف سپاه اسلام سردار شهید محمد مجازی معاون گردان حمزه سید الشهدا (هنگام شهادت) شهادت: ۵ مرداد ۱۳۶۷، عملیات مرصاد لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) 🔹✍️✍️"سلام مرا به رهبر برسانید و بگویید تا آخرین قطره‌ خون خود سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد و با خداوند پیمان می‌بندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین(ع) همراه باشم، سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی که احکام اسلام در زیر پرچم اسلامی لا اله الا الله و محمد رسول الله و علی ولی‌الله برتمام جهان سلطه افکند و در زیر پرچم امام زمان‌عج به اجرا درآید." ا◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️ فرالزی دیگر از وصیت نامه شهید:👇 ✍️"ای دل منال! ای دل ز درد نفس بنال. دلم می‌نالد؛ نمی‌دانم چگونه بگویم که ننالد. الها! کمکم کن که همیشه در مشکلات ننالم و اگر نالیدم فقط جهت استمداد از تو و لاغیر باشد. می‌روم (خط) ولی حس می‌کنم لیاقت ندارم و فقط توفیق آن را فقط و فقط از تو می‌خواهم که لیاقت ما را (بنده را) نیز مجد توفیق قرار بدهی. ای دل رضا به رضای خدا شو و لاغیر ای دل رضا به رضای خدا شو نه نفس ای دل کارت را فقط برای رضای او انجام بده و لاغیر (یا سریع الرضا) کانال دفاع مقدس
دفاع مقدس
هرگز نروی از یاد ... در نعره طوفان ها .. یاد و خاطره معاون دلاور گروهان شهید بهشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 فیلمی کمتر دیده شده از شهید محمد مجازی(شال سیاه به گردن) - جانشین گردان حمزه - لشکر27 محمد رسول‌الله (ص) ⏳ دوران جنگ تحمیلی کانال دفاع مقدس
📆 ۶ مرداد ۱۳۳۳ - سالروز ولادت سردار سپاه اسلام شهید فرمانده لشکر ۹ بدر
دفاع مقدس
📆 ۶ مرداد ۱۳۳۳ - سالروز ولادت سردار سپاه اسلام شهید #اسماعیل_دقایقی فرمانده لشکر ۹ بدر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📆 ۶ مرداد ۱۳۳۳ - سالروز ولادت سردار سپاه اسلام شهید فرمانده لشکر ۹ بدر ◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️ 🎥☝️ فیلم| سخنرانی شهید اسماعیل دقایقی فرمانده لشکر بدر - رزمنده های این لشکر را عراقی های مخالف رژیم بعث صدام تشکیل داده بودند و یک ایرانی(شهیددقایقی) فرماندهی آنها را بر عهده داشت
دفاع مقدس
📆 ۶ مرداد ۱۳۳۳ - سالروز ولادت سردار سپاه اسلام شهید #اسماعیل_دقایقی فرمانده لشکر ۹ بدر ◽️◽️◽️◽️◽️◽️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | ناگفته‌های سرلشکر محسن رضایی و شهید ابومهدی المهندس از شهید اسماعیل دقایقی 📆 ۶ مرداد ۱۳۳۳ - سالروز ولادت سردار سپاه اسلام شهید فرمانده لشکر ۹ بدر
⚪️ محسن رضایی،فرمانده وقت سپاه درباره شهبد دقایقی مییگوید: مناسب‌ترین فردی که برای فرماندهی نیروهای بدر که متشکل از نیروهای انقلابی عراقی بود، می‌شناختم،ایشان بود. اینکه چرا مسئولیت تشکیل این نیروها را به دقایقی دادم، دلایلی داشت که از مهمترین آنها این بود که بسیار صبور بود و نیز اینکه بسیار دوستانه و با ملایمت با دیگران برخورد می‌کرد.دقتی که این شهید در کارهایش و بویژه در شناسایی افراد داشت نیز از دلایل این انتخاب بود 🌹او آنچنان خوب کار کرد که تیپ او به لشکر تبدیل شد. لشکر او یکی از بهترین یگان‌هایی بود که همواره سخت‌ترین عملیات‌ها را در درون خاک عراق انجام می‌داد. وی حتی توانست از میان اسرای عراقی نیز گردانی به نام «احرار» تشکیل دهد که با فداکاری و اخلاص در کنار رزمندگان ما در جبهه‌ها با دشمن می‌جنگیدند 🌹من با او ازمدتها پیش از انقلاب که هردو در هنرستان شرکت نفت اهواز درس می‌خواندیم آشنا بودم.درجریان مبارزه هم با یکدیگر بودیم. پس از پیروزی انقلاب هم با همدیگر مراوده و ارتباط داشتیم.درشهادت او بلحاظ روحی بسیار ضربه خوردم،ولی آنچه این رنج را هموارکرد این بود که او به آرزوی خود که شهادت بود،رسید ◽️◽️◽️◽️◽️ خاطره ای از شهید👇 🌸 اسماعیل دقایقی فرمانده لشکر بدر در تاریکی شب به چادرهای بچه های بسیجی سر می زد و آن ها را نظافت میکرد ☘️ از بس خاکی می گشت، اگر کسی به لشگر بدر می آمد، نمی توانست تشخیص بدهد فرمانده‌ این لشگر کیست؟ یکبار یکی از بچه ها که اسماعیل را نمی شناخت و فکر می کرد نیروی خدماتی است گفت: چرا نیامدی چادرمان را نظافت کنی؟ و او جواب داده بود: به روی چشم امشب میام!!
📆 ۶ مرداد ۱۳۶۴ - سالروز شهادت مسعود منفرد نیاکی فرمانده لشکر ۹۲ زرهی ارتش ا▫️🌱🌷▫️🌱🌷 💠 فرماندهی که در تشییع جنازه دخترش نبود‼️ خاطره ای از شهید نیاکی👇 🔹 در جریان «عملیات بیت‌المقدس به شهید خبر میدهند که دخترش ناخوش است و بهتراست به تهران برود. اما او نمی رود. بعد از چند روز دوباره به او می گویند که دخترت به سرطان خون مبتلا شده است، اما او بازهم درجبهه می ماند تا اینکه پزشکان درمان دخترش را ناممکن می دانند و حال او وخیم می شود و پس از چند روز از دنیا میرود همسرش با اوتماس میگیردکه حداقل درمراسم ختم وتشییع جنازه دخترشان حاضرشود اما سرلشکر شهید نیاکی درنامه ای به همسرش می نویسد که من چطور این رزمندگانی را که درجبهه می جنگند و مانند فرزندان من هستند و هرروز تعدادی از آنها شهید می شوند، تنها بگذارم. درشهر کسی هست که تابوت فرزندمان را بلند کند اما در اینجا کسی نیست که پیکرهای این شهدا را از زمین بلند کند. بعد از پایان عملیات بیت المقدس،شهید نیاکی به منزلش رفت. ازآنجایی که نیمه های شب بخانه رسیده بود به اتاق دخترش میرود و تا اذان صبح اشک میریزد💦
دفاع مقدس
📆 ۶ مرداد ۱۳۶۴ - سالروز شهادت مسعود منفرد نیاکی فرمانده لشکر ۹۲ زرهی ارتش ا▫️🌱🌷▫️🌱🌷 💠 فرماندهی که
💠 خاطره ای از شهید نیاکی 🔹 در ادامه پاتک‌های سنگین عراقی‌ها در تنگ در عملیات در سال ۱۳۶۰، آتش سنگینی بر روی رزمندگان اسلام اجرا می‌شد و تلفات و مجروحین زیادی دادیم. خوف آن می‌رفت که عقب‌نشینی اجباری به سمت شهر داشته باشیم. 🔸، شهید ، ، ، سرهنگ شهید [فرمانده لشکر ۹۲ زرهی] و... در روستای بردیه قبل از و چند کیلومتری سوسنگرد جمع بودند. فرماندهان فوق برای پیروزی در این عملیات قرائت می‌کنند. 🔺من و جمعی از نیروها در خط مقدم بودیم. به یکباره آتش عراقی‌ها و پاتک آنها قطع شد. دلیل آن این بود که به پیشنهاد روحانی شهید دعای توسلی در قرارگاه کربلا برگزار شد و این توسل کار خودش را کرد🌴 ▪️در در جلسه دعا، سرهنگ فرمانده لشکر زرهی ارتش از شدت تاثر از ذکر مصیبت حضرت زهرا (س) غش کرد. بعد از عملیات فرمانده‌هان خدمت امام (ره) رسیدند. شهید خاطره سرهنگ نیاکی را خدمت امام راحل مطرح کرد و گفت که وی در حین ذکر مصیبت بی‌بیِ دوعالم از هوش رفت. 🌷 امام (ره) فرمودند: ─ «این رجعت و بازگشت به اصل خویش است‌.» (راوی: نبی رودکی)
دفاع مقدس
💠 خاطره ای از شهید نیاکی 🔹 در ادامه پاتک‌های سنگین عراقی‌ها در تنگ #چذابه در عملیات #طریق_القدس در
💠 خاطره ای از شهید سرلشگر مسعود منفرد نیاکی👇 در سال 62 شهید منفرد نیاکی فرمانده لشکر 92 زرهی اهواز بود.ما به همراه یک کاروان صد نفره از ارتش جمهوری اسلامی ایران به سفر حج تمتع مشرف شدیم. در این سفر روحانی اخلاق و رفتاری که از این شهید بزرگوار دیدیم حقیقتا مثال‌زدنی است، به قدری خاکی و بامحبت بود که ما باورمان نمی‌شد ایشان فرمانده لشکر ما هستند. قبل از همه سلام می‌کرد، هیچ کدام از بچه‌ها در سلام کردن و نماز خواندن نمی‌توانستند از ایشان سبقت بگیرند، همیشه هق‌هق گریه شهید بزرگوار را در مراسم دعای توسل یا دعای کمیل می‌شنیدیم، در سفر حج هم گوشه‌ای می‌نشست و مشغول دعا کردن می‌شد با بچه‌ها خیلی خوش‌برخورد بود، به‌طوری که شهید بزرگوار سپهبد صیاد شیرازی ایشان را به عنوان نماینده خود در سفر حج معرفی کردند. (راوی: سرهنگ مظفری)
دفاع مقدس
💠 خاطره ای از شهید سرلشگر مسعود منفرد نیاکی👇 در سال 62 شهید منفرد نیاکی فرمانده لشکر 92 زرهی اهواز
💠 خاطره ای از شهید مسعود منفرد نیاکی: یک روز به امام خمینی(ره) خبر می‌دهند که دیدیم سرهنگی وسط تانک‌ها نشسته و هق‌هق گریه‌اش به گوش می‌رسد! به ایشان می‌گویند که این سرهنگ منفرد نیاکی است. امام‌(ره) می‌فرمایند که هنوز زود است که شما منفرد نیاکی و منفرد نیاکی‌ها را بشناسید. سال 1361 بازنشسته شد، ولی بسیار پی‌گیری کرد تا در ارتش بماند؛ به همین خاطر به آیت‌الله‌ خامنه‌ای که آن زمان رئیس‌جمهور بودند، نامه‌ای نوشت که با ماندن ایشان موافقت نمایند. حضرت آقا هم در جواب ‌نامه ایشان مرقوم داشتند: شایستگی خدمت ممتد وی در جبهه‌های نبرد مورد توجه قرار گیرد. بدین ترتیب در ارتش ماند و سه سال بعد به شهادت رسید🕊🕊